حداقلْ کلانشهر
11.2K subscribers
51 photos
467 videos
3 files
502 links
حداقلْ کلانشهر، حداقل راه ارتباطی است که می‌شود داشت...
[لطفاً برای استفاده ذکر منبع شود]

اَدمینِ کانال:
@AtLeastAdmin
حمایت مالی از ما:
idpay.ir/Metropolatleast
آدرس سایت:
https://metropolatleast.ir
Download Telegram
🎯 تاوانی که داده نشد

📍دربارهٔ بند محکومین از کیهان خانجانی

🖊 مسعود قادری آذر

▪️از ویژگی‌های رمان خوب این است که اندیشهٔ اصیل نویسنده در آن متبلور می‌شود. چنین اتفاقی اگر بیفتد، خواننده بر خطاهای منطقی داستان نیز ممکن است چشم بپوشد. قطعاً نویسنده قرار نیست از بین اندیشه‌های موجودگزینش کرده و بر اساسش رمان بنویسد. البته در این مورد خاص، دشوار بتوانیم رمانی دربارهٔ زندان بنویسیم و نسبت به اندیشه‌های فوکو بی‌تفاوت باشیم؛ حتی محتمل است که او را مبنا قرار دهیم. اما ادبیات و روایت امکاناتی را در اختیار ما قرار داده که از یک اندیشهٔ نظام‌مند فراتر برویم و به اندیشهٔ اصیل خود دست پیدا کنیم.

▫️بدیهی است کار نویسنده مطرح کردن ایده‌ها نیست، بلکه پیاده‌سازیِ داستانی است که خواننده را وادار می‌کند، ایده را تجربه کند. وقتی داستان در منطق و روابط علت و معلولی دچار مشکل می‌شود، طبیعی است که چنین تجربه‌ای برای خواننده رقم نمی‌خورد. گویی نویسندهٔ ایدهٔ خود را به رمان قالب کرده و رمان دارد آن را پس می‌زند.

▪️پس تناقض همین جا آغاز شده است...

📌شما می‌توانید نقد این کتاب را را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/m2jh

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 تبصرهٔ 22: سیاستی که ارتجاع می‌سازد و منفعتش را می‌برد

📍نظری بر روان‌سیاسی امروز با همدستی و نگاه به مینی‌سریال تبصره 22

🖊 دانیال حقیقی


🔸در جامعه عملیات روانی، هرکس بغل دستی‌اش را سرکوب می‌کند و در شرایطی که او می‌خواهد وارد عمل شود، فوراً تصویر یکی از نقطه ضعف‌های او را نشانش می‌دهد تا مثلاً هشداری داده باشد از لکه ننگی با بهتانی ناروا؛ این زندانِ شفافیت از ما دیکتاتوری ساخته دیوانه که در توهم توطئه‌های دائمی، کاملاً ترسیده و منزوی شده است.

🔹در صف مقدم بُت‌ها یا در معنای نیچه‌ای آن، خدایگان اصلاحطلبی امروز (فرشتگان حفظ وضع موجود) این چهره‌ها ایستاده‌اند: میرحسین موسوی و سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی. و جمعیتی از شبهه روشنفکران طرفدار وضع بن‌بست‌گونه ما، که طیف گسترده‌ای را در بر می‌گیرند، از راستِ باری به هر جهت محمد قوچانی و شرکا، تا چپ خشک اندیش و زنبوران بی‌عسلِ کانون نویسندگان ایران که شهیدسازی ایدئولوژیک را جایگزین کار فکری و ادبی کرده‌اند، به اشکال گوناگون در حفظ وضع موجود آن‌ها را یاری کرده یا هنوز می‌کنند.

🔸بخشی از مردم جامعه؛ از جایی که پس از انتخابات 1388 برای سرپیچی وارد عمل شدند، با شدت بیشتری در تمامی انتخابات‌های بعدی شرکت‌شان دادند تا دقیقاً به همانی که مشخص کرده بودند رای بدهند و احساس قهرمان بودن هم بکنند و مثلاً از بابت سرپیچی قهرمانانه‌ لذتی وافر هم ببرند. ما در کمپین‌های اصلاح‌طلبی و مسیح‌علی‌نژادی شرکت داده می‌شویم، با عملیات‌های متعدد و کارساز روانی، با اسم رمز منحوسِ «گذار» تا آن‌هایی که این عملیات‌ها را طراحی کردن، خودشیفتگی‌شان ارضا شود اما فقط سادیستی‌ها اینطوری ارضا می‌شوند.

▪️می‌توانید این مطلب را در سایت بخوانید:
📎 https://metropolatleast.ir/4hj1

#رضا_براهنی #یوسف_اباذری #محسن_نامجو

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
#تاملات_نابهنگام

📢بریده‌ای از کتاب «تاریخ مذکر»

🖊رضا براهنی

🔖 منتشر شده به سال ۱۳۴۸

▫️...این قالب پذیرفتنِ غربی ما را سخت «دلقک» بار آورد. ما فقط تقلید کردیم؛ با فریفتگی و شیفتگی تمام. چون مارکس در جوامع غربی، مسیحیت را کوبیده بود، مارکسیست‌های دو آتشه ما، اسلام را کوبیدند، بگمان اینکه مسیحیت دین است و اسلام هم دین؛ مارکس مسیحیت را کوبیده، بس ما هم باید اسلام را بکوبیم. بدین ترتیب رابطه بین توده‌های مسلمان را با تفکر قطع کردند؛ و موقعی که آبها از آسیا افتاد، بسیاری از این مارکسیست‌ها، مثل گربه‌های زاهد بجان موس‌های خلق اله افتادند. آنسوی مسأله هم هرگز فراموشمان نشد. لباس سیاه فاشیست‌ها را به تن کردیم و در خیابان‌ها رژه رفتیم. جنجال‌های خیابانی راه انداختیم، از نوعی که غربیان راه می‌انداختند و می‌اندازند. و در همه حال بازیچه قدرت‌های مختلف جهانی و منطقه‌ای قرار گرفتیم. و بعد در طول همین سال‌ها بتدریج تمام کثافتکاری‌های مزمن و حاد غربی در جامعه ما راه افتاد.

▪️مطبوعات، اصالت مطبوعاتی خود را از دست داد، چشم امید از جانبداری مردم برگرفت و ارباب مطبوعات، زندگی اشرافی خود را از راه گرفتن آگهی و تبلیغات تأمین کردند. و بدیهی است که در چنین عرصه سوداگری نه نویسنده واقعی در مطبوعات بوجود می‌آید و نه مردم آگاهی کامل از جریان امور پیدا می‌کنند تا در صورت امکان با رذیلت‌ها و فضیحت‌ها به مبارزه برخیزند. اذهان مردم از طریق سینما و رادیو و تلویزیون، تلنباری از شعارهای تبلیغاتی برای سرمایه‌گذاران خارجی و سرمایه‌داران داخلی شد و نفس‌کش‌های مطبوعاتی هم اگر البته جرأت نفس کشیدن آزادانه بیدا می‌کردند، در مطبوعات، از طریق ضبط و کنترل آراء و عقاید، دچار خفقان شدند و یا برای رسیدن به مقام وکالت مجلس و با تکیه زدن بر کرسی مدیرکلی و معاونت فلان وزارتخانه، صد و هشتاد درجه بدور خود چرخیدند و درست از قطب مخالف خود سر در آوردند و بدل به توجیه کننده تمام اقدامات دولت‌های وقت گردیدند.

▫️ته مانده افراد احزاب دلاور سابق، مقاطعه کار سرمایه‌داری شدند و طبقات خرده بورژوازی و بورژوازی نوخاسته آنچنان به آخور بانگ‌های جدید و مصنوعات خارجی از یک سو، و آخور خرده‌فروشی این مصنوعات و سفته‌بازی با طبقه کارگر و دهقان و کارمند از سوی دیگر، بسته شدند که باید همیشه به فکر گرفتن قسط‌های چندین ماهه و چندین ساله از طبقات پایین‌تر باشند و در نتیجه هرگز نتوانند در آینده، دست از پا خطا بکنند.

▪️عوارض این زندگی قسطی همچون تار عنکبوتی دست و بال روشنفکر امروز را هم بست؛ طوریکه او هم بجای کوشش در راه برقرار کردن رابطه‌ای مستقیم و درست با کارگر و روستایی و طبقه متوسط، همیشه بفکر تامین اقساط ماهانه و سالانه خود باشد و فقط دل به این خوش کند که گه‌گاه نوشته یا کتابش منتشر نمی‌شود؛ و این خود مبارزه است؛ یا درباره روابط دوستانه یا خصمانه‌اش گاهی مقامات مسؤل سؤال‌هایی از او می‌کنند؛ و این خود افتخار یک روشنفکر است. و تازه ذهن این روشنفکر، غرب‌زده‌ترین ذهن موجود در شرق است؛ ژست چگوارایی می‌گیرد، کلمات سارتر را بلغور می‌کند، از روشنفکران پاریس که جلوی پلیسِ دوگل قد علم کردند سخن می‌گوید، از نهضت سیاهان آمریکا حرف می‌زند، ولی در عمل زندگیش در حرکت بین بانک و محل کارش خلاصه می‌شود و شب و روز عرق می‌ریزد تا مبادا یکی از قسط‌های فرش، یخچال، ماشین یا لباسش عقب بیفتد. فاتحه یک اجتماع را موقعی باید خواند که ذهن روشنفکرش به آخور بانک و قسط و سفته و وحشت از چک بلامحل بسه شده باشد.

#رضا_براهنی #یوسف_اباذری #محسن_نامجو

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📢 مصاحبه شبکه RAI ایتالیا با لویی آلتوسر

🖊 ترجمه از شهروز نوید

تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/WwaFI

منبع:
📎 t.me/best_pinterest_iran/310

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📢 ژان بودریار و فیلم ماتریکس

کاری از کانال یوتیوبی Cuck Philosophy
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...

تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/C9Fv4

تماشای ویدیویی درباره‌ی بودریار و فیلم/رمان روانی آمریکایی:
📎 t.me/AtLeastLiterature/121

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 هانس-گئورگ گادامر از آرای هگل می‌گوید

💭 کاری از Philosophy Overdose


تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/r7KUj

📣 ادبیات حداقل
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 آدورنو و هورکهایمر از تئوری انتقادی می‌گویند

💭 کاری از Philosophy Overdose


تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/BjKbR

📣 ادبیات حداقل
🔗 @AtLeastLiterature
💬 گفتگوهای بی‌پایان؛ دو: آیا چپ بودن به سبک و سیاق بخش فرهنگی روزنامهٔ شرق روشنفکری و فضیلت است؟

🗯 حرف‌هایی بین آراز بارسقیان و دانیال حقیقی

🔴 چپ بودنی که این‌طوری به صورت سنتی مدام خودش را در دو قطبی‌ها قرار می‌دهد؛ در مقام خیر در مقابل یک شری قرار می‌دهد، روشنفکری نیست. روشنفکری به نظرم همان شعر معروفی است که همه می‌دانیم: «عدوی تو نیستم من، انکار توام.»

▪️روشنفکر می‌تواند به ایده‌های چپ و راست فکر بکند و قسمت‌های «درستش» را که ـ حالا این درست خود جای بحث دارد را ـ استفاده کند. ولی اینکه برود در یکی از این دوگانه‌ها قرار بگیرد و بخواهد چیزی را پیش ببرد دیگر بحثش روشنفکری نیست.

▫️این‌ها وقتی حرف از اخلاق و روشنفکری و فلان و فلان می‌زنند کلاً چه منظوری دارند؟ مثالش همین امروز در روزنامهٔ شرق بود دیگر. خانم شیما بهره‌مند. تیتر می‌زنند به مناسبت نودوهفت‌سالگی ابراهیم گلستان.

▪️اما بعد که می‌گذرد متوجه می‌شوی که گلستان دست‌آویزی است برای حمله به جناحی دیگر. روشنفکرهای جناحی این وسط بهم افتاده‌اند و گلستان شده است اسلحه‌ای بی‌ارزش. در این میان می‌بینی چند کانال و سایت اینترنتی در میان این به اصطلاح «تولد» شروع می‌کنند به پوشش تک مطلبی که در صفحه‌ی اول این روزنامه آمده.

🔰در این گفتگو سعی کرده‌ایم از زوایای مختلف به این موضوع مهم بپردازیم و درباره‌اش صحبت بکنیم.

📣 شما می‌توانید متن این گفتگو را در سایت بخوانید:

📎 metropolatleast.ir/zrt3

#گفتگوهای_بی‌پایان #روزنامه_شرق

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 هانس-گئورگ گادامر از آرای فیلسوف پیشاسقراطی «هراکلیتوس» می‌گوید

❗️آقای گادمر در اینجا بدون اینکه قصد برگزاری کلاسی داشته باشد به مدت 50 دقیقه توضیح دقیقی از رابطه‌ی هراکلیتوس با فیلسوف‌هایی نظیر هایدگر و هگل می‌دهد و از اعتقادات هارکلیتوس نسبت به عنصر آتش و جریان تغییرپذیری و مسئله‌ی یگانگی در کائنات می‌گوید.


💭 کاری از Philosophy Overdose

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...


تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/ECmOR

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 ژرژ باتای از رابطه‌ی ادبیات و شر می‌گوید

▫️باتای در این گفتگوی کوتاه به مسئله‌ی جنسیت و شر و کودکی در ادبیات اشاره می‌کند.

این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...

تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/T42tr

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🌇 بیاینهٔ کلان‌شهرِ دو

🖊 آراز بارسقیان ـ دانیال حقیقی

🎯 در مواجهه با چشم‌انداز آخرالزمانی پیش رو مباحثه ما ادامه دارد. تلاش ما این است تا با گسترش حداکثری چتر تفکر کلانشهری، سلیقه‌های اصیل و خلاق را از تشعشعات ایدئولوژیک واگیردار، در امان نگه داریم. چون تشعشعات ایدئولوژیک که بی‌امان امواجشان را برای مسخ کردن روان سیاسی ما منتشر می‌کنند در درجه اول، سلیقه‌ها را هدف قرار داده‌اند. به قدری که آدم‌ها را در مقابل بحران‌های واقعی پیش رو بی‌حس و بی‌تفاوت کرده:

1️⃣ تغییرات جوی زمین،

2️⃣ کسری منابع به خصوص انرژی و آب آشامیدنی و مواد معدنی.

3️⃣ پیر شدن جمعیت، بالا رفتن آمار طول عمر و کم شدن زاد و ولد.

4️⃣جمعیت اضافی نابرخورداران که اساس وجودشان «عدم الزام» است.

5️⃣ عصر جدید ماشینی پیش رو، که با ایجاد تکنولوژی برتر بی‌کاری بیشتر برای انسان و کار بیشتر برای ماشین را در بر دارد و

6️⃣ زوال فرهنگ نخبه و همه گیر شدن ابتذال یعنی وقاحت‌هایی که رنگ آزادی پیدا کرده‌اند و به شکل انگل‌های آزادی ادامه می‌دهند.

⬅️ شما می‌توانید متن بیانیهٔ دوم را در سایت بخوانید:

▪️ metropolatleast.ir/6f8h

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : Maps
🎤 : Yeah Yeah Yeahs
📀 : Fever To Tell
📅 : 2003

#زیرنویس_فارسی دارد...


📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 میشل فوکو در گفتگو با آلن بدیو

▫️فوکو در این گفتگو رابطه‌ی میان روانشناسی و فلسفه می‌پردازد.

این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...

تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/phvUC

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 هانس-گئورگ گادامر از هرمنوتیک و زبان می‌گوید

💭 کاری از Philosophy Overdose

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...


تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/H2a1E

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 هربرت مارکوزه از فعالیت‌هایی سیاسی دهه‌ی شصت میلادی می‌گوید


این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...

تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/a2xsB

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : It's Tricky
🎤 : Run DMC
📀 : Raising Hell
📅 : 1986

#زیرنویس_فارسی دارد...


📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 گئورگ لوکاچ از دوران کاری‌اش در حزب کمونیست مجارستان می‌گوید

💭 لوکاچ را با کتاب‌هایی مثل جامعه‌شناسی رمان می‌شناسیم ولی در این مصاحبه‌ی نادر، تصویری از وضعیت کاری او در حزب کمونیست می‌بینیم. او از دوران کمیسری خود می‌گوید.

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...

❗️ترجمه‌ی زیرنویس از متن انگلیسی انجام گرفته...


تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/jECJQ

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 پونته 33: یک پیک‌نیک خصوصی در فلورانس!

📍نگاهی به فضای بازنمایی شده از جامعه ایران در پروژه انتشارات پونته 33 ایتالیا و کمی فراتر از آن

🖊 دانیال حقیقی


🔸با مرگ فلیچیتا فرارو، وابسته فرهنگی سفارت ایتالیا می‌شود گفت احتمالاً پروژهٔ انتشارات پونته 33 (به معنی سی و سه پل) به پایان رسیده است. او را در زمان فوت با القابی مثل «شیفته ایران» و «یکی از پایه‌های محکم پل ادبی ایران و ایتالیا» به دیار باقی بدرقه کردند. انتشاراتی که این خانم ایتالیایی مدیریت و هدایت آن را برعهده داشت در برهه‌ای چند ساله چندین رمان از میان کتاب‌های یک محفل یا دست بالا دو محفل ادبی مشخص مرکزنشین را در فلورانس ایتالیا منتشر کرد؛ دومحفلی که ارتباط ارگانیکشان با هم در مراسم ختمی که در نشرچشمهٔ کریم‌خان برای خانم فرارو با حضور کسانی مانند نسیم مرعشی، مصطفی مستور، سارا سالار و محمد طلوعی برگزار شد کاملاً قابل مشاهده بود.

🔹موثرترین راه در عین دقیق‌بودن، برای داشتن یک نگاه کلی به فضای بازنمایی شده از جامعهٔ معاصر ایران در زبان ایتالیایی، موتیف‌شناسی داستان‌ها و رمان‌هایی است که در این انتشارات برای ترجمه انتخاب شدند. نگاهی اجمالی به فهرست این کتاب‌ها ما را با برخی از عنوان‌های پرتیراژ مواجه می‌کند: «احتمالاً گم شده‌ام» (سارا سالار، نشر چشمه، 1387)، «نگران نباش» (مهسا محبعلی، نشر چشمه، 1387)، «تو به اصفهان بازخواهی‌گشت» (مصطفی انصافی، نشر چشمه 1389)، «پاییز فصل آخر سال است» (نسیم مرعشی، نشر چشمه، 1393) و البته چند عنوان کم‌تیراژتر مثل «گوشه دنج سمت چپ» (مهدی ربی، نشر چشمه، 1387) و «ذره» (سهیلا بسکی منتشر در آلمان به سال 1387) و البته کتاب‌هایی از فریبا وفی و مصطفی مستور و ناهید طباطبایی هم در این بین دیده می‌شوند. از نکات جالب انتشار کتاب‌هایی است که بین سال 1387 تا 1394 به زبان فارسی چاپ شدند و اکثر این کتاب‌ها محصول کارگاه‌هایی هستند که خواستگاه اصلی‌شان موسسه شهر کتاب بود که توسط محمدحسن شهسواری گردانده می‌شد. یا مثلاً مهسا محبعلی یکی از مدرسان داستان این موسسه بود.

🔸موتیف‌های این نوشته‌های منتشر شده در ایتالیا و البته کلیت این جریان عبارتند از:
1. غیاب پدر
2. رابطه مسئله دار با مادر
3. عدم توانایی برای برقراری ارتباط با اعضای خانواده و
4. خودشیفتگی لطمه خورده، که معمولاً نتیجه یک شکست عشقی یا زناشویی از رمق افتاده است.


▪️می‌توانید این مطلب را در سایت یا Instant View بخوانید:

📎 https://metropolatleast.ir/v9xn


📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 فلورانس آخرین مقصد ادبیات وازدهٔ شهر کتابی

🖊 آراز بارسقیان

▫️در دههٔ هشتاد موسسهٔ شهر کتاب مرکزی دست به برگزاری کلاس‌های داستان‌نویسی زد. مهسا محب‌علی و محمدحسن شهسواری هر کدام مسئول یک شاخه بودند. یکی داستان‌کوتاه و آن یکی رمان. نتیجه؟ تولید یک سری محصولات و البته ایجاد یک سری اختلافات. داستان ادبیات شبه‌شهری اواخر دههٔ هشتاد و اوایل دههٔ نود را باید مرور کرد و البته از این موضوع نگذشت که همان موقع هم عده‌ای «آگاه» به تولید چنین ادبیاتی تحت نام‌هایی مثل ادبیات «کارگاهی» و «گل‌خانه‌ای» و «فست‌فودی» اعتراض کردند. نکته‌ای که معترضان دههٔ هشتاد ادبیات فراموش کردند این بود که پتانسیل خروجی این کلاس‌ها بسیار بالاتر از چیزی بود که آن‌ها «دیدند». آن‌ها فراموش کردند که خود اولین قربانی چنین ادبیاتی بودند.

▪️ادبیاتی که تعداد زیادی از آن معطل پشت درهای ارشاد ماند و یک عده‌اش هم زیردست و پای چند ناشر له شد و با برچسب «نخوان» و «کم‌فروش» به آرامی از قفسه‌ها حذف شد. اما ماند چند نویسندهٔ به ظاهر شاخص که باد همگی در طول زمان چنان خوابید که لازم است برگردیم به کل این پروژهٔ «شهر کتابی» نگاهی دوباره داشته باشیم. در مطلب «پونته 33: یک پیک‌نیک خصوصی در فلورانس» از دانیال حقیقی شاهد صورت‌بندی پیشانی‌نوشت این نوع ادبیات بودیم. ادبیاتی که به ظاهر در روکشی اصلاح‌طلبانه قرار بود پارادایم تازه‌ای از ادبیات فارسی باشد.

▫️بررسی یک چیز است اما فرجام چنین نگرشی مهم است. این نگرش به ادبیات که بازنمایی آن را در آثار منتشر شده در آن سال‌ها شاهد هستیم، قبل از هر اختلاف و حملهٔ بیرونی توسط عده‌ای نویسنده و منتقد حاشیه‌نشینِ در خطر، از درون خود این جریان شکل گرفت. اختلاف شاخه‌های دوگانه ـ محبعلی/شهسواری که قرار بود در اصل یکی باشند، قدم اول بود. نتوانستن کنار گذاشتن «منیت» آنقدر حرف پیش‌پاافتاده‌ای است که یکی از واقعیت‌های موجودِ مبتذل در هر اجتماعی هست. اینجا هم همین است. پس علت اول همین بود. اما علت بعدی برخوردها و فردیت‌های موجودات منفردی بود که در این جریان شکل گرفته بود.

▪️شاید یکی از ایدئولوژیک‌ترین اشکال بروز چنین جریان، جریان انجمن 51 بود. جریانی که اعلام وجودش اولین قربانیان خودش را از جریان شبه‌حاشیه‌تر، یعنی محبعلی گرفت. 51 که به نیت 51 شاگردِ تا آن روزِ کارگاه‌های شهر کتاب بود، اگر ماموریت خود را به درستی می‌توانست انجام دهد، تا امروز هم می‌توانست تعیین کننده باشد ولی آن جریان بعد از چند سال حذف شد و فقط تعدادی اندک از آن 51 نفر به عنوان نویسنده هنوز نفسکی می‌کشند. جریانی که خیلی زود به جریان کمدی/تراژدی صنف کارگران داستان‌نویس تهران رسید ـ در این مورد هم به اندازهٔ کافی گفته و نوشته شده.

▫️به حاشیه رانده شدن جریان محبعلی خود باعث ایجاد حاشیه‌نشینی تازه‌ای برای ادبیات شد. حاشیه‌نشینی‌ای که عمده‌ترین شکلش «کارگاه‌های خانگی» و «محفل‌های خاله‌زنکی» است. خطر این حاشیه‌نشینان تازه برای حاشیه‌نشینان قدیمی که در اثر تحولات سیاسی دههٔ هفتاد و هشتاد و مرگ و مهاجرت بزرگ‌ترهای ادبی خود به خود حاشیه‌اش شده بودند، بسیار جدی بود که به آن‌ها لایهٔ دومی از حاشیه‌نشینی در کلانشهر ادبی تهران داد. اما جریان انجمن 51 دست به شکل دهی مسیر جریان اصلی ادبیات زد. شکل ماموریت‌ها به خوبی تعیین شده بود و نتیجهٔ هر دو مسیر، به علاوهٔ چند ورودی خارجی از شهرستان‌های ادبی که قرار بود در آن واحد نقش جریان اصلی و حاشیه‌ای را بازی کنند، یک خروجی نهاییِ پوچ داشت به نام «پونته 33». مقصد؟ شهر توریستی فلورانس در سال 2010، نه شهر سیاسی‌ای که دانته در سال 1300 از آن تبعید شد.

▪️یعنی نتیجهٔ خوش‌خدمتی دست‌چین‌های سه گروه: حاشیه‌نشینان تازهٔ ادبی ـ امثال محبعلی؛ شهرنشینان از حالا دور خارجِ ادبیات معاصر ـ گروه شهسواری؛ بازیکن آزادهای شهرستان‌های ادبی ـ امثال طلوعی؛ به کمک معنوی موسسهٔ شهر کتاب و مادی معنویِ خانم فرارو چاپ کتاب در هشتمین شهر ایتالیا بود و مسافرت به شهر «رویایی» فلورانس با ویزای شِنگِن.

▫️جریانی که با برنامه‌ریزی دقیق سعی کرد به مدت ده سال بدنهٔ ادبیات به اصطلاح روشنفکری کشور را به دست بگیرد و با تزریق خصوصیات به شدت عامه‌پسند با مشاوره و راهنمایی شهسواری و چند وابستهٔ دیگر، ادبیات روشنفکری را از درون دچار تهی‌سازی غریبی بکند. فلورانس در این بین شهری بود برای استراحت تنی چند از اعضای خوش خدمت این جمع. در این بین قربانی گرفتن‌ها پایانی نداشت و ندارد: پنجاه شصت نفر آدم را به اسم کار جمعی گرد آوردند تا در نهایت این تعدادی که سر از پونته 33 درآوردند مطرح شوند و از باقی امروز اسمی در خاطر کسی باقی نمانده.

❗️در گفتگوی بی‌پایان شماره سه که فردا شب منتشر می‌شود به تفصیل دست به جمع‌بندی این جریان می‌زنیم.

📎 metropolatleast.ir/q7np

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💬 گفتگوهای بی‌پایان؛ سه: ارتجاع صورتی: از پونته 33 تا اُپن سوسایتی!

🗯 حرف‌هایی بین آراز بارسقیان و دانیال حقیقی

🔴 کمیسرهای فرهنگ نئولیبرال در همدستی با خون‌آشام‌های چندملیتی

▪️چرا مدت‌هاست هیچ امر نویی در فضای فکری و هنری ما شکل نگرفته است؟

▫️یکی از علت‌ها وجود کمیسرهای فرهنگی است. کمیسرهای نئولیبرال ما هر کدام هر رنگی هستند. چون در این شکل از کمیسری یک نوع فردگرایی با ارزش‌های لیبرالی حاکم است پس به آدم‌ها این اجازه را می‌دهد که تیپشان را براساس هر مُد روزی که هست حفظ کنند، بهشان می‌گویند حتی لازم نیست اگر کمیسر هستی با من حتی در یک «جناح» باشی. ما خودمان دوگانه‌سازی را انجام می‌دهیم و برای هر کمیسری که باید، کارش را جور می‌کنیم. در واقع تمامیت جریان زیر چتر سلطه هستیم و امر مورد توافق همگی‌مان رئالیسم کاپیتالیستی است.


🔰در این گفتگو سعی کرده‌ایم مطالب دو شب گذشته را برای مخاطبین باز کنیم و بیشتر از همیشه درباره‌ی جریان ادبی قالب اصلی بیست سال گذشته در ایران صحبت کنیم...

📣 شما می‌توانید متن این گفتگو را در سایت یا Instant View بخوانید:

📎 metropolatleast.ir/8g2e

#گفتگوهای_بی‌پایان #کمیسرهای_فرهنگی_نئولیبرال

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 دریدا

📹مستندی از کیربی دیک و امی زیرینگ کوفمن محصول سال ۲۰۰۲

🗒 این فیلم با استفاده از مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های ژاک دریدا ساخته شده و فیلم‌سازان برای آشنایی بیشتر با دریدا پا به خانه‌ و زندگی او گذاشته‌اند و تکه‌هایی از زندگی‌اش در کنار خانواده و دوستانش را ثبت کرده‌اند...

💡این مستند #زیرنویس_فارسی دارد...

▫️مشاهده در آپارات:
🎬 aparat.com/v/DNIbM

▪️ریک رادریک از دریدا و پایان بشریت می‌گوید:
📎 t.me/AtLeastLiterature/147

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature