- ما چهل و چند سال است در دل جنگیم!
یکی از بدترین و زیانبارترین جنگهای تاریخ ایران همین جنگی است که چهلوچند سال است آخوندها علیه سرزمین ما به راه انداختهاند. آنها تاکنون دوسوم جنگلها، نود درصد حیات وحش، نیمی از عرصهٔ زیست و عمدهٔ منابع آب ایران را نابود کرده و ایران را در اغلب فهرستهای قهقرای محیطزیستی مثل فرسایش خاک و بیابانزایی و فرونشست زمین و نابودی تنوع زیستی به صدر ردهبندیهای جهانی رساندهاند. این جنگ خونبار و پردامنه ادامه دارد و بسیاری از عواقب آن تا ابد غیرقابل جبران است.
کدامیک از این مدعیان صلح علیه این جنگ هشتگ زدند؟ کدامیک ولو یک بار برای توقف این جنگ به خیابان آمدند؟ کدام جنگ میتواند ویرانگرتر از همین جنگ آخوندها با سرزمین ایران باشد؟ واقعاً کدام جنگ؟ سرزمینی که چهل و چند سال در صدر فهرست جهانی بیابانزایی و فرسایش خاک بوده چه چیزی دارد که در یک جنگ تازه از دست بدهد؟
فرق ما با شما این است که ما میدانیم ایران در دل این جنگ است و به این در و آن در میزنیم برای توقف این جنگ و بیرون راندن آخوندهای اشغالگر از سرزمین ایران. اما شما می خواهید دست آخوندها همچنان باز باشد در جنگ علیه ایران. این هشتکهای نه به جنگتان تقلبی است. میشناسیمتان.
دکتر ناصر کرمی،
نویسنده و پژوهشگر
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
یکی از بدترین و زیانبارترین جنگهای تاریخ ایران همین جنگی است که چهلوچند سال است آخوندها علیه سرزمین ما به راه انداختهاند. آنها تاکنون دوسوم جنگلها، نود درصد حیات وحش، نیمی از عرصهٔ زیست و عمدهٔ منابع آب ایران را نابود کرده و ایران را در اغلب فهرستهای قهقرای محیطزیستی مثل فرسایش خاک و بیابانزایی و فرونشست زمین و نابودی تنوع زیستی به صدر ردهبندیهای جهانی رساندهاند. این جنگ خونبار و پردامنه ادامه دارد و بسیاری از عواقب آن تا ابد غیرقابل جبران است.
کدامیک از این مدعیان صلح علیه این جنگ هشتگ زدند؟ کدامیک ولو یک بار برای توقف این جنگ به خیابان آمدند؟ کدام جنگ میتواند ویرانگرتر از همین جنگ آخوندها با سرزمین ایران باشد؟ واقعاً کدام جنگ؟ سرزمینی که چهل و چند سال در صدر فهرست جهانی بیابانزایی و فرسایش خاک بوده چه چیزی دارد که در یک جنگ تازه از دست بدهد؟
فرق ما با شما این است که ما میدانیم ایران در دل این جنگ است و به این در و آن در میزنیم برای توقف این جنگ و بیرون راندن آخوندهای اشغالگر از سرزمین ایران. اما شما می خواهید دست آخوندها همچنان باز باشد در جنگ علیه ایران. این هشتکهای نه به جنگتان تقلبی است. میشناسیمتان.
دکتر ناصر کرمی،
نویسنده و پژوهشگر
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
#اسامه #بنلادن ، رهبر القاعده بود که گفت :
ما عاشق مرگیم آمریکا عاشق زندگی است این است تفاوت بین ما دو تا ، هیچ عبارتی از این بهتر نمیتواند توصیف کننده تقابل بنیادگرایی مذهبی با دنیای مدرن باشد .صدام حسین دیکتاتور ،عراق هم با اینکه باورهای مذهبی متعصبانه نداشت اما به خیال خودش نقطه ضعف بزرگ آمریکا را خوب تشخیص داده بود موقعی که ارتش آمریکا به عراق حمله کرد صدام مطمئن بود که در این نبرد پیروز میشود و استدلالش هم این بود که ما عراقی ها به راحتی میتوانیم صد هزار کشته در طول جنگ بدهیم و ککمان هم نگزد اما آمریکاییها قادر به تحمل تلفات انسانی نیروهایشان نیستند و حتی صد کشته برای آنها غیر قابل تحمل است و به همین دلیل مجبور به توقف جنگ میشوند. تروریست ها و دیکتاتورها در یک ویژگی مشترک هستند و آن بی توجهی مطلق به حیات انسانی است....
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
ما عاشق مرگیم آمریکا عاشق زندگی است این است تفاوت بین ما دو تا ، هیچ عبارتی از این بهتر نمیتواند توصیف کننده تقابل بنیادگرایی مذهبی با دنیای مدرن باشد .صدام حسین دیکتاتور ،عراق هم با اینکه باورهای مذهبی متعصبانه نداشت اما به خیال خودش نقطه ضعف بزرگ آمریکا را خوب تشخیص داده بود موقعی که ارتش آمریکا به عراق حمله کرد صدام مطمئن بود که در این نبرد پیروز میشود و استدلالش هم این بود که ما عراقی ها به راحتی میتوانیم صد هزار کشته در طول جنگ بدهیم و ککمان هم نگزد اما آمریکاییها قادر به تحمل تلفات انسانی نیروهایشان نیستند و حتی صد کشته برای آنها غیر قابل تحمل است و به همین دلیل مجبور به توقف جنگ میشوند. تروریست ها و دیکتاتورها در یک ویژگی مشترک هستند و آن بی توجهی مطلق به حیات انسانی است....
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
- در آستانۀ هفت اکتبر
بین خوشبین بودن و واقعبین بودن باید واقعبین بود و اگر خوشبینی به واقعبینی آسیب میزند، بیدرنگ باید آن را کنار نهاد. متأسفانه دیگر جایی برای خوشبینی نمانده و باید پذیرفت نشانهها از افزایش تنش حکایت دارند. زنجیرۀ رخدادها که با هفت اکتبر آغاز شد، در سالگرد آن به جایی رسید که یک سال پیش در مخیلۀ بدبینترین تحلیلگران هم نمیگنجید، چنانکه اگر دو سال پیش این تصویر آخرالزمانیِ غزه را میدیدید، بعید بود آن را باور کنید؛ گرچه البته وقتی عملیات هفت اکتبر رخ داد، تقریباً میشد انتظار داشت واکنش اسرائیل از هر آنچه تا پیش از آن از آن سراغ داشتیم شدیدتر خواهد بود.
هر چه جلوتر میرویم تصویر رخدادهای یک سال گذشته شفافتر میشود. به نظر میرسد اسرائیل چنین مسیری را هدفمند دنبال کرده و تعمداً اجازه میدهد زنجیرۀ کنش و واکنشها تداوم یابد. نشانهای دیده نمیشود که اسرائیل قصد داشته باشد این زنجیره را متوقف کند. اروپا در افولِ جهانیِ مزمن خود کلاً از خاورمیانه پا پس کشیده است. روسیه امید دارد با گسترش درگیریها در خاورمیانه فشار بر غرب افزایش یابد تا دست از حمایت از اوکراین بردارند و از پشت به زلنسکی خنجر بزنند.
آمریکا تا حدی در قبال واکنشهای اسرائیل به جمهوری اسلامی نقش ترمز را ایفا کرده است. برای مثال پس از عملیات پهپادیـموشکی پیشین همۀ مقامات دولت بایدن اصرار داشتند حمله شکست خورده تا به اسرائیل بقبولانند «هیچی نشده! فقط یهکم گلگیر جلو قُر شده که آن هم بدون رنگ درمیآید.» اما هر نظارهگری میدانست مسئله «نفس حمله» بود. بایدن موفق شد اسرائیل را مهار کند؛ گرچه اصلاً شک دارم آمریکا هیچگاه بتواند چیزی به اسرائیل بقبولاند؛ اسرائیل مهارت خاصی دارد خواست خود را نرمنرم در کاسۀ آمریکا بگذارد ــ بدون حمایت آمریکا هم نظرش چندان عوض نمیشود.
در دومین عملیات موشکی تصاویر اجازه نمیداد مقامات آمریکایی بگویند «طوری نشده». گرچه باز هم میگفتند عملیات شکست خورده است. اینبار مشخص بود آمریکا میداند نهایتاً بتواند کمی واکنش اسرائیل را تعدیل کند. به همین دلیل بایدن اول گفت تأسیسات هستهای نباید هدف قرار گیرد و بعد تلویحاً تأسیسات نفتی را هم به آن افزود. اما باز هم به گمانم سیاست اسرائیل در برابر بایدن همان است که به مرگ میگیرد تا به تب راضی شود. ترس آمریکا این است که درگیری از مهار خارج شود، اما هدف اسرائیل این است که آمریکا را گام به گام به درگیری بکشاند.
به گمانم اسرائیل با همین ریتم سطح تنش را بالا و بالاتر خواهد برد. اینک میدانیم که هدف اسرائیل در برابر حماس حذف کامل آن از غزه بود. با کمی تأخیر فهمیدیم در قبال حزبالله نیز هدفش ضربۀ حداکثری به حزبالله بود ــ لازم نیست توضیح دهم ضربۀ حداکثری یعنی چه. فقط این را هم اضافه کنم که به نظر در اسرائیل، سالها دربارهٔ جنگ سیوسهروزۀ سال ۲۰۰۶ فکر شده بود و اینبار کلاً اسرائیل تغییر تاکتیک داد. اول با عملیات پیجری در قاعدۀ حزب و توأمان حملۀ گسترده به رستۀ رهبری وقتی تعادل حزبالله را به هم زد، حملۀ زمینی را آغاز کرد؛ آن هم پس از فعالیت گستردۀ توپخانهای و نقطهزنی در جنوب لبنان. اما این جنگ در جنوب لبنان هم احتمالاً بسیار طولانی خواهد بود و با اشغال مناطقی همراه خواهد شد.
میماند این پرسش اصلی و بزرگ که درگیری با جمهوری اسلامی چه میشود؟ در این مورد باید منتظر تنشی دائمی و زدوخوردی بلندمدت باشیم؛ زدوخورد به همین معنایی که تا اینجا دیدهایم، منتها در سطحی بالاتر. احتمالاً شدت حملاتی موشکهای ایرانی بیشتر میشود و واکنشهای اسرائیل هم شدیدتر میشود. به این شکل، اسرائیل به جهان فرصت میدهد خود را به این تنش عادت دهد. متأسفانه هیچ سازوکاری برای متوقف کردن این زنجیرۀ کنش و واکنش وجود ندارد. نمیتوان گفت دقیقاً چه اتفاقاتی خواهد افتاد، اما دستکم میتوان حدس زد «ایدۀ دولت پزشکیان» که اولین روز دولتش با ترور هنیه در تهران همراه بود، عملاً محکوم به شکست است. فقط کافی است این زنجیرۀ تنش چند درجه داغتر شود تا بستن پروندۀ هستهای و تحریمها نهتنها ناممکن، بلکه سویۀ معکوس بگیرد. «ایدۀ دولت روحانی» که از سال ششم آن شکست خورد، اینبار از روز اول دچار مشکل اساسی شد.
زنجیرۀ درگیری که هفت اکتبر آغاز شد، پس از یک سال با فرود موشکها در پایگاه نوآتیم کامل شد. تاکتیکهای اسرائیل عوض شده و بیش از همیشه آماده است خون هم بدهد (چنانکه عملاً اجازه نداد حماس از گروگانها بهرۀ خاصی ببرد). هفت اکتبر ۲۰۲۳ نمیدانستیم هفت اکتبر ۲۰۲۴ به اینجا میرسیم. هفت اکتبر ۲۰۲۵ کجاییم؟ دستکم به گمانم صحبت از «سال» برای این درگیری هیچ بیراه نیست.
مهدی تدینی
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
بین خوشبین بودن و واقعبین بودن باید واقعبین بود و اگر خوشبینی به واقعبینی آسیب میزند، بیدرنگ باید آن را کنار نهاد. متأسفانه دیگر جایی برای خوشبینی نمانده و باید پذیرفت نشانهها از افزایش تنش حکایت دارند. زنجیرۀ رخدادها که با هفت اکتبر آغاز شد، در سالگرد آن به جایی رسید که یک سال پیش در مخیلۀ بدبینترین تحلیلگران هم نمیگنجید، چنانکه اگر دو سال پیش این تصویر آخرالزمانیِ غزه را میدیدید، بعید بود آن را باور کنید؛ گرچه البته وقتی عملیات هفت اکتبر رخ داد، تقریباً میشد انتظار داشت واکنش اسرائیل از هر آنچه تا پیش از آن از آن سراغ داشتیم شدیدتر خواهد بود.
هر چه جلوتر میرویم تصویر رخدادهای یک سال گذشته شفافتر میشود. به نظر میرسد اسرائیل چنین مسیری را هدفمند دنبال کرده و تعمداً اجازه میدهد زنجیرۀ کنش و واکنشها تداوم یابد. نشانهای دیده نمیشود که اسرائیل قصد داشته باشد این زنجیره را متوقف کند. اروپا در افولِ جهانیِ مزمن خود کلاً از خاورمیانه پا پس کشیده است. روسیه امید دارد با گسترش درگیریها در خاورمیانه فشار بر غرب افزایش یابد تا دست از حمایت از اوکراین بردارند و از پشت به زلنسکی خنجر بزنند.
آمریکا تا حدی در قبال واکنشهای اسرائیل به جمهوری اسلامی نقش ترمز را ایفا کرده است. برای مثال پس از عملیات پهپادیـموشکی پیشین همۀ مقامات دولت بایدن اصرار داشتند حمله شکست خورده تا به اسرائیل بقبولانند «هیچی نشده! فقط یهکم گلگیر جلو قُر شده که آن هم بدون رنگ درمیآید.» اما هر نظارهگری میدانست مسئله «نفس حمله» بود. بایدن موفق شد اسرائیل را مهار کند؛ گرچه اصلاً شک دارم آمریکا هیچگاه بتواند چیزی به اسرائیل بقبولاند؛ اسرائیل مهارت خاصی دارد خواست خود را نرمنرم در کاسۀ آمریکا بگذارد ــ بدون حمایت آمریکا هم نظرش چندان عوض نمیشود.
در دومین عملیات موشکی تصاویر اجازه نمیداد مقامات آمریکایی بگویند «طوری نشده». گرچه باز هم میگفتند عملیات شکست خورده است. اینبار مشخص بود آمریکا میداند نهایتاً بتواند کمی واکنش اسرائیل را تعدیل کند. به همین دلیل بایدن اول گفت تأسیسات هستهای نباید هدف قرار گیرد و بعد تلویحاً تأسیسات نفتی را هم به آن افزود. اما باز هم به گمانم سیاست اسرائیل در برابر بایدن همان است که به مرگ میگیرد تا به تب راضی شود. ترس آمریکا این است که درگیری از مهار خارج شود، اما هدف اسرائیل این است که آمریکا را گام به گام به درگیری بکشاند.
به گمانم اسرائیل با همین ریتم سطح تنش را بالا و بالاتر خواهد برد. اینک میدانیم که هدف اسرائیل در برابر حماس حذف کامل آن از غزه بود. با کمی تأخیر فهمیدیم در قبال حزبالله نیز هدفش ضربۀ حداکثری به حزبالله بود ــ لازم نیست توضیح دهم ضربۀ حداکثری یعنی چه. فقط این را هم اضافه کنم که به نظر در اسرائیل، سالها دربارهٔ جنگ سیوسهروزۀ سال ۲۰۰۶ فکر شده بود و اینبار کلاً اسرائیل تغییر تاکتیک داد. اول با عملیات پیجری در قاعدۀ حزب و توأمان حملۀ گسترده به رستۀ رهبری وقتی تعادل حزبالله را به هم زد، حملۀ زمینی را آغاز کرد؛ آن هم پس از فعالیت گستردۀ توپخانهای و نقطهزنی در جنوب لبنان. اما این جنگ در جنوب لبنان هم احتمالاً بسیار طولانی خواهد بود و با اشغال مناطقی همراه خواهد شد.
میماند این پرسش اصلی و بزرگ که درگیری با جمهوری اسلامی چه میشود؟ در این مورد باید منتظر تنشی دائمی و زدوخوردی بلندمدت باشیم؛ زدوخورد به همین معنایی که تا اینجا دیدهایم، منتها در سطحی بالاتر. احتمالاً شدت حملاتی موشکهای ایرانی بیشتر میشود و واکنشهای اسرائیل هم شدیدتر میشود. به این شکل، اسرائیل به جهان فرصت میدهد خود را به این تنش عادت دهد. متأسفانه هیچ سازوکاری برای متوقف کردن این زنجیرۀ کنش و واکنش وجود ندارد. نمیتوان گفت دقیقاً چه اتفاقاتی خواهد افتاد، اما دستکم میتوان حدس زد «ایدۀ دولت پزشکیان» که اولین روز دولتش با ترور هنیه در تهران همراه بود، عملاً محکوم به شکست است. فقط کافی است این زنجیرۀ تنش چند درجه داغتر شود تا بستن پروندۀ هستهای و تحریمها نهتنها ناممکن، بلکه سویۀ معکوس بگیرد. «ایدۀ دولت روحانی» که از سال ششم آن شکست خورد، اینبار از روز اول دچار مشکل اساسی شد.
زنجیرۀ درگیری که هفت اکتبر آغاز شد، پس از یک سال با فرود موشکها در پایگاه نوآتیم کامل شد. تاکتیکهای اسرائیل عوض شده و بیش از همیشه آماده است خون هم بدهد (چنانکه عملاً اجازه نداد حماس از گروگانها بهرۀ خاصی ببرد). هفت اکتبر ۲۰۲۳ نمیدانستیم هفت اکتبر ۲۰۲۴ به اینجا میرسیم. هفت اکتبر ۲۰۲۵ کجاییم؟ دستکم به گمانم صحبت از «سال» برای این درگیری هیچ بیراه نیست.
مهدی تدینی
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
🏛🏗دولت توسعهای (Developmental State) به نوعی از دولت اشاره دارد که تمرکز اصلی آن بر روی توسعه اقتصادی و اجتماعی است. این نوع دولت معمولاً دارای ایدههایی چون رشد اقتصادی پایدار، سرمایهگذاری در زیرساختها، آموزش و بهداشت، و تقویت صنایع داخلی است. دولتهای توسعهای معمولاً نقش فعالی در هدایت و برنامهریزی اقتصادی دارند و به ویژه در کشورهای در حال توسعه بیشتر دیده میشوند. مثالهای بارز از دولتهای توسعهای به ژاپن و کره جنوبی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مربوط میشود.
🗿در مقابل، دولت بنیادگرا (Fundamentalist State) به دولتهایی اشاره دارد که بر اساس اصول و ارزشهای خاص مذهبی یا ایدئولوژیکی شکل گرفته و عمل میکنند. این نوع دولتها معمولاً دارای رویکردهای سختگیرانهتری نسبت به جامعه هستند و ممکن است در سیاستهای خود بر اساس اصول ایدئولوژیک یا مذهبی عمل کنند. مثالهایی از دولتهای بنیادگرا میتواند شامل جمهوری اسلامی ایران یا دولتهای اسلامی خاصی باشد که در آنها قوانین شریعت و اصول مذهبی به عنوان مبنای سیاستگذاریهای دولتی قرار دارد.
🔍 تفاوتهای کلیدی:
1. هدف و اولویت:
⦁ دولت توسعهای: اولویت بر توسعه اقتصادی و اجتماعی و افزایش رفاه عمومی.
⦁ دولت بنیادگرا: اولویت بر پیادهسازی اصول مذهبی و ایدئولوژیک.
2. نقش دولت:
⦁ دولت توسعهای: دولت نقشی فعال در تسهیل و هدایت توسعه اقتصادی دارد.
⦁ دولت بنیادگرا: دولت بیشتر بر اجرای قوانین و موازین ایدئولوژیک تمرکز دارد.
3. رویکرد به تغییرات اجتماعی:
⦁ دولت توسعهای: معمولاً پذیرای تغییرات و نوآوریها برای بهبود وضعیت اقتصادی است.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است در برابر تغییرات اجتماعی مقاومت کند و بر حفظ سنتها و اصول خود تاکيد بيشتری داشته باشد.
4. مدلهای توسعه:
⦁ دولت توسعهای: ممکن است از مدلهای مختلفی برای توسعه استفاده کند، از جمله همکاری با سایر کشورها و جذب سرمایهگذاری خارجی.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است به صورت انزواطلبی عمل کند و بر روی خودکفایی و حفظ هویت مذهبی تأکید کند.
به طور خلاصه، دولت توسعهای بیشتر به مسائل اقتصادی و اجتماعی توجه دارد، در حالی که دولت بنیادگرا به اصول ایدئولوژیک و مذهبی خود پایبند است.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
🗿در مقابل، دولت بنیادگرا (Fundamentalist State) به دولتهایی اشاره دارد که بر اساس اصول و ارزشهای خاص مذهبی یا ایدئولوژیکی شکل گرفته و عمل میکنند. این نوع دولتها معمولاً دارای رویکردهای سختگیرانهتری نسبت به جامعه هستند و ممکن است در سیاستهای خود بر اساس اصول ایدئولوژیک یا مذهبی عمل کنند. مثالهایی از دولتهای بنیادگرا میتواند شامل جمهوری اسلامی ایران یا دولتهای اسلامی خاصی باشد که در آنها قوانین شریعت و اصول مذهبی به عنوان مبنای سیاستگذاریهای دولتی قرار دارد.
🔍 تفاوتهای کلیدی:
1. هدف و اولویت:
⦁ دولت توسعهای: اولویت بر توسعه اقتصادی و اجتماعی و افزایش رفاه عمومی.
⦁ دولت بنیادگرا: اولویت بر پیادهسازی اصول مذهبی و ایدئولوژیک.
2. نقش دولت:
⦁ دولت توسعهای: دولت نقشی فعال در تسهیل و هدایت توسعه اقتصادی دارد.
⦁ دولت بنیادگرا: دولت بیشتر بر اجرای قوانین و موازین ایدئولوژیک تمرکز دارد.
3. رویکرد به تغییرات اجتماعی:
⦁ دولت توسعهای: معمولاً پذیرای تغییرات و نوآوریها برای بهبود وضعیت اقتصادی است.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است در برابر تغییرات اجتماعی مقاومت کند و بر حفظ سنتها و اصول خود تاکيد بيشتری داشته باشد.
4. مدلهای توسعه:
⦁ دولت توسعهای: ممکن است از مدلهای مختلفی برای توسعه استفاده کند، از جمله همکاری با سایر کشورها و جذب سرمایهگذاری خارجی.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است به صورت انزواطلبی عمل کند و بر روی خودکفایی و حفظ هویت مذهبی تأکید کند.
به طور خلاصه، دولت توسعهای بیشتر به مسائل اقتصادی و اجتماعی توجه دارد، در حالی که دولت بنیادگرا به اصول ایدئولوژیک و مذهبی خود پایبند است.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺اعتراف خانبابا تهرانی از کمونیستهای سرشناس اعضای حزب توده
"تمام افراد رهبری حزب توده از قشر ثروتمند بودند و از میان فقرا نبودند؛ مثلاً آقای رادمنش زمیندار بزرگ لاهیجان بود. آقای ایرج اسکندری شاهزاده قاجاری بود.
من مخالفم اگر کسی فکر کند که انقلاب ۵۷ به علت فقر و مشکلات اقتصادی بوده باشد. انقلاب اسلامی سال ۵۷ به هیچ عنوان به علت فقر نبود. در زمان شاه مردم در رفاه بودند، دولت در آن دوره جوشکار از فیلیپین، شوفر از کره، باغبان از پاکستان و کلفت از سایر کشور های خارجی میآورد و کارگر چلوکباب میخورد. "
پشت پرده ها
قضاوت با شماست!
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
"تمام افراد رهبری حزب توده از قشر ثروتمند بودند و از میان فقرا نبودند؛ مثلاً آقای رادمنش زمیندار بزرگ لاهیجان بود. آقای ایرج اسکندری شاهزاده قاجاری بود.
من مخالفم اگر کسی فکر کند که انقلاب ۵۷ به علت فقر و مشکلات اقتصادی بوده باشد. انقلاب اسلامی سال ۵۷ به هیچ عنوان به علت فقر نبود. در زمان شاه مردم در رفاه بودند، دولت در آن دوره جوشکار از فیلیپین، شوفر از کره، باغبان از پاکستان و کلفت از سایر کشور های خارجی میآورد و کارگر چلوکباب میخورد. "
پشت پرده ها
قضاوت با شماست!
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
در باب تفکر
▪️«مردم از فکر کردن بیش از هر امر دیگر رنج میبرند.»
👤 #لئو_تولستوی
▪️«مهمترین قسمت شغل شما آن است که خود را به فکر کردن عادت بدهید هیچ چیز غیر از تفکر صحیح نمیتواند شما را قادر کند که به هدفتان برسید.»
«از همان لحظهای که به فکر کردن خوی میگیرید، در راه ترقی گام برمیدارید.»
«افکار خلاق به منزله پله نردبان یک شغل است، با تفکر خلاق ما میتوانیم به صعود بپردازیم. هرچه پله نردبان بیشتر باشد، صعودمان هم بیشتر خواهد بود.»
👤 #یوهان_هاینریش_پستالوزی
▪️«اعمال انسانها بهترین معرف افکار آنهاست.»
👤 #جان_لاک
فکر کردن یکی از مهمترین فرایندهای ذهنی انسان است که موجب پیشرفت و تعالی او میشود. متفکران و فیلسوفان بزرگ در طول تاریخ، سخنان ارزشمندی در این باره بیان کردهاند:
👤افلاطون
"فکر کردن است که به ما امکان میدهد تا از جهان اطراف خود آگاه شویم و با آن ارتباط برقرار کنیم."
👤ارسطو
"فکر کردن یک فرایند طبیعی است که به ما کمک میکند تا دنیا را بهتر درک کنیم و تصمیمات آگاهانهتری بگیریم."
👤دکارت
"من میاندیشم، پس هستم. فکر کردن، اساس وجود من است."
👤کانت
"فکر کردن بدون تجربه، خالی است، اما تجربه بدون فکر کردن، کور"
👤هایدگر
"فکر کردن، پرسیدن است. پرسیدن، تلاش برای یافتن پاسخهاست."
👤سارتر
"آزادی، همان توانایی فکر کردن است. انسان آزاد است که بیندیشد و انتخاب کند."
بنابراین، فکر کردن نه تنها وجود ما را تعریف میکند، بلکه به ما امکان میدهد تا جهان را بهتر درک کنیم، تصمیمات آگاهانهتری بگیریم و در مسیر ارتقاء و پیشرفت قرار گیریم.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
▪️«مردم از فکر کردن بیش از هر امر دیگر رنج میبرند.»
👤 #لئو_تولستوی
▪️«مهمترین قسمت شغل شما آن است که خود را به فکر کردن عادت بدهید هیچ چیز غیر از تفکر صحیح نمیتواند شما را قادر کند که به هدفتان برسید.»
«از همان لحظهای که به فکر کردن خوی میگیرید، در راه ترقی گام برمیدارید.»
«افکار خلاق به منزله پله نردبان یک شغل است، با تفکر خلاق ما میتوانیم به صعود بپردازیم. هرچه پله نردبان بیشتر باشد، صعودمان هم بیشتر خواهد بود.»
👤 #یوهان_هاینریش_پستالوزی
▪️«اعمال انسانها بهترین معرف افکار آنهاست.»
👤 #جان_لاک
فکر کردن یکی از مهمترین فرایندهای ذهنی انسان است که موجب پیشرفت و تعالی او میشود. متفکران و فیلسوفان بزرگ در طول تاریخ، سخنان ارزشمندی در این باره بیان کردهاند:
👤افلاطون
"فکر کردن است که به ما امکان میدهد تا از جهان اطراف خود آگاه شویم و با آن ارتباط برقرار کنیم."
👤ارسطو
"فکر کردن یک فرایند طبیعی است که به ما کمک میکند تا دنیا را بهتر درک کنیم و تصمیمات آگاهانهتری بگیریم."
👤دکارت
"من میاندیشم، پس هستم. فکر کردن، اساس وجود من است."
👤کانت
"فکر کردن بدون تجربه، خالی است، اما تجربه بدون فکر کردن، کور"
👤هایدگر
"فکر کردن، پرسیدن است. پرسیدن، تلاش برای یافتن پاسخهاست."
👤سارتر
"آزادی، همان توانایی فکر کردن است. انسان آزاد است که بیندیشد و انتخاب کند."
بنابراین، فکر کردن نه تنها وجود ما را تعریف میکند، بلکه به ما امکان میدهد تا جهان را بهتر درک کنیم، تصمیمات آگاهانهتری بگیریم و در مسیر ارتقاء و پیشرفت قرار گیریم.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
🔻"از درون خویشتن جو چشمه را"
تفاوت بسیاری ست که از خویشتن تغدیه کنیم یا از دیگران!
اغلب اوقات آدمیان گرفتار *"تله ی ایثار" می شوند. در خدمت دیگران اند؛ تا تحسینی و توجهی بیابند. در جستجوی گمشده ای هستند که او را به تماشا بنشیند.
اما حقیقت تلخ این است که تنها یک نفر است که مشتاق است به تمام معنا شما را تماشا کند؛ و آن خودِ شما هستید!
آنکه خود را به تماشا بنشیند، محتاج دیگران نیست؛
او نافِ احتیاج را بریده است و سرو قامت می ایستد تا خویشتن را تماشا کند.
به قول سعدی؛
هر که را باغچهای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشستهست پریشان نرود
این پریشانی که سعدی می گوید؛ همان احتیاج به این و آن است. ما اگر از خود تغذیه کنیم کم تر دچار پریشان حالی می شویم.
اصولا زندگی چیزی نیست جز تجربه ی خویشتن!
شما وقتی سفر می روید در حقیقت به تماشای خویشتن نشسته اید و تجربه ی جدیدی از خود پیدا می کنید. وقتی کتاب می خوانید، فیلم می بینید، شوخی می کنید، عشق می ورزید و...
خصوصا عشق ورزیدن!
عشق ورزیدن است که آدمی را به خود آشکار می کند.
انسان شدن از راه عشق ورزیدن اتفاق می افتد.
امادر گام اول عشق ورزیدن به خود!
آفت زندگی ما این است که پیش از عشق ورزیدن به خود، به دیگران عشق می ورزیم.
به همین دلیل زود تمام می شویم و تَه می کشیم!
چسبیدن به دیگران و التفات به خواستِ دیگران؛ افساری می شود که آدمی را از راهِ خویشتن دور می کند. او را تمام می کند و از زندگی محروم!
ما باید از درون خود، اشتیاق به زندگی را بیرون بکشیم!
با عشق به خود!
از چشمه ی عشق در درون، باید آب خورد!
به قول مولانا ؛
از درون خویشتن جو چشمه را!
✍️حسین جمالی پور
🔻پ.ن؛ * تله ی ایثار به معنای بودن در خدمت دیگران و مصرف کردن زمان، انرژی روانی و احساسات و عواطف به صورت افراطی برای دیگران است.(برای توضیح بیشتر
رجوع کنید به طرح واره درمانی در پست بعد)
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
تفاوت بسیاری ست که از خویشتن تغدیه کنیم یا از دیگران!
اغلب اوقات آدمیان گرفتار *"تله ی ایثار" می شوند. در خدمت دیگران اند؛ تا تحسینی و توجهی بیابند. در جستجوی گمشده ای هستند که او را به تماشا بنشیند.
اما حقیقت تلخ این است که تنها یک نفر است که مشتاق است به تمام معنا شما را تماشا کند؛ و آن خودِ شما هستید!
آنکه خود را به تماشا بنشیند، محتاج دیگران نیست؛
او نافِ احتیاج را بریده است و سرو قامت می ایستد تا خویشتن را تماشا کند.
به قول سعدی؛
هر که را باغچهای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشستهست پریشان نرود
این پریشانی که سعدی می گوید؛ همان احتیاج به این و آن است. ما اگر از خود تغذیه کنیم کم تر دچار پریشان حالی می شویم.
اصولا زندگی چیزی نیست جز تجربه ی خویشتن!
شما وقتی سفر می روید در حقیقت به تماشای خویشتن نشسته اید و تجربه ی جدیدی از خود پیدا می کنید. وقتی کتاب می خوانید، فیلم می بینید، شوخی می کنید، عشق می ورزید و...
خصوصا عشق ورزیدن!
عشق ورزیدن است که آدمی را به خود آشکار می کند.
انسان شدن از راه عشق ورزیدن اتفاق می افتد.
امادر گام اول عشق ورزیدن به خود!
آفت زندگی ما این است که پیش از عشق ورزیدن به خود، به دیگران عشق می ورزیم.
به همین دلیل زود تمام می شویم و تَه می کشیم!
چسبیدن به دیگران و التفات به خواستِ دیگران؛ افساری می شود که آدمی را از راهِ خویشتن دور می کند. او را تمام می کند و از زندگی محروم!
ما باید از درون خود، اشتیاق به زندگی را بیرون بکشیم!
با عشق به خود!
از چشمه ی عشق در درون، باید آب خورد!
به قول مولانا ؛
از درون خویشتن جو چشمه را!
✍️حسین جمالی پور
🔻پ.ن؛ * تله ی ایثار به معنای بودن در خدمت دیگران و مصرف کردن زمان، انرژی روانی و احساسات و عواطف به صورت افراطی برای دیگران است.(برای توضیح بیشتر
رجوع کنید به طرح واره درمانی در پست بعد)
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
اندیشیدن تنها راه نجات
🔻"از درون خویشتن جو چشمه را" تفاوت بسیاری ست که از خویشتن تغدیه کنیم یا از دیگران! اغلب اوقات آدمیان گرفتار *"تله ی ایثار" می شوند. در خدمت دیگران اند؛ تا تحسینی و توجهی بیابند. در جستجوی گمشده ای هستند که او را به تماشا بنشیند. اما حقیقت تلخ این است که…
طرحواره درمانی (Schema Therapy) یک رویکرد رواندرمانی است که توسط جفری یانگ در دهه 1990 توسعه یافته است. این رویکرد ترکیبی از عناصر مختلف رواندرمانی، از جمله درمان شناختی-رفتاری (CBT)، روانکاوی و درمانهای تجربی مانند گشتالت درمانی را در خود جای داده و برای درمان مشکلات و اختلالات روانی مزمن و عمیق به کار میرود.
طرحوارهها به عنوان الگوهای عمیق و ناخودآگاه فکری، احساسی و رفتاری تعریف میشوند که در دوران کودکی و نوجوانی شکل گرفته و در بزرگسالی ادامه مییابند. این طرحوارهها معمولاً نتیجه تجارب اولیه منفی و ناکارآمدیهای در روابط و نیازهای اساسی روانی (مثل امنیت، عشق، خودمختاری) هستند. این طرحوارهها میتوانند به شکلگیری دیدگاههای منفی نسبت به خود، دیگران و دنیا منجر شوند و در نتیجه، رفتارها و افکار ناسازگارانهای را در فرد ایجاد کنند.
هدف اصلی طرحواره درمانی این است که به افراد کمک کند تا این الگوهای ناکارآمد را شناسایی کرده و آنها را تغییر دهند. برای این کار، درمانگر به همراه مراجع به شناسایی طرحوارههای منفی، بررسی تأثیر آنها در زندگی فعلی فرد و کمک به جایگزینی آنها با الگوهای سالمتر میپردازد.
این روش به ویژه برای درمان افرادی که به مشکلات مزمن و شدید مانند اختلال شخصیت مرزی، افسردگی مقاوم به درمان، اضطراب شدید، و دیگر اختلالات شخصیت مبتلا هستند، مؤثر است.
عناصر کلیدی طرحواره درمانی:
1. شناسایی طرحوارهها: تشخیص الگوهای عمیق و ماندگار افکار، احساسات و رفتار که از گذشته ناشی میشوند.
2. تغییر باورهای ناسازگار: بررسی و تغییر باورهای ناسازگار که فرد نسبت به خود و دیگران دارد.
3. تکنیکهای تجربی و عاطفی: استفاده از تکنیکهایی مانند تصویرسازی ذهنی و نقشبازی برای تجربه و تغییر احساسات مرتبط با طرحوارهها.
4. کار با حالتهای مختلف شخصیتی: افراد ممکن است در موقعیتهای مختلف به حالتهای شخصیتی خاصی وارد شوند که طرحوارهها را فعال میکند؛ درمان به افراد کمک میکند این حالتها را بشناسند و مدیریت کنند.
5. رابطه درمانی: رابطه بین درمانگر و مراجع نقش مهمی در این فرآیند دارد؛ درمانگر به عنوان یک الگوی امن و مطمئن عمل میکند تا مراجع بتواند طرحوارههای خود را بهتر درک کند و آنها را تغییر دهد.
طرحوارههای رایج
تعدادی از طرحوارههای رایج شامل:
• رهاشدگی (ترس از ترک شدن و تنها ماندن)
• بیاعتمادی/سوءاستفاده (احساس اینکه دیگران به شما آسیب خواهند زد)
• وابستگی/بیکفایتی (احساس ناتوانی در انجام کارها به تنهایی)
• شکست (باور به اینکه هرگز موفق نخواهید شد)
با طرحواره درمانی، مراجع میتواند این الگوها را شناسایی و اصلاح کند و به زندگی سالمتر و پویاتری دست یابد.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
طرحوارهها به عنوان الگوهای عمیق و ناخودآگاه فکری، احساسی و رفتاری تعریف میشوند که در دوران کودکی و نوجوانی شکل گرفته و در بزرگسالی ادامه مییابند. این طرحوارهها معمولاً نتیجه تجارب اولیه منفی و ناکارآمدیهای در روابط و نیازهای اساسی روانی (مثل امنیت، عشق، خودمختاری) هستند. این طرحوارهها میتوانند به شکلگیری دیدگاههای منفی نسبت به خود، دیگران و دنیا منجر شوند و در نتیجه، رفتارها و افکار ناسازگارانهای را در فرد ایجاد کنند.
هدف اصلی طرحواره درمانی این است که به افراد کمک کند تا این الگوهای ناکارآمد را شناسایی کرده و آنها را تغییر دهند. برای این کار، درمانگر به همراه مراجع به شناسایی طرحوارههای منفی، بررسی تأثیر آنها در زندگی فعلی فرد و کمک به جایگزینی آنها با الگوهای سالمتر میپردازد.
این روش به ویژه برای درمان افرادی که به مشکلات مزمن و شدید مانند اختلال شخصیت مرزی، افسردگی مقاوم به درمان، اضطراب شدید، و دیگر اختلالات شخصیت مبتلا هستند، مؤثر است.
عناصر کلیدی طرحواره درمانی:
1. شناسایی طرحوارهها: تشخیص الگوهای عمیق و ماندگار افکار، احساسات و رفتار که از گذشته ناشی میشوند.
2. تغییر باورهای ناسازگار: بررسی و تغییر باورهای ناسازگار که فرد نسبت به خود و دیگران دارد.
3. تکنیکهای تجربی و عاطفی: استفاده از تکنیکهایی مانند تصویرسازی ذهنی و نقشبازی برای تجربه و تغییر احساسات مرتبط با طرحوارهها.
4. کار با حالتهای مختلف شخصیتی: افراد ممکن است در موقعیتهای مختلف به حالتهای شخصیتی خاصی وارد شوند که طرحوارهها را فعال میکند؛ درمان به افراد کمک میکند این حالتها را بشناسند و مدیریت کنند.
5. رابطه درمانی: رابطه بین درمانگر و مراجع نقش مهمی در این فرآیند دارد؛ درمانگر به عنوان یک الگوی امن و مطمئن عمل میکند تا مراجع بتواند طرحوارههای خود را بهتر درک کند و آنها را تغییر دهد.
طرحوارههای رایج
تعدادی از طرحوارههای رایج شامل:
• رهاشدگی (ترس از ترک شدن و تنها ماندن)
• بیاعتمادی/سوءاستفاده (احساس اینکه دیگران به شما آسیب خواهند زد)
• وابستگی/بیکفایتی (احساس ناتوانی در انجام کارها به تنهایی)
• شکست (باور به اینکه هرگز موفق نخواهید شد)
با طرحواره درمانی، مراجع میتواند این الگوها را شناسایی و اصلاح کند و به زندگی سالمتر و پویاتری دست یابد.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
- توانا در ساخت موشک، ناتوان در ایجاد رفاه
شوروی زمانی به تولید و ساخت اتومبیل لادا روی آورد که با ماهواره اسپوتنیکاش فضا را فتح کرده و با سیستمهای موشکیاش حرف اول را در جهان تسلیحات میزد. اما عجیب آنکه کشوری که نام ابرقدرت را یدک میکشید بدترین ماشینهای سواری را میساخت و مردمش برای به دست آوردن هر چیز مصرفی دیگری در مضیقه بودند.
مسئله چه بود؟ کشوری با آن همه دانشمند برندهٔ جایزه نوبل، با آن مغزهای درخشان علمی، و با آن همه منابع طبیعی و انسانی و مادی چرا نمیتوانست اتومبیلی بسازد که توان رقابت با همتایان غربیاش را داشته باشد؟جواب به نظرم ساده است. وقتی اقتصاد بسته و دستوری باشد صنعت از حرکت به جلو باز میماند. در کشورهای اقتدارگرا اقتصاد بیش از آنکه در خدمت مردم و نیازهای روزمرهٔ آنها باشد در خدمت اهداف سیاسی حاکمان است و به حفظ و تداوم قدرت آنها خدمت میکند و منابع مالی به جای جاری شدن به سوی صنایع تولیدکنندهٔ کالاهای مصرفی به سمت صنایع غیرمصرفی هدایت میشود. نمونهاش مصرف میلیاردها روبل در صنایع فضایی شوروی.
حکومت اقتدارگرا در عرصهٔ اقتصاد دنبال انحصار و نابود کردن رقابت است. حکومت از صنایع و اقتصادش در درجهٔ اول فرمانبری از برنامههایی را میخواهد که نه بر اساس قوانین طبیعی بازار آزاد که بر اساس خدماتشان به اهداف سیاسی حکومت طراحی و ابلاغ شده است. در نظام اقتدارگرا، ایدههای دستوری میتوانند به هر روندی که نشانی از رونق اقتصادی و صنعتی در آن باشد پایان دهند.
مائو دو بار با ایدهٔ تحول کشاورزی از طریق صنعت موجب توقف رشد اقتصادی کشورش در دهههای پایانی حکومتش شد و فقر عمومی را تشدید کرد. قدرت مطلقه به هیچ قشر نخبهٔ علمی و فنیای اجازه رشد نمیدهد. قدرت ابداع و نوآوری که موتور محرکهٔ رشد صنعتی است در محیط بسته رو به ضعف میگذارد. تحت حکومت اقتدارگرا رابطهٔ طبیعی میان مشتری و صنعتکار مختل میشود و میل و اولویت مشتری به هیچ انگاشته میشود. بخش خصوصی از ترس نقض حق مالکیت خصوصیاش جرئت ورود به عرصهٔ تولید را ندارد. صنعتکاران به هیچگونه آمار اقتصادی و صنعتیای که برای کارشان به آن نیاز ضروری دارند، دسترسی ندارند. کارخانههای اتومبیلسازی به جای خدمت به نیازهای مردم در واقع محملی هستند برای خدمت به سیستم حکومتی و پاسخگویی به نیازهای آن، و خلاصه اینطوری میشود که میتوان موشک مافوق صوت و ماهواره ساخت اما نمیتوان یک ماشین استاندارد طراحی کرد که در هر صد کیلومتر پنج لیتر بنزین بسوزاند.
بیژن اشتری
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
شوروی زمانی به تولید و ساخت اتومبیل لادا روی آورد که با ماهواره اسپوتنیکاش فضا را فتح کرده و با سیستمهای موشکیاش حرف اول را در جهان تسلیحات میزد. اما عجیب آنکه کشوری که نام ابرقدرت را یدک میکشید بدترین ماشینهای سواری را میساخت و مردمش برای به دست آوردن هر چیز مصرفی دیگری در مضیقه بودند.
مسئله چه بود؟ کشوری با آن همه دانشمند برندهٔ جایزه نوبل، با آن مغزهای درخشان علمی، و با آن همه منابع طبیعی و انسانی و مادی چرا نمیتوانست اتومبیلی بسازد که توان رقابت با همتایان غربیاش را داشته باشد؟جواب به نظرم ساده است. وقتی اقتصاد بسته و دستوری باشد صنعت از حرکت به جلو باز میماند. در کشورهای اقتدارگرا اقتصاد بیش از آنکه در خدمت مردم و نیازهای روزمرهٔ آنها باشد در خدمت اهداف سیاسی حاکمان است و به حفظ و تداوم قدرت آنها خدمت میکند و منابع مالی به جای جاری شدن به سوی صنایع تولیدکنندهٔ کالاهای مصرفی به سمت صنایع غیرمصرفی هدایت میشود. نمونهاش مصرف میلیاردها روبل در صنایع فضایی شوروی.
حکومت اقتدارگرا در عرصهٔ اقتصاد دنبال انحصار و نابود کردن رقابت است. حکومت از صنایع و اقتصادش در درجهٔ اول فرمانبری از برنامههایی را میخواهد که نه بر اساس قوانین طبیعی بازار آزاد که بر اساس خدماتشان به اهداف سیاسی حکومت طراحی و ابلاغ شده است. در نظام اقتدارگرا، ایدههای دستوری میتوانند به هر روندی که نشانی از رونق اقتصادی و صنعتی در آن باشد پایان دهند.
مائو دو بار با ایدهٔ تحول کشاورزی از طریق صنعت موجب توقف رشد اقتصادی کشورش در دهههای پایانی حکومتش شد و فقر عمومی را تشدید کرد. قدرت مطلقه به هیچ قشر نخبهٔ علمی و فنیای اجازه رشد نمیدهد. قدرت ابداع و نوآوری که موتور محرکهٔ رشد صنعتی است در محیط بسته رو به ضعف میگذارد. تحت حکومت اقتدارگرا رابطهٔ طبیعی میان مشتری و صنعتکار مختل میشود و میل و اولویت مشتری به هیچ انگاشته میشود. بخش خصوصی از ترس نقض حق مالکیت خصوصیاش جرئت ورود به عرصهٔ تولید را ندارد. صنعتکاران به هیچگونه آمار اقتصادی و صنعتیای که برای کارشان به آن نیاز ضروری دارند، دسترسی ندارند. کارخانههای اتومبیلسازی به جای خدمت به نیازهای مردم در واقع محملی هستند برای خدمت به سیستم حکومتی و پاسخگویی به نیازهای آن، و خلاصه اینطوری میشود که میتوان موشک مافوق صوت و ماهواره ساخت اما نمیتوان یک ماشین استاندارد طراحی کرد که در هر صد کیلومتر پنج لیتر بنزین بسوزاند.
بیژن اشتری
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim