⭕ فصل اول : نبرد با سیاهی
☯نقطه ی شروع #part_4
✅ خب دوستان ، گروه داستان نویسی کانال تصمیم گرفته برای اینکه داستان جذاب تر بشه شما رو هم داخلش شرکت بده . این پارت رو بخونید و تصمیم بگیرید که بعدش قراره چه اتفاقی بیافته !!!!😊😊😊😊
آکاتسوکی قصد حمله به کونوها را داشت ، نینجا های دهکده برگ باید سریع تر کاری میکردنند تا جلوی اتفاقات هولناک پیش رو را بگیرند. همه سرگردان و درمانده بودنند ، اکاتسوکی اعضای قدرتمندی داشت و از طرفی هم نیرو های دهکده برگ هم حین مبارزه کشته یا زخمی شده بودنند . وقتی شینوبی های دهکده برگ از این موضوع باخبر شدند، تن تن و نجی را نزد هوکاگه فرستادند تا دستور لازم را دریافت کنند . تن تن و نجی با تمام قدرت و سرعت به سمت کونوها حرکت میکردنند .به محض رسیدن به دهکده به سمت دفتر هوکاگه رفتند و انجا به سوناده و کاکاشی برخوردند.
سوناده گفت : اکاتسوکی میخواد به کونوها حمله کنه،باید یه کاری کنیم قبل از اینکه تمام دهکده رو به نیستو نابودی بکشونن.
کاکاشی گفت :که اینطور،پس باید با یه گروه از شینوبی های خودمون به راه بیوفتیم تا بفهمیم چی می خوان با توجه به شرایط بهتره تن تن و نجی رهبری گروه به عهده بگیرن...هر چند تقریبا تمام شینوبی های ماهر ما دارن با کانکا ها میجنگن
گروهی از شینوبی های تازه کار دهکده با رهبری تن تن و نجی برای رویارویی با اکاتسوکی اماده شدند . باید خودشان را هرچه زودتر به محله مورد نظر میرساندند تا بتوانند اوضاع را کنترل کنند . وقتی از مرز های دهکده گذشتند تن تن و نجی چیزی غیر منتظره را دیدند ، شخصی با ردای مشکی وبلند داشت با اکاتسوکی می جنگید !! تن تن گفت : اون دیگه کیه ؟
نجی گفت : مشخصه از دهکده ی ما نیست ، هیچ سربند و نشونه ای هم نداره...به هر حال هدف اصلی ما اکاتسوکیه و باید از دهکده محافظت کنیم .
تن تن دستور حمله به اعضای اکاتسوکی را داد سپس شینوبی های جوان و تازه کار دهکده برگ وارد عمل شدند . طولی نکشید که ان فرد ناشناس نیمی از شینوبی ها و دو عضو اکاتسوکی را تار و مار کرد. هر دو گروه بشدت اسیب دیده بودنند با اینکه دشمن بودنند اما هدف یکسانی داشتند .
🌟دوست دارید داستان چطوری ادامه پیدا کنه ؟
🔴اکاتسوکی با کونوها متحد میشه
🔵اکاتسوکی عقب نشینی میکنه و کونوها مجبور به مبارزه میشه
[✍]:با تشکر از گروه داستان نویسی کانال
👁🗨👁🗨
#story_writing
#part_4
👁🗨👁🗨
🌀 @naruto_to_boruto 🌀
☯نقطه ی شروع #part_4
✅ خب دوستان ، گروه داستان نویسی کانال تصمیم گرفته برای اینکه داستان جذاب تر بشه شما رو هم داخلش شرکت بده . این پارت رو بخونید و تصمیم بگیرید که بعدش قراره چه اتفاقی بیافته !!!!😊😊😊😊
آکاتسوکی قصد حمله به کونوها را داشت ، نینجا های دهکده برگ باید سریع تر کاری میکردنند تا جلوی اتفاقات هولناک پیش رو را بگیرند. همه سرگردان و درمانده بودنند ، اکاتسوکی اعضای قدرتمندی داشت و از طرفی هم نیرو های دهکده برگ هم حین مبارزه کشته یا زخمی شده بودنند . وقتی شینوبی های دهکده برگ از این موضوع باخبر شدند، تن تن و نجی را نزد هوکاگه فرستادند تا دستور لازم را دریافت کنند . تن تن و نجی با تمام قدرت و سرعت به سمت کونوها حرکت میکردنند .به محض رسیدن به دهکده به سمت دفتر هوکاگه رفتند و انجا به سوناده و کاکاشی برخوردند.
سوناده گفت : اکاتسوکی میخواد به کونوها حمله کنه،باید یه کاری کنیم قبل از اینکه تمام دهکده رو به نیستو نابودی بکشونن.
کاکاشی گفت :که اینطور،پس باید با یه گروه از شینوبی های خودمون به راه بیوفتیم تا بفهمیم چی می خوان با توجه به شرایط بهتره تن تن و نجی رهبری گروه به عهده بگیرن...هر چند تقریبا تمام شینوبی های ماهر ما دارن با کانکا ها میجنگن
گروهی از شینوبی های تازه کار دهکده با رهبری تن تن و نجی برای رویارویی با اکاتسوکی اماده شدند . باید خودشان را هرچه زودتر به محله مورد نظر میرساندند تا بتوانند اوضاع را کنترل کنند . وقتی از مرز های دهکده گذشتند تن تن و نجی چیزی غیر منتظره را دیدند ، شخصی با ردای مشکی وبلند داشت با اکاتسوکی می جنگید !! تن تن گفت : اون دیگه کیه ؟
نجی گفت : مشخصه از دهکده ی ما نیست ، هیچ سربند و نشونه ای هم نداره...به هر حال هدف اصلی ما اکاتسوکیه و باید از دهکده محافظت کنیم .
تن تن دستور حمله به اعضای اکاتسوکی را داد سپس شینوبی های جوان و تازه کار دهکده برگ وارد عمل شدند . طولی نکشید که ان فرد ناشناس نیمی از شینوبی ها و دو عضو اکاتسوکی را تار و مار کرد. هر دو گروه بشدت اسیب دیده بودنند با اینکه دشمن بودنند اما هدف یکسانی داشتند .
🌟دوست دارید داستان چطوری ادامه پیدا کنه ؟
🔴اکاتسوکی با کونوها متحد میشه
🔵اکاتسوکی عقب نشینی میکنه و کونوها مجبور به مبارزه میشه
[✍]:با تشکر از گروه داستان نویسی کانال
👁🗨👁🗨
#story_writing
#part_4
👁🗨👁🗨
🌀 @naruto_to_boruto 🌀