🎯 راهنمایی مومیایی کردن برای کور شدگان!
📌 نگاهی به کتاب «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» نوشتهٔ عطیه عطارزاده، نشر چشمه
🖊 عباس پورهدایت
▪️عاقرقرحا گیاهی دارویی است که به زحمت قدش بلندتر از یک وجب میشود. حالا تصور کنید کودکی بر روی «گل سفید» آن افتاده و گلها در چشم او فرو رفته و کودک کور میشود. کودک باید دستانش را پشت خود گرفته و چشمانش هم همانند چشم وزغ کمی بیرونتر از جمجمهاش باشد و گل عاقرقرحا کلی تیغ داشته باشد (که ندارد!) تا همزمان در هر دو چشمش فرو برود، آن هم طوری که تنها قرنیه آسیب ببیند. تقریباً بعید است اما باید به خواندن چیزهای بعید عادت کنید. چون این علت کور شدن شخصیت داستانی است که طبق آخرین شماره از تجدید چاپش تا حالا باید به طور کل ۱۵۰۰۰ نسخه از آن فروخته شده و حتی توانسته دو جایزهٔ ادبی هم بگیرد و خواننده نپرسیده چطور دخترک قبل از کور شدن پدرش را از پشت گیاه عاقرقرحا دیده، گیاهی که با قد یک وجبیاش روی زمین پخش میشود! بله، همانطور که پزشکها در همین کتاب گفتهاند تقریباً بعید است!
🔹 شما میتوانید این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/5hr7
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 نگاهی به کتاب «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» نوشتهٔ عطیه عطارزاده، نشر چشمه
🖊 عباس پورهدایت
▪️عاقرقرحا گیاهی دارویی است که به زحمت قدش بلندتر از یک وجب میشود. حالا تصور کنید کودکی بر روی «گل سفید» آن افتاده و گلها در چشم او فرو رفته و کودک کور میشود. کودک باید دستانش را پشت خود گرفته و چشمانش هم همانند چشم وزغ کمی بیرونتر از جمجمهاش باشد و گل عاقرقرحا کلی تیغ داشته باشد (که ندارد!) تا همزمان در هر دو چشمش فرو برود، آن هم طوری که تنها قرنیه آسیب ببیند. تقریباً بعید است اما باید به خواندن چیزهای بعید عادت کنید. چون این علت کور شدن شخصیت داستانی است که طبق آخرین شماره از تجدید چاپش تا حالا باید به طور کل ۱۵۰۰۰ نسخه از آن فروخته شده و حتی توانسته دو جایزهٔ ادبی هم بگیرد و خواننده نپرسیده چطور دخترک قبل از کور شدن پدرش را از پشت گیاه عاقرقرحا دیده، گیاهی که با قد یک وجبیاش روی زمین پخش میشود! بله، همانطور که پزشکها در همین کتاب گفتهاند تقریباً بعید است!
🔹 شما میتوانید این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/5hr7
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 کارگاه تئاتر شورایی آگوستو بوال در دانشگاه هاروارد به سال 2003
🎯 مترجم حمیدرضا مصیبی
💭 تئاتر شورایی شیوهای از هنر اجرا در میان اشکال متفاوت هنر تئاتر با هدف اجتماعی، کاربردی و آموزشی کردن تئاتر میباشد. در تئاتر شورایی روند کار منطبق بر تجربه، گفتگو، استدلال، تفکر، خلاقیت، فعالیت گروهی، پرهیز از رقابت (منطق تئاتر شورایی این است: هرکس با خودش رقابت کند و یاور دیگری باشد) بر پایه پرسشگری به شیوه سقراط و بازی میباشد. ژوکر با بازی و پرسشگری به شیوه سقراط انگیزه فعالیت، مشارکت و گفتگو را ایجاد میکند. هرکس باید بر پایه واقعیت و ادراکش نظر بدهد و تجربههایش را بیان کند. مثلن اگر یک نفر بگوید که نظم خوب است، باید این جمله را بر پایه دلایل واقعی ثابت کند. پس ژوکر میپرسد: چرا نظم خوب است؟ یا اگر نظم نباشد چه اتفاقی میافتد؟
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
تماشا بدون نیاز به فیلترشکن:
🎥 metropolatleast.ir/eav8
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 مترجم حمیدرضا مصیبی
💭 تئاتر شورایی شیوهای از هنر اجرا در میان اشکال متفاوت هنر تئاتر با هدف اجتماعی، کاربردی و آموزشی کردن تئاتر میباشد. در تئاتر شورایی روند کار منطبق بر تجربه، گفتگو، استدلال، تفکر، خلاقیت، فعالیت گروهی، پرهیز از رقابت (منطق تئاتر شورایی این است: هرکس با خودش رقابت کند و یاور دیگری باشد) بر پایه پرسشگری به شیوه سقراط و بازی میباشد. ژوکر با بازی و پرسشگری به شیوه سقراط انگیزه فعالیت، مشارکت و گفتگو را ایجاد میکند. هرکس باید بر پایه واقعیت و ادراکش نظر بدهد و تجربههایش را بیان کند. مثلن اگر یک نفر بگوید که نظم خوب است، باید این جمله را بر پایه دلایل واقعی ثابت کند. پس ژوکر میپرسد: چرا نظم خوب است؟ یا اگر نظم نباشد چه اتفاقی میافتد؟
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
تماشا بدون نیاز به فیلترشکن:
🎥 metropolatleast.ir/eav8
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
#تأملات_نابهنگام
🎯 آیا تا به حال نقل قول کامل مارکس دربارهی مذهب را خواندهاید؟
📌ریچارد وولف در این ویدیو کوتاه به این پرسش پاسخ میدهد.
▪️مارکس مینویسد: «مذهب افسوسِ موجودِ سرکوب شده است؛ قلبِ دنیای بیقلب و جانِ موقعیتهایی تهیجان. مذهب مخدر [تسلی بخش] مردم است.» اینجا the Opium را اگر بدون the ترجمه کنیم یک معنی گرفته میشود اگر با در نظر قرار دادن the ترجمه کنیم یک منظور دیگر میگیریم.
توضیحات آقای وولف را را میتوانید در ویدیو ببینید:
📺 metropolatleast.ir/hjdf
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 آیا تا به حال نقل قول کامل مارکس دربارهی مذهب را خواندهاید؟
📌ریچارد وولف در این ویدیو کوتاه به این پرسش پاسخ میدهد.
▪️مارکس مینویسد: «مذهب افسوسِ موجودِ سرکوب شده است؛ قلبِ دنیای بیقلب و جانِ موقعیتهایی تهیجان. مذهب مخدر [تسلی بخش] مردم است.» اینجا the Opium را اگر بدون the ترجمه کنیم یک معنی گرفته میشود اگر با در نظر قرار دادن the ترجمه کنیم یک منظور دیگر میگیریم.
توضیحات آقای وولف را را میتوانید در ویدیو ببینید:
📺 metropolatleast.ir/hjdf
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
حداقلْ کلانشهر
ریچارد وولف پاسخ میدهد: معنای درست نقل قول مارکس دربارهی مذهب چیست؟
توضیح ریچاردو وولف بر نقل قولی معروف از مارکس؛ «مذهب افیون تودههاست.»ریچارد وولف: این پاسخی هست به جی مکنامارا که برام نوشته بود و پرسیده بود که آیا مذهب افیون مردمه؟ آیا منعی برای همبستگی و همکاری کارگران با هم هست؟ میدونین این سوال معمولاً مطرح
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 Anima
📹 فیلم کوتاهی از پل توماس اندرسون محصول سال 2019
🗒 انیما فیلم موزیکال کوتاه 15 دقیقهای است که پل توماس اندرسن با همکاری تام یورک براساس آلبومی به همین نام از او [منتشر شده به سال 2019] ساخته است. این فیلم شامل سه قطعه از آلبوم است. پیشنهاد میشود که این قطعه را با صدای بلند بشنوید و روی بزرگترین صفحهی تصویر ممکن آن را ببیند.
💡این فیلم کوتاه #زیرنویس_فارسی دارد...
تماشای فیلم از سایت و شنیدن قطعات استفاده شده و مشاهدهی اشعار:
🎬 metropolatleast.ir/dyg7
📣 حداقلْ کلانشر
🔗 @AtLeastLiterature
📹 فیلم کوتاهی از پل توماس اندرسون محصول سال 2019
🗒 انیما فیلم موزیکال کوتاه 15 دقیقهای است که پل توماس اندرسن با همکاری تام یورک براساس آلبومی به همین نام از او [منتشر شده به سال 2019] ساخته است. این فیلم شامل سه قطعه از آلبوم است. پیشنهاد میشود که این قطعه را با صدای بلند بشنوید و روی بزرگترین صفحهی تصویر ممکن آن را ببیند.
💡این فیلم کوتاه #زیرنویس_فارسی دارد...
تماشای فیلم از سایت و شنیدن قطعات استفاده شده و مشاهدهی اشعار:
🎬 metropolatleast.ir/dyg7
📣 حداقلْ کلانشر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 مناظری از یک زندگی شهرستانی
📌 نگاهی به رمان «افعیها خودکشی نمیکنند» نوشته زنده یاد فتحالله بینیاز
🖊 دانیال حقیقی
▪️جی. ام. کوتسی در رمان «مناظری از یک زندگی شهرستانی» مینویسد که بازی کریکت یا بیسبال، اینها، صرفاً بازی نیستند، حقیقت زندگی را بازتاب میدهند. این جمله درواقع سمت دیگر همان گفتهٔ نیچه است: «هیچ چیز به اندازه ملالانگیزی به حقیقت صدمه نمیزند.» با این مقدمه میشود مدعی شد، آقای فتحالله بینیاز یکی از صدمه زنندگان به آن حقیقتی هستند که میخواستهاند آن را در رمان «افعیها خودکشی نمیکنند» بازتاب دهند...
🔹 شما میتوانید این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/evwl
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 نگاهی به رمان «افعیها خودکشی نمیکنند» نوشته زنده یاد فتحالله بینیاز
🖊 دانیال حقیقی
▪️جی. ام. کوتسی در رمان «مناظری از یک زندگی شهرستانی» مینویسد که بازی کریکت یا بیسبال، اینها، صرفاً بازی نیستند، حقیقت زندگی را بازتاب میدهند. این جمله درواقع سمت دیگر همان گفتهٔ نیچه است: «هیچ چیز به اندازه ملالانگیزی به حقیقت صدمه نمیزند.» با این مقدمه میشود مدعی شد، آقای فتحالله بینیاز یکی از صدمه زنندگان به آن حقیقتی هستند که میخواستهاند آن را در رمان «افعیها خودکشی نمیکنند» بازتاب دهند...
🔹 شما میتوانید این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/evwl
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 فتحالله بینیاز و اینکه چگونه با ظاهر خیرخواهانه دلِ آدمها را خالی کنیم
📌 نگاهی به فهرست صد کتابی که برای «منتقد شدن» باید بخوانید به پیشنهاد آقای بینیاز
🖊 آراز بارسقیان
▪️خدا بیامرزد آقای بینیاز را... نمیدانم آیا شما تا به حال این مطلب را از ایشان دیدهاید؟ «100 کتاب برای منتقد شدن» بله درست دیدید. صد کتابی که باید برای منتقد شدن حداقل پنجاهتا از آن کتابها را خوانده باشید تا احتمالاً بتوانید یک نقد درست درمان بنویسد، دیگه وای به حال قضاوت و داوری و این حرفها...
🔹 شما میتوانید ادامهی این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/yezf
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 نگاهی به فهرست صد کتابی که برای «منتقد شدن» باید بخوانید به پیشنهاد آقای بینیاز
🖊 آراز بارسقیان
▪️خدا بیامرزد آقای بینیاز را... نمیدانم آیا شما تا به حال این مطلب را از ایشان دیدهاید؟ «100 کتاب برای منتقد شدن» بله درست دیدید. صد کتابی که باید برای منتقد شدن حداقل پنجاهتا از آن کتابها را خوانده باشید تا احتمالاً بتوانید یک نقد درست درمان بنویسد، دیگه وای به حال قضاوت و داوری و این حرفها...
🔹 شما میتوانید ادامهی این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/yezf
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 یافتنِ جواهری فراتر از شیاطین پشت ویترین
📌 نگاهی به کتاب از شیطان آموخت و سوزاند نوشتهی فرخنده آقایی
🖊 دانیال حقیقی
🔸تاریخ ادبی جای ویترین ادبی را خواهد گرفت. منتها تاریخ به مانند عدالت کور است و با همه به یک شکل برخورد میکند.«از شیطان آموخت و سوزاند» به احتمال زیاد، بهترین رمان در چهل سال گذشته است اما تقریباً در هیچ کدام از بازنگریهای انجام شده و فهرستهای بیرون آمده به مناسبت چهل سالگی انقلاب 57، یادی ازش نشد. منافع و ارزشهای امروز ما نه تنها اجازهٔ راهیابی چنین کتابی را به فهرست نهایی جوایز و بزرگداشتهای کماهمیتی با عناوین گوشخراشی همچون «تلگرام طلایی» و مانند آن نمیدهد بلکه حتی علاقهای ندارد چنین کتابی را به خاطر بیاورد. صدای شخصیت اصلی داستان در حقیقت، صدای بیصدایان در جامعهای میانمایهساز و نخبهکش است که در وضعیت حاشیهای قرار گرفتهاند. حاشیهٔ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جنسی...
🔹 شما میتوانید ادامهی این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/6zb1
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 نگاهی به کتاب از شیطان آموخت و سوزاند نوشتهی فرخنده آقایی
🖊 دانیال حقیقی
🔸تاریخ ادبی جای ویترین ادبی را خواهد گرفت. منتها تاریخ به مانند عدالت کور است و با همه به یک شکل برخورد میکند.«از شیطان آموخت و سوزاند» به احتمال زیاد، بهترین رمان در چهل سال گذشته است اما تقریباً در هیچ کدام از بازنگریهای انجام شده و فهرستهای بیرون آمده به مناسبت چهل سالگی انقلاب 57، یادی ازش نشد. منافع و ارزشهای امروز ما نه تنها اجازهٔ راهیابی چنین کتابی را به فهرست نهایی جوایز و بزرگداشتهای کماهمیتی با عناوین گوشخراشی همچون «تلگرام طلایی» و مانند آن نمیدهد بلکه حتی علاقهای ندارد چنین کتابی را به خاطر بیاورد. صدای شخصیت اصلی داستان در حقیقت، صدای بیصدایان در جامعهای میانمایهساز و نخبهکش است که در وضعیت حاشیهای قرار گرفتهاند. حاشیهٔ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جنسی...
🔹 شما میتوانید ادامهی این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/6zb1
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 مس کردن طلا
📌 حاشیهای بر رمان «از شیطان آموخت و سوزاند» نوشتهٔ فرخنده آقایی
🖊 آراز بارسقیان
🔸 جای دارد دو بار تعجب کنیم. اول این که چطوری آدمهای معلوم الحالی مثل محمدحسن شهسواری و مهدی یزدانیخرم که سر جایزهٔ منتقدان مطبوعات گیس و گیسکشی کردند، به کمکِ حسن محمودی و احمد غلامی و دو سه نفر دیگر سال 1385 به کتاب از شیطان آموخت و سوزاند جایزه میدهند؟ و دوم اینکه جایزهای که امروز دیگر «قدیمیترین جایزهٔ بخش خصوصی» است، یعنی مهرگان ادب، با داوری «فتح الله بینیاز، علیرضا سیف الدینی و شهلا زرلکی» و البته «با بهره گیری از مشورتهای مؤثر و سازنده عنایت سمیعی و دکتر پروین سلاجقه» بعد از جلسات «مشورتی و اغنایی طولانی» به چنین انتخابهای کیلویی و شرمآوری میرسند: «بهترین رمان: و دیگران، محبوبه میرقدیری. رمان تحسین شده هیئت داوران: بازی آخر بانو، بلقیس سلیمانی؛ رؤیای تبت، فریبا وفی».
🔹از طرفی اسم زرلکی و سمیعی و سلاجقه را کامیون هیجده چرخ نمیتواند بکِشد از بس آنها نخبههای جامعه هستند. سیفالدینی و بینیاز را هم در دو سه مورد بسیار جدی دیدید و خوانید که وقتی این همه ادا اطوارشان را کنار بزنید، در پس قیافهگرفتنهای صوریشان چیزی نیست جز بیان واضحات. همین تمایز قائل شدن آنها بین کسی مثل وفی یا سلیمانی با آقایی بهانهٔ خوبی برای تحلیل ژانر شبهالیتیسم امثال زرلکیها و سمیعیها و سلاجقهها است.
🔸از طرف دیگر یزدانیخرم و شهسواری را داریم. خب سال 85 یزدانیخرمِ 27 ساله در دوران طلایی «استاد» غلامی به سر میبرده و تاتامیاش، تاتامی «استاد» غلامی بوده. میماند شهسواری. این شاید سرنخی مشخص باشد برای دوستانی که میخواهند بیشتر در این زمینه بدانند. نویسندهٔ «زنِ» عصیانگر آبکی سالهای بعد جریان شهسواریاینا، مهسا محبعلی و سارا سالار بودند ـ البته با لشکر دختران نو قلمی که پشت سر اینها آمدند و هر کدام یک به یک پوکیدند. تمام اینها نه تنها از تجربهٔ فرخنده آقایی استفادهای نکردند بلکه تا حد ممکن سعی کردند این سرمایهٔ فرهنگی را برای دنیای خودشان حفظ کنند و با کمگویی دربارهاش، حق خوبی به برگردنش آویزان کنند!
🔹آقایی در مراسمِ اهدای جایزه نویسندهاش نامهای خطاب به علیرضا روشن گفته: «رمانش در پی دوسال دوندگی خودش و ناشرش، عاقبت اجازه چاپ نگرفته بود، و در اوج ناامیدی، این روزنامهنگار پا پیش گذاشت و توانست مجوز چاپ رمانش را از ارشاد بگیرد.» نویسندهای که برای نوشتن این رمان این همه زجر کشیده مهم است؛ چون معلوم نیست چرا باید در نتیجهٔ مشاورههای مؤثر و سازندهٔ آقای سمیعی به بلقیس سلمیانی ختم شود؟ آن هم سمیعیای که در ویکیپدیا نحیفش این جمله به چشم میزند: «همچنین وی مخالف سانسور کتاب در ایران است.» و با همین جمله به لشگر مخالفان سانسور در این کشور پیوسته است و تقدیس شده. بله چنین رمانی حذف میشود و البته آن سه داور دیگر هم وصفشان رفت کمتر از دیگران ندارند. عمق نگاه فاجعهبار آقای بینیاز را هم در نقدِ کتابش دیدید و هم در حرفهایش دربارهٔ نقد. سیفالدینی که قبلاً دربارهاش گفتهایم. میماند زرلکی که کمی داستانش به درازا میکشد و جایش اینجا نیست.
🔸فقط نتیجه اینکه یک جریان با جایزه دادن و یک جریان دیگر با ندید گرفتن عمیق؛ هر دو باعث حذفِ موقتِ یک اثر مهم شدند و در این سالها مدام سعی کردند چه با رو کردن زنان «سَرکِش» جعلی چه با جایزه دادنهای به نویسندگان متوسط رو به پایین ـ امثال فرشته احمدی و رضیه انصاری و طیبه گوهری، آقاییها را نادیده بگیرند و سرخورده کنند. جالب است؛ یکی از این جوایز عنوان «طلایی» یا «مهرگانِ مهرگان» ایجاد کرده و در نگاهی به گذشتهٔ خودش میخواهد ببیند ارزش بیست سال جایزه داریاش چه بوده؛ اما دریغ که میبایست با آن لشکرِ داورهایش که سمیعی و سلاجقه هم بهش برگشتهاند با چراغموشی دنبال آدمهایی باشد که به خاطر نخبهبازهای عدهای بینسبت با نخبگی، به دریای فراموشی موقت سپرده شدند. البته نباید فراموش کرد که فرخنده آقایی فقط یک نمونه از آدمهایی که «قدرت انکار شدهٔ» کتابشان هر گونه «طلا» را در لحظه برای مهر دیدهها «مس» میکند.
همین مطلب در سایت:
metropolatleast.ir/v2b7
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 حاشیهای بر رمان «از شیطان آموخت و سوزاند» نوشتهٔ فرخنده آقایی
🖊 آراز بارسقیان
🔸 جای دارد دو بار تعجب کنیم. اول این که چطوری آدمهای معلوم الحالی مثل محمدحسن شهسواری و مهدی یزدانیخرم که سر جایزهٔ منتقدان مطبوعات گیس و گیسکشی کردند، به کمکِ حسن محمودی و احمد غلامی و دو سه نفر دیگر سال 1385 به کتاب از شیطان آموخت و سوزاند جایزه میدهند؟ و دوم اینکه جایزهای که امروز دیگر «قدیمیترین جایزهٔ بخش خصوصی» است، یعنی مهرگان ادب، با داوری «فتح الله بینیاز، علیرضا سیف الدینی و شهلا زرلکی» و البته «با بهره گیری از مشورتهای مؤثر و سازنده عنایت سمیعی و دکتر پروین سلاجقه» بعد از جلسات «مشورتی و اغنایی طولانی» به چنین انتخابهای کیلویی و شرمآوری میرسند: «بهترین رمان: و دیگران، محبوبه میرقدیری. رمان تحسین شده هیئت داوران: بازی آخر بانو، بلقیس سلیمانی؛ رؤیای تبت، فریبا وفی».
🔹از طرفی اسم زرلکی و سمیعی و سلاجقه را کامیون هیجده چرخ نمیتواند بکِشد از بس آنها نخبههای جامعه هستند. سیفالدینی و بینیاز را هم در دو سه مورد بسیار جدی دیدید و خوانید که وقتی این همه ادا اطوارشان را کنار بزنید، در پس قیافهگرفتنهای صوریشان چیزی نیست جز بیان واضحات. همین تمایز قائل شدن آنها بین کسی مثل وفی یا سلیمانی با آقایی بهانهٔ خوبی برای تحلیل ژانر شبهالیتیسم امثال زرلکیها و سمیعیها و سلاجقهها است.
🔸از طرف دیگر یزدانیخرم و شهسواری را داریم. خب سال 85 یزدانیخرمِ 27 ساله در دوران طلایی «استاد» غلامی به سر میبرده و تاتامیاش، تاتامی «استاد» غلامی بوده. میماند شهسواری. این شاید سرنخی مشخص باشد برای دوستانی که میخواهند بیشتر در این زمینه بدانند. نویسندهٔ «زنِ» عصیانگر آبکی سالهای بعد جریان شهسواریاینا، مهسا محبعلی و سارا سالار بودند ـ البته با لشکر دختران نو قلمی که پشت سر اینها آمدند و هر کدام یک به یک پوکیدند. تمام اینها نه تنها از تجربهٔ فرخنده آقایی استفادهای نکردند بلکه تا حد ممکن سعی کردند این سرمایهٔ فرهنگی را برای دنیای خودشان حفظ کنند و با کمگویی دربارهاش، حق خوبی به برگردنش آویزان کنند!
🔹آقایی در مراسمِ اهدای جایزه نویسندهاش نامهای خطاب به علیرضا روشن گفته: «رمانش در پی دوسال دوندگی خودش و ناشرش، عاقبت اجازه چاپ نگرفته بود، و در اوج ناامیدی، این روزنامهنگار پا پیش گذاشت و توانست مجوز چاپ رمانش را از ارشاد بگیرد.» نویسندهای که برای نوشتن این رمان این همه زجر کشیده مهم است؛ چون معلوم نیست چرا باید در نتیجهٔ مشاورههای مؤثر و سازندهٔ آقای سمیعی به بلقیس سلمیانی ختم شود؟ آن هم سمیعیای که در ویکیپدیا نحیفش این جمله به چشم میزند: «همچنین وی مخالف سانسور کتاب در ایران است.» و با همین جمله به لشگر مخالفان سانسور در این کشور پیوسته است و تقدیس شده. بله چنین رمانی حذف میشود و البته آن سه داور دیگر هم وصفشان رفت کمتر از دیگران ندارند. عمق نگاه فاجعهبار آقای بینیاز را هم در نقدِ کتابش دیدید و هم در حرفهایش دربارهٔ نقد. سیفالدینی که قبلاً دربارهاش گفتهایم. میماند زرلکی که کمی داستانش به درازا میکشد و جایش اینجا نیست.
🔸فقط نتیجه اینکه یک جریان با جایزه دادن و یک جریان دیگر با ندید گرفتن عمیق؛ هر دو باعث حذفِ موقتِ یک اثر مهم شدند و در این سالها مدام سعی کردند چه با رو کردن زنان «سَرکِش» جعلی چه با جایزه دادنهای به نویسندگان متوسط رو به پایین ـ امثال فرشته احمدی و رضیه انصاری و طیبه گوهری، آقاییها را نادیده بگیرند و سرخورده کنند. جالب است؛ یکی از این جوایز عنوان «طلایی» یا «مهرگانِ مهرگان» ایجاد کرده و در نگاهی به گذشتهٔ خودش میخواهد ببیند ارزش بیست سال جایزه داریاش چه بوده؛ اما دریغ که میبایست با آن لشکرِ داورهایش که سمیعی و سلاجقه هم بهش برگشتهاند با چراغموشی دنبال آدمهایی باشد که به خاطر نخبهبازهای عدهای بینسبت با نخبگی، به دریای فراموشی موقت سپرده شدند. البته نباید فراموش کرد که فرخنده آقایی فقط یک نمونه از آدمهایی که «قدرت انکار شدهٔ» کتابشان هر گونه «طلا» را در لحظه برای مهر دیدهها «مس» میکند.
همین مطلب در سایت:
metropolatleast.ir/v2b7
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 فساد در کمپانیهای تکنولوژیکِ بزرگ
💭 نگاهی کوتاه به وضعیت کمپانیهای تکنولوژیک
کاری از Then and Now
#فساد #کمپانی_بزرگ
تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/Da4Q6
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💭 نگاهی کوتاه به وضعیت کمپانیهای تکنولوژیک
کاری از Then and Now
#فساد #کمپانی_بزرگ
تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/Da4Q6
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 خیالِ خام
📌 نگاهی به مجموعه داستان «هفت گنبد» از محمد طلوعی
🖊 مسعود قادری آذر
🔸...آقای طلوعی در مصاحبهای گفتهاند: «به عنوان نویسنده سعی کردهام بیشتر از توریست در خیابان باشم، چیزهای پنهان مانده را ببینم و به لایههایی درونیتر از زندگی مردمان آن شهرها برسم.» انگار نویسنده با تناقضی روبرو بوده است. از سویی، بیرون کشیدن چیزهای پنهان و لایههای درونیتر زندگی مردم دمشق و بیان آنها برای خوانندهٔ ایرانی به شکلی که آن حس خاورمیانهای در او بیدار شود و از سوی دیگر میدان دادن به میل نویسنده برای داستانسازیِ بدون مهار...
#نقد_کتاب #محمد_طلوعی
🔹 شما میتوانید ادامهی این نقد را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/0rkc
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 نگاهی به مجموعه داستان «هفت گنبد» از محمد طلوعی
🖊 مسعود قادری آذر
🔸...آقای طلوعی در مصاحبهای گفتهاند: «به عنوان نویسنده سعی کردهام بیشتر از توریست در خیابان باشم، چیزهای پنهان مانده را ببینم و به لایههایی درونیتر از زندگی مردمان آن شهرها برسم.» انگار نویسنده با تناقضی روبرو بوده است. از سویی، بیرون کشیدن چیزهای پنهان و لایههای درونیتر زندگی مردم دمشق و بیان آنها برای خوانندهٔ ایرانی به شکلی که آن حس خاورمیانهای در او بیدار شود و از سوی دیگر میدان دادن به میل نویسنده برای داستانسازیِ بدون مهار...
#نقد_کتاب #محمد_طلوعی
🔹 شما میتوانید ادامهی این نقد را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/0rkc
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎎 اجرا خوانی از جدیدترین نمایشنامه رابرت شنکن به نام «تحقیق: جستجوی حقیقت در ده مورد»
📋 این نمایشنامه خوانشی از گزارش تحقیقی است که دادستان ویژه رابرت مولر دربارهی رابطهی دونالد ترامپ و روسیه انجام داده. گفته میشود روسیه در انتخابات آمریکا دخالت کرده و این اجرا به این موضوع میپردازد.
نمایش #زیرنویس_فارسی دارد...
#دونالد_ترامپ #رابرت_مولر #نمایشنامه_خوانی
تماشای اجرا در سایت:
📺 metropolatleast.ir/y0id
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📋 این نمایشنامه خوانشی از گزارش تحقیقی است که دادستان ویژه رابرت مولر دربارهی رابطهی دونالد ترامپ و روسیه انجام داده. گفته میشود روسیه در انتخابات آمریکا دخالت کرده و این اجرا به این موضوع میپردازد.
نمایش #زیرنویس_فارسی دارد...
#دونالد_ترامپ #رابرت_مولر #نمایشنامه_خوانی
تماشای اجرا در سایت:
📺 metropolatleast.ir/y0id
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 «مسعود میناوی» چهرهٔ همیشه شعلهورِ استقلال روشنفکران ادبی ایران
📌 به بهانهی تنها کتاب رسمی از مسعود میناوی «پپر و گلهای کاغذی»
🖊 دانیال حقیقی
🔶مهمترین عناصر به کار رفته در تولیدات ادبی نویسندگان مکتب جنوب به ویژه مسعود میناوی، پیشبردن روایت با مایههایی بومی برای تقویتِ آگاهی ملی، داشتن نگاهِ ضداستعماری و ساختنِ شمایلهای زندگی صنعتی و مدرن در همنوایی با مناظر زندگی محلی است؛ طوری که این دو را در بستری غیرایدئولوژیک مدلسازی میکند.
🔶 تصویری که امروز چندان از واقعیت دور نیست، این که این شبههنرمندان، امروز مثل مگسهایی شدهاند که ما روی شیشهی ویترین پهنشان کردیم؛ با یک روزنامهی لوله شده رویشان کوبیدیم و لهشان کردیم. حتی آن سالار مگسها را.
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/kap8
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 به بهانهی تنها کتاب رسمی از مسعود میناوی «پپر و گلهای کاغذی»
🖊 دانیال حقیقی
🔶مهمترین عناصر به کار رفته در تولیدات ادبی نویسندگان مکتب جنوب به ویژه مسعود میناوی، پیشبردن روایت با مایههایی بومی برای تقویتِ آگاهی ملی، داشتن نگاهِ ضداستعماری و ساختنِ شمایلهای زندگی صنعتی و مدرن در همنوایی با مناظر زندگی محلی است؛ طوری که این دو را در بستری غیرایدئولوژیک مدلسازی میکند.
🔶 تصویری که امروز چندان از واقعیت دور نیست، این که این شبههنرمندان، امروز مثل مگسهایی شدهاند که ما روی شیشهی ویترین پهنشان کردیم؛ با یک روزنامهی لوله شده رویشان کوبیدیم و لهشان کردیم. حتی آن سالار مگسها را.
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/kap8
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 «مسعود میناوی» یکی از چند نویسندهٔ صاحب سبک جنوب
📌 مقدمهای از تنها کتاب رسمی مسعود میناوی «پپر و گلهای کاغذ»
🖊 محمد ایوبی
🔶 مسعود میناوی، نیم قرن، شاید هم بیشتر، داستان نوشت و در جنگهای ادبی پیش و بعد از انقلاب چاپ کرد و بر نویسندگان جوان و تازه راه افتاده اثر گذاشت اما این نویسندهٔ صاحب سبک و صبور زمانی رفت که حتا یک مجموعهاش هم به چاپ نرسیده بود... ناشران طاق و جفت بعد از انقلاب بودند که اکثرشان ـ غیر از چند ناشر آگاه و عاشق کار ـ برای بچاپ وبفروشی (مثل همین بسازوبفروشهای این همه برج) آمده بودند. نه سواد این کار را داشتند، به شناخت اصول نوشتن در برنامهشان بود. فقط مطلبی که یاد گرفته بودند، استفاده از سوبسید و سهمیهٔ ارشاد بود. (فیلم وزینگ، کاغذ و مقوا را میگرفتند و چند برابر، در بازار آزاد می فروختند.) دیگر چه نیاز که از مسعود کتابی چاپ بشود؟
#مسعود_میناوی #محمد_ایوبی
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/mzyt
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 مقدمهای از تنها کتاب رسمی مسعود میناوی «پپر و گلهای کاغذ»
🖊 محمد ایوبی
🔶 مسعود میناوی، نیم قرن، شاید هم بیشتر، داستان نوشت و در جنگهای ادبی پیش و بعد از انقلاب چاپ کرد و بر نویسندگان جوان و تازه راه افتاده اثر گذاشت اما این نویسندهٔ صاحب سبک و صبور زمانی رفت که حتا یک مجموعهاش هم به چاپ نرسیده بود... ناشران طاق و جفت بعد از انقلاب بودند که اکثرشان ـ غیر از چند ناشر آگاه و عاشق کار ـ برای بچاپ وبفروشی (مثل همین بسازوبفروشهای این همه برج) آمده بودند. نه سواد این کار را داشتند، به شناخت اصول نوشتن در برنامهشان بود. فقط مطلبی که یاد گرفته بودند، استفاده از سوبسید و سهمیهٔ ارشاد بود. (فیلم وزینگ، کاغذ و مقوا را میگرفتند و چند برابر، در بازار آزاد می فروختند.) دیگر چه نیاز که از مسعود کتابی چاپ بشود؟
#مسعود_میناوی #محمد_ایوبی
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/mzyt
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
حداقلْ کلانشهر
مسعود میناوی یکی از چند نویسندهٔ صاحب سبک جنوب
محمد ایوبیمسعود میناوی، نیم قرن، شاید هم بیشتر، داستان نوشت و در جنگهای ادبی پیش و بعد از انقلاب چاپ کرد و بر نویسندگان جوان و تازه راه افتاده اثر گذاشت. چرا؟ چون سبک دقیق و خاص خود را داشت و همین، نوقلمهای بسیاری را جذب کرد. این تازه راه افتادهها
حداقلْ کلانشهر
🎯 «مسعود میناوی» یکی از چند نویسندهٔ صاحب سبک جنوب 📌 مقدمهای از تنها کتاب رسمی مسعود میناوی «پپر و گلهای کاغذ» 🖊 محمد ایوبی 🔶 مسعود میناوی، نیم قرن، شاید هم بیشتر، داستان نوشت و در جنگهای ادبی پیش و بعد از انقلاب چاپ کرد و بر نویسندگان جوان و تازه راه…
🎯 چه کسی مسعود میناوی را کُشت؟
📌 یا وقتی هنرپیشه درجه دو تلویزیون جای نویسندهٔ درجه یک مینشیند
🖊 آراز بارسقیان
🔶 در میدان ادبیات، گافهایی هست که «داده» میشود و همگی میشود زخمهایی بر پیکر درب و داغان ادبیات و آدمها. اینها فقط چند نمونه از زخمهایی هست که میناویها را کشت.
🔶 نوشتهٔ محمد ایوبی مثل هر نوشتهای از این دست، با خودش همان محافظهکاریهای پیرمردی را دارد و البته خشم پنهان و احساس گناه عمیق نسبت به آدمی که دستش از دنیا کوتاه شده. خشم پنهان در تمام خطوط نوشتهٔ ایوبی مشخص است اما حس گناه چیزی است که در لایههای عمیقتر نوشتهٔ کوتاه ایوبی میشود یافت.
🔶 باید از حضرات داور جایزه گلشیری پرسید کار میناوی از یکی مثل فلامک جنیدی چه کم داشت؟ از خانم اولیایینیا که حالا از قضا داور این دورهٔ مهرگان هم هست باید چنین سوالی را پرسید... هر چند اکثر این حضرات حتی یادشان نیست چه کتابی خواندهاند. در کلانشهر ادبی عدهٔ زیادی وجود دارند که کارشان خفه کردن صدای نویسندهٔ مستقل و قتلش است...
#مسعود_میناوی #نویسنده_مستقل
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/a4jr
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 یا وقتی هنرپیشه درجه دو تلویزیون جای نویسندهٔ درجه یک مینشیند
🖊 آراز بارسقیان
🔶 در میدان ادبیات، گافهایی هست که «داده» میشود و همگی میشود زخمهایی بر پیکر درب و داغان ادبیات و آدمها. اینها فقط چند نمونه از زخمهایی هست که میناویها را کشت.
🔶 نوشتهٔ محمد ایوبی مثل هر نوشتهای از این دست، با خودش همان محافظهکاریهای پیرمردی را دارد و البته خشم پنهان و احساس گناه عمیق نسبت به آدمی که دستش از دنیا کوتاه شده. خشم پنهان در تمام خطوط نوشتهٔ ایوبی مشخص است اما حس گناه چیزی است که در لایههای عمیقتر نوشتهٔ کوتاه ایوبی میشود یافت.
🔶 باید از حضرات داور جایزه گلشیری پرسید کار میناوی از یکی مثل فلامک جنیدی چه کم داشت؟ از خانم اولیایینیا که حالا از قضا داور این دورهٔ مهرگان هم هست باید چنین سوالی را پرسید... هر چند اکثر این حضرات حتی یادشان نیست چه کتابی خواندهاند. در کلانشهر ادبی عدهٔ زیادی وجود دارند که کارشان خفه کردن صدای نویسندهٔ مستقل و قتلش است...
#مسعود_میناوی #نویسنده_مستقل
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/a4jr
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 حفری در «نقبی بر خیال کردیان و گویهای بر متن
📌 نگاهی به کتاب شعر «زمان پروانهها» از رضا کردیان
🖊 مهدی پنجعلیپور
🔶 به تقریب دو ماه پیش بود، که مجموعهٔ کردیان را در غرفهٔ ناسنگ دیدم و بی که تصوری از شاعر و شعرش داشته باشم «زمان پروانهها» را برداشتم تا در فواصل این بیزمانی متراکم، کمی هم با گمانهٔ رضا کردیان از "سرگذشت حیات بشری" آشنا شوم... در عداد نکات عدیده که این " دفتر" به ذهن حقیر متبادر میکند، گفتن و نوشتن از چند مسئله و مشکله برایم ضرور تر مینماید، که در ادامه مصنف این وجیزه میکوشد آنان را درحد وسع به رشتهٔ تحریر درآورد...
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/mh08
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 نگاهی به کتاب شعر «زمان پروانهها» از رضا کردیان
🖊 مهدی پنجعلیپور
🔶 به تقریب دو ماه پیش بود، که مجموعهٔ کردیان را در غرفهٔ ناسنگ دیدم و بی که تصوری از شاعر و شعرش داشته باشم «زمان پروانهها» را برداشتم تا در فواصل این بیزمانی متراکم، کمی هم با گمانهٔ رضا کردیان از "سرگذشت حیات بشری" آشنا شوم... در عداد نکات عدیده که این " دفتر" به ذهن حقیر متبادر میکند، گفتن و نوشتن از چند مسئله و مشکله برایم ضرور تر مینماید، که در ادامه مصنف این وجیزه میکوشد آنان را درحد وسع به رشتهٔ تحریر درآورد...
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/mh08
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 اوئلبک یا بازآفرینش رمان تجربی
📌 نوشتهای از ساندرین رویوسو
🖊 مترجم افتخار نبوینژاد
🔶 میان امیل زولا و میشل اوئلبک به شکلی آشکار و انکار ناپذیر، نقاطی مشترک در شکل نگاه به جهان وجود دارد: اوئلبک همانند رمان نویس ناتورالیست، به طور منظم در آثار رومانسک خود گفتمانی مبتنی بر زیست جامعهشناسی را برمیگزیند. مشاهده محیط پیرامون با تصویرسازیهای ذهنی، ارزش و اهمیت میراث ژنتیکی و آشکار کردن ددمنشیها زیرپوشش یک گفتمان علمی میتوانند چون ستایشهایی از ناتورالیسم در نظر گرفته شوند که اوئلبک در هر یک از آثارش از آن بهره میگیرد...
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/ya6i
🔹 و مصاحبهای بیبیسی با میشل اوئلبک را در آپارات ببیند:
📺 aparat.com/v/2z4eH
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 نوشتهای از ساندرین رویوسو
🖊 مترجم افتخار نبوینژاد
🔶 میان امیل زولا و میشل اوئلبک به شکلی آشکار و انکار ناپذیر، نقاطی مشترک در شکل نگاه به جهان وجود دارد: اوئلبک همانند رمان نویس ناتورالیست، به طور منظم در آثار رومانسک خود گفتمانی مبتنی بر زیست جامعهشناسی را برمیگزیند. مشاهده محیط پیرامون با تصویرسازیهای ذهنی، ارزش و اهمیت میراث ژنتیکی و آشکار کردن ددمنشیها زیرپوشش یک گفتمان علمی میتوانند چون ستایشهایی از ناتورالیسم در نظر گرفته شوند که اوئلبک در هر یک از آثارش از آن بهره میگیرد...
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/ya6i
🔹 و مصاحبهای بیبیسی با میشل اوئلبک را در آپارات ببیند:
📺 aparat.com/v/2z4eH
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 خرمنِ سرخِ فارسی: نگاهی به جهان داستانی خسرو حمزوی
📌 هر نوشتهای از خسرو حمزوی به مثابه صناعتی دستی
🖊 دانیال حقیقی
🔶 به جرات میتوان گفت، بخش زیادی از ادبیات معاصر افغانستان، به طور مشخص، لژیونر ادبی افغانها یعنی عتیق رحیمی و رمانش که به واسطه اقتباس سینمایی آن با بازی گلشیفته فراهانی مشهور شده، «سنگ صبور»، از زوایای گوناگون، تحت تاثیر این رمان خسرو حمزوی قرار دارد. «هزار خانه خواب و هراس» دیگر رمانی از عتیق رحیمی است که به شدت تحت نفوذ ادبی خسرو حمزوی، "غول رمان فارسی" خود را شکل داده.
🔶 علاوهبر این، در منش آرتیست، آن هم در جهانی که خودخواندگی و خودتبلیغاتچیگری یک مد سخیف شده و «موفقیت» ناجورترین معنای ممکن را پیدا کرده است، بازیافتنِ چهرهای چون خسرو حمزوی میتواند نوری در تاریکی تعبیر شود. در جهانی که هر انگیزشی به وسیله بیشمار جملات پفآلودِ به ظاهر قصار انگیزشی، به آماسکردنی تهی و یکشبه تبدیل شده، نگریستن بر سیمای زیست و روش نویسندهای مثل او، راهنما است.
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/qdmx
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 هر نوشتهای از خسرو حمزوی به مثابه صناعتی دستی
🖊 دانیال حقیقی
🔶 به جرات میتوان گفت، بخش زیادی از ادبیات معاصر افغانستان، به طور مشخص، لژیونر ادبی افغانها یعنی عتیق رحیمی و رمانش که به واسطه اقتباس سینمایی آن با بازی گلشیفته فراهانی مشهور شده، «سنگ صبور»، از زوایای گوناگون، تحت تاثیر این رمان خسرو حمزوی قرار دارد. «هزار خانه خواب و هراس» دیگر رمانی از عتیق رحیمی است که به شدت تحت نفوذ ادبی خسرو حمزوی، "غول رمان فارسی" خود را شکل داده.
🔶 علاوهبر این، در منش آرتیست، آن هم در جهانی که خودخواندگی و خودتبلیغاتچیگری یک مد سخیف شده و «موفقیت» ناجورترین معنای ممکن را پیدا کرده است، بازیافتنِ چهرهای چون خسرو حمزوی میتواند نوری در تاریکی تعبیر شود. در جهانی که هر انگیزشی به وسیله بیشمار جملات پفآلودِ به ظاهر قصار انگیزشی، به آماسکردنی تهی و یکشبه تبدیل شده، نگریستن بر سیمای زیست و روش نویسندهای مثل او، راهنما است.
🔹 شما میتوانید این نوشته را در سایت بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/qdmx
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💬 خسرو حمزوی در گفتگو با مریم منصوری: «من هم دگرگون شدهام...»
🔸«خسرو حمزوی» از هم نسلان «ابراهیم گلستان»، «احمد شاملو» و «نصرت رحمانی» است. او نخستین مجموعه از شعر و داستانهایش را با عنوان «خیزران» در سال 1334 منتشر کرد و پس از آن رمانی به نام «دلارام» را در سال 1352 به بازار کتاب عرضه کرد. «حمزوی» در سالهای پس از انقلاب «وقتی سموم بر تن یک ساق میوزید» و پس از آن، رمان «شهری که زیر درختان سدر مُرد» را منتشر کرد که این رمان از سوی انجمن منتقدان مطبوعات در سال 1379 به عنوان رمان برگزیده سال انتخاب شد. «از رگ هر تاک دشت سایهها»، «آسیابان سور» و «خش خش تن برهنه تاک» از دیگر آثار او هستند. «حمزوی» از جمله نویسندگانی است که تفکر عمیق داستایوفسکی را ستایش میکند و فارغ از بازیهای زبانی و شکلی، سعی میکند در سادگی روایت، ذهن مخاطب را به غور در سطوح دیگر معنا هدایت کند.
🔹 شما میتوانید این مصاحبه را در ⚡️Instant View⚡️بخوانید:
📎 bit.ly/2M0DKpr
🔸«خسرو حمزوی» از هم نسلان «ابراهیم گلستان»، «احمد شاملو» و «نصرت رحمانی» است. او نخستین مجموعه از شعر و داستانهایش را با عنوان «خیزران» در سال 1334 منتشر کرد و پس از آن رمانی به نام «دلارام» را در سال 1352 به بازار کتاب عرضه کرد. «حمزوی» در سالهای پس از انقلاب «وقتی سموم بر تن یک ساق میوزید» و پس از آن، رمان «شهری که زیر درختان سدر مُرد» را منتشر کرد که این رمان از سوی انجمن منتقدان مطبوعات در سال 1379 به عنوان رمان برگزیده سال انتخاب شد. «از رگ هر تاک دشت سایهها»، «آسیابان سور» و «خش خش تن برهنه تاک» از دیگر آثار او هستند. «حمزوی» از جمله نویسندگانی است که تفکر عمیق داستایوفسکی را ستایش میکند و فارغ از بازیهای زبانی و شکلی، سعی میکند در سادگی روایت، ذهن مخاطب را به غور در سطوح دیگر معنا هدایت کند.
🔹 شما میتوانید این مصاحبه را در ⚡️Instant View⚡️بخوانید:
📎 bit.ly/2M0DKpr
Telegraph
من هم دگرگون شدهام
گفتگویی که در پیش میآید؛ در تاریخ 1386/03/21 در روزنامهی اعتماد انجام شده منبع: http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1421360 «خسرو حمزوی» از هم نسلان «ابراهیم گلستان»، «احمد شاملو» و «نصرت رحمانی» است. او نخستین مجموعه از شعر و داستانهایش را با عنوان «خیزران»…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 نسخهٔ کامل فیلم قدیس (مستندی دربارهٔ زندگی #احمد_شاملو)
📹 مستندی از حسین لامعی محصول سال 1395
⏳زمان 1 ساعت و 14 دقیقه
🗒 مستند به جنبههای مختلف زندگی شاملو از سخنرانیها و شاعری تا فعالیتهای سیاسی، فیلمنامهنویسی و ازدواجهایش میپردازد. در مستند «قدیس» نظرات شاعران و افرادی همچون نیما یوشیج، نجف دریابندری، رضا براهنی، محمدرضا شجریان، یوسفعلی میرشکاک، فروغ فرخزاد و محمدرضا لطفی درباره احمد شاملو مرور شده است.
تماشا در یوتیوب:
📺 youtu.be/BPFcFlNzBBI
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📹 مستندی از حسین لامعی محصول سال 1395
⏳زمان 1 ساعت و 14 دقیقه
🗒 مستند به جنبههای مختلف زندگی شاملو از سخنرانیها و شاعری تا فعالیتهای سیاسی، فیلمنامهنویسی و ازدواجهایش میپردازد. در مستند «قدیس» نظرات شاعران و افرادی همچون نیما یوشیج، نجف دریابندری، رضا براهنی، محمدرضا شجریان، یوسفعلی میرشکاک، فروغ فرخزاد و محمدرضا لطفی درباره احمد شاملو مرور شده است.
تماشا در یوتیوب:
📺 youtu.be/BPFcFlNzBBI
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : Big Love
🎤 : Fleetwood Mac
📀 : Tango in the Night
📅 : 1987
10 Night, Top 10 Music: Fleetwood Mac #10
#زیرنویس_فارسی دارد...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎵 : Big Love
🎤 : Fleetwood Mac
📀 : Tango in the Night
📅 : 1987
10 Night, Top 10 Music: Fleetwood Mac #10
#زیرنویس_فارسی دارد...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 وازده کیست و نمودهای وازدگی چیست؟
📌 درباره تقسیمکنندگان شکست میان همه
🖊 دانیال حقیقی
▪️در جامعهای زندگی میکنیم که بسیار بر رواداری و تساهل و تسامح چیز نوشته میشود یا از رسانههای جمعی در این رابطه برنامههای گوناگونی پخش میکنند و سعی میکنند این ایده را جا بیاندازند که ویژگی مثبت یک جامعه باز و توسعه یافته از نظر «مدنی»، داشتن تساهل و تسامح است.
▫️البته این درست است که ما باید رواداری زیادی در زندگی به خرج دهید اما گاهی خود این تعابیر «جامعه مدنی»، «تمرین مدارا» و مانند اینها تبدیل به کلک مرغابیای میشوند که بعضیها به مدد آن بسیاری از پروژههای عادیسازی و اینها را پیش میبرند.
▪️تساهل و مدارا در جامعه امروزین ما تعریفش را در توصیهی منحوس «بیخیالی طی کن» پیدا کرده است که البته با الفاظ پایینتنهای بیانش میکنند. بسیار مهم است که بدانیم این معنی مداراگر بودن تساهلجویی نیست بلکه معنای وازدگی است. مثالهایی میزنم از فضای ادبی و روشنفکری خودمان که خیلی هم ادعاهای بزرگی دارند در این بیست سالی که از صور دمیدن در شعار «تمرین مدارا» و «تساهل و تسامح» میگذرد.
▫️به خاطر دارم بزرگوار همیشه استادی را، که هربار درباره اینکه چرا ایشان همیشه داور جوایز ادبی هستند، از او پرسشی میکردیم، سرش را کج میکردو با این مضامین که «حالاااااا.... مگه اصن این جوایز چی هست؟»، «حالااااا مگه به اون جایزه دادیم چی شد؟»، «حالاااااا اصن مگه من چندبار داور وایساده بودم؟» و دیگر جملاتی از این دست، سعی در تقسیم شکست میان همگان داشت. جالب اینکه گرانقدر مورد نظر یکی از تساهلگو ترین تسامحطلبان همیشه پا به جفت بزرگواریهای رفورمیستی هم هستند.
▪️یا مثلاً این جمله را زیاد شنیدیم که «ادبیات پونصد نسخهای مگه چی داره که سرش دعوا کنیم؟»
▫️این جمله یکی از ابزارهای عادی کردن وضعیت غیرعادی ما بوده است و مدام هم مثل بُز تکرارش میکنند. کسانی که این جملات را بر سر زبان این و آن انداختند درواقع به دنبال تقسیم شکست میان همه بودند برای نگهداشتن فضا در یک وضعیت ایستا و به دور از آفرینشگری.
▪️اینها نمودهای وازدگی هستند و بیشتر هم کسانی به آن دچار میشوند که به دلیل کمعلاقگی و نداشتن استعداد، از کاری که خیال میکنند برای تشخص فرهنگی باید در آن باقی بمانند، دلزده شدهاند. بسیاری از کسانی که در کار تدریس در آموزشگاههای خصوصی هستند در واقع بی استعدادهایی بودهاند که دلزده از امر خلاقه و آفرینشگری، فقط برای بهرهمندی از تشخص فرهنگی کاری که زمانی سودای آن را در سر داشتند، وارد بحث تدریسش شدهاند. باید بیتعارف این مسائل مطرح شوند. چون این بسیار غیرطبیعی است که اکثر مدرسان شریف این حوزههای ادبی و هنری، واقعاً کاری در خور ارائه نکردند و هرکس هم که واقعاً نشان داده خلاق و آفرینشگر است، هرگز نتوانسته به دایرههایی که وازدهها تسخیرش کردهاند راه پیدا کند. این ساختاری است که باید شکسته شود چون ارتباط معناداری دیده میشود میان وازدگی و تدریس و داوری جوایز و فقدان استعداد در آفرینش و تولید فردی هنری و ادبی.
▫️سالها سر و کله زدن با چنین سرخوردههایی که با رخوت سعی میکنند وضع موجود را عادی کنند، به من آموخته است که این وازدهها، درواقع دلزدههایی هستند که مدام تلاش میکنند شکستهای شخصیشان را میان همه قسمت کنند اما همان حال زیرچشمی به دنبال فضایی برای عرض اندام و مطرح کردن خودشان هم هستند. یعنی درهمان حالی که دارند شکست را میان همه قسمت میکنند، ناباورانه نگرانند که نکند جایی و فضایی برای دیده شدن کسی باقی مانده باشد. یکی از کلیدیترین جملاتی هم که مدام از آن استفاده ابزاری میکنند این است: «فلانی دنبال دیده شدن است!»
▪️انگار که بنیآدم، همچون این وازدهها، مشتی روانرنجورِ ترسوی محکوم به شرمگین بودن هستند که از دیدن شدن واهمهای داشته باشند. و اصلاً مگر دیده شدن بد است؟ معماری مدرن برای ارزش والای شفافیت بود که چنین مقبول همه فرهنگها شد. وگرنه فضای بستهی قجری همچنان در این کشور دوام آورده بود و هنوز ما در خانههای تودرتوی پر از خواب و رخوت و هراس و خجالت زندگی میکردیم.
▫️اگر وضعیت به گونهای است که دارد شکست را میان همه قسمت میکند، باید با صدای بلند علیه فضا و ویترین انحصاریاش به دعوا برخاست. نه اینکه آن را مدام عادیسازی کرد و طبیعی جلوهاش داد. چنین رفتاری فقط نشان دهنده این است که ما به خودمان امید نداریم و از ایمان درونی تهی شدهایم.
🔹 اصل مطلب در سایت:
📎 metropolatleast.ir/c36u
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📌 درباره تقسیمکنندگان شکست میان همه
🖊 دانیال حقیقی
▪️در جامعهای زندگی میکنیم که بسیار بر رواداری و تساهل و تسامح چیز نوشته میشود یا از رسانههای جمعی در این رابطه برنامههای گوناگونی پخش میکنند و سعی میکنند این ایده را جا بیاندازند که ویژگی مثبت یک جامعه باز و توسعه یافته از نظر «مدنی»، داشتن تساهل و تسامح است.
▫️البته این درست است که ما باید رواداری زیادی در زندگی به خرج دهید اما گاهی خود این تعابیر «جامعه مدنی»، «تمرین مدارا» و مانند اینها تبدیل به کلک مرغابیای میشوند که بعضیها به مدد آن بسیاری از پروژههای عادیسازی و اینها را پیش میبرند.
▪️تساهل و مدارا در جامعه امروزین ما تعریفش را در توصیهی منحوس «بیخیالی طی کن» پیدا کرده است که البته با الفاظ پایینتنهای بیانش میکنند. بسیار مهم است که بدانیم این معنی مداراگر بودن تساهلجویی نیست بلکه معنای وازدگی است. مثالهایی میزنم از فضای ادبی و روشنفکری خودمان که خیلی هم ادعاهای بزرگی دارند در این بیست سالی که از صور دمیدن در شعار «تمرین مدارا» و «تساهل و تسامح» میگذرد.
▫️به خاطر دارم بزرگوار همیشه استادی را، که هربار درباره اینکه چرا ایشان همیشه داور جوایز ادبی هستند، از او پرسشی میکردیم، سرش را کج میکردو با این مضامین که «حالاااااا.... مگه اصن این جوایز چی هست؟»، «حالااااا مگه به اون جایزه دادیم چی شد؟»، «حالاااااا اصن مگه من چندبار داور وایساده بودم؟» و دیگر جملاتی از این دست، سعی در تقسیم شکست میان همگان داشت. جالب اینکه گرانقدر مورد نظر یکی از تساهلگو ترین تسامحطلبان همیشه پا به جفت بزرگواریهای رفورمیستی هم هستند.
▪️یا مثلاً این جمله را زیاد شنیدیم که «ادبیات پونصد نسخهای مگه چی داره که سرش دعوا کنیم؟»
▫️این جمله یکی از ابزارهای عادی کردن وضعیت غیرعادی ما بوده است و مدام هم مثل بُز تکرارش میکنند. کسانی که این جملات را بر سر زبان این و آن انداختند درواقع به دنبال تقسیم شکست میان همه بودند برای نگهداشتن فضا در یک وضعیت ایستا و به دور از آفرینشگری.
▪️اینها نمودهای وازدگی هستند و بیشتر هم کسانی به آن دچار میشوند که به دلیل کمعلاقگی و نداشتن استعداد، از کاری که خیال میکنند برای تشخص فرهنگی باید در آن باقی بمانند، دلزده شدهاند. بسیاری از کسانی که در کار تدریس در آموزشگاههای خصوصی هستند در واقع بی استعدادهایی بودهاند که دلزده از امر خلاقه و آفرینشگری، فقط برای بهرهمندی از تشخص فرهنگی کاری که زمانی سودای آن را در سر داشتند، وارد بحث تدریسش شدهاند. باید بیتعارف این مسائل مطرح شوند. چون این بسیار غیرطبیعی است که اکثر مدرسان شریف این حوزههای ادبی و هنری، واقعاً کاری در خور ارائه نکردند و هرکس هم که واقعاً نشان داده خلاق و آفرینشگر است، هرگز نتوانسته به دایرههایی که وازدهها تسخیرش کردهاند راه پیدا کند. این ساختاری است که باید شکسته شود چون ارتباط معناداری دیده میشود میان وازدگی و تدریس و داوری جوایز و فقدان استعداد در آفرینش و تولید فردی هنری و ادبی.
▫️سالها سر و کله زدن با چنین سرخوردههایی که با رخوت سعی میکنند وضع موجود را عادی کنند، به من آموخته است که این وازدهها، درواقع دلزدههایی هستند که مدام تلاش میکنند شکستهای شخصیشان را میان همه قسمت کنند اما همان حال زیرچشمی به دنبال فضایی برای عرض اندام و مطرح کردن خودشان هم هستند. یعنی درهمان حالی که دارند شکست را میان همه قسمت میکنند، ناباورانه نگرانند که نکند جایی و فضایی برای دیده شدن کسی باقی مانده باشد. یکی از کلیدیترین جملاتی هم که مدام از آن استفاده ابزاری میکنند این است: «فلانی دنبال دیده شدن است!»
▪️انگار که بنیآدم، همچون این وازدهها، مشتی روانرنجورِ ترسوی محکوم به شرمگین بودن هستند که از دیدن شدن واهمهای داشته باشند. و اصلاً مگر دیده شدن بد است؟ معماری مدرن برای ارزش والای شفافیت بود که چنین مقبول همه فرهنگها شد. وگرنه فضای بستهی قجری همچنان در این کشور دوام آورده بود و هنوز ما در خانههای تودرتوی پر از خواب و رخوت و هراس و خجالت زندگی میکردیم.
▫️اگر وضعیت به گونهای است که دارد شکست را میان همه قسمت میکند، باید با صدای بلند علیه فضا و ویترین انحصاریاش به دعوا برخاست. نه اینکه آن را مدام عادیسازی کرد و طبیعی جلوهاش داد. چنین رفتاری فقط نشان دهنده این است که ما به خودمان امید نداریم و از ایمان درونی تهی شدهایم.
🔹 اصل مطلب در سایت:
📎 metropolatleast.ir/c36u
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
حداقلْ کلانشهر
وازده کیست و نمودهای وازدگی چیست؟
درباره تقسیمکنندگان شکست میان همهدانیال حقیقیدر جامعهای زندگی میکنیم که بسیار بر رواداری و تساهل و تسامح چیز نوشته میشود یا از رسانههای جمعی در این رابطه برنامههای گوناگونی پخش میکنند و سعی میکنند این ایده را جا بیاندازند که ویژگی مثبت یک جام