حداقلْ کلانشهر
11.2K subscribers
51 photos
467 videos
3 files
502 links
حداقلْ کلانشهر، حداقل راه ارتباطی است که می‌شود داشت...
[لطفاً برای استفاده ذکر منبع شود]

اَدمینِ کانال:
@AtLeastAdmin
حمایت مالی از ما:
idpay.ir/Metropolatleast
آدرس سایت:
https://metropolatleast.ir
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 هانس-گئورگ گادامر از هرمنوتیک و زبان می‌گوید

💭 کاری از Philosophy Overdose

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...


تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/H2a1E

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 هربرت مارکوزه از فعالیت‌هایی سیاسی دهه‌ی شصت میلادی می‌گوید


این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...

تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/a2xsB

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : It's Tricky
🎤 : Run DMC
📀 : Raising Hell
📅 : 1986

#زیرنویس_فارسی دارد...


📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 گئورگ لوکاچ از دوران کاری‌اش در حزب کمونیست مجارستان می‌گوید

💭 لوکاچ را با کتاب‌هایی مثل جامعه‌شناسی رمان می‌شناسیم ولی در این مصاحبه‌ی نادر، تصویری از وضعیت کاری او در حزب کمونیست می‌بینیم. او از دوران کمیسری خود می‌گوید.

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...

❗️ترجمه‌ی زیرنویس از متن انگلیسی انجام گرفته...


تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/jECJQ

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 پونته 33: یک پیک‌نیک خصوصی در فلورانس!

📍نگاهی به فضای بازنمایی شده از جامعه ایران در پروژه انتشارات پونته 33 ایتالیا و کمی فراتر از آن

🖊 دانیال حقیقی


🔸با مرگ فلیچیتا فرارو، وابسته فرهنگی سفارت ایتالیا می‌شود گفت احتمالاً پروژهٔ انتشارات پونته 33 (به معنی سی و سه پل) به پایان رسیده است. او را در زمان فوت با القابی مثل «شیفته ایران» و «یکی از پایه‌های محکم پل ادبی ایران و ایتالیا» به دیار باقی بدرقه کردند. انتشاراتی که این خانم ایتالیایی مدیریت و هدایت آن را برعهده داشت در برهه‌ای چند ساله چندین رمان از میان کتاب‌های یک محفل یا دست بالا دو محفل ادبی مشخص مرکزنشین را در فلورانس ایتالیا منتشر کرد؛ دومحفلی که ارتباط ارگانیکشان با هم در مراسم ختمی که در نشرچشمهٔ کریم‌خان برای خانم فرارو با حضور کسانی مانند نسیم مرعشی، مصطفی مستور، سارا سالار و محمد طلوعی برگزار شد کاملاً قابل مشاهده بود.

🔹موثرترین راه در عین دقیق‌بودن، برای داشتن یک نگاه کلی به فضای بازنمایی شده از جامعهٔ معاصر ایران در زبان ایتالیایی، موتیف‌شناسی داستان‌ها و رمان‌هایی است که در این انتشارات برای ترجمه انتخاب شدند. نگاهی اجمالی به فهرست این کتاب‌ها ما را با برخی از عنوان‌های پرتیراژ مواجه می‌کند: «احتمالاً گم شده‌ام» (سارا سالار، نشر چشمه، 1387)، «نگران نباش» (مهسا محبعلی، نشر چشمه، 1387)، «تو به اصفهان بازخواهی‌گشت» (مصطفی انصافی، نشر چشمه 1389)، «پاییز فصل آخر سال است» (نسیم مرعشی، نشر چشمه، 1393) و البته چند عنوان کم‌تیراژتر مثل «گوشه دنج سمت چپ» (مهدی ربی، نشر چشمه، 1387) و «ذره» (سهیلا بسکی منتشر در آلمان به سال 1387) و البته کتاب‌هایی از فریبا وفی و مصطفی مستور و ناهید طباطبایی هم در این بین دیده می‌شوند. از نکات جالب انتشار کتاب‌هایی است که بین سال 1387 تا 1394 به زبان فارسی چاپ شدند و اکثر این کتاب‌ها محصول کارگاه‌هایی هستند که خواستگاه اصلی‌شان موسسه شهر کتاب بود که توسط محمدحسن شهسواری گردانده می‌شد. یا مثلاً مهسا محبعلی یکی از مدرسان داستان این موسسه بود.

🔸موتیف‌های این نوشته‌های منتشر شده در ایتالیا و البته کلیت این جریان عبارتند از:
1. غیاب پدر
2. رابطه مسئله دار با مادر
3. عدم توانایی برای برقراری ارتباط با اعضای خانواده و
4. خودشیفتگی لطمه خورده، که معمولاً نتیجه یک شکست عشقی یا زناشویی از رمق افتاده است.


▪️می‌توانید این مطلب را در سایت یا Instant View بخوانید:

📎 https://metropolatleast.ir/v9xn


📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 فلورانس آخرین مقصد ادبیات وازدهٔ شهر کتابی

🖊 آراز بارسقیان

▫️در دههٔ هشتاد موسسهٔ شهر کتاب مرکزی دست به برگزاری کلاس‌های داستان‌نویسی زد. مهسا محب‌علی و محمدحسن شهسواری هر کدام مسئول یک شاخه بودند. یکی داستان‌کوتاه و آن یکی رمان. نتیجه؟ تولید یک سری محصولات و البته ایجاد یک سری اختلافات. داستان ادبیات شبه‌شهری اواخر دههٔ هشتاد و اوایل دههٔ نود را باید مرور کرد و البته از این موضوع نگذشت که همان موقع هم عده‌ای «آگاه» به تولید چنین ادبیاتی تحت نام‌هایی مثل ادبیات «کارگاهی» و «گل‌خانه‌ای» و «فست‌فودی» اعتراض کردند. نکته‌ای که معترضان دههٔ هشتاد ادبیات فراموش کردند این بود که پتانسیل خروجی این کلاس‌ها بسیار بالاتر از چیزی بود که آن‌ها «دیدند». آن‌ها فراموش کردند که خود اولین قربانی چنین ادبیاتی بودند.

▪️ادبیاتی که تعداد زیادی از آن معطل پشت درهای ارشاد ماند و یک عده‌اش هم زیردست و پای چند ناشر له شد و با برچسب «نخوان» و «کم‌فروش» به آرامی از قفسه‌ها حذف شد. اما ماند چند نویسندهٔ به ظاهر شاخص که باد همگی در طول زمان چنان خوابید که لازم است برگردیم به کل این پروژهٔ «شهر کتابی» نگاهی دوباره داشته باشیم. در مطلب «پونته 33: یک پیک‌نیک خصوصی در فلورانس» از دانیال حقیقی شاهد صورت‌بندی پیشانی‌نوشت این نوع ادبیات بودیم. ادبیاتی که به ظاهر در روکشی اصلاح‌طلبانه قرار بود پارادایم تازه‌ای از ادبیات فارسی باشد.

▫️بررسی یک چیز است اما فرجام چنین نگرشی مهم است. این نگرش به ادبیات که بازنمایی آن را در آثار منتشر شده در آن سال‌ها شاهد هستیم، قبل از هر اختلاف و حملهٔ بیرونی توسط عده‌ای نویسنده و منتقد حاشیه‌نشینِ در خطر، از درون خود این جریان شکل گرفت. اختلاف شاخه‌های دوگانه ـ محبعلی/شهسواری که قرار بود در اصل یکی باشند، قدم اول بود. نتوانستن کنار گذاشتن «منیت» آنقدر حرف پیش‌پاافتاده‌ای است که یکی از واقعیت‌های موجودِ مبتذل در هر اجتماعی هست. اینجا هم همین است. پس علت اول همین بود. اما علت بعدی برخوردها و فردیت‌های موجودات منفردی بود که در این جریان شکل گرفته بود.

▪️شاید یکی از ایدئولوژیک‌ترین اشکال بروز چنین جریان، جریان انجمن 51 بود. جریانی که اعلام وجودش اولین قربانیان خودش را از جریان شبه‌حاشیه‌تر، یعنی محبعلی گرفت. 51 که به نیت 51 شاگردِ تا آن روزِ کارگاه‌های شهر کتاب بود، اگر ماموریت خود را به درستی می‌توانست انجام دهد، تا امروز هم می‌توانست تعیین کننده باشد ولی آن جریان بعد از چند سال حذف شد و فقط تعدادی اندک از آن 51 نفر به عنوان نویسنده هنوز نفسکی می‌کشند. جریانی که خیلی زود به جریان کمدی/تراژدی صنف کارگران داستان‌نویس تهران رسید ـ در این مورد هم به اندازهٔ کافی گفته و نوشته شده.

▫️به حاشیه رانده شدن جریان محبعلی خود باعث ایجاد حاشیه‌نشینی تازه‌ای برای ادبیات شد. حاشیه‌نشینی‌ای که عمده‌ترین شکلش «کارگاه‌های خانگی» و «محفل‌های خاله‌زنکی» است. خطر این حاشیه‌نشینان تازه برای حاشیه‌نشینان قدیمی که در اثر تحولات سیاسی دههٔ هفتاد و هشتاد و مرگ و مهاجرت بزرگ‌ترهای ادبی خود به خود حاشیه‌اش شده بودند، بسیار جدی بود که به آن‌ها لایهٔ دومی از حاشیه‌نشینی در کلانشهر ادبی تهران داد. اما جریان انجمن 51 دست به شکل دهی مسیر جریان اصلی ادبیات زد. شکل ماموریت‌ها به خوبی تعیین شده بود و نتیجهٔ هر دو مسیر، به علاوهٔ چند ورودی خارجی از شهرستان‌های ادبی که قرار بود در آن واحد نقش جریان اصلی و حاشیه‌ای را بازی کنند، یک خروجی نهاییِ پوچ داشت به نام «پونته 33». مقصد؟ شهر توریستی فلورانس در سال 2010، نه شهر سیاسی‌ای که دانته در سال 1300 از آن تبعید شد.

▪️یعنی نتیجهٔ خوش‌خدمتی دست‌چین‌های سه گروه: حاشیه‌نشینان تازهٔ ادبی ـ امثال محبعلی؛ شهرنشینان از حالا دور خارجِ ادبیات معاصر ـ گروه شهسواری؛ بازیکن آزادهای شهرستان‌های ادبی ـ امثال طلوعی؛ به کمک معنوی موسسهٔ شهر کتاب و مادی معنویِ خانم فرارو چاپ کتاب در هشتمین شهر ایتالیا بود و مسافرت به شهر «رویایی» فلورانس با ویزای شِنگِن.

▫️جریانی که با برنامه‌ریزی دقیق سعی کرد به مدت ده سال بدنهٔ ادبیات به اصطلاح روشنفکری کشور را به دست بگیرد و با تزریق خصوصیات به شدت عامه‌پسند با مشاوره و راهنمایی شهسواری و چند وابستهٔ دیگر، ادبیات روشنفکری را از درون دچار تهی‌سازی غریبی بکند. فلورانس در این بین شهری بود برای استراحت تنی چند از اعضای خوش خدمت این جمع. در این بین قربانی گرفتن‌ها پایانی نداشت و ندارد: پنجاه شصت نفر آدم را به اسم کار جمعی گرد آوردند تا در نهایت این تعدادی که سر از پونته 33 درآوردند مطرح شوند و از باقی امروز اسمی در خاطر کسی باقی نمانده.

❗️در گفتگوی بی‌پایان شماره سه که فردا شب منتشر می‌شود به تفصیل دست به جمع‌بندی این جریان می‌زنیم.

📎 metropolatleast.ir/q7np

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💬 گفتگوهای بی‌پایان؛ سه: ارتجاع صورتی: از پونته 33 تا اُپن سوسایتی!

🗯 حرف‌هایی بین آراز بارسقیان و دانیال حقیقی

🔴 کمیسرهای فرهنگ نئولیبرال در همدستی با خون‌آشام‌های چندملیتی

▪️چرا مدت‌هاست هیچ امر نویی در فضای فکری و هنری ما شکل نگرفته است؟

▫️یکی از علت‌ها وجود کمیسرهای فرهنگی است. کمیسرهای نئولیبرال ما هر کدام هر رنگی هستند. چون در این شکل از کمیسری یک نوع فردگرایی با ارزش‌های لیبرالی حاکم است پس به آدم‌ها این اجازه را می‌دهد که تیپشان را براساس هر مُد روزی که هست حفظ کنند، بهشان می‌گویند حتی لازم نیست اگر کمیسر هستی با من حتی در یک «جناح» باشی. ما خودمان دوگانه‌سازی را انجام می‌دهیم و برای هر کمیسری که باید، کارش را جور می‌کنیم. در واقع تمامیت جریان زیر چتر سلطه هستیم و امر مورد توافق همگی‌مان رئالیسم کاپیتالیستی است.


🔰در این گفتگو سعی کرده‌ایم مطالب دو شب گذشته را برای مخاطبین باز کنیم و بیشتر از همیشه درباره‌ی جریان ادبی قالب اصلی بیست سال گذشته در ایران صحبت کنیم...

📣 شما می‌توانید متن این گفتگو را در سایت یا Instant View بخوانید:

📎 metropolatleast.ir/8g2e

#گفتگوهای_بی‌پایان #کمیسرهای_فرهنگی_نئولیبرال

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 دریدا

📹مستندی از کیربی دیک و امی زیرینگ کوفمن محصول سال ۲۰۰۲

🗒 این فیلم با استفاده از مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های ژاک دریدا ساخته شده و فیلم‌سازان برای آشنایی بیشتر با دریدا پا به خانه‌ و زندگی او گذاشته‌اند و تکه‌هایی از زندگی‌اش در کنار خانواده و دوستانش را ثبت کرده‌اند...

💡این مستند #زیرنویس_فارسی دارد...

▫️مشاهده در آپارات:
🎬 aparat.com/v/DNIbM

▪️ریک رادریک از دریدا و پایان بشریت می‌گوید:
📎 t.me/AtLeastLiterature/147

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : Bulls on Parade
🎤 : Rage Against the Machine
📀 : Evil Empire
📅 : 1996

#زیرنویس_فارسی دارد...

📢 گروه RATM به تازگی اعلام کرده قرار است کنسرت‌هایی تازه‌ای در سال 2020 اجرا کند. این کنسرت‌ها بعد از ده سال از آخرین کنسرت گروه در سال 2010 دارد برگزار می‌شود. آن‌ها این دوران را، دوران مناسبی برای حضور دوباره‌ی خودشان دیده‌اند...


📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 پاییز فصل آخر سال است را خوانده بودم

🖊 یک روایت واقعی از حسام جنانی

▫️پاییز فصل آخر سال است را نخوانده بودم. خیلی وقت پیش خریده بودمش و هنوز نخوانده بودمش. به خاطر مُهری که کتابفروش روی کتاب کوبیده بود می‌دانستم که کتاب را در کدام شهر و از کدام کتابفروشی‌اش خریده بودم:‌ شیراز، کتابفروشی هیربد. مهر کتابفروش حتی اسم خیابان را هم حک کرده بود: معالی‌آباد؛ خیابانی خوش خط و خال با مغازه‌های به خط‌شده خیال‌انگیز و لبریز از خیل آدم‌هایی توخالی. مهر تاریخ هم داشت. پس می‌دانستم چند وقت است که کتاب را خریده‌ام و هنوز نخوانده‌ام. چرا هنوز کتاب را نخوانده بودم؟ نویسنده‌اش که یک دختر جنوبی بود، جایزه‌ای اسم و رسم‌دار را هم که جلب کرده بود، صحبت از آن در صفحات مجازی هم که کم نبود، ناشرش هم که شناس خاص و عام بود. دست من به چاپ چندمش رسیده بود؟ بیست و چهارم. پس چرا خرج وقتی خیالی برای خواندن در مخیله‌ات نیست؟

▪️پشت میزم نشستم. خواندن را آغاز کردم. کلمات عجیب آشنا بودند. چند صفحه دیگر هم خواندم. گفتگوها هم انگار قبلاً به چشمم خورده بودند. کی اما؟ من که پاییز فصل آخر سال است را نخوانده بودم. پیش‌تر که رفتم قضیه رازآمیزتر هم شد. بعضی از صفحه‌ها علامت داشتند و برخی جمله‌ها داخل پرانتز بودند. نکند کتابفروش کتاب دست دوم را به جای نو قالبم کرده بود؟ نه! قضیه این نبود. گوشه بالای بعضی از صفحه‌ها تا خورده بود که یکی از شیوه‌های علامت‌گذاری خودم بود که این هم یعنی پاییز فصل آخر سال است را خودم خوانده بودم و به دقت هم خوانده بودم. پس چرا هیچ چیزی از داستان یادم نمی‌آمد؟ چرا صحنه‌ها، آدم‌ها و حرف‌ها آشنا بودند، اما طوری که انگار غریبه‌اند، یا شاید هم توخالی؟ مگر می‌شود کتابی را بخوانی و بعد کلاً فراموش کنی که آن را خوانده‌ای؟ مثل همان آدم‌هایی که در خیابان معالی‌آباد خوش‌گردی می‌کردند و خیلی هم زیبا و خوش خط و خال بودند، اما بعد از چند لحظه صورت هیچ‌کدامشان دیگر به یادت نمی‌آمد. عجیب‌تر این که گویی پیش‌تر داستان‌هایی را به قلم امثال مرعشی خوانده بودم، که با همین شخصیت‌ها و همین گفتگوها و همین دغدغه‌ها پیش می‌رفتند، اما بازهم یادم نمی‌آمد دقیقاً کدام کتاب‌ها بودند و شخصیت‌هایشان دقیقاً چطور بودند.

▫️واقعاً اگر رمان را پیش‌تر خوانده بودم، پس جان کلامش چه بود که به خاطر نمی‌آوردم؟ چیزی از داستان که وقتی به عمق آن می‌روی- مثل یک غواص در جستجوی مروارید- با خودت بالا می‌آوری؛ ارزنی زرین که فردیت مؤلف در زمین داستان می‌کارد تا ساقه طلایی بارآمده‌اش را داس خواننده درو کند. همان وزن اضافه هستی که قرار است به دوش بگیری تا سنگین‌ترت کند.

▪️همانطور که می‌خواندم این سؤالات هم در سرم چرخ می‌خورد تا اینکه بالاخره از خواندن دست کشیدم. پاسخ سؤالاتم را یافتم: پاییز فصل آخر سال است را خوانده بودم.

📌 اصل مطلب در سایت:
📎 metropolatleast.ir/7ddc
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 مفاهیم اساسی فلسفه‌ی هگل با دکتر گرگوری سدلر

📢مفهوم خودآگاهی و میل و روح

💡هدف از این ویدیوهای کوتاه آموزش مفاهیم اساسی فلسفی با استناد به گفته‌ی مستقیم خود فیلسوف‌هاست.

🎞 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/lF8tY

این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
❗️همراهان عزیز، در کانال حداقلْ کلانشهر بالغ بر 200 ساعت ویدیوی زیرنویس شده وجود دارد که تمامش با هدف آموزش و آگاه‌سازی صورت گرفته. هیچ‌وقت در این کانال «آرم» خودمان را به ویدیویی «نچسباندیم» و از آوردن اسم مترجم در پست‌ها جلوگیری کردیم و تا حد ممکن ویدیوهای زیر ده دقیقه را حتی بدون اسم مترجم منتشر کردیم.

❗️ویدیوهای این کانال تا امروز در کانال‌های زیادی بازنشر شده‌اند، اندکی از دوستان «معرفت» داشتند و ارجاع دادند و عده‌ای زیادی هیچ‌ ارجاعی به کانال ندادند.

❗️❗️اما این رفتار که مشاهده می‌کنید حقیقاً غیرقابل تحمل هست و راهکاری جز خواهش از شما جهت تذکر یا حتی Report جعل‌هایی تا این حد بی‌انصافانه را نداریم.

📌 به قول مرحوم گل‌آقا؛ «با معرفت‌ها ذکر مأخذ می‌کنند»... با سپاس

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 هانس-گئورگ گادامر از زبان و اهمیت گفتگوی بی‌پایان «خود» با «خود» و در نتیجه «خود» با روح می‌گوید

💭 کاری از Philosophy Overdose

📌 تاکید او بر ترجمه بودن هر نوشته‌ای از نکات مهم گفته‌هایش است...

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...


📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/5Y9IT

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : Ghost Town
🎤 : the Specials
📀 : non-album single
📅 : 1981

#زیرنویس_فارسی دارد...

📢 این تک ترانه از گروه Specials جزو برترین آهنگ‌های سال 1981 بوده. شباهت وضعیتی که ترانه از دوران افسردگی اواخر دهه‌ی هفتاد و اوایل دهه‌ی هشتاد لندن و به طور کل انگلیس تشریح می‌کند و تشبیه لندن به شهر اشباح می‌تواند موازی‌خوانی‌هایی با امروز هم داشته باشد...


📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 موریس مرلوـ‌پونتی در سال 1948 از جهان ادراک و ارتباطش با هنرها و ابژه‌ی هنری می‌گوید.

💭 انگلیسی از Philosophy Overdose

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...


📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/Loaxy

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:

💳 idpay.ir/Metropolatleast

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 تعارف را کنار بگذارید و عدن آن‌ها را با خاک یکسان کنید!

📍نگاهی به پروژه محمدحسن شهسواری: «بهشت مغولی: فتح عدن»

🖊 دانیال حقیقی


🔸فاشیسم در زمانهٔ ما خودش را به شکل رژه‌های بچگانه در میدان و خیابان آشکار نمی‌کند بلکه هر شکل از سرکوبی شده که به شکلی هوشمندانه با ابزار روانشناسی که در اختیار سیستم قرارگرفته در مقابل نیروهای مستقل و ضد اقتدارگرایی است و پشتیبان این فاشیسم به شکل تام و تمام بنگاه‌های اقتصادی و سرکوبگری مالی و نیروهای سیاسی پشتیبانشان هستند و این‌طوری فاشیسم هوشمندانه‌ای را پدید آورده که به لطف فرهنگ سلبریتی و عوام‌فریبی همین نفرات در شبکه‌های مجازی، چهره‌شویی می‌شود و زیبا نشانش می‌دهند.

🔹محمدحسن شهسواری یکی از سرکمیسران فرهنگی طی بیست سال گذشته بوده است. او که دانش‌آموخته دانشکده صداوسیما است، بیشترین تعداد هنرجو را در عرصه نویسندگی داشته و به قول خودش «95 رمان به‌طور قطعی در کارگاه‌هایش تمام شد»، در سیما فیلم مسئولیت پذیرش و رد فیلم‌نامه داشته و مشاور تعداد زیادی فیلم‌نامه و سریال تلویزیونی هم بوده است. البته از روی اثری مثل کتاب شهرزاد هم فیلمی تلویزیونی و اتفاقاً «ارزشی» ساخته شده است.

▪️می‌توانید نقد این کتاب را در سایت یا Instant View بخوانید:

📎 https://metropolatleast.ir/wc7o


📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💬 گفتگوهای بی‌پایان؛ پنج: کسب و کار محمدحسن شهسواری در اینستاگرام به کدام سو می‌رود؟

🗯 حرف‌هایی بین آراز بارسقیان و دانیال حقیقی

🔴 برای مدت‌ها است که شاهدیم فضا در اختیار چند چهره‌ی محدود قرار گرفته است. از فروش تا آموزش تا پوشش رسانه‌ای در شبکه‌های مجازی و آنتن تلویزیون در برنامه‌هایی همچون «کتاب باز» و مانند آن، کماکان در اختیار یک کالت محدود از چهره‌هایی است که گویا بنا ندارند نگاهی به وضعیتی که پدید آورده‌اند بیاندازند. پس پذیرای شکل دیگری از تعامل خواهند بود. در میان آن‌ها اما محمدحسن شهسواری از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. او نقش گوروی تیم را ایفا می‌کند. به همین خاطر در این گفتگو به بررسی این نقش و ماسکی که او در شبکه اجتماعی اینستاگرام به صورت زده می‌پردازیم. ماسکی که دو صفحه‌ی مجازی را به شکل روزانه بهینه سازی می‌کند و خیلی خلاصه می‌شود مطالب و محتواهایشان را به شکل زیر خلاصه کرد:

1️⃣ بازتولید مطالب قدیمی

2️⃣ پاسخ به این و آن در قالب انشا نویسی‌های کودکانه و کلی‌گویی‌ها

3️⃣ خودتبلیغات‌چی‌گری برای جریان مطبوع

4️⃣ پرسونال برندینگ


🔰در این گفتگو سعی کرده‌ایم از زوایای مختلف به این موضوع مهم بپردازیم و درباره‌اش صحبت بکنیم.

📣 شما می‌توانید متن این گفتگو را در سایت یا Instant View بخوانید:

📎 metropolatleast.ir/cecf

#گفتگوهای_بی‌پایان

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : Hotel California
🎤 : Eagles
📀 : Hell Freezes Over
📅 : 1994

#زیرنویس_فارسی دارد...

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : Benzin
🎤 : Rammstein
📀 : Rosenrot
📅 : 2005

#زیرنویس_فارسی دارد...

من وقت لازم دارم، نه هروئین
نه الکل و نیکوتین
نه کمک می‌خوام نه کافئین
دینامیت و تربانتین

نه دوست می‌خوام نه کوکائین
نه دکتر نه دوا
نه زن، فقط وازلین
یه خورده هم نیتروگلیسرین

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 پاول فایرابند از برخوردش با ویتکنشتاین می‌گوید

💭 انگلیسی از Philosophy Overdose

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...

📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/6eCAH

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:

💳 idpay.ir/Metropolatleast

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 فاشیسم چیست؟

💭 کاری از Then and Now

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...

📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/NIbPG

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:

💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature