529 subscribers
300 photos
24 videos
8 files
67 links
برای خواندن و نوشتن از خوانده‌ها، دیدن و غالبا سکوت کردن.

اکانت گودریدز:
https://www.goodreads.com/user/show/174364333

روزمره‌نویسی‌ها:
https://t.me/shesavedlife

اگه خواستید بهم چیزی بگید:
https://t.me/BluChtBot?start=67a2a006bddbae8e8841
Download Telegram
خیلی ممنونم از همگی. کتاب‌های جالبی رو شناختیم. فکر میکنم برای این‌سری کافیه.💚
۲۰۰ تایی شدیم. ممنونم که اینجایید.💚
چیزی بهتر از هدیه‌دادن و گرفتن کتاب با یه‌یادداشت کوچیک تو صفحه‌ی اول هست؟
THE SNAKE
Lana Lubany
ترکیب عربی و انگلیسی دلنشین بود.

@Amiramsbookmarks
بالاخره کتاب محبوبم رسید. وقتش بود به زبان اصلی هم تجربه‌ش بکنم.
Radio Magallanes
Ibrahim Maalouf
این همون شاهکاری بود که میگفتم. خیلی زیباست، خیلی زیباست.

@Shesavedlife
Channel photo updated
Forwarded from Not forever
از ته دل برای کنکوری‌های این هفته آرزوی موفقیت میکنم.
یادتون باشه زندگی‌ مجموعه‌ای از “این نیز بگذرد”‌هاست. پس سخت نگیرید و از تلاشی که کردید نهایت بهره رو ببرید.💚
Bookmark
جمعه دارم برمیگردم دانشگاه. اینا رو برداشتم که تا آخر خرداد بخونم چون فکر نکنم تا اواسط تیر برگردم خونه. عامه‌پسند رو هم گذاشتم خوابگاه و اونم به اینا اضافه کنید. برای خوندن تابوت‌های دست‌ساز و گریز دلپذیر خیلی هیجان دارم.
از این لیست رسیدم به کتاب کم‌عمق‌ها. چند روزی هست که شروعش کردم ولی وقت نشد پیشروی چندانی داشته باشم. مایه‌ی اصلی کتاب روی بی‌حوصله شدن انسان‌های عصر ما برای مطالعه‌ست. در واقع به بررسی ارتباط ورود اینترنت به جهان، رسانه‌هایی که بهشون دسترسی داریم و تاثیرشون روی زندگی انسان نوینه. کتاب خوش‌خوانیه و موضوع ارزشمندی هم داره. قطعا راه‌حل‌هایی هم برای تغییر روند داره. حالا چه کمتر‌ کردن نقش رسانه در زندگی شخصی باشه و چه ادامه دادن به همین روند ولی به شکل مفیدتر. کتاب بی‌طرفیه. هر چقدر خوندم و چیز جالبی دیدم، توی چنل هم میگذارم که شما هم بخونید.
Forwarded from Star Treatments
"یازده پیش‌نهاد در نگارش یا گفتارِ فارسی‌زبانان"

۱. علامت‌های نگارشی مثل "؟"، "!"، "."، "،"، "..."، و غیره پیش از خودشون فاصله نمی‌گیرن و یک فاصله با حرفِ بعد از خودشون دارن.
نمونهٔ اشتباه: این‌جا چی‌کار می‌کنی ؟ برو خونه‌تون !
نمونهٔ درست: این‌جا چی‌کار می‌کنی؟ برو خونه‌تون!

۲. "می" رو به عنوان نشانهٔ ماضی استمراری و مضارع اخباری، با نیم‌فاصله بنویسید.
نمونهٔ اشتباه: میشد بهش بگم می‌ رم کارخونه.
نمونهٔ درست‌: می‌شد بهش بگم می‌رم کارخونه.

۳. گذاشتن یعنی چیزی رو جایی نهادن، گزاردن یعنی به جا آوردنِ یک فعل.
نمونهٔ اشتباه: در فکر این بودم اول کتاب‌هارو بزارم تو چمدون یا صبر کنم اذان بشه و نماز بگذارم.
نمونهٔ درست: در فکر این بودم اول کتاب‌هارو بذارم تو چمدون یا صبر کنم اذان بشه و نماز بگزارم.

۴. وقتی دو‌نقطه (:) می‌ذاریم، مثلِ نکتهٔ یک باید به حرفِ قبلش چسبیده باشه و با گیومه (اگر می‌خوایم بذاریم) یک فاصله داشته باشه.
نمونهٔ اشتباه: یکهو علی که از من عصبانی بود گفت:«بسه دیگه تمومش کن.»
نمونهٔ درست: یکهو علی که از من عصبانی بود گفت: «بسه دیگه تمومش کن.»
دقت کنید در این موارد نقطه داخل گیومه می‌آد.
گاهی برای نشان گیومه از «» که در فارسی رواج داره و گاهی از "" که از زبان‌های اروپایی اومده استفاده می‌شه.

۵. ما چیزی به نام سریاء داریم که در این‌ فرسته و نوشته‌های پایینش می‌تونید درباره‌اش بخونید.
نمونهٔ اشتباه: نمونه ی کار رو بفرست.
نمونهٔ درست: نمونه‌ی/نمونهٔ کار رو بفرست.

۶. واژه‌هایی که ریشهٔ عربی ندارن با "ط" نوشته نمی‌شن (استثناء داریم مانند طوطی).
نمونهٔ اشتباه: طاق، اطاق، طهران، طبرستان، بلیط، طوس.
نمونهٔ درست: تاق، اتاق، تهران، تبرستان، بلیت، توس.

۷. واژه‌هایی که ریشهٔ عربی ندارن جمع مکسر و یا دیگر جمع‌های عربی رو به‌خودشون نمی‌گیرن.
نمونهٔ اشتباه: میادین، بنادر، فرامین، دراویش، گزارشات.
نمونهٔ درست: میدان‌ها، بندرها، فرمان‌ها، درویش‌ها، گزارش‌ها.

۸. واژه‌هایی که ریشهٔ عربی ندارن تنوین نمی‌گیرن.
نمونهٔ اشتباه: تلفناً، جاناً، گاهاً.
نمونهٔ درست: تلفنی، جانی، گاهی.

۹. از "ع" استفادهٔ نادرست نکنیم.
نمونهٔ اشتباه: جرعت، تعمین، تعیید، مطمعن.
نمونهٔ درست: جرأت/جرئت، تأمین، تأیید، مطمئن.
توجه کنید دربارهٔ "راجع به" این نکته صدق نمی‌کند و "راجبه" اشتباه است.

۱۰. نباید در تشخیص ه‌کسره به‌جای ه معمولی اشتباه کنیم. زمانی از ه استفاده می‌کنیم که مقصود ما آوردن فعلِ "است" است.
نمونهٔ اشتباه: می‌دونم قضیه برات دشوارِ، اما قرارِ حل بشِ و تو دوسته من بمونی.
نمونهٔ درست: می‌دونم قضیه برات دشواره، اما قراره حل بشه و تو دوستِ من بمونی.

۱۱. ما چیزی به‌شکل ".." نداریم. وقتی می‌خواید بگید "و غیره"، عبارتی رو حذف کردید یا حذف شده، جمله در اصل باید ادامه می‌داشت و... از "..." استفاده می‌کنیم؛ نه بیش‌تر و نه کم‌تر.
نمونهٔ اشتباه: این قصه سرِ دراز داره..
نمونهٔ درست: این قصه سرِ دراز داره...
@startreatments
اینترنت چنان به ما خدمت میکند که ناهنجار مینماید اگر بگوییم ارباب‌مان هم هست!

از کتاب کم‌عمق‌ها اثر نیکلاس کار

پ.ن: با سبک استفاده‌ای که ما از اینترنت داریم، واقعا هم اربابمونه. حتی اگه دوستش نداشته باشیم و ناهنجار باشه.
در کم‌حرفی کتاب‌ها کیفیت آرامش‌بخشی بود؛ در تمایل‌شان به سال‌ها و حتی دهه‌ها انتظار برای اینکه بالاخره یک ‌خواننده‌ی مناسب از سر برسد و آنان را از شکافی که برای‌شان در نظر گرفته شده بود بیرون بکشد. گویی با صدای خاک‌گرفته‌شان به من میگفتند: «عجله نکن! قرار نیست جایی برویم.»

از کتاب کم‌عمق‌ها اثر نیکلاس کار
Andrea Vanzo - Soulmate (Official Video)
بیکلام و سرشار.

@Amiramsbookmarks
Forwarded from Owrsi | اورسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در عربی برای درگیری فلسطین و اسرائیل از اصطلاح "قضیه فلسطین" استفاده می‌شود. گروه آلترناتیو راک مصری Cairokee به خوانندگی «امیر عید» در مراسم پایانیِ فستیوال فیلم El Gouna قطعه‌ای را اجرا کرده که به استانداردهای دوگانۀ جامعۀ جهانی در مورد فلسطین، طعنه می‌زند. گروه کایروکی از سال ۲۰۰۳ شروع به کار کرده و بعد از انقلاب مصر و به واسطۀ آهنگ‌هایی اعتراضی که اجرا ‌کرد به شهرت رسید. شعر مصطفی ابراهیم در قطعۀ «تِلکَ قضیه» طنینِ سرخوردگی از جهانی‌ست که ادعای دفاع از بشر و انسانیت دارد و در عمل چشمانش را به روی کشتار می‌بندد.
تلك قضية
کایروکی
تلك قضية (٢٠٢٣)

@Amiramsbookmarks
Bookmark
در عربی برای درگیری فلسطین و اسرائیل از اصطلاح "قضیه فلسطین" استفاده می‌شود. گروه آلترناتیو راک مصری Cairokee به خوانندگی «امیر عید» در مراسم پایانیِ فستیوال فیلم El Gouna قطعه‌ای را اجرا کرده که به استانداردهای دوگانۀ جامعۀ جهانی در مورد فلسطین، طعنه می‌زند.…
قبل از اینکه قضیه‌ی فلسطین به‌اندازه‌ی الان بولد بشه من این رو دیدم و ستایشش کردم. اتفاقی چشمم خورد بهش دوباره و گفتم حتما اینجا هم باشه. البته که شرایط فعلی دخترانمون به‌قدری وخیمه که قضیه‌ی فلسطین کمرنگ‌تر میشه.
به امید ریشه‌کن شدن ظلم در کل جهان.
Forwarded from Not forever
هزاربار گفته‌ام، باز هم میگویم عزیز دلم، که من خوبم. اینقدر نپرس. درست است که اینجا گیر کرده‌ام و حرف‌هایم بوی بقالی‌های کهنه‌ی عهد بوق را میدهد (از همان‌ها که صاحبش همیشه یه‌پیرمرد بدعنق بدبو است که انگار پیرمرد به‌دنیا آمده. میفهمی؟) ولی خیلی خوبم. زندگی‌ام به راه است. نترس، اینجا هم میدانند موسیقی چیست. میزنند بعضی‌وقت‌ها، ما میخوانیم. جای خوشحالی دارد که هنوز دلی مانده برای فهمیدن این‌چیز‌ها. میبینی؟! به‌خاطر همین‌هاست که میگویم خوبم. خیالت نباشد. درست است که خیلی تنها مانده‌ام و دلم جوری شکسته که نشد مثل قبل بشود، ولی نفسی می‌آید و می‌رود دیگر. آسمان خدا را که غصب نکرده‌اند، البته فعلا. حالا اینکه تو هیچ‌وقت این نامه‌ها را نمیبینی و جواب نمیدهی هم مهم نیست. خودم از طرف هردوتایی‌مان مینویسم و میخوانم، هنوز دوتا دست و یک‌جفت چشم برایم مانده. بس نیست؟!
راستش را بخواهی کمی خسته شده‌ام. همین تنهایی را میگویم. دلم می‌گیرد. ابرهای تیره‌ی عصر جمعه را یادت هست؟ درست مثل عصر آن جمعه‌های لعنتی دلم می‌گیرد ‌‌و‌ میخواهم بروم. اصلا درد من همین است؛ که هرجا میرسم آرزوی رفتن میکنم. عزیزم، تو که مرا بهتر میشناختی، چرا میگذاشتی بروم؟
من آدم‌ها را نمیشناسم قربانت بروم. یکی میشناختم که آن هم تو بودی. البته تو آدم نبودی، فرشته بودی. آدم‌ها سختند، حوصله‌ام نمیکشد. راه می‌آیم، ولی حوصله‌ام نمیکشد. تو چطور حوصله‌ی مرا داشتی؟ یک تنهامسلکِ خشک و پرمدعا بودم. الان هم هستم ولی وقتی کنار تو مینشستم یادم میرفت. تنها چیزی که جلوی چشمم می‌آمد تو بودی و تو بودی و تو. من وجود نداشت. هیچ‌کس‌ در کل جهان نمیخندید وقتی لبخند میزدی. لب تر کن تا همه‌چیز را برایت تعریف کنم و اینقدر حرف بزنم که کلافه شوی. وقتی کلافه میشدی هم دوستت داشتم. همیشه‌ی خدا می‌شد تو را دوست داشت.
راستی گفتم که حالم خوب است؟!