نادرستی در یک زن چیزی‌ست که آدم هیچ‌وقت از ته دل عیب نمیداند.

از کتاب گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتز جرالد

هیچ آتش یا طراوتی قادر نیست با آنچه آدمی در قلب پراشباح خود انبار میکند برابری کند.

از کتاب گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتز جرالد

تبسم کرد، به حالتی که میگفت میفهمم.

از کتاب گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتز جرالد

گتسبی به چراغ سبز ایمان داشت، به آینده‌ی لذتناکی که سال به سال از جلوی ما عقب‌تر می‌رود. اگر این‌بار از چنگ ما گریخت چه‌باک، فردا تندتر خواهیم دوید و دست‌هایمان را دراز‌تر خواهیم کرد و سرانجام یک بامداد خوش…

از کتاب گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتز جرالد

اولین کتاب ۱۴۰۳ به‌اتمام رسید. احتمالا شرح مفصل‌تری ازش رو فردا توی اکانت گودریدز من ببینید.
رابطه‌ی من با رمان‌های کلاسیک همیشه اوج و فرود داشته. هیچ‌وقت اوج‌ لذت مطالعه رو توی اونها پیدا نکردم و‌ گتسبی بزرگ هم مستثنی نبود. اما در کل رمان زیبایی بود در روایت عشق‌های ناتمام اما به‌شکلی که به قول خود نویسنده، “مستهجن نباشد”.
یادتونه یه‌بار توی چنل در مورد رویای آمریکایی پرسیدم؟! این کتاب هم تجلی هنرمندانه‌ای بود از رویای آمریکایی دهه‌ی ۲۰ میلادی. دقیقا رویای آمریکایی مدنظر من نیست ولی برای خواهانش قطعا خیلی جالب خواهد بود.
مورد دیگه‌ای هم که وجود داشت مهارت نویسنده در جمله‌بندی‌ها و توصیف‌هاش بود. جوری که من از همون اول این کتاب رو به‌شکلی خوندم که انگار در حال فیلم دیدن تو یه‌بعدازظهر بهاری و گرم هستم. توصیف خوبی از نحوه‌ی نگارش اسکات فیتز جرالد تو گتسبی بزرگ توی نقدی منتشر شده بود:«کتاب، هنگام خواندن، بسیار کوتاه‌تر از آنچه واقعا هست به‌نظر می‌رسد، اما فکر خواننده را در معرض تجاربی قرار میدهد که شرح و بسط آنها به‌نظر می‌آید کتابی سه‌برابر حجم این‌یکی لازم داشته باشد.»
جالب‌ترین نکته برای من شباهت خوبی بود که بین هولدن کالفیلدِ ناطور دشت و جی گَتْسْبی وجود داشت.

نکته‌ی آخر اینکه‌ من این کتاب رو از نشر نیلوفر و با ترجمه‌ی کریم امامی مطالعه کردم. نمیتونم بگم ترجمه‌ی روانی بود ولی برای افراد کتاب‌خوانی که با متن‌های کلاسیک آشنا باشن مشکلی به‌وجود نمیاره. ویژگی خوب این کتاب با نشر نیلوفر که فکر‌ نمیکنم در ناشر‌های دیگه باشه، تسلط مترجم به‌چند زبان و بررسی ترجمه‌ی خودش با ترجمه‌های فرانسه و عربی علاوه بر متن اصلیه، و همچنین مجموعه‌ی ضمیمه‌ای که شامل نامه‌های ارسالی و دریافتی اسکات فیتز جرالد در مورد کتاب، یک نقد مختصر و مفید و البته لیستی هست از ۱۰۰ رمان برتر قرن بیستم به انتخاب موسسه‌ی معتبر Random house.
به عنوان گیلاس روی کیک هم بگم که طرح جلد جذاب و دوست‌داشتنی‌‌ای هم داره.

پ.ن: عکس رو‌ من نگرفتم و‌ از اینترنت پیدا کردم.

چقدر دیوید کوشنر رو میپسندم واقعا.

@Amiramsbookmarks

•لیست‌ ناشرهای معتبر و باکیفیت ایرانی در حوزه‌ی ادبیات و ناداستان (ترتیب اهمیتی نداره.)

۱-چشمه
۲-افق
۳-امیرکبیر
۴-نیلوفر
۵-علمی و فرهنگی
۶-قطره
۷-کتابسرای تندیس
۸-نیلا (عمدتا شناخته‌شده برای چاپ اختصاصی آثار جی‌. دی. سلینجر)
۹-ققنوس
۱۰-نگاه
۱۱-ماهی
۱۲-آموت
۱۳-میلکان
۱۴-مرکز
۱۵-سوره‌ی مهر (ناشر ارزشی ولی متخصص در آثار جنگ تحمیلی و روایت جنگ)
۱۶-پیدایش
۱۷-ثالث
۱۸-بیدگل
۱۹-مثلث (شناخته‌شده بیشتر به‌خاطر چاپ آثار سفرنامه‌ای منصور ضابطیان)
۲۰-شاهد (ارزشی ولی باکیفیت)
۲۱-کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
۲۲-موسسه‌ی قدیانی
۲۳-اطلاعات (آثار داستانی اندکی داره.)
۲۴-همارا
۲۵-کوله‌پشتی (هنوز با ناشران سطح یک فاصله داره ولی گام‌های خوبی برداشته.)
۲۶-نشر نی
۲۷-مدرسه
۲۸-نشر نو
۲۹-نیستان (تا حدودی ارزشی ولی عمدتا باکیفیت)
۳۰-روزبهان
۳۱-مجید
۳۲-جام‌جم
۳۳-حوض نقره
۳۴-هرمس
۳۵-نیماژ
۳۶-مروارید
۳۷-مازیار (عمدتا ناشر کتاب‌های علمیه و بهترین در ژانر خودشه حقیقتا.)
۳۸-نون (ناشر چندان با سابقه‌ای نیست ولی پیشرفت خوبی داشته و کتاب‌های گرون اما خوبی چاپ می‌کنه.)
۳۹-خوب (نوپا و جدید ولی در حال پیشرفت و ایجاد سابقه)
۴۰-جنگل (ناشر کتاب‌های انگلیسی و زبان خارجه)
۴۱-خوارزمی
۴۲-گمان
۴۳-پارسه
۴۴-جامی
۴۵-اشراق
۴۶-مهتاب
۴۷-اساطیر
۴۸-اطراف
۴۹-آگه
۵۰-برج
۵۱-هیرمند

*این لیست ادامه دارد.

طبیعتا خیلی از ناشرها حتی از ناشرهای معروف رو من نمیشناسم و از زیر دستم در رفتن. یه‌تعدادی هم هستن که سن من بهشون قد نمیده و خب چون دیگه فعالیت نمیکنن توی لیست نیاوردم. ممنون میشم اگه ناشرهای معتبر و خوب دیگه‌ای میشناسید بهم معرفی کنید تا لیست رو کاملتر کنیم. همچنین اگه این پست رو پخش کنید که افراد بیشتری با این ناشرها آشنا بشن و از ناشران بی‌کیفیت و تقلبی دوری کنن به بحث کتاب و کتابخوانی کمک کردید.💚

جمعه دارم برمیگردم دانشگاه. اینا رو برداشتم که تا آخر خرداد بخونم چون فکر نکنم تا اواسط تیر برگردم خونه. عامه‌پسند رو هم گذاشتم خوابگاه و اونم به اینا اضافه کنید. برای خوندن تابوت‌های دست‌ساز و گریز دلپذیر خیلی هیجان دارم.

همه‌چیز خوبه جانم. همه‌چیز خوبه مثل زمانی که نمی‌تونی یه سوزن رو نخ کنی و کلافه می‌شی و کل کار دوختن رو می‌ندازی برای زمان دیگه. همون‌جوری زندگی رو انداختم یه گوشه‌ی دیگه. با بقیه‌ی گرد و غبار جاروش کردم زیر فرش تا چشمم بهش نخوره و یادم نندازه که نتونستم. که بلد نبودم اون سوزن رو نخ کنم. که بلد نبودم خیلی سوزن‌ها رو نخ کنم. دور خودم یه دیوار می‌کشم از کتاب‌ها و بهشون می‌گم مأموریت شما اینه که من و زندگی‌م رو درست کنید. اون بنده‌‌های خدا هم تمام زورشون رو می‌زنند؛ منظورم اینه که همهٔ ادبیون آستین بالا می‌زنند تا نفس‌کشیدن کمی راحت‌تر بشه برای من و از حق نگذریم میشه. ادبیات میشه اون کابینِ چوبی وسط زمستون که تنها نقطه‌ی گرم و امن منطقه‌ست. ادبیات بغلم می‌کنه و همون‌طور که کامو و موراکامی و جویس و هاوثورن و دفو دارن زخم‌هام رو بخیه می‌زنن یادم می‌افته هنوز خیلی چیزها به مواجهه احتیاج داره و من نمی‌تونم این ادبیون رو جای خودم بفرستم. خودم باید انجامش بدم و از پسش بربیام. می‌تونم؟ نمی‌دونم. ولی ادبیات قطعا می‌تونست. ادبیات همیشه بلده چاره‌ی مشکل رو پیدا کنه.

چنل دژاوو بحث بسیار جالب، خوب و کاملی در مورد مسئله‌ی فلسطین داشت امشب. به همه توصیه میکنم کامل مطالعه کنید تا شاید برخی استدلال‌هامون بهتر شکل بگیرن تو این موضوع و ابهامات برطرف بشن.

این همچنان در حال ادیت‌ شدنه و هر ناشر خوبی رو کشف کردم اضافه خواهم کرد.

خیلی وقته مطالعات تاریخی نداشتم. بعضی خلا‌های ذهنی‌‌م در‌ مورد قضیه‌ی فلسطین هم به همین دلیل بود و‌ ترجیح دادم وقتی اطلاعات کاملی ندارم اینجا این بحث رو مطرح نکنم.
آخرین‌باری که مطالعه‌ی تاریخی داشتم، با مجموعه‌ی مفید و زیبای تاریخ جهان بود از نشر ققنوس. خیلی از دوران تاریخی توی این مجموعه بررسی شدن. من حدود ۱۲ جلد ازش دارم ولی کلا بیشتر از ۱۰۰ جلده.
اون موقع کل قرون وسطی(چه‌اولیه و چه ثانویه)، عصر روشنگری و همینطور انقلاب صنعتی رو به‌سبب توالی‌ای که این دوره‌ها با هم دارن مطالعه کردم.
هوس کردم برای تابستون برم سراغ تاریخ روسیه. بیشتر به بحث ریشه‌ها و سرگذشت شوروی علاقه‌مندم تا سلطنت تزار‌ها. هنوز هم‌ نمیدونم از روی چه‌منابعی میخوام بخونم ولی وقتی مشخص کردم بهتون میگم.

پست جدیدم توی گودریدز:

https://www.goodreads.com/review/show/6402740677

آخرین رویای فروغ از سیامک گلشیری رو تموم کردم. رمان قشنگ و جدیدی بود. خیلی وقت می‌شد که رمان مدرن ایرانی نخونده بودم. این کتابو یکی از دوستانم به‌خاطر قبولی‌م بهم هدیه داده بود و از این نظر هم در یادم میمونه. به هر حال نمیخوام شرح مفصلی ازش اینجا بنویسم چون شاید از بار قصه کم‌ کنه. اما بخوام یه‌نکته‌ی جالب بگم اینه که از این نظر رمان خوبی میدونمش که کل داستان در یک‌ خونه و در یک شب روایت میشه اما شما اصلا این محدودیت زمان و مکان رو حس نمیکنید و جذبش میشید. ناشر هم چشمه بود و پیشنهادش میکنم.