📘 کتابصوتی دوشنبه
✍️ آراز بارسقیان
🎙سارا کریمی، کتابخانهی گویا فارسیزبانان برلین
🔰 «دوشنبه» در واقع ادامهای است بر رمان «یکشنبه»ی این نویسنده. در رمان «دوشنبه» بیاینکه نامی از قهرمان «یکشنبه» به میان بیاید، روایت یک روز از زندگی پُر از بالاوپایین همان فرد را دوباره در یک پردهی طولانی میخوانیم.
❗️این کتاب نخستینبار نه سال پیش توسط «نشر چشمه» در چنین روزی منتشر شد و بعد از دو چاپ دیگر تجدید چاپ نشد.
🎚 شنیدن کتاب در ساندکلاد:
★ bit.ly/3P21B6x
🎚 شنیدن در کستباکس:
★ bit.ly/3XWqlkB
🎚 شنیدن در یوتیوب:
★ youtube.com/watch?v=kkydIpMK4QM
🎚 شنیدن در تلگرام:
★ t.me/AtLeastFiles/26
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
✍️ آراز بارسقیان
🎙سارا کریمی، کتابخانهی گویا فارسیزبانان برلین
🔰 «دوشنبه» در واقع ادامهای است بر رمان «یکشنبه»ی این نویسنده. در رمان «دوشنبه» بیاینکه نامی از قهرمان «یکشنبه» به میان بیاید، روایت یک روز از زندگی پُر از بالاوپایین همان فرد را دوباره در یک پردهی طولانی میخوانیم.
❗️این کتاب نخستینبار نه سال پیش توسط «نشر چشمه» در چنین روزی منتشر شد و بعد از دو چاپ دیگر تجدید چاپ نشد.
🎚 شنیدن کتاب در ساندکلاد:
★ bit.ly/3P21B6x
🎚 شنیدن در کستباکس:
★ bit.ly/3XWqlkB
🎚 شنیدن در یوتیوب:
★ youtube.com/watch?v=kkydIpMK4QM
🎚 شنیدن در تلگرام:
★ t.me/AtLeastFiles/26
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : The Revolution Will Not Be Televised
🎤 : Gil Scott-Heron
📀 : Pieces of a Man
📅 : 1971
#زیرنویس_فارسی دارد...
🔰 همانطور که از اسم ترانه پیداست، خبری از تصویری نیست. علت انتخاب این ترانه، که یکی از برترین تک آهنگهای «موسیقی اعتراضی» است، اشارهی مستقیم به وضعیت هژمونی شبکههای ماهوارهای زرد است. شبکههایی که عملاً این تک ترانه علیهشان است. و از آن مهمتر آنچه این روزها به نام «هنر اعتراضی» به خورد خیلیها میرود، مسلماً چیزی است که باید بهش شک کرد چرا که «انقلاب از هیچ رسانهای پخش نمیشود».
💽 دانلود و شنیدن نسخهی MP3:
★ t.me/AtLeastFiles/27
❗️میتوانید دهها موزیک ویدیو را در کانال با #ترانه یافت کنید...
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎵 : The Revolution Will Not Be Televised
🎤 : Gil Scott-Heron
📀 : Pieces of a Man
📅 : 1971
#زیرنویس_فارسی دارد...
🔰 همانطور که از اسم ترانه پیداست، خبری از تصویری نیست. علت انتخاب این ترانه، که یکی از برترین تک آهنگهای «موسیقی اعتراضی» است، اشارهی مستقیم به وضعیت هژمونی شبکههای ماهوارهای زرد است. شبکههایی که عملاً این تک ترانه علیهشان است. و از آن مهمتر آنچه این روزها به نام «هنر اعتراضی» به خورد خیلیها میرود، مسلماً چیزی است که باید بهش شک کرد چرا که «انقلاب از هیچ رسانهای پخش نمیشود».
💽 دانلود و شنیدن نسخهی MP3:
★ t.me/AtLeastFiles/27
❗️میتوانید دهها موزیک ویدیو را در کانال با #ترانه یافت کنید...
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 سخنرانی بیونگ چول هان در دانشگاه MOME مجارستان
این سخنرانی #زیرنویس_فارسی دارد...
❗️ سخنرانی از دقیقه چهار شروع میشود
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/PZ3bC
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
این سخنرانی #زیرنویس_فارسی دارد...
❗️ سخنرانی از دقیقه چهار شروع میشود
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/PZ3bC
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 دکتر گِبور مته کوتاه از جوردن پیترسون میگوید
❗️در فضای این روزها بریده سخنان جوردن پیترسون زیاد دست به دست میشود. اینکه او حرفهای درستی میزند (گاهاً) جای بحث ندارد ولی باید دربارهی حرفهایش بیشتر تعمق کرد. برای درک بهتر او شما را به باز تماشای مناظرهاش با ژیژک دعوت میکنیم:
★ t.me/AtLeastLiterature/280
💬 و دو منبع دیگر معرفی میکنیم:
★ کتابی تحت عنوان Myth and Mayhem: A Leftist Critique of Jordan Peterson:
★ t.me/AtLeastFiles/28
و یک ویدیو طولانی از Cuck Philosophy:
★ youtube.com/watch?v=V2hhrUHSD6o
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکرتان همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
❗️در فضای این روزها بریده سخنان جوردن پیترسون زیاد دست به دست میشود. اینکه او حرفهای درستی میزند (گاهاً) جای بحث ندارد ولی باید دربارهی حرفهایش بیشتر تعمق کرد. برای درک بهتر او شما را به باز تماشای مناظرهاش با ژیژک دعوت میکنیم:
★ t.me/AtLeastLiterature/280
💬 و دو منبع دیگر معرفی میکنیم:
★ کتابی تحت عنوان Myth and Mayhem: A Leftist Critique of Jordan Peterson:
★ t.me/AtLeastFiles/28
و یک ویدیو طولانی از Cuck Philosophy:
★ youtube.com/watch?v=V2hhrUHSD6o
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکرتان همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 پایان چپِ لونهای
🖊 دانیال حقیقی
🔸در حاشیه جنبش اجتماعی 1401 اتفاقی در اکوسیستم تولید محصول فکری ایران رخ داد: چپ لونهایِ منزوی به ته خط رسید. «لونهای» اشاره به مفهومی در میان کلمهترکیبهای کسبوکار دارد. ریشه در جانورشناسی به طور مشخص حشرهشناسی دارد: niche کلمهای فرانسوی به معنی لانه است که به محدوده باریکی از محیط طبیعی دلالت میکند. گونهٔ خاصی از حشرات در آن لانه میکنند و حیات مختصر و مفیدشان را ممکن میسازند. مفهوم بعدتر وارد ادبیات کسبوکار شد. شد ترکیب Niche Market: بازارهای خُرد برای نوع معینی از خدمات و محصولات. مثلاً فردی با ارائه نوعی خاصی از غذای سگوگربه که مبتلا به مرض قند هستند بازاری دستوپا میکند و به حیات اقتصادی ادامه میدهد. طی دو دهه در فضای تولید محصولات فکری ایران رفتهرفته یک بازارِ لونهای برای ترجمههای فلسفی با گرایش چپ نو پدید آمد. ادامهاش گسترش این بازار به کلاسهای آموزشی بود. مثلاً نقش «میلگرد» در فلسفهٔ ژاک امانوئل بالتازار و از خواندن دلوز تا درآوردن بلوز.
🔹همین حالا کلی اسم و فامیل به ذهن خطور کرده که برای یکی دو دست بازی اسمفامیل کفایت میکند. عدهٔ کسانی که این نیچه مارکت را در اختیار دارند محدود است. هرکسی خارج از این حلقهٔ تنگ میخواهد کار کند با انواع و اقسام واکنشهای تدافعی مواجه میشود ـ حشرات به شکلی متخاصم از نیچِ باریک محل زندگیشان دفاع میکنند.
🔸 مثلاً تا سالها یک صفحهٔ اختصاصی در روزنامههای «کثیرالانتشار» در اختیار یکی قرار میگرفت که به اسم نقد ترجمه چنین واکنشهایی از خودش بروز میداد. سؤال: چرا هرگز چنین فضایی برای نقد آثار رفقا فراهم نبود و کوچکترین نقدی به این اساتید تفکر انتقادی با سیلی از دایرکتها و کامنتهای ریز و درشت در شبکههای اجتماعی همراه میشد که «فلانی کارنامهاش مشخص است.» اظهارات تدافعی خالی از معنا متعلق به ارتش سایبری ـ محفلی نیچمارکتیها. تنها دلیل توفیقشان در نگه داشتن این بازار همانا بیاستفاده بودن محصولاتشان بود و هست. اگر نه این دو دهه این بازارِ فکسنی در اختیارشان نمیماند تا تندتند درباره هر روانپریش مهجوری در جهان کتاب دربیاورند اما کلمهای درباره وضعیت زندگی در ایران حرفی نزنند. باید پرسید در زمانهٔ خیزشهای اجتماعی چه اقدام انتقادی از این وانمودههای ژانلوکگدار و ژیژک و طارق علی شاهد بودیم؟ بگذریم که چپِ نو در کلیتش چیزی بیشتر از یک نیچمارکت برای ژانر مشخصی از تحقیقها و مطالعات آکادمیک و مطبوعاتشان نیست. جز موارد معدودی در مکتب جغرافیای انسانی لسآنجلس، باقی واقعاً دردی از کسی دوا نکردهاند.
🔹این روزها شاهدیم هفتهای یک بیانیه در محیط تلگرام منتشر میشود و قرار است به اعتبار چند اسم از فیگورهای کالت که تاریخ انقضایشان مدتهاست سر رسیده قیلوقالی به پا کند اما در عصر محتوا، شما صرفاً با فرم نمیتوانید چیزی را روی فضا به اصطلاح اکسپوژر کنید.
🔸بیانیههای تیولداران محصولات فکری چپ لونهای، که غالباً هم کارشان به ترجمه از مشتی کتاب شبهه آکادمیک خلاصه میشود، با زبانی مغلق و محفلی و پر از قلنبهگویی، که امروز وازدگیشان در برابر این نئولیبرالیسم ـ همهجاحاضرِ ـ در ـ سرازیری ـ سقوط ـ افتاده روشن شده، خالی از هر ایدهای است که بشود لحظهای بهش فکر کرد، چه امضای یوسف اباذری پایش باشد چه داریوش آشوری.
🔹علت؟ لونهبازارها همیشه با یک مشکل بزرگ روبهرو بودهاند: بهمحض وارد شدن به حوزههایی که قرار نبوده به آن ورود کنند به مرز نابودی کشیده میشوند چون پایشان را از گلیمشان درازتر کردهاند. اینجا چیزی به اسم پروموشن معنی ندارد. شما در لونهاید و باید آنجا بمانید. فقط فروشتان کموزیاد میشود. معلمهای خوشکلام مدرسه پرسش و مانند آن هرگز امکان آن را پیدا نخواهند کرد که همچون کسی مثل آنری لفور (اصل جنس) رهبری یک جنبش اجتماعی را بکنند. در برابر این بیمعنایی باید پرسید چرا باید فایل سخنرانی بیژن عبدالکریمی را گوش کنیم؟ قرار است از فراز این لهجهٔ بوردیویی ما را به کجا برساند؟ قرار است کدام سنگر را جز این جلسات و همنشینیهای بیمحتوا فتح کند؟ اصلاً در تخیلاتش روزی خودش را در برابر جامعه آنطور که کسانی مثل شاگردان لِفور خود را مسئول دانستهاند و جهان امروزین ما را شکل دادهاند، مسئول دانسته؟ انقلاب شاید در اینجا هم باید باشد (کسانی مثل مانوئل کاستلز و گیدبور واقعاً جزو جریان چپ نو محسوب نمیشوند).
🔹 دراصل، بعد از شهریور 1401، به تبعیت از آدورنو باید با صدای بلند گفت رفقا دیگر نمیتوان شعر گفت. بله، روزگار شعر گفتن به پایان رسیده و اگر امروز قرار است محصولی فکری وارد حیطه زندگی روزمره ایرانی شود باید از جنسی دیگر باشد، نه آن محصولات نیچمارکتیِ «بیارزش استفاده».
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🖊 دانیال حقیقی
🔸در حاشیه جنبش اجتماعی 1401 اتفاقی در اکوسیستم تولید محصول فکری ایران رخ داد: چپ لونهایِ منزوی به ته خط رسید. «لونهای» اشاره به مفهومی در میان کلمهترکیبهای کسبوکار دارد. ریشه در جانورشناسی به طور مشخص حشرهشناسی دارد: niche کلمهای فرانسوی به معنی لانه است که به محدوده باریکی از محیط طبیعی دلالت میکند. گونهٔ خاصی از حشرات در آن لانه میکنند و حیات مختصر و مفیدشان را ممکن میسازند. مفهوم بعدتر وارد ادبیات کسبوکار شد. شد ترکیب Niche Market: بازارهای خُرد برای نوع معینی از خدمات و محصولات. مثلاً فردی با ارائه نوعی خاصی از غذای سگوگربه که مبتلا به مرض قند هستند بازاری دستوپا میکند و به حیات اقتصادی ادامه میدهد. طی دو دهه در فضای تولید محصولات فکری ایران رفتهرفته یک بازارِ لونهای برای ترجمههای فلسفی با گرایش چپ نو پدید آمد. ادامهاش گسترش این بازار به کلاسهای آموزشی بود. مثلاً نقش «میلگرد» در فلسفهٔ ژاک امانوئل بالتازار و از خواندن دلوز تا درآوردن بلوز.
🔹همین حالا کلی اسم و فامیل به ذهن خطور کرده که برای یکی دو دست بازی اسمفامیل کفایت میکند. عدهٔ کسانی که این نیچه مارکت را در اختیار دارند محدود است. هرکسی خارج از این حلقهٔ تنگ میخواهد کار کند با انواع و اقسام واکنشهای تدافعی مواجه میشود ـ حشرات به شکلی متخاصم از نیچِ باریک محل زندگیشان دفاع میکنند.
🔸 مثلاً تا سالها یک صفحهٔ اختصاصی در روزنامههای «کثیرالانتشار» در اختیار یکی قرار میگرفت که به اسم نقد ترجمه چنین واکنشهایی از خودش بروز میداد. سؤال: چرا هرگز چنین فضایی برای نقد آثار رفقا فراهم نبود و کوچکترین نقدی به این اساتید تفکر انتقادی با سیلی از دایرکتها و کامنتهای ریز و درشت در شبکههای اجتماعی همراه میشد که «فلانی کارنامهاش مشخص است.» اظهارات تدافعی خالی از معنا متعلق به ارتش سایبری ـ محفلی نیچمارکتیها. تنها دلیل توفیقشان در نگه داشتن این بازار همانا بیاستفاده بودن محصولاتشان بود و هست. اگر نه این دو دهه این بازارِ فکسنی در اختیارشان نمیماند تا تندتند درباره هر روانپریش مهجوری در جهان کتاب دربیاورند اما کلمهای درباره وضعیت زندگی در ایران حرفی نزنند. باید پرسید در زمانهٔ خیزشهای اجتماعی چه اقدام انتقادی از این وانمودههای ژانلوکگدار و ژیژک و طارق علی شاهد بودیم؟ بگذریم که چپِ نو در کلیتش چیزی بیشتر از یک نیچمارکت برای ژانر مشخصی از تحقیقها و مطالعات آکادمیک و مطبوعاتشان نیست. جز موارد معدودی در مکتب جغرافیای انسانی لسآنجلس، باقی واقعاً دردی از کسی دوا نکردهاند.
🔹این روزها شاهدیم هفتهای یک بیانیه در محیط تلگرام منتشر میشود و قرار است به اعتبار چند اسم از فیگورهای کالت که تاریخ انقضایشان مدتهاست سر رسیده قیلوقالی به پا کند اما در عصر محتوا، شما صرفاً با فرم نمیتوانید چیزی را روی فضا به اصطلاح اکسپوژر کنید.
🔸بیانیههای تیولداران محصولات فکری چپ لونهای، که غالباً هم کارشان به ترجمه از مشتی کتاب شبهه آکادمیک خلاصه میشود، با زبانی مغلق و محفلی و پر از قلنبهگویی، که امروز وازدگیشان در برابر این نئولیبرالیسم ـ همهجاحاضرِ ـ در ـ سرازیری ـ سقوط ـ افتاده روشن شده، خالی از هر ایدهای است که بشود لحظهای بهش فکر کرد، چه امضای یوسف اباذری پایش باشد چه داریوش آشوری.
🔹علت؟ لونهبازارها همیشه با یک مشکل بزرگ روبهرو بودهاند: بهمحض وارد شدن به حوزههایی که قرار نبوده به آن ورود کنند به مرز نابودی کشیده میشوند چون پایشان را از گلیمشان درازتر کردهاند. اینجا چیزی به اسم پروموشن معنی ندارد. شما در لونهاید و باید آنجا بمانید. فقط فروشتان کموزیاد میشود. معلمهای خوشکلام مدرسه پرسش و مانند آن هرگز امکان آن را پیدا نخواهند کرد که همچون کسی مثل آنری لفور (اصل جنس) رهبری یک جنبش اجتماعی را بکنند. در برابر این بیمعنایی باید پرسید چرا باید فایل سخنرانی بیژن عبدالکریمی را گوش کنیم؟ قرار است از فراز این لهجهٔ بوردیویی ما را به کجا برساند؟ قرار است کدام سنگر را جز این جلسات و همنشینیهای بیمحتوا فتح کند؟ اصلاً در تخیلاتش روزی خودش را در برابر جامعه آنطور که کسانی مثل شاگردان لِفور خود را مسئول دانستهاند و جهان امروزین ما را شکل دادهاند، مسئول دانسته؟ انقلاب شاید در اینجا هم باید باشد (کسانی مثل مانوئل کاستلز و گیدبور واقعاً جزو جریان چپ نو محسوب نمیشوند).
🔹 دراصل، بعد از شهریور 1401، به تبعیت از آدورنو باید با صدای بلند گفت رفقا دیگر نمیتوان شعر گفت. بله، روزگار شعر گفتن به پایان رسیده و اگر امروز قرار است محصولی فکری وارد حیطه زندگی روزمره ایرانی شود باید از جنسی دیگر باشد، نه آن محصولات نیچمارکتیِ «بیارزش استفاده».
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 مناظرهی هانری لِوفور و لَشک کولاکوفسکی
این سخنرانی #زیرنویس_فارسی دارد...
💬 کولاکوفسکی را با کتاب «جریانهای اصلی در مارکسیسم» میشناسیم و هانری/آنری لِوفور/لِفر را با کتابهای مثل «جامعهشناسی مارکس» و «ماتریالیسم دیالکتیکی» اما شاید مهمترین اثر او یعنی نقد زندگی روزمره کتابی باشد که این روزها میشود پیشنهادش داد:
★ t.me/AtLeastFiles/29
★ برای مطالعهی بیشتر مراجعه کنید به مطلب «پایان چپ لونهای»:
★ t.me/AtLeastLiterature/795
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/s8SPL
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
این سخنرانی #زیرنویس_فارسی دارد...
💬 کولاکوفسکی را با کتاب «جریانهای اصلی در مارکسیسم» میشناسیم و هانری/آنری لِوفور/لِفر را با کتابهای مثل «جامعهشناسی مارکس» و «ماتریالیسم دیالکتیکی» اما شاید مهمترین اثر او یعنی نقد زندگی روزمره کتابی باشد که این روزها میشود پیشنهادش داد:
★ t.me/AtLeastFiles/29
★ برای مطالعهی بیشتر مراجعه کنید به مطلب «پایان چپ لونهای»:
★ t.me/AtLeastLiterature/795
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/s8SPL
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : Boogie Street
🎤 : Leonard Cohen
📀 : Live In London
📅 : 2009
❗️میتوانید دهها موزیک ویدیو را در کانال با #ترانه یافت کنید...
💬 همراه عزیز؛ ما در حداقلْ کلانشهر برای خودمان با این ترانه خواندیم: گاهی در زندگی آدمی تاریک در عمق تاریکیاش لبانت را میبوسد و تو نمیتوانی با تاریکیاش بمانی، هر چقدر «بَنجوی قدیمیات» را «کوک» کنی و آشپزخانهات را مرتب، تو باید برگردی به خیابان بوگی. و آن تاجِ نور/سپرده شده به تاریکی را رها کنی...
📢 تو هر چه خواندی از آن خودت...
💽 نسخهی صوتی:
★ t.me/AtLeastFiles/30
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎵 : Boogie Street
🎤 : Leonard Cohen
📀 : Live In London
📅 : 2009
❗️میتوانید دهها موزیک ویدیو را در کانال با #ترانه یافت کنید...
💬 همراه عزیز؛ ما در حداقلْ کلانشهر برای خودمان با این ترانه خواندیم: گاهی در زندگی آدمی تاریک در عمق تاریکیاش لبانت را میبوسد و تو نمیتوانی با تاریکیاش بمانی، هر چقدر «بَنجوی قدیمیات» را «کوک» کنی و آشپزخانهات را مرتب، تو باید برگردی به خیابان بوگی. و آن تاجِ نور/سپرده شده به تاریکی را رها کنی...
📢 تو هر چه خواندی از آن خودت...
💽 نسخهی صوتی:
★ t.me/AtLeastFiles/30
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 بازترجمه اصول فلسفه حق: از بند 113 تا 138
🖊 هگل
📝 برگردان از حمید مصیبی
🔸 کتاب اصول فلسفهی حق یکی از مهمترین آثار هگل است که به نظر مترجم، نیازش به بازترجمه در زبان فارسی ضرورت داشته است. مصیبی در ادامه به ترجمهی بندهای کتاب و تفسیر آن پرداخته است...
❗️این کتاب به مرور و قطعهقطعه ارائه میشود.
★ خوانش بندهای گذشته:
★ t.me/AtLeastLiterature/722
📍میتوانید این بندها را در سایت مطالعه کنید:
📎 metropolatleast.ir/zjv9
☕️ اگر دوست داشتید از مترجم این اثر حمایت کنید میتواند بیواسطه هر اندازه که گمان میکند لازم است از او حمایت کند:
💳 IDpay.ir/hmosayebi
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🖊 هگل
📝 برگردان از حمید مصیبی
🔸 کتاب اصول فلسفهی حق یکی از مهمترین آثار هگل است که به نظر مترجم، نیازش به بازترجمه در زبان فارسی ضرورت داشته است. مصیبی در ادامه به ترجمهی بندهای کتاب و تفسیر آن پرداخته است...
❗️این کتاب به مرور و قطعهقطعه ارائه میشود.
★ خوانش بندهای گذشته:
★ t.me/AtLeastLiterature/722
📍میتوانید این بندها را در سایت مطالعه کنید:
📎 metropolatleast.ir/zjv9
☕️ اگر دوست داشتید از مترجم این اثر حمایت کنید میتواند بیواسطه هر اندازه که گمان میکند لازم است از او حمایت کند:
💳 IDpay.ir/hmosayebi
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
حداقلْ کلانشهر
اصول فلسفه حق از بند 113 تا 138
برگردان حمید مصیبیبند 113عمل، ابرازِ اراده در مقامِ [موجودی] ذهنی و یا اخلاقی است. یک عمل تعیّناتِ زیر را دربرمیگیرد: اول، من باید آن را در برونافتادگیاش بهمنزله عملِ خود بدانم؛ دوم، عطف و ربطِ ذاتیِ آن با مفهوم بهمنزلهِ یک باید است؛ سوم، عطف و
کدام ویدیو نیاز فوریتر شماست؟
Final Results
53%
کانت ـ راهنمای کامل برای خرد
20%
مناظرهی مارشال مکلوهان با نورمن میلر
27%
ولمون کن کلاً حوصله نداریم...
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : Our House
🎤 : Crosby, Stills, Nash & Young
📀 : Déjà Vu
📅 : 1970
❗️میتوانید دهها موزیک ویدیو را در کانال با #ترانه یافت کنید...
💬 به یاد دیوید کراسبی (1941 - 2023) که امروز ما را ترک کرد.
💽 نسخهی صوتی:
★ t.me/AtLeastFiles/31
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎵 : Our House
🎤 : Crosby, Stills, Nash & Young
📀 : Déjà Vu
📅 : 1970
❗️میتوانید دهها موزیک ویدیو را در کانال با #ترانه یافت کنید...
💬 به یاد دیوید کراسبی (1941 - 2023) که امروز ما را ترک کرد.
💽 نسخهی صوتی:
★ t.me/AtLeastFiles/31
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 مستندِ کوتاه «همچون یک دختر تمرین کن» قسمت اول: کورسِ با مانع
💭 این مستند کوتاه اجمالی به بررسی وضعیت ورزش زنان میپردازد.
🎯 کاری از شبکهی Arte فرانسه.
#زیرنویس_فارسی دارد...
💡تماشا در اینستا:
🎬 instagram.com/reel/CoWOzssI0Wq/?igshid=MDM4ZDc5MmU=
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💭 این مستند کوتاه اجمالی به بررسی وضعیت ورزش زنان میپردازد.
🎯 کاری از شبکهی Arte فرانسه.
#زیرنویس_فارسی دارد...
💡تماشا در اینستا:
🎬 instagram.com/reel/CoWOzssI0Wq/?igshid=MDM4ZDc5MmU=
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 پیامی به ظاهر پرت و پلا و نابهنگام از اسلاوی ژیژک
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
گالری اُ
🎯 نمایشگاه گروهی «مَفصل»
۵ تا ۲۲ اسفند ۱۴۰۱
آرمین ابراهیمی، نیکروز اوجانی، سرمیناز بارسقیان، ماهور طوسی، سپهر حاجیآبادی، رها خسروشاهی، آیلار دستگیری، رئوف دشتی، ارکیده درودی، سپیده زمانی، مهدی شیری، الناز صالحی، ستاره فاتحی، شهروز کربلایی، فرزاد مجیدی، کیمیا میرزایی، حانیه میرعلی، سارا یزدانیراد
دوشنبه - پنجشنبه ۱۲ تا ۲۰
جمعه ۱۶ تا ۲۱
.شنبهها و یکشنبهها تعطیل است
تهران - خیابان سنایی - خیابان خدری - پلاک ۱۸
📣 حداقل کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 نمایشگاه گروهی «مَفصل»
۵ تا ۲۲ اسفند ۱۴۰۱
آرمین ابراهیمی، نیکروز اوجانی، سرمیناز بارسقیان، ماهور طوسی، سپهر حاجیآبادی، رها خسروشاهی، آیلار دستگیری، رئوف دشتی، ارکیده درودی، سپیده زمانی، مهدی شیری، الناز صالحی، ستاره فاتحی، شهروز کربلایی، فرزاد مجیدی، کیمیا میرزایی، حانیه میرعلی، سارا یزدانیراد
دوشنبه - پنجشنبه ۱۲ تا ۲۰
جمعه ۱۶ تا ۲۱
.شنبهها و یکشنبهها تعطیل است
تهران - خیابان سنایی - خیابان خدری - پلاک ۱۸
📣 حداقل کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 مستندِ کوتاه «همچون یک دختر تمرین کن» قسمت دوم: لاغر نه ولی قدرتمند
💭 این مستند کوتاه اجمالی به بررسی وضعیت ورزش زنان میپردازد.
🎯 کاری از شبکهی Arte فرانسه.
#زیرنویس_فارسی دارد...
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💭 این مستند کوتاه اجمالی به بررسی وضعیت ورزش زنان میپردازد.
🎯 کاری از شبکهی Arte فرانسه.
#زیرنویس_فارسی دارد...
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اسلاوی ژیژک از هگل میگوید
🖊 مترجم: حسین متقی
🎯 در حاشیهٔ کنفرانس فلسفیای که به مناسبت ۲۵۰ سالگی هگل در لیوبلیانا برگزار شد، برخی از فیلسوفان اسلووانیایی دربارهٔ رابطهٔ خودشان با هگل و تجربهٔ دوستی با او گفتوگو میکنند.
این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/JwIA1
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، حسین را به یک فنجان اسپرسو دعوت کنید:
💳 idpay.ir/motaghi
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🖊 مترجم: حسین متقی
🎯 در حاشیهٔ کنفرانس فلسفیای که به مناسبت ۲۵۰ سالگی هگل در لیوبلیانا برگزار شد، برخی از فیلسوفان اسلووانیایی دربارهٔ رابطهٔ خودشان با هگل و تجربهٔ دوستی با او گفتوگو میکنند.
این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/JwIA1
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، حسین را به یک فنجان اسپرسو دعوت کنید:
💳 idpay.ir/motaghi
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
حداقلْ کلانشهر
🔰 اسلاوی ژیژک از هگل میگوید 🖊 مترجم: حسین متقی 🎯 در حاشیهٔ کنفرانس فلسفیای که به مناسبت ۲۵۰ سالگی هگل در لیوبلیانا برگزار شد، برخی از فیلسوفان اسلووانیایی دربارهٔ رابطهٔ خودشان با هگل و تجربهٔ دوستی با او گفتوگو میکنند. این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...…
🔰 شاید زمانی این قرنْ قرنی هگلی باشد
🖊 اسلاوُی ژیژک
📝 برگردان از نوید گرگین
🔹در سال ۲۰۲۰، دویست و پنجاهمین سالگردِ تولد هگل را جشن گرفتیم. آیا برای ما هگل فقط یک کنجکاویِ تاریخیست، یا اینکه اندیشهاش هنوز هم ما را مخاطب خود قرار میدهد؟ سالها پیش میشل فوکو در مصاحبهای دربارهی یکی از کتابهای ژیل دلوز گفته بود «شاید زمانی این قرنْ قرنی دلوزی باشد»[۱]. فرضیهی ما این است که، هرچند به یک معنا قرنِ بیستم نه قرنی دلوزی بلکه قرنی مارکسی بود اما میتوان گفت قرنِ بیست و یکم قرنی هگلی خواهد بود. ولی آیا در جهانِ مکانیکِ کوانتومی و زیستشناسی تکاملی، جهانِ علومِ شناختی و دیجیتالسازی، جهانِ سرمایهداریِ گلوبال و توتالیتاریسم، این ادعا چیزی جز دیوانگی نیست؟ و هگل به کلی بیربط به نظر نمیرسد؟ ادعایِ ما این نیست که هگل به نوعی همهی این تحولات را [/از پیش] دیده بود یا از آنها آگاهی داشت—نه، او به این تغییرات واقف نبود، و میدانست هم که نمیتواند از آنها باخبر باشد. آن «دانستنِ مطلق/Absolute Knowing» هگلی به این معنا نبود که هگل «از همه چیز باخبر است»، بلکه مشخصاً بر تحققِ حدّی عبورناپذیر دلالت میکند. کافیست آموزهی هگل در رابطه با اینکه «جهان چگونه میبایست باشد» در «پیشگفتارِ» کتابِ فلسفهی حقوق را به خاطر بیاوریم که میگوید:
🔸در هر صورت، فلسفه برای تحققِ این هدف همواره بسیار دیر فرا میرسد. فلسفه در مقامِ اندیشهی جهان، تنها هنگامی ظاهر میشود که فعلیت از طریقِ پروسهی تکوینیاش به انجام رسیده باشد و وضعیتِ کاملاش را کسب کرده باشد… وقتی فلسفه بر رنگِ خاکستریاش رنگِ خاکستری میپاشد، شکلی از زندگیْ پیر شده است، و نمیتواند [/دگربار] جوان گردد، بلکه تنها میتواند با آن رنگِ خاکستری بر رویِ خاکستریِ فلسفه بهرسمیتشناخته شود؛ جغدِ مینِروا تنها با هجومِ تاریکیِ شب به پرواز در میآید. [ارجاع]
🔹رابرت پیپین به این جنبهی آشکار (هرچند کمتر دیدهشده) از دلالتِ این ادعا اشاره میکند: میبایست این موضوع را روی انگارهی دولتی هم که در همین کتابِ فلسفهی حقوقِ هگل جا خوش کرده است بهکار ببندیم —این حقیقت که هگل توانسته مفهومِ خودش را نیز در اینجا جاگیر کند بدین معناست که این تاریکیِ شب آنچه را خوانندگانِ هگل معمولاً توصیفی هنجاری از دولت/وضعیتِ عقلانیِ نمونه در نظر میگیرند نیز در بر میگیرد.
🔸به همین سبب است که اندیشهی هگل از گشودگیِ رادیکال بهسویِ آینده حمایت میکند: در هگل هیچ خبری از رستاخیزشناسی/eschatology، یا تصویری از تابناکی (یا تیرگیِ) آینده وجود ندارد که قرار باشد دورانِ ما بهسویِ آن گرایش داشته باشد. و همچنین آشکار است که، به همین دلیل، هگل بعیدترین انتخابِ ممکن به عنوان متفکریست که از خلالِ لنز دوربیناش بتوانیم به حالِ حاضر نظر کنیم—بله، او تماماً بهسویِ آینده گشوده است، اما آیا دقیقاً به همین دلیل نخواهیم گفت او از تابشِ پرتو تازهای بر آینده ناتوان است؟
🔹ادعای ما در اینجا دقیقاً در مقابلِ این تفاسیرِ آشکارا مبتذل است: مشخصاً به عنوانِ تفسیری «کاملاً از مد افتاده،» اندیشهی هگل لنزهای منحصربهفردی برای دریافتِ چشماندازها و تهدیدهای زمانهی ما فراهم میآورد. امروز، هگلی بودن به این معنا نیست که ایدئالی جدید (ایدئالی از بهرسمیتشناسیِ تمام و کمال، وضعیتِ عقلانی، و یا معرفتِ علمی) بناکنیم، و سپس تحلیل کنیم چرا و چگونه هنوز از رسیدن به آن نقطه بازماندهایم و حال چگونه باید به آن نتیجه نایل شویم. بلکه هگلیبودن بدان معناست که چطور میبایست امروز بهعنوان یک پساهگلیِ حقیقی عمل کنیم[۲]: از هگل نه نتیجهگیری بلکه نقطهی شروع را برداشت کنیم و بپرسیم: وضعیت کنونیِ چیزهای ما از این نقطهی شروع چطور به نظر میآیند؟ از این گذشته، چه میشود اگر هگل ما را قادر سازد تا فهمِ بهتری از همان پدیدههایی کسب کنیم که صراحتاً پدیدههایی پساهگلی به شمار میآیند، پدیدههایی که مظهرِ همان چیزهایی هستند که «هگل حتی نمیتوانست تصور کند»؟
ــــــــــــــــــــ
۱. Un jour peut-être, le siècle sera Deleuzien
۲. در مقابل میبینیم که هگلیبودن در فضای فلسفیِ معاصر ایران به معنای محافظهکارانهای از تفسیر هجی کردنِ هگل بدل شده است بدون اینکه اولین درس هگلی را جدی بگیریم: اینکه هگل با خودش و جریانهای هگلی به پایان رسید هرچند شبحاش هنوز در حال پرسه زدن است. اگر معنای بازگشت به هگل در شرایط پساهگلی درک شود دیگر نیاز به گفتن نیست که این بازگشت به هیچ وجه به معنای تکرارِ محضِ هگل نخواهد بود. (ن.گ.)
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🖊 اسلاوُی ژیژک
📝 برگردان از نوید گرگین
🔹در سال ۲۰۲۰، دویست و پنجاهمین سالگردِ تولد هگل را جشن گرفتیم. آیا برای ما هگل فقط یک کنجکاویِ تاریخیست، یا اینکه اندیشهاش هنوز هم ما را مخاطب خود قرار میدهد؟ سالها پیش میشل فوکو در مصاحبهای دربارهی یکی از کتابهای ژیل دلوز گفته بود «شاید زمانی این قرنْ قرنی دلوزی باشد»[۱]. فرضیهی ما این است که، هرچند به یک معنا قرنِ بیستم نه قرنی دلوزی بلکه قرنی مارکسی بود اما میتوان گفت قرنِ بیست و یکم قرنی هگلی خواهد بود. ولی آیا در جهانِ مکانیکِ کوانتومی و زیستشناسی تکاملی، جهانِ علومِ شناختی و دیجیتالسازی، جهانِ سرمایهداریِ گلوبال و توتالیتاریسم، این ادعا چیزی جز دیوانگی نیست؟ و هگل به کلی بیربط به نظر نمیرسد؟ ادعایِ ما این نیست که هگل به نوعی همهی این تحولات را [/از پیش] دیده بود یا از آنها آگاهی داشت—نه، او به این تغییرات واقف نبود، و میدانست هم که نمیتواند از آنها باخبر باشد. آن «دانستنِ مطلق/Absolute Knowing» هگلی به این معنا نبود که هگل «از همه چیز باخبر است»، بلکه مشخصاً بر تحققِ حدّی عبورناپذیر دلالت میکند. کافیست آموزهی هگل در رابطه با اینکه «جهان چگونه میبایست باشد» در «پیشگفتارِ» کتابِ فلسفهی حقوق را به خاطر بیاوریم که میگوید:
🔸در هر صورت، فلسفه برای تحققِ این هدف همواره بسیار دیر فرا میرسد. فلسفه در مقامِ اندیشهی جهان، تنها هنگامی ظاهر میشود که فعلیت از طریقِ پروسهی تکوینیاش به انجام رسیده باشد و وضعیتِ کاملاش را کسب کرده باشد… وقتی فلسفه بر رنگِ خاکستریاش رنگِ خاکستری میپاشد، شکلی از زندگیْ پیر شده است، و نمیتواند [/دگربار] جوان گردد، بلکه تنها میتواند با آن رنگِ خاکستری بر رویِ خاکستریِ فلسفه بهرسمیتشناخته شود؛ جغدِ مینِروا تنها با هجومِ تاریکیِ شب به پرواز در میآید. [ارجاع]
🔹رابرت پیپین به این جنبهی آشکار (هرچند کمتر دیدهشده) از دلالتِ این ادعا اشاره میکند: میبایست این موضوع را روی انگارهی دولتی هم که در همین کتابِ فلسفهی حقوقِ هگل جا خوش کرده است بهکار ببندیم —این حقیقت که هگل توانسته مفهومِ خودش را نیز در اینجا جاگیر کند بدین معناست که این تاریکیِ شب آنچه را خوانندگانِ هگل معمولاً توصیفی هنجاری از دولت/وضعیتِ عقلانیِ نمونه در نظر میگیرند نیز در بر میگیرد.
🔸به همین سبب است که اندیشهی هگل از گشودگیِ رادیکال بهسویِ آینده حمایت میکند: در هگل هیچ خبری از رستاخیزشناسی/eschatology، یا تصویری از تابناکی (یا تیرگیِ) آینده وجود ندارد که قرار باشد دورانِ ما بهسویِ آن گرایش داشته باشد. و همچنین آشکار است که، به همین دلیل، هگل بعیدترین انتخابِ ممکن به عنوان متفکریست که از خلالِ لنز دوربیناش بتوانیم به حالِ حاضر نظر کنیم—بله، او تماماً بهسویِ آینده گشوده است، اما آیا دقیقاً به همین دلیل نخواهیم گفت او از تابشِ پرتو تازهای بر آینده ناتوان است؟
🔹ادعای ما در اینجا دقیقاً در مقابلِ این تفاسیرِ آشکارا مبتذل است: مشخصاً به عنوانِ تفسیری «کاملاً از مد افتاده،» اندیشهی هگل لنزهای منحصربهفردی برای دریافتِ چشماندازها و تهدیدهای زمانهی ما فراهم میآورد. امروز، هگلی بودن به این معنا نیست که ایدئالی جدید (ایدئالی از بهرسمیتشناسیِ تمام و کمال، وضعیتِ عقلانی، و یا معرفتِ علمی) بناکنیم، و سپس تحلیل کنیم چرا و چگونه هنوز از رسیدن به آن نقطه بازماندهایم و حال چگونه باید به آن نتیجه نایل شویم. بلکه هگلیبودن بدان معناست که چطور میبایست امروز بهعنوان یک پساهگلیِ حقیقی عمل کنیم[۲]: از هگل نه نتیجهگیری بلکه نقطهی شروع را برداشت کنیم و بپرسیم: وضعیت کنونیِ چیزهای ما از این نقطهی شروع چطور به نظر میآیند؟ از این گذشته، چه میشود اگر هگل ما را قادر سازد تا فهمِ بهتری از همان پدیدههایی کسب کنیم که صراحتاً پدیدههایی پساهگلی به شمار میآیند، پدیدههایی که مظهرِ همان چیزهایی هستند که «هگل حتی نمیتوانست تصور کند»؟
ــــــــــــــــــــ
۱. Un jour peut-être, le siècle sera Deleuzien
۲. در مقابل میبینیم که هگلیبودن در فضای فلسفیِ معاصر ایران به معنای محافظهکارانهای از تفسیر هجی کردنِ هگل بدل شده است بدون اینکه اولین درس هگلی را جدی بگیریم: اینکه هگل با خودش و جریانهای هگلی به پایان رسید هرچند شبحاش هنوز در حال پرسه زدن است. اگر معنای بازگشت به هگل در شرایط پساهگلی درک شود دیگر نیاز به گفتن نیست که این بازگشت به هیچ وجه به معنای تکرارِ محضِ هگل نخواهد بود. (ن.گ.)
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اسلاوی ژیژک از مفهوم آزادی میگوید
🖊 مترجم: محمد مهرنوائی
این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/thl6I
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🖊 مترجم: محمد مهرنوائی
این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/thl6I
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 مناظرهی برتراند راسل و فردریک کاپلستون در باب وجود خدا
💭 کاپلستون عضو فرقهی یسوعی و استاد دانشگاه علوم الهی گرگوری روم و نویسندهی یک دورهی هفت جلدی تاریخ فلسفه است. او از نمایندگان برجستهی نظرگاه فلسفی کلیسای کاتولیک بود. این مناظره سال ۱۹۴۸ بین راسل و کاپلستون انجام شده و از رادیوی بیبیسی پخش شده.
🖊 مترجم: نجف دریابندری، استخراج شده از کتاب «عرفان و منطق»
🎯 متن این مناظره را میتوانید اینجا بخوانید:
★ t.me/AtLeastFiles/32
📍 شنیدن در آپارات:
📺 aparat.com/v/XNsp1
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💭 کاپلستون عضو فرقهی یسوعی و استاد دانشگاه علوم الهی گرگوری روم و نویسندهی یک دورهی هفت جلدی تاریخ فلسفه است. او از نمایندگان برجستهی نظرگاه فلسفی کلیسای کاتولیک بود. این مناظره سال ۱۹۴۸ بین راسل و کاپلستون انجام شده و از رادیوی بیبیسی پخش شده.
🖊 مترجم: نجف دریابندری، استخراج شده از کتاب «عرفان و منطق»
🎯 متن این مناظره را میتوانید اینجا بخوانید:
★ t.me/AtLeastFiles/32
📍 شنیدن در آپارات:
📺 aparat.com/v/XNsp1
☕️ ما این روزها به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما همچنان یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 دو نگاه فلسفی در باب سال نو: نیچه و گرامشی
💭 کاری از Cuck Philosophy
🔖 برگردان از امیر ارزانی
🎼 شنیدن قطعه موسیقی ساختهی نیچه:
💾 commons.wikimedia.org/wiki/File:Friedrich_Wilhelm_Nietzsche_-_Eine_Sylvesternacht.ogg
📍تماشا در آپارات:
📽 aparat.com/v/6Hou3
☕️ مترجم عزیز برامون نوشت: «ترکیبی از تنبلی و افسردگی به جانم افتاده بود طی زمستان. اما گفتم به مناسبت نوروز این ویدیو رو ترجمه کنم و حداقل حال چند نفر رو خوب کنم...» ما هم با اینکه عادت به کار مناسبتیِ تقویمی نداریم ولی ضمن تایید حرف مترجم و یادآوری سختی سالی که همگی پشت سر گذاشتیم، میخواهیم امیدوار باشیم تنبلی و افسردگی و خستگی با بهار کمی از جانمان رها شود و جایش حال خوب بشیند. و البته که ما همچنان به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم... و عید را تبریک میگوییم.💐
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💭 کاری از Cuck Philosophy
🔖 برگردان از امیر ارزانی
🎼 شنیدن قطعه موسیقی ساختهی نیچه:
💾 commons.wikimedia.org/wiki/File:Friedrich_Wilhelm_Nietzsche_-_Eine_Sylvesternacht.ogg
📍تماشا در آپارات:
📽 aparat.com/v/6Hou3
☕️ مترجم عزیز برامون نوشت: «ترکیبی از تنبلی و افسردگی به جانم افتاده بود طی زمستان. اما گفتم به مناسبت نوروز این ویدیو رو ترجمه کنم و حداقل حال چند نفر رو خوب کنم...» ما هم با اینکه عادت به کار مناسبتیِ تقویمی نداریم ولی ضمن تایید حرف مترجم و یادآوری سختی سالی که همگی پشت سر گذاشتیم، میخواهیم امیدوار باشیم تنبلی و افسردگی و خستگی با بهار کمی از جانمان رها شود و جایش حال خوب بشیند. و البته که ما همچنان به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم... و عید را تبریک میگوییم.💐
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎯 دیوید گربر: پدیدهای به نام کارهای سرکاری
🔖 برگردان از کیوان مهتدی
💭 خوانش متن کاری از کانال یوتیوبی AudibleAnarchist1
🎯 متن این مقاله به فارسی ابتدا سال ۱۳۹۵ در سایت میدان منتشر شده:
★ meidaan.com/archive/20656
📍بیشتر؛ دیوید گربر و تئوری کار ـ یک ویدیو کوتاه:
★ t.me/AtLeastLiterature/664
این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...
☕️ ین روزها کتابهای گربر در نشرهای مختلف دارد منتشر میشود و شاید گفتمان او قرار است تا مدتی برقرار شود. بازخوانی این مقاله شاید فرصت مناسبی برای چنین کاری باشد. البته که ما همچنان به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🔖 برگردان از کیوان مهتدی
💭 خوانش متن کاری از کانال یوتیوبی AudibleAnarchist1
🎯 متن این مقاله به فارسی ابتدا سال ۱۳۹۵ در سایت میدان منتشر شده:
★ meidaan.com/archive/20656
📍بیشتر؛ دیوید گربر و تئوری کار ـ یک ویدیو کوتاه:
★ t.me/AtLeastLiterature/664
این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...
☕️ ین روزها کتابهای گربر در نشرهای مختلف دارد منتشر میشود و شاید گفتمان او قرار است تا مدتی برقرار شود. بازخوانی این مقاله شاید فرصت مناسبی برای چنین کاری باشد. البته که ما همچنان به امید «آگاهی کاذب» پیدا نکردن شما و به سلامتیِ سلامت فکری شما یک شات اسپرسوی اضافه میزنیم...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature