Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما انسان ها بر اساس شواهد محکم علمی از یک موجود #تخم_گذار به وجود آمده ایم.
زبان کلیپ انگلیسی با زیرنویس پارسی
دکتر #نیل #شوبین
⚛ @AndisheKonim
زبان کلیپ انگلیسی با زیرنویس پارسی
دکتر #نیل #شوبین
⚛ @AndisheKonim
مقایسهی #تک_سلولی_ها و #پر_سلولی_ها
پلاکوزوانها و اسفنجها، تقریباً بهسادگی بدنهاییاند که امروزه نیز شکل میگیرند. برای بهدستآوردن هر نوع پیشرفتی، باید اجزای سازندهی بدنمان را در موجوداتی فاقد بدن جستوجو کنیم: میکروبهای تکسلولی.
چطور میشود میکروبی را با جانوری بدندار مقایسه کنیم؟ آیا ابزار سازندهی بدن جانداران پرسلولی در موجودات تکسلولی هم وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است و اگر آنها بدن ندارند پس نقششان چیست؟!
بهترین راه برای پاسخگویی به این سؤالات این است که ژنهای میکروبها را برای یافتن هرگونه شباهت با جانوران بررسی کنیم. نخستین مقایسههای میان ژنوم میکروب و جانور، واقعیت برجستهای را آشکار کرد: در بسیاری از جانداران تکسلولی، بیشتر تشکیلات لازم برای اتصال برهمکنش و غیره که در سلولهای ما دیده میشود موجود نیست؛ برخی بررسیها نشان داده که بیش از ۸۰۰ نوع از این مولکولها در جانداران دارای بدن یافته شده، درحالیکه در موجودات تکسلولی خبری از آنها نیست. این موضوع منجر به این ایده میشود که ابزارهایی که به سلولها برای ساخت بدن کمک میکنند باید بهآرامی، همراه با بدنهایشان بهوجود آمده باشند.
زمانیکه نیکول کینگ (Nicole King) از دانشگاه برکلی کالیفرنیا مطالعهی خود را روی ارگانیسمی موسوم به کوانوفلاژلات (Choanoflagellates) آغاز کرد، داستان طور دیگری ادامه یافت. انتخاب این موضوع مطالعاتی از سوی کینگ به هیچ روی تصادفی نبود. بهعلت کار روی DNA، او میدانست کوانوفلاژلاتها احتمالاً نزدیکترین خویشاوند میکروبی به جانداران دارای بدنی مثل پلاکوزوانها و اسفنجها هستند. همچنین، به گمان کینگ، آنچه که در ژنهای کوانوفلاژلاتها مخفی شده، نسخههایی از DNA است که بدن ما را ساخته.
پروژهی ژنوم انسان، به جستوجوهای نیکول کمک کرد. رویداد مهم، موفقیت در نقشهبرداری از کل ژنهای بدن انسان بود. بهعلت موفقیت پروژهی ژنوم انسان، بهسرعت بررسی و نقشهبرداری از دیگر موجودات آغاز شد: پروژهی ژنوم موش صحرایی، مگس، زنبورعسل و حتی پروژههای در حال پیشرفتی برای توالییابی ژنوم اسفنجها، پلاکوزوانها و میکروبها هم وجود داشت. این نقشهها، منابع باارزشی از اطلاعاتاند که به ما در مقایسهی ژنهای سازندهی بدن گونههای بیشماری از موجودات کمک میکنند. همچنین، این نقشهها برای نیکول، ابزار ژنتیکی مناسبی برای مطالعهی کوانوفلاژلاتها بودند...
خوانش بیشتر ؛ 👉
📓 #کتاب #ماهی_درونی_شما
سفری به تاریخ ۳/۵
میلیاردسالهی بدن انسان
نوشتهی : #نیل #شوبین
ترجمهی : نیلوفر فشنگساز
⚛ @AndisheKonim
پلاکوزوانها و اسفنجها، تقریباً بهسادگی بدنهاییاند که امروزه نیز شکل میگیرند. برای بهدستآوردن هر نوع پیشرفتی، باید اجزای سازندهی بدنمان را در موجوداتی فاقد بدن جستوجو کنیم: میکروبهای تکسلولی.
چطور میشود میکروبی را با جانوری بدندار مقایسه کنیم؟ آیا ابزار سازندهی بدن جانداران پرسلولی در موجودات تکسلولی هم وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است و اگر آنها بدن ندارند پس نقششان چیست؟!
بهترین راه برای پاسخگویی به این سؤالات این است که ژنهای میکروبها را برای یافتن هرگونه شباهت با جانوران بررسی کنیم. نخستین مقایسههای میان ژنوم میکروب و جانور، واقعیت برجستهای را آشکار کرد: در بسیاری از جانداران تکسلولی، بیشتر تشکیلات لازم برای اتصال برهمکنش و غیره که در سلولهای ما دیده میشود موجود نیست؛ برخی بررسیها نشان داده که بیش از ۸۰۰ نوع از این مولکولها در جانداران دارای بدن یافته شده، درحالیکه در موجودات تکسلولی خبری از آنها نیست. این موضوع منجر به این ایده میشود که ابزارهایی که به سلولها برای ساخت بدن کمک میکنند باید بهآرامی، همراه با بدنهایشان بهوجود آمده باشند.
زمانیکه نیکول کینگ (Nicole King) از دانشگاه برکلی کالیفرنیا مطالعهی خود را روی ارگانیسمی موسوم به کوانوفلاژلات (Choanoflagellates) آغاز کرد، داستان طور دیگری ادامه یافت. انتخاب این موضوع مطالعاتی از سوی کینگ به هیچ روی تصادفی نبود. بهعلت کار روی DNA، او میدانست کوانوفلاژلاتها احتمالاً نزدیکترین خویشاوند میکروبی به جانداران دارای بدنی مثل پلاکوزوانها و اسفنجها هستند. همچنین، به گمان کینگ، آنچه که در ژنهای کوانوفلاژلاتها مخفی شده، نسخههایی از DNA است که بدن ما را ساخته.
پروژهی ژنوم انسان، به جستوجوهای نیکول کمک کرد. رویداد مهم، موفقیت در نقشهبرداری از کل ژنهای بدن انسان بود. بهعلت موفقیت پروژهی ژنوم انسان، بهسرعت بررسی و نقشهبرداری از دیگر موجودات آغاز شد: پروژهی ژنوم موش صحرایی، مگس، زنبورعسل و حتی پروژههای در حال پیشرفتی برای توالییابی ژنوم اسفنجها، پلاکوزوانها و میکروبها هم وجود داشت. این نقشهها، منابع باارزشی از اطلاعاتاند که به ما در مقایسهی ژنهای سازندهی بدن گونههای بیشماری از موجودات کمک میکنند. همچنین، این نقشهها برای نیکول، ابزار ژنتیکی مناسبی برای مطالعهی کوانوفلاژلاتها بودند...
خوانش بیشتر ؛ 👉
📓 #کتاب #ماهی_درونی_شما
سفری به تاریخ ۳/۵
میلیاردسالهی بدن انسان
نوشتهی : #نیل #شوبین
ترجمهی : نیلوفر فشنگساز
⚛ @AndisheKonim
Telegraph
مقایسهی تکسلولیها و پرسلولیها
پلاکوزوانها و اسفنجها، تقریباً بهسادگی بدنهاییاند که امروزه نیز شکل میگیرند. برای بهدستآوردن هر نوع پیشرفتی، باید اجزای سازندهی بدنمان را در موجوداتی فاقد بدن جستوجو کنیم: میکروبهای تکسلولی. چطور میشود میکروبی را با جانوری بدندار مقایسه کنیم؟…
ردیابی سر: از موجودات شگفتانگیز بدون سر تا اجداد دارای سر ما
چرا آمفیوکسوس؟!
چرا روی قورباغهها و کوسهماهیها مکث کردیم؟ چرا مقایسهی خود را به جانوران دیگر مثل حشرات و کرمها بسط ندادیم؟ حتی سؤال اساسیتر اینکه چرا ما این کار را روی جانورانی که جمجمه و به تبع آن عصبهای جمجمهای ندارند انجام نمیدهیم؟ در اصل هیچیک از آنها حتی استخوان هم ندارند. هنگامیکه بررسی ماهیها را رها میکنیم تا به بررسی کرمها بپردازیم، به دنیای جانوران بسیار نرم و بدون سر میرسیم. هرچند اگر با دقت آنها را نظاره کنیم، تکههایی از خودمان، درون همین موجودات هم واقع شده است!
بعضی از ما اساتید که به دانشجویان دورهی لیسانس آناتومی مقایسهای تدریس میکنیم، معمولاً درس را با نمایش اسلایدهایی از آمفیوکسوس (Amphioxus) آغاز میکنیم. هر سپتامبر صدها اسلاید آمفیوکسوس روی صفحهی نمایشها در سالنهای سخنرانی در دانشگاههایی از ایالت مین گرفته تا کالیفرنیا بهنمایش گذاشته میشوند. اما چرا؟ دستهبندی سادهی جانوران به مهرهداران و بیمهرگان را بهخاطر میآورید!
آمفیوکسوس یک کرم است؛ یک بیمهره که در بسیاری از خصوصیات با جانوران دارای ستون فقرات، از قبیل ماهیها، دوزیستان و پستانداران مشترک است. آمفیوکسوس ستون فقرات ندارد اما مشابه بسیاری از جانوران دارای ستون فقرات یک طناب عصبی در امتداد پشت خود دارد. بهعلاوه، میلهای که در امتداد بدن جانور است به موازات طناب عصبی آن کشیده شده.
به این میله نوتوکورد (Notochord) میگویند که با مادهای ژلاتینمانندی پر شده است و موجب پشتیبانی و استحکام بدن میشود. بههمان میزان شاهد نوتوکورد در جنین انسان نیز هستیم. اما برخلاف غضروف آمفیوکسوس، غضروف ما تفکیک میشود و نهایتاً بخشی از دیسکهای مابین مهرهها میشود. فشار واردشده به عصبها یا یک مهره -بهعلت انجام حرکتی بیش از توان- میتواند دیسک و مادهای ژلاتینی را که زمانی نوتوکورد بوده آشکارا دچار عارضه و درنهایت، گسیختگی و قطع کند. وقتی دیسک ما آسیب میبیند، قسمت بسیار کهنی از طرح بدن ما صدمه دیده است.
آمفیوکسوس در میان کرمها منحصربهفرد نیست. یکی دیگر از بهترین نمونهها کرمی موسوم به هایکولا (Haikoulla) است که هرچند امروزه دیگر در اقیانوسها وجود ندارد اما میتوان فسیل آن را در صخرههای کهن چین و کانادا پیدا کرد. این کرمهای ریز، در رسوباتی با عمر بیش از ۵۰۰ میلیون سال یافت شدهاند، درحالیکه فاقد سر، مغزهای پیچیده یا عصبهای جمجمهای هستند. ممکن است که این کرمها خیلی بهچشم نیایند. آنها در صخرهها همچون لکههای کوچکی بهنظر میرسند اما سالم باقیماندن این فسیلها باورنکردنی است. هنگامیکه با میکروسکوپ به این فسیلها نگاهی میکنید، اثر محافظتشدهی زیبایی را میبینید که آناتومی نرمش را با جزئیات خوبی در بعضی موارد حتی با آثاری از پوست، نشان میدهد.
آنها همچنین چیز شگفتانگیز دیگری هم نشان میدهند. این کرمها نخستین جانوران با نوتوکورد و طنابهای عصبیاند. این کرمها، اطلاعاتی دربارهی منشأ قسمتهایی از بدنمان را در اختیار ما میگذارند.
اما چیز دیگری وجود دارد که ما با این کرمهای کوچک در آن سهیم هستیم: کمانهای آبششی. بهعنوان نمونه، آمفیوکسوس دارای تعداد زیادی از آنها است و بههمراه هر کمان، نوار غضروفی کوچک هم وجود دارد. نظیر غضروفهایی که آروارهها، استخوانهای گوش و قسمتهایی از حنجرهی ما را شکل دادهاند، این نوارها شکاف برانشی را پشتیبانی میکنند. وجود و مبنای ساختاری سر ما به کرمها و ارگانیسمهایی بازمیگردد که حتی سر نداشتهاند!
آمفیوکسوس با کمانهای آبششی چه میکرده است؟ آب را از میان آنها تلمبه میکرده تا بهآرامی تکههای کوچک طعمهی خود را تصفیه کند. ساختار پایهی سر ما از ساختارهایی بسیار بدوی و پست پیدایش یافتهاند. درست مانند دندانها، ژنها و اندامهای حرکتی که اصلاح شدند و وظایف آنها برای استفادههای متنوع طی دوران مختلف تغییر کاربری یافتند، ساختار سر نیز مشمول این تغییر و بهینهسازی شده است.
نزدیکترین خویشاوند به جانوران دارای سر، کرمهایی با شکافهای برانشی هستند. شکل، یک آمفیوکسوس و یک فسیل بازسازیشده از کرم هایکولا را که بیش از ۵۳۰ میلیون سال قدمت دارد، نشان میدهد. هر دو کرم دارای نوتوکورد، یک طناب عصبی و شکافهای برانشی هستند. فسیل کرم از میان بیش از ۳۰۰ نمونهی مجزای یافتهشده از جنوب چین شناخته شد.
📓 ماهی درونی شما: سفری به تاریخ ۳/۵ میلیاردسالهی بدن انسان
✍🏿 #نیل #شوبین
⚛ @AndisheKonim
چرا آمفیوکسوس؟!
چرا روی قورباغهها و کوسهماهیها مکث کردیم؟ چرا مقایسهی خود را به جانوران دیگر مثل حشرات و کرمها بسط ندادیم؟ حتی سؤال اساسیتر اینکه چرا ما این کار را روی جانورانی که جمجمه و به تبع آن عصبهای جمجمهای ندارند انجام نمیدهیم؟ در اصل هیچیک از آنها حتی استخوان هم ندارند. هنگامیکه بررسی ماهیها را رها میکنیم تا به بررسی کرمها بپردازیم، به دنیای جانوران بسیار نرم و بدون سر میرسیم. هرچند اگر با دقت آنها را نظاره کنیم، تکههایی از خودمان، درون همین موجودات هم واقع شده است!
بعضی از ما اساتید که به دانشجویان دورهی لیسانس آناتومی مقایسهای تدریس میکنیم، معمولاً درس را با نمایش اسلایدهایی از آمفیوکسوس (Amphioxus) آغاز میکنیم. هر سپتامبر صدها اسلاید آمفیوکسوس روی صفحهی نمایشها در سالنهای سخنرانی در دانشگاههایی از ایالت مین گرفته تا کالیفرنیا بهنمایش گذاشته میشوند. اما چرا؟ دستهبندی سادهی جانوران به مهرهداران و بیمهرگان را بهخاطر میآورید!
آمفیوکسوس یک کرم است؛ یک بیمهره که در بسیاری از خصوصیات با جانوران دارای ستون فقرات، از قبیل ماهیها، دوزیستان و پستانداران مشترک است. آمفیوکسوس ستون فقرات ندارد اما مشابه بسیاری از جانوران دارای ستون فقرات یک طناب عصبی در امتداد پشت خود دارد. بهعلاوه، میلهای که در امتداد بدن جانور است به موازات طناب عصبی آن کشیده شده.
به این میله نوتوکورد (Notochord) میگویند که با مادهای ژلاتینمانندی پر شده است و موجب پشتیبانی و استحکام بدن میشود. بههمان میزان شاهد نوتوکورد در جنین انسان نیز هستیم. اما برخلاف غضروف آمفیوکسوس، غضروف ما تفکیک میشود و نهایتاً بخشی از دیسکهای مابین مهرهها میشود. فشار واردشده به عصبها یا یک مهره -بهعلت انجام حرکتی بیش از توان- میتواند دیسک و مادهای ژلاتینی را که زمانی نوتوکورد بوده آشکارا دچار عارضه و درنهایت، گسیختگی و قطع کند. وقتی دیسک ما آسیب میبیند، قسمت بسیار کهنی از طرح بدن ما صدمه دیده است.
آمفیوکسوس در میان کرمها منحصربهفرد نیست. یکی دیگر از بهترین نمونهها کرمی موسوم به هایکولا (Haikoulla) است که هرچند امروزه دیگر در اقیانوسها وجود ندارد اما میتوان فسیل آن را در صخرههای کهن چین و کانادا پیدا کرد. این کرمهای ریز، در رسوباتی با عمر بیش از ۵۰۰ میلیون سال یافت شدهاند، درحالیکه فاقد سر، مغزهای پیچیده یا عصبهای جمجمهای هستند. ممکن است که این کرمها خیلی بهچشم نیایند. آنها در صخرهها همچون لکههای کوچکی بهنظر میرسند اما سالم باقیماندن این فسیلها باورنکردنی است. هنگامیکه با میکروسکوپ به این فسیلها نگاهی میکنید، اثر محافظتشدهی زیبایی را میبینید که آناتومی نرمش را با جزئیات خوبی در بعضی موارد حتی با آثاری از پوست، نشان میدهد.
آنها همچنین چیز شگفتانگیز دیگری هم نشان میدهند. این کرمها نخستین جانوران با نوتوکورد و طنابهای عصبیاند. این کرمها، اطلاعاتی دربارهی منشأ قسمتهایی از بدنمان را در اختیار ما میگذارند.
اما چیز دیگری وجود دارد که ما با این کرمهای کوچک در آن سهیم هستیم: کمانهای آبششی. بهعنوان نمونه، آمفیوکسوس دارای تعداد زیادی از آنها است و بههمراه هر کمان، نوار غضروفی کوچک هم وجود دارد. نظیر غضروفهایی که آروارهها، استخوانهای گوش و قسمتهایی از حنجرهی ما را شکل دادهاند، این نوارها شکاف برانشی را پشتیبانی میکنند. وجود و مبنای ساختاری سر ما به کرمها و ارگانیسمهایی بازمیگردد که حتی سر نداشتهاند!
آمفیوکسوس با کمانهای آبششی چه میکرده است؟ آب را از میان آنها تلمبه میکرده تا بهآرامی تکههای کوچک طعمهی خود را تصفیه کند. ساختار پایهی سر ما از ساختارهایی بسیار بدوی و پست پیدایش یافتهاند. درست مانند دندانها، ژنها و اندامهای حرکتی که اصلاح شدند و وظایف آنها برای استفادههای متنوع طی دوران مختلف تغییر کاربری یافتند، ساختار سر نیز مشمول این تغییر و بهینهسازی شده است.
نزدیکترین خویشاوند به جانوران دارای سر، کرمهایی با شکافهای برانشی هستند. شکل، یک آمفیوکسوس و یک فسیل بازسازیشده از کرم هایکولا را که بیش از ۵۳۰ میلیون سال قدمت دارد، نشان میدهد. هر دو کرم دارای نوتوکورد، یک طناب عصبی و شکافهای برانشی هستند. فسیل کرم از میان بیش از ۳۰۰ نمونهی مجزای یافتهشده از جنوب چین شناخته شد.
📓 ماهی درونی شما: سفری به تاریخ ۳/۵ میلیاردسالهی بدن انسان
✍🏿 #نیل #شوبین
⚛ @AndisheKonim