This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 مینیبوس حامل عوامل برگزاری انتخابات در دیواندره واژگون شد
🔸صبح امروز یک مینیبوس حامل عوامل برگزاری انتخابات در مسیر دیواندره به روستای خاکیبیگ در پیچ خطرناک این مسیر واژگون و به دره سقوط کرد که بر اثر آن یک نفر فوت و ۱۲ نفر زخمی شدهاند.
برخی رسانه های محلی از جمله سایت دیواندره تعداد کشته ها را ۲ نفر اعلام کرده اند.@kurdistan_today
@allapress
🔸صبح امروز یک مینیبوس حامل عوامل برگزاری انتخابات در مسیر دیواندره به روستای خاکیبیگ در پیچ خطرناک این مسیر واژگون و به دره سقوط کرد که بر اثر آن یک نفر فوت و ۱۲ نفر زخمی شدهاند.
برخی رسانه های محلی از جمله سایت دیواندره تعداد کشته ها را ۲ نفر اعلام کرده اند.@kurdistan_today
@allapress
🟤 صنعت در #سقز، پارادوکس مدیریت
«شهرک صنعتی سقز، نه شهرک است نه صنعتی»
⚙ به مناسبت روز صنعت
🖌بهنام نیک سرشت
🔸مدیریتهای دولتی در سقز در رکود وهمناکی به سر می برد، با آنکه تمامی زیرساختها و بسترساز توسعه جهت جذب سرمایه گذاری و ایجاد مراکز صنعتی در سقز فراهم است ولی سوءمدیریتها و ناکارآمدیها، فقدان تخصص و تعهد و صلاحیتها به وفور در حال رشد است، مدیر یا مسئولی که به حال وخامت این شهر برنامه ای مدون و کارا داشته باشد ریشه کن و مدفون شده است، سقز با داشتن بستر اشباع پتانسیلهای بالقوه و موقعیت استراتژیک مرزی نقش به سزایی را در بعد اقتصادی و تجاری و مبادلات ارزی در قالب بازارچه ای میتواند ایفا کند.
🔸 این شهر نگونبخت سزاوار و شایسته کارخانه های فرآوری معدنی و ذوب آهن، کشتارگاههای زنجیره ای دام و طیور و تقویت و تجهیز شهرک صنعتی در بیشتر صنایع میباشد، با آنکه سقز را در خور چنین فعالیتهایی نمیدانند کارخانه تولید قند غلامی که تنها امید عده کثیری از خانواده های سقزی بود به کلان شهرها انتقال دادند، حتی خرد صنایعی که در این شهرک صنعتی مدتی است به فعالیت صنعتی مشغولند و برای صدها نفر از شهروندان سقز اشتغال ایجاد کرده بود به علت عدم پشتوانه دولتی و بی توجهی مسئولین به صنعتی شدن شهر سقز، در آستانه سکون و کساد به سر میبرد.
🔸 مدیریتها در محاق، جو ناامید کننده و ناآرامی را در سقز به راه انداخته است، این شهر با آنکه در بستر توسعه محروم نیست در افول و رکود بی سامان مدیریتی قرار گرفته است.
رشد روزافزون بیکاری، تورم و گرانی در سقز که تبعات آن سرقت ، کلاهبرداری، اعتیاد، خودکشی، نزاع خیابانی تصادفات ناشی از حمل قاچاق، طلاق و اختلافات خانوادگی می باشد را چه کسی پاسخگوست؟!
🔸با نگاهی به چهره های خسته و فگار مردم به وضوح در می یابیم که جو ترس و وحشت و اضطراب و احتناق بر بوم و سیمای شهر حاکم است، جو ناآرام مردم ناشی از بی کاری و گرانی روح و جسم مردم را می خراشد.
کدام مسئول درک می کند که برخی خانوادهها سخت ترین بحران زندگی را تجربه می کنند؟!
کدامین مسئول درک میکند که برخی خانواده های این شهر برای چندین ماه حتی توانایی خرید یک کیلو گوشت را ندارند؟!
کدامین مسئول درک می کند آن سنگک فروشی که حواشی میدان آزادی مدتها بود از بیماری حادی که داشت زجر میکشید ولی لاجرم و به سختی به نان فروشیش ادامه داد، بیماری حادش را تحمل می کرد تا بتواند حداقل روزی خانواده اش را تأمین نماید، تا اینکه مدتی پیش از شدت بیماری، مرگ به سراغش آمد و به دیار باقی شتافت، چنین مواردی در بیشتر گوشه و کنار این شهر به وفور به چشم می خورد.
🔸هنر و خلاقیت، صلاحیت و تخصص مدیران در چنین برهه زمانی باید نمود عملی پیدا کند، چنین زمانی را برای مدیران باید به نوعی " جهاد " نامید، جهاد مدیریتی کاغذ و خودکار بازی نیست! موعظه و روضه خوانی نیست! صرفا نوشتن و صحبت کردن توخالی نیست! زمان وعده و وعید دادن نیست، زمان موج سواری تبلیغاتی نیست! زمان جناحگرایی و حزب بازی نیست! زمانیست برای مسجل و مسلم کردن قولها و وعده هایی که زمانی برای مردم فراخوان داده شد.
🔹صنعت، معدن یا صنایعی را اسم ببرید که امید بخش آلام و آمال مردم باشد، نقطه یا مراکز اشتغال پایداری را حدس بزنید که مردم لحظات آسودهای را بر بالین خود احساس نمایند.
دیر یازیست مردم سقز رؤیای داشتن کارخانه های سیمان، ذوب آهن یا هر واحد درآمدزایی را در ذهن خود می پرورانند، روح بیمار مردم با بیمارستان چند صد تختی نه تنها التیام نمی یابد با تصور چنین سازهای کلکسیونی از بیماریهای روحی و جسمی بیشتری را در ذهن خود تداعی میکنند.
🔸رؤیای فرودگاه سقز چندین دهه است بر سر زبانها می چرخد و شاید زمانی افتتاحیه آن فرا برسد که مردم نه اینکه خوشحال نخواهند شد با قلبی مملو از رنج و محنت احراز پرواز و فرودگاه را چون هالهای از ابهام یا ماه در محاق و در بهترین حالت، پرواز ملخ پهباد محتمل احساس می کنند.
🔸خروار خروار از معدنهای غنی از آهن و طلا و مس و سیلیس و ... در این شهر به غارت میرود، بیشتر کوههای غنی از مواد معدنی روستاهای این شهر در چنبرهی سرمایهداران خارج از این شهر و این استان قرار گرفته است و کانسنگها و کنستانتره معدنی راحت از این شهر با خودروهای سنگین به صورت خام خارج میشود و تاراج منابع این شهر را در روز روشن میبینیم، سوای سکوت مردم، مسئولین هم به خواب رفتهاند یا خود را به خواب میزنند.
t.me/allapress
«شهرک صنعتی سقز، نه شهرک است نه صنعتی»
⚙ به مناسبت روز صنعت
🖌بهنام نیک سرشت
🔸مدیریتهای دولتی در سقز در رکود وهمناکی به سر می برد، با آنکه تمامی زیرساختها و بسترساز توسعه جهت جذب سرمایه گذاری و ایجاد مراکز صنعتی در سقز فراهم است ولی سوءمدیریتها و ناکارآمدیها، فقدان تخصص و تعهد و صلاحیتها به وفور در حال رشد است، مدیر یا مسئولی که به حال وخامت این شهر برنامه ای مدون و کارا داشته باشد ریشه کن و مدفون شده است، سقز با داشتن بستر اشباع پتانسیلهای بالقوه و موقعیت استراتژیک مرزی نقش به سزایی را در بعد اقتصادی و تجاری و مبادلات ارزی در قالب بازارچه ای میتواند ایفا کند.
🔸 این شهر نگونبخت سزاوار و شایسته کارخانه های فرآوری معدنی و ذوب آهن، کشتارگاههای زنجیره ای دام و طیور و تقویت و تجهیز شهرک صنعتی در بیشتر صنایع میباشد، با آنکه سقز را در خور چنین فعالیتهایی نمیدانند کارخانه تولید قند غلامی که تنها امید عده کثیری از خانواده های سقزی بود به کلان شهرها انتقال دادند، حتی خرد صنایعی که در این شهرک صنعتی مدتی است به فعالیت صنعتی مشغولند و برای صدها نفر از شهروندان سقز اشتغال ایجاد کرده بود به علت عدم پشتوانه دولتی و بی توجهی مسئولین به صنعتی شدن شهر سقز، در آستانه سکون و کساد به سر میبرد.
🔸 مدیریتها در محاق، جو ناامید کننده و ناآرامی را در سقز به راه انداخته است، این شهر با آنکه در بستر توسعه محروم نیست در افول و رکود بی سامان مدیریتی قرار گرفته است.
رشد روزافزون بیکاری، تورم و گرانی در سقز که تبعات آن سرقت ، کلاهبرداری، اعتیاد، خودکشی، نزاع خیابانی تصادفات ناشی از حمل قاچاق، طلاق و اختلافات خانوادگی می باشد را چه کسی پاسخگوست؟!
🔸با نگاهی به چهره های خسته و فگار مردم به وضوح در می یابیم که جو ترس و وحشت و اضطراب و احتناق بر بوم و سیمای شهر حاکم است، جو ناآرام مردم ناشی از بی کاری و گرانی روح و جسم مردم را می خراشد.
کدام مسئول درک می کند که برخی خانوادهها سخت ترین بحران زندگی را تجربه می کنند؟!
کدامین مسئول درک میکند که برخی خانواده های این شهر برای چندین ماه حتی توانایی خرید یک کیلو گوشت را ندارند؟!
کدامین مسئول درک می کند آن سنگک فروشی که حواشی میدان آزادی مدتها بود از بیماری حادی که داشت زجر میکشید ولی لاجرم و به سختی به نان فروشیش ادامه داد، بیماری حادش را تحمل می کرد تا بتواند حداقل روزی خانواده اش را تأمین نماید، تا اینکه مدتی پیش از شدت بیماری، مرگ به سراغش آمد و به دیار باقی شتافت، چنین مواردی در بیشتر گوشه و کنار این شهر به وفور به چشم می خورد.
🔸هنر و خلاقیت، صلاحیت و تخصص مدیران در چنین برهه زمانی باید نمود عملی پیدا کند، چنین زمانی را برای مدیران باید به نوعی " جهاد " نامید، جهاد مدیریتی کاغذ و خودکار بازی نیست! موعظه و روضه خوانی نیست! صرفا نوشتن و صحبت کردن توخالی نیست! زمان وعده و وعید دادن نیست، زمان موج سواری تبلیغاتی نیست! زمان جناحگرایی و حزب بازی نیست! زمانیست برای مسجل و مسلم کردن قولها و وعده هایی که زمانی برای مردم فراخوان داده شد.
🔹صنعت، معدن یا صنایعی را اسم ببرید که امید بخش آلام و آمال مردم باشد، نقطه یا مراکز اشتغال پایداری را حدس بزنید که مردم لحظات آسودهای را بر بالین خود احساس نمایند.
دیر یازیست مردم سقز رؤیای داشتن کارخانه های سیمان، ذوب آهن یا هر واحد درآمدزایی را در ذهن خود می پرورانند، روح بیمار مردم با بیمارستان چند صد تختی نه تنها التیام نمی یابد با تصور چنین سازهای کلکسیونی از بیماریهای روحی و جسمی بیشتری را در ذهن خود تداعی میکنند.
🔸رؤیای فرودگاه سقز چندین دهه است بر سر زبانها می چرخد و شاید زمانی افتتاحیه آن فرا برسد که مردم نه اینکه خوشحال نخواهند شد با قلبی مملو از رنج و محنت احراز پرواز و فرودگاه را چون هالهای از ابهام یا ماه در محاق و در بهترین حالت، پرواز ملخ پهباد محتمل احساس می کنند.
🔸خروار خروار از معدنهای غنی از آهن و طلا و مس و سیلیس و ... در این شهر به غارت میرود، بیشتر کوههای غنی از مواد معدنی روستاهای این شهر در چنبرهی سرمایهداران خارج از این شهر و این استان قرار گرفته است و کانسنگها و کنستانتره معدنی راحت از این شهر با خودروهای سنگین به صورت خام خارج میشود و تاراج منابع این شهر را در روز روشن میبینیم، سوای سکوت مردم، مسئولین هم به خواب رفتهاند یا خود را به خواب میزنند.
t.me/allapress
Telegram
🗞📡 ... ”ئاڵا 🗞
ارتباط با مدیر کانال
https://t.me/AllaPress96
https://t.me/AllaPress96
🗞📡 ... ”ئاڵا 🗞 pinned «🟤 صنعت در #سقز، پارادوکس مدیریت «شهرک صنعتی سقز، نه شهرک است نه صنعتی» ⚙ به مناسبت روز صنعت 🖌بهنام نیک سرشت 🔸مدیریتهای دولتی در سقز در رکود وهمناکی به سر می برد، با آنکه تمامی زیرساختها و بسترساز توسعه جهت جذب سرمایه گذاری و ایجاد مراکز صنعتی در سقز فراهم…»
🌷دانشگاه آزاد...دور از آزاد اندیشی
📝 به بهانه اخراج استاد فلسفه دکتر بیژن عبدالکریمی و بازگرداندن او
🕯️خیر بازگشت دکتر عبدالکریمی مسرت آمیز بود... خبرگزاری ایسنا این خبر را اینطور گزارش میدهد
«دستور به بازگشت دکتر عبدالکریمی به دانشگاه آزاد عقبنشینی نیست؛ پاسداشتِ سرمایه و اعتبار و تکرارنکردن آن تجربه در دانشگاه مادر است. در غیر این صورت چه نیاز به اندیشیدن و فلسفیدن؟ یک جزوه به همه بدهید همان را از رو بخوانند.».
💡گزارشگر ایسنا شاید با زبان دیپلماتیک این را نوشته باشد ولی واکنش های زیاد حاکم بر فضای مجازی، این عقب نشینی و یو-ترن (U-Turn) را زودتر به ثمر رساند. دانشگاه آزاد و مدیریت آن از آزاداندیشی کمی فاصله دارند و این برخورد ناپسند با یک استاد را با این جزمیت نشاندهنده عمق تفکر قشریگری در این سیستم است.
💡حالا شاید بپرسد چطور با این قطعیت صحبت میکنم. قاعدتاً هر تصور و نظریه ای از عدم قطعیت ها برخوردار است.. ولی به قول ضرب المثل «به سر آمده حکیم است». بله چنین برخورد ناشایست و غیر اخلاقی توسط دانشگاه آزاد واحد سنندج و با دستور افرادی در تهران شامل این حقیر شد.
💡در سال ۱۳۸۴، دستور حذف همه ی کلاس های درسی بنده داده شد. و دلیل آن اینکه بنده به کمک برادر یکی (که رئیس دانشکده ای از دانشگاه آزاد در تهران بود و بعدا تا معاون رئیس جمهور پرواز کرد که بعداً مشخص شد نه مدرک دکترا دارد و زندانی هم شد...) نرفتم که در انتخابات مجلس پیروز بشود... رئیس وقت دانشگاه آزاد سنندج نامه ای از جاسبی رئیس دانشگاه آزاد ایران بهم نشان داده بود که در گزارشی که حراست دانشگاه در مورد مهمانان خارجی در سوله دانشگاه خبر داده بود که بنده برای فرقه ضاله قادریه تبلیغ میکنم ... بالاخره ایشان گفتند فقط حاجی که برادرش میخاست نماینده بشود میتواند کمک کند و دستور جاسبی را برگرداند.... ما رفتیم... و به قله های علمی بالاتری رسیدیم.. شکر خدا... اما یک مسأله برام جالب بود حتی یکنفر از اساتید دانشگاه که همکارم بودند کوچکترین اقدامی در دفاع از بنده نکردند .. بنده مطالبی را در روزنامه ها به چاپ رساندم در مورد عدم اخلاق حرفه ای در مدیریت دانشگاه آزاد ... مهم این است... اگر قدرت فضای مجازی نبود ... دکتر عبدالکریمی الان یک استاد فلسفه اخراجی بود
💡 اما حذف کلاس های بنده در دانشگاه آزاد سنندج سکوی پرتابی برای بنده شد. در دانشگاه نیوکاسل انگلستان برای دوره دکتری ثبت نام کردم و آغاز دوره علمی جدیدی بود برایم.. گر خدا خواهد، عدو سبب خیر شود. حذف در دانشگاه آزاد به معنای حذف در محافل علمی نبود.
T.me/allapress
📝 به بهانه اخراج استاد فلسفه دکتر بیژن عبدالکریمی و بازگرداندن او
🕯️خیر بازگشت دکتر عبدالکریمی مسرت آمیز بود... خبرگزاری ایسنا این خبر را اینطور گزارش میدهد
«دستور به بازگشت دکتر عبدالکریمی به دانشگاه آزاد عقبنشینی نیست؛ پاسداشتِ سرمایه و اعتبار و تکرارنکردن آن تجربه در دانشگاه مادر است. در غیر این صورت چه نیاز به اندیشیدن و فلسفیدن؟ یک جزوه به همه بدهید همان را از رو بخوانند.».
💡گزارشگر ایسنا شاید با زبان دیپلماتیک این را نوشته باشد ولی واکنش های زیاد حاکم بر فضای مجازی، این عقب نشینی و یو-ترن (U-Turn) را زودتر به ثمر رساند. دانشگاه آزاد و مدیریت آن از آزاداندیشی کمی فاصله دارند و این برخورد ناپسند با یک استاد را با این جزمیت نشاندهنده عمق تفکر قشریگری در این سیستم است.
💡حالا شاید بپرسد چطور با این قطعیت صحبت میکنم. قاعدتاً هر تصور و نظریه ای از عدم قطعیت ها برخوردار است.. ولی به قول ضرب المثل «به سر آمده حکیم است». بله چنین برخورد ناشایست و غیر اخلاقی توسط دانشگاه آزاد واحد سنندج و با دستور افرادی در تهران شامل این حقیر شد.
💡در سال ۱۳۸۴، دستور حذف همه ی کلاس های درسی بنده داده شد. و دلیل آن اینکه بنده به کمک برادر یکی (که رئیس دانشکده ای از دانشگاه آزاد در تهران بود و بعدا تا معاون رئیس جمهور پرواز کرد که بعداً مشخص شد نه مدرک دکترا دارد و زندانی هم شد...) نرفتم که در انتخابات مجلس پیروز بشود... رئیس وقت دانشگاه آزاد سنندج نامه ای از جاسبی رئیس دانشگاه آزاد ایران بهم نشان داده بود که در گزارشی که حراست دانشگاه در مورد مهمانان خارجی در سوله دانشگاه خبر داده بود که بنده برای فرقه ضاله قادریه تبلیغ میکنم ... بالاخره ایشان گفتند فقط حاجی که برادرش میخاست نماینده بشود میتواند کمک کند و دستور جاسبی را برگرداند.... ما رفتیم... و به قله های علمی بالاتری رسیدیم.. شکر خدا... اما یک مسأله برام جالب بود حتی یکنفر از اساتید دانشگاه که همکارم بودند کوچکترین اقدامی در دفاع از بنده نکردند .. بنده مطالبی را در روزنامه ها به چاپ رساندم در مورد عدم اخلاق حرفه ای در مدیریت دانشگاه آزاد ... مهم این است... اگر قدرت فضای مجازی نبود ... دکتر عبدالکریمی الان یک استاد فلسفه اخراجی بود
💡 اما حذف کلاس های بنده در دانشگاه آزاد سنندج سکوی پرتابی برای بنده شد. در دانشگاه نیوکاسل انگلستان برای دوره دکتری ثبت نام کردم و آغاز دوره علمی جدیدی بود برایم.. گر خدا خواهد، عدو سبب خیر شود. حذف در دانشگاه آزاد به معنای حذف در محافل علمی نبود.
T.me/allapress
Telegram
🗞📡 ... ”ئاڵا 🗞
ارتباط با مدیر کانال
https://t.me/AllaPress96
https://t.me/AllaPress96
Forwarded from اتچ بات
مسوول دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج:
تلاش برای حفظ سنندج در شبکه شهرهای خلاق یونسکو ضروری است
سنندج - ایرنا - مسوول دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج گفت: باید با بهره گیری از منابع و ظرفیتهای شهر سنندج کاری کنیم که پرونده شهر خلاق موسیقی مرکز استان در یونسکو تداوم داشته باشد.
به گزارش ایرنا، فرزاد حاجی میرزایی، روز پنج شنبه در اولین کارگروه رسانه شهر خلاق موسیقی سنندج اظهار داشت: سنندج، هشتم آبان ماه سال ۹۸ به عنوان «شهر خلاق موسیقی» در فهرست شهرهای خلاق جهان قرار گرفت و اکنون تلاش میکنیم که این عنوان جهانی برای این شهر حفظ شود.
وی افزود: شبکه شهرهای خلاق یونسکو در سال ۲۰۰۴ با هدف تقویت همکاری میان شهرهایی که خلاقیت را به عنوان راهبردی برای توسعه پایدار در نظر گرفتهاند و همچنین با درنظر داشتن جنبههای محیطی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شکل گرفت.
مسوول دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج ادامه داد: این شبکه، متعهد به حمایت از چارچوبهای سازمان ملل برای توسعه پایدار و دستوراالعمل شهر جدید است و هفت زمینه خلاقیت شامل صنایع دستی و هنر محلی، طراحی، فیلم، غذا، ادبیات، هنر رسانه و موسیقی را شامل میشود.
وی اضافه کرد: همه لایههای جامعه باید نسبت به این مسئله حساسیت داشته باشند و هرکس نقش و مسوولیت خود را در این زمینه ایفا کند.
حاجی میرزایی، خواستار همکاری اهالی رسانه، هنرمندان، ادارات و دستگاههای مختلف با این دبیرخانه شد و گفت: باید منیتها کنار گذاشته شود و همه در راستای توسعه شهر سنندج گام بردارند.
عضو دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج هم در ادامه این جلسه اظهار داشت: یونسکو با راه اندازی شبکه شهرهای خلاق، امر توسعه را دنبال میکند که این مسئله با بهره گیری از داشتههای فرهنگی هر شهر میسر میشود.
محمد فرهادی، توسعه را تغییر در کیفیت زندگی مردم بیان کرد و افزود: گروههای مختلف جامعه باید در امر توسعه دخیل بوده و همه دغدغه آن را داشته باشند.
وی اضافه کرد: منابع فرهنگی اثربخشی بیشتری از منابع اقتصادی دارد که باید با هوشمندی و خلاقیت، از داراییهای شهر در جهت توسعه بهره گرفت.
عضو دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج، تقویت سرمایههای اجتماعی و بهرهگیری از ظرفیت هنرمندان، رسانهها و اقشار مختلف مردم را از جمله برنامههای این دبیرخانه برشمرد.
در ادامه این جلسه خبرنگاران، اصحاب رسانه و مطبوعات استان نظرات و پیشنهادهای خود را در راستای توسعه همکاری و پیشبرد اهداف دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج مطرح کردند.
شهر سنندج همواره خاستگاه هنرمندان نامی در حوزه موسیقی بوده که نام و آوازه آنها فراتر از مرزهای ایران درخشیده است. انتخاب سنندج به عنوان شهر خلاق موسیقی یکی از مهمترین رویداهای مهم فرهنگی بود که در هشتم آبان ماه سال ۹۸ به انجام رسید.
براساس آخرین سرشماری کشور، شهر سنندج دارای ۶۰۰ هزار نفر جمعیت است.
تلاش برای حفظ سنندج در شبکه شهرهای خلاق یونسکو ضروری است
سنندج - ایرنا - مسوول دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج گفت: باید با بهره گیری از منابع و ظرفیتهای شهر سنندج کاری کنیم که پرونده شهر خلاق موسیقی مرکز استان در یونسکو تداوم داشته باشد.
به گزارش ایرنا، فرزاد حاجی میرزایی، روز پنج شنبه در اولین کارگروه رسانه شهر خلاق موسیقی سنندج اظهار داشت: سنندج، هشتم آبان ماه سال ۹۸ به عنوان «شهر خلاق موسیقی» در فهرست شهرهای خلاق جهان قرار گرفت و اکنون تلاش میکنیم که این عنوان جهانی برای این شهر حفظ شود.
وی افزود: شبکه شهرهای خلاق یونسکو در سال ۲۰۰۴ با هدف تقویت همکاری میان شهرهایی که خلاقیت را به عنوان راهبردی برای توسعه پایدار در نظر گرفتهاند و همچنین با درنظر داشتن جنبههای محیطی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شکل گرفت.
مسوول دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج ادامه داد: این شبکه، متعهد به حمایت از چارچوبهای سازمان ملل برای توسعه پایدار و دستوراالعمل شهر جدید است و هفت زمینه خلاقیت شامل صنایع دستی و هنر محلی، طراحی، فیلم، غذا، ادبیات، هنر رسانه و موسیقی را شامل میشود.
وی اضافه کرد: همه لایههای جامعه باید نسبت به این مسئله حساسیت داشته باشند و هرکس نقش و مسوولیت خود را در این زمینه ایفا کند.
حاجی میرزایی، خواستار همکاری اهالی رسانه، هنرمندان، ادارات و دستگاههای مختلف با این دبیرخانه شد و گفت: باید منیتها کنار گذاشته شود و همه در راستای توسعه شهر سنندج گام بردارند.
عضو دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج هم در ادامه این جلسه اظهار داشت: یونسکو با راه اندازی شبکه شهرهای خلاق، امر توسعه را دنبال میکند که این مسئله با بهره گیری از داشتههای فرهنگی هر شهر میسر میشود.
محمد فرهادی، توسعه را تغییر در کیفیت زندگی مردم بیان کرد و افزود: گروههای مختلف جامعه باید در امر توسعه دخیل بوده و همه دغدغه آن را داشته باشند.
وی اضافه کرد: منابع فرهنگی اثربخشی بیشتری از منابع اقتصادی دارد که باید با هوشمندی و خلاقیت، از داراییهای شهر در جهت توسعه بهره گرفت.
عضو دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج، تقویت سرمایههای اجتماعی و بهرهگیری از ظرفیت هنرمندان، رسانهها و اقشار مختلف مردم را از جمله برنامههای این دبیرخانه برشمرد.
در ادامه این جلسه خبرنگاران، اصحاب رسانه و مطبوعات استان نظرات و پیشنهادهای خود را در راستای توسعه همکاری و پیشبرد اهداف دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج مطرح کردند.
شهر سنندج همواره خاستگاه هنرمندان نامی در حوزه موسیقی بوده که نام و آوازه آنها فراتر از مرزهای ایران درخشیده است. انتخاب سنندج به عنوان شهر خلاق موسیقی یکی از مهمترین رویداهای مهم فرهنگی بود که در هشتم آبان ماه سال ۹۸ به انجام رسید.
براساس آخرین سرشماری کشور، شهر سنندج دارای ۶۰۰ هزار نفر جمعیت است.
Telegram
attach 📎
🗞📡 ... ”ئاڵا 🗞 pinned « مسوول دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج: تلاش برای حفظ سنندج در شبکه شهرهای خلاق یونسکو ضروری است سنندج - ایرنا - مسوول دبیرخانه شهر خلاق موسیقی سنندج گفت: باید با بهره گیری از منابع و ظرفیتهای شهر سنندج کاری کنیم که پرونده شهر خلاق موسیقی مرکز استان در یونسکو…»
Forwarded from اتچ بات
آزاد رفت تا همه بيايند
توفيق سرفراز
اين پرسش را بايد همواره از فضاي سياسي کردستان مطرح کنيم که چرا نبايد وقتي که آزاد بود، همه باشيم و توان تحمل افکار متعدد را بدون انگ و افترا داشته باشيم؟
انگار بايد آزاد ميرفت تا بخش عمدهاي از سلايق و موزاييک افکار متنوع در مراسم خاکسپاريش حضور داشته باشند. آنچه توجه مرا در اين آيين جلب نمود، نزديک شدن و همدلي کساني بود که در عالم واقع تمايلي به نزديکي دلها نداشتند. اما اجبار و علاقه شرکت در مراسم دکتر آزاد ما را براي چند ساعت هم که شده گرد هم جمع نمود. شايد در اين مقطع بيهوده و دور از دسترس باشد که دم از رواداري و دگر پذيري بزنم، اما در بزرگي مرحوم همين بس که همه آمدند. يک دغدغه، آنها را سبب حضور شد، بياييم اين سببها را بيابيم وآنرا دوام و قوام بخشيم.
در اين جغرافيا،تحمل نکردن هم و نارواداري و عدم پذيرش همديگر، بستري نگران کننده فراهم آورده، حال آنکه به گفت و گو و با هم بودن و مدارا به ضرورت نياز داريم. رد همديگر و فاصله و بلکه لعن و افترا و توهين بس نبود ،مباهته هم افزوده شد..!
روح بزرگ اين آزاديخواه، بستري فراهم نمود تا بدانيم ميشود بدون در نظر گرفتن سليقه و افکار متنوع، ليکن بخاطر هدفي بزرگتر دور همديگر جمع شويم. فقط کافي است باورکنيم هدفهاي مشترک ما بسيار بيشتر از تضادها است؛ همانگونه که آزادگي آزاد هدفي مشترک براي همه بود.
T.me/allapess
توفيق سرفراز
اين پرسش را بايد همواره از فضاي سياسي کردستان مطرح کنيم که چرا نبايد وقتي که آزاد بود، همه باشيم و توان تحمل افکار متعدد را بدون انگ و افترا داشته باشيم؟
انگار بايد آزاد ميرفت تا بخش عمدهاي از سلايق و موزاييک افکار متنوع در مراسم خاکسپاريش حضور داشته باشند. آنچه توجه مرا در اين آيين جلب نمود، نزديک شدن و همدلي کساني بود که در عالم واقع تمايلي به نزديکي دلها نداشتند. اما اجبار و علاقه شرکت در مراسم دکتر آزاد ما را براي چند ساعت هم که شده گرد هم جمع نمود. شايد در اين مقطع بيهوده و دور از دسترس باشد که دم از رواداري و دگر پذيري بزنم، اما در بزرگي مرحوم همين بس که همه آمدند. يک دغدغه، آنها را سبب حضور شد، بياييم اين سببها را بيابيم وآنرا دوام و قوام بخشيم.
در اين جغرافيا،تحمل نکردن هم و نارواداري و عدم پذيرش همديگر، بستري نگران کننده فراهم آورده، حال آنکه به گفت و گو و با هم بودن و مدارا به ضرورت نياز داريم. رد همديگر و فاصله و بلکه لعن و افترا و توهين بس نبود ،مباهته هم افزوده شد..!
روح بزرگ اين آزاديخواه، بستري فراهم نمود تا بدانيم ميشود بدون در نظر گرفتن سليقه و افکار متنوع، ليکن بخاطر هدفي بزرگتر دور همديگر جمع شويم. فقط کافي است باورکنيم هدفهاي مشترک ما بسيار بيشتر از تضادها است؛ همانگونه که آزادگي آزاد هدفي مشترک براي همه بود.
T.me/allapess
Telegram
attach 📎
🗞📡 ... ”ئاڵا 🗞 pinned « آزاد رفت تا همه بيايند توفيق سرفراز اين پرسش را بايد همواره از فضاي سياسي کردستان مطرح کنيم که چرا نبايد وقتي که آزاد بود، همه باشيم و توان تحمل افکار متعدد را بدون انگ و افترا داشته باشيم؟ انگار بايد آزاد ميرفت تا بخش عمدهاي از سلايق و موزاييک افکار…»
Forwarded from اتچ بات
🎯 عزّت ادبی ملکشا
✍علی سهرابی
خوشتر آن باشد کەسرِّ دلبران
گفتـە آیـد در حدیـث دیگـران
اکنون کە آن بزرگمردِ رنج دیدە از ناملایمات زمانە، در میانمان نیست، خاطرەای را ازایشان جهت شادی روحش و تنویرافکارعمومی بازگو نمایم. سال۹٥/۹٦کە کارگاەآموزشی زبان کوردی را برای جمعی ازدبیران و علاقەمندان در هنرستان فنی نمکی سنندج بر پا کردە بودیم. هرازچندگاهی ازشاعران و نامداران وادیبان جهت ایراد سخنرانی دعوت می نمودیم.در یکی از جلسات از استاد جلال ملکشا دعوت کردم وایشان هم با بزرگواری قبول زحمت نمودند. پس از ارائۀ مطلب، طبق روال جلسات، پرسش وپاسخ برپاگردید ودرپایان هم گرفتن عکس یادگاری و امضای کتاب و...
بندە درآن جلسە صراحتا از استاد پرسیدم کە نظرخودرا درقبال جملاتی منسوب بە شاملوبیان نمایند.کە گویا احمدشاملوشاعر نامدار،گفتە است : "اگرکسی درآیندە در شعر فارسی حرفی برای گفتن داشتە باشد،جلال ملکشاست."
زیرا درین سال های اخیر این جملات بسامد بالایی در نشریات و محافل مختلف داشتە است.
استاد بالبخندی گفت: "ازینکە شاملو شاعر بزرگیست شکی نیست.مراوداتی باایشان درسال های دور داشتەام.ولی چنین سخنی رادر مورد من بیان ننمودە، زیاد جدی نگیرید."این جملات شاعرکورد را،حاضران در آن جلسە شنیدند وتایید می کنند.هدف ازین مطلب نوعی روشنگری و بیان حقیقت است تا جملەای را سهواً بەکسی نسبت ندهیم وتحریف و شبهە در جامعەی ادبی ایجاد نشود. هرچندکە استاد ملکشا نیازی بە این تاییدات نداشتە و ردِّ این جملاتِ فخیم ازشاملو ،خود حکایت از عزت ادبی استاد ملکشاست. و ایشان مانا در آسمان ادب کوردی چون ستارۀ سهیل می درخشند... روحش شاد...
🌈 @hallvest
t.me/allapress
✍علی سهرابی
خوشتر آن باشد کەسرِّ دلبران
گفتـە آیـد در حدیـث دیگـران
اکنون کە آن بزرگمردِ رنج دیدە از ناملایمات زمانە، در میانمان نیست، خاطرەای را ازایشان جهت شادی روحش و تنویرافکارعمومی بازگو نمایم. سال۹٥/۹٦کە کارگاەآموزشی زبان کوردی را برای جمعی ازدبیران و علاقەمندان در هنرستان فنی نمکی سنندج بر پا کردە بودیم. هرازچندگاهی ازشاعران و نامداران وادیبان جهت ایراد سخنرانی دعوت می نمودیم.در یکی از جلسات از استاد جلال ملکشا دعوت کردم وایشان هم با بزرگواری قبول زحمت نمودند. پس از ارائۀ مطلب، طبق روال جلسات، پرسش وپاسخ برپاگردید ودرپایان هم گرفتن عکس یادگاری و امضای کتاب و...
بندە درآن جلسە صراحتا از استاد پرسیدم کە نظرخودرا درقبال جملاتی منسوب بە شاملوبیان نمایند.کە گویا احمدشاملوشاعر نامدار،گفتە است : "اگرکسی درآیندە در شعر فارسی حرفی برای گفتن داشتە باشد،جلال ملکشاست."
زیرا درین سال های اخیر این جملات بسامد بالایی در نشریات و محافل مختلف داشتە است.
استاد بالبخندی گفت: "ازینکە شاملو شاعر بزرگیست شکی نیست.مراوداتی باایشان درسال های دور داشتەام.ولی چنین سخنی رادر مورد من بیان ننمودە، زیاد جدی نگیرید."این جملات شاعرکورد را،حاضران در آن جلسە شنیدند وتایید می کنند.هدف ازین مطلب نوعی روشنگری و بیان حقیقت است تا جملەای را سهواً بەکسی نسبت ندهیم وتحریف و شبهە در جامعەی ادبی ایجاد نشود. هرچندکە استاد ملکشا نیازی بە این تاییدات نداشتە و ردِّ این جملاتِ فخیم ازشاملو ،خود حکایت از عزت ادبی استاد ملکشاست. و ایشان مانا در آسمان ادب کوردی چون ستارۀ سهیل می درخشند... روحش شاد...
🌈 @hallvest
t.me/allapress
Telegram
attach 📎
🗞📡 ... ”ئاڵا 🗞 pinned « 🎯 عزّت ادبی ملکشا ✍علی سهرابی خوشتر آن باشد کەسرِّ دلبران گفتـە آیـد در حدیـث دیگـران اکنون کە آن بزرگمردِ رنج دیدە از ناملایمات زمانە، در میانمان نیست، خاطرەای را ازایشان جهت شادی روحش و تنویرافکارعمومی بازگو نمایم. سال۹٥/۹٦کە کارگاەآموزشی زبان…»
Forwarded from اتچ بات
⬛️⬛️
⬛️
پیام تسلیت
▪️در گذشت استادفقید (اسماعیل ایوبی)، مولف و پژوهشگر ومحقق توانا را به خانواده محترم ایشان و مردم شریف کردستان تسلیت می گویم.
▪️ استاد اسماعیل ایوبی، در سال ۱۳۱۹ در روستای قلاگای گرر شهرستان کامیاران متولد شده اند. ایشان ابتدا فراگیری فقه شافعی را در مدارس علوم دینی کردستان و در دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی شروع و دارای اجازه افتاء در فقه شافعی از علمای مشهور منطقه بوده اند. سپس در سال ۱۳۵۴ بعنوان دانشجوی ممتاز، موفق به اخذ مدرک لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه تهران شدند.
▪️استاد ایوبی دارای ده ها اثر پژوهشی اعم از کتاب و مقاله در حوزه تاریخ باستان، تاریخ زبان و زباشناسی تطبیقی و مسائل اجتماعی هستند.
▪️ آشنایی اینجانب با استاد ایوبی در پاییز سال ۱۳۹۹ بود. برای یک پروژه تحقیقاتی در حوزه ( تاریخ حقوق باستان) آثار ایشان را تهیه کرده بودم و به دلیل غنای مطالب کتابها و اشراف نویسنده بر تاریخ باستان، درصد برآمدم تا ایشان را حضورا" زیارت کنم و موفق شدم آن استاد فرهیخته را در منزلشان در شهر سنندج زیارت کنم. هرچند دارای کهولت سن و بیماری بودند اما بر تاریخ ایران و کردستان باستان و زبان و ادبیات کوردی و عربی بسیار اشراف داشتند و با مهربانی و گشاده رویی، در کتابخانه شخصی خودشان به سوالات من پاسخ دادند.
امروز متاسفانه خبر فوت آن استاد محترم را شنیدم و بسیار بسیار متاثر شدم.
▪️هر چند که بسیار دیر شد و صد افسوس که بسیار دیر هنگام با ایشان آشنا شدم ، اما مجامع علمی و دانشگاهی و تحقیقاتی، باید مقام و جایگاه آن استاد محترم را ارج نهاده و آثار ایشان را به محققین جوان معرفی کنند .
▪️مجددا' درگذشت آن استاد و پژوهشگر و نویسنده عالیقدر را به عموم مردم کردستان تسلیت می گویم. امیدوارم روحشان در جنت و در پیشگاه حق تعالی قرین رحمت الهی باشد.
✍ دکتر امید رشیدی ( حقوقدان)
۱٦ آبان ۱٤۰۰
t.me/allapress
⬛️
⬛️⬛️
⬛️
پیام تسلیت
▪️در گذشت استادفقید (اسماعیل ایوبی)، مولف و پژوهشگر ومحقق توانا را به خانواده محترم ایشان و مردم شریف کردستان تسلیت می گویم.
▪️ استاد اسماعیل ایوبی، در سال ۱۳۱۹ در روستای قلاگای گرر شهرستان کامیاران متولد شده اند. ایشان ابتدا فراگیری فقه شافعی را در مدارس علوم دینی کردستان و در دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی شروع و دارای اجازه افتاء در فقه شافعی از علمای مشهور منطقه بوده اند. سپس در سال ۱۳۵۴ بعنوان دانشجوی ممتاز، موفق به اخذ مدرک لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه تهران شدند.
▪️استاد ایوبی دارای ده ها اثر پژوهشی اعم از کتاب و مقاله در حوزه تاریخ باستان، تاریخ زبان و زباشناسی تطبیقی و مسائل اجتماعی هستند.
▪️ آشنایی اینجانب با استاد ایوبی در پاییز سال ۱۳۹۹ بود. برای یک پروژه تحقیقاتی در حوزه ( تاریخ حقوق باستان) آثار ایشان را تهیه کرده بودم و به دلیل غنای مطالب کتابها و اشراف نویسنده بر تاریخ باستان، درصد برآمدم تا ایشان را حضورا" زیارت کنم و موفق شدم آن استاد فرهیخته را در منزلشان در شهر سنندج زیارت کنم. هرچند دارای کهولت سن و بیماری بودند اما بر تاریخ ایران و کردستان باستان و زبان و ادبیات کوردی و عربی بسیار اشراف داشتند و با مهربانی و گشاده رویی، در کتابخانه شخصی خودشان به سوالات من پاسخ دادند.
امروز متاسفانه خبر فوت آن استاد محترم را شنیدم و بسیار بسیار متاثر شدم.
▪️هر چند که بسیار دیر شد و صد افسوس که بسیار دیر هنگام با ایشان آشنا شدم ، اما مجامع علمی و دانشگاهی و تحقیقاتی، باید مقام و جایگاه آن استاد محترم را ارج نهاده و آثار ایشان را به محققین جوان معرفی کنند .
▪️مجددا' درگذشت آن استاد و پژوهشگر و نویسنده عالیقدر را به عموم مردم کردستان تسلیت می گویم. امیدوارم روحشان در جنت و در پیشگاه حق تعالی قرین رحمت الهی باشد.
✍ دکتر امید رشیدی ( حقوقدان)
۱٦ آبان ۱٤۰۰
t.me/allapress
⬛️
⬛️⬛️
Telegram
attach 📎
🗞📡 ... ”ئاڵا 🗞 pinned « ⬛️⬛️ ⬛️ پیام تسلیت ▪️در گذشت استادفقید (اسماعیل ایوبی)، مولف و پژوهشگر ومحقق توانا را به خانواده محترم ایشان و مردم شریف کردستان تسلیت می گویم. ▪️ استاد اسماعیل ایوبی، در سال ۱۳۱۹ در روستای قلاگای گرر شهرستان کامیاران متولد شده اند.…»
Forwarded from اتچ بات
مراقب سواشریفهایی که برای مدیریت کردستان میآیند، باشید.
سواشریفهایی سالهاست برای ساخت کردستان میآیند، از هر جناحی و طیفی فرق نمیکند، هشت سال قبل و هشت سال قبلتر از آن و حتی قبل از آن؛ یکی میگفت من کوهم و همچون آبیدر قدرتمند و بعد از او سیّاسی درس خوانده خارج آمد و مدتی بعد رفت...
خبرگزاری فارس کردستان؛ در گذشتههای نه چندان دور در روستای ما بنّایی به نام استاد شریف زندگی میکرد که به زبان محلی او را «سواشریف» خطاب میکردند که در نوع صنف شغلی خود در میان روستائیان دبدبه و کبکبهای داشت.
سواشریف دارای چند نفر کارگر ثابت بود و حتی در روستاهای اطراف هم حسن شهرتی عجیب داشت. برای کار نوبت چند ماهه میداد. قبل از هر کاری زمین را بررسی میکرد و با گامهای بلندش متر میکرد و سپس با محاسبات فنی به کارگرانش دستور خشتبُری میداد و بعد از چند روز با مراجعه بر سر پروژه، ساخت خانههایی با دیوار ضخیم یک متری را شروع میکرد و با الوار و تخته مناسب سقف را میپوشاند و سپس دستور نهیه کاهگلی مناسب داده تا بام و دیوارهای خانه را باگِل، کاملا صاف و یک دست کندف سپس با نصب پنجره و دربی چوبی پروژه سواشریف به اتمام میرسید.
آخرین دستور وی برای نازککاری اندرونی، به زنان قدیمی و باتجربه بود که با تهیه خاک سفید که در اطراف روستا وجود داشت و سطلی و یک جارو دستی کهنه بود که با مهارت خاصی خانه را سفید میکردند.
القصه، بعد سالها سواشریف تصمیم گرفت به شهر بیاید و از تخصص خود در پروژههای ساختمانی شهری استفاده کند و با پیمانکاران متعددی ملاقات نموده و دعوت به همکاری مینمود در این میان نیز تعدادی آشنای از روستا که در معیت سواشریف به شهر آمده بودند دور و اطراف او را میگرفتند و در تمجید جایگاه او چه نکتهها میگفتند چون به آنان وعده داده بود که کارگرانشان باشند.
پیمانکاران نیز خوشحال که ای سوا شریف ما در آسمانها دنبال تو میگشتیم در زمین تو را یافتیم. این طرح و نقشه یک ساختمان 10 طبقه و از فردا ساخت را شروع کن. سواشریف هم متعجب میگفت نقشه چیست؟ متراژ چیست؟ طبقه دیگر چه صیغهایی است؟ من در روستا با «هنگاو» متر میکردم اینها را بلد نیستم.گفتند بساز نگران نباش و او نیز میساخت اما چه ساختنی!!
این حکایت چه آشناست که سواشریفهایی سالهاست برای ساخت این استان میآیند از هر جناحی و طیفی فرق نمیکند، هشت سال قبل و هشت سال قبلتر از آن و حتی قبل از آن، یکی میگفت من کوهم و همچون آبیدر قدرتمند و بعد از او سیّاسی درس خوانده خارج آمد و مدتی بعد رفت سخنگو شد و سپس پالوانی از دیار کرمانشاه و از پی آن ابرمردی به لحاظ جثه در دولتی جدید ظاهر شد و گفت من سالها سواکار شهر مریوان بودهام و بعد آن شاگرد آن کوه آمد و فریاد میزد من آنم که رستم بود سواکار.
دوران پهلوان و نوچهاش نیز به اتمام رسید این بار با بوی هوایی معتدل سواکاری آمد که آرام بود، آن هنگام که رفت گفت شرمنده که سواکار بودم و اما چیزی برایتان نساختم و آخرین که از اعتدال آمد تاجر بود که سفارش شده سواعلی بود که قرار بود در 1400 سواکار کشور شود اما نشد با وساطت سوا بهروز چشمکزن به استان آمد، بیشتر در کار راهِ آهنی تبحر داشت چند بار با جاده آهنی عکس گرفت اما نشد که تمام کند.
مردم عزیز کردستان مراقب باشید که سواشریفها در راهند و بدبختی آنجاست که عدهای عین کارگران زحمتکش چهارراه انقلاب با چشمانی دقیق برانداز میکنند تا یکی از آنجا گذر میکند سریع گرادگردش جمع میشوند که تو سوا شریف ما هستی، ای بهترینها و لایقترینها.
مردم رنجور استان، ظاهرا در وزارت کشور سواشریفها صف کشیده و گاهی هم در راهروهای آن وزارتخانه بر سر هم میزنند که سوا فقط منم.
هر روز یکی میآید یک روز شاگرد شاگرد آن کوه میآید، یک روز سوایی دیگر اما هر کدام آمدند ناظر بر کارشان باشید رهایشان نسازید که دیوارهای خشتی یک متری بزنند و بعد به شهر برگردند.
مراقب کارگرانشان باشید که سواشریف آنان از منطقه خود نیاورد و یا حداقل از گردنه صلوات آباد تا پلیس راه دو دستماله چوپی نگیرند و سواشریف نیز لیست پستها را شاباش آنها نکند.
با شهامت یقه آنان را بچسبید در پروژههای 10 طبقه خشت به دست گرفتند، برسرشان بشکنید شاید برای دورههای بعدی هیچ سواکاری جرأت نکند به این استان قدم بگذارد و چرا که خود مهندسین لایقی داریم.
مخلص همه سواکاران – علیاصغر حسینی
T.me/allapress
سواشریفهایی سالهاست برای ساخت کردستان میآیند، از هر جناحی و طیفی فرق نمیکند، هشت سال قبل و هشت سال قبلتر از آن و حتی قبل از آن؛ یکی میگفت من کوهم و همچون آبیدر قدرتمند و بعد از او سیّاسی درس خوانده خارج آمد و مدتی بعد رفت...
خبرگزاری فارس کردستان؛ در گذشتههای نه چندان دور در روستای ما بنّایی به نام استاد شریف زندگی میکرد که به زبان محلی او را «سواشریف» خطاب میکردند که در نوع صنف شغلی خود در میان روستائیان دبدبه و کبکبهای داشت.
سواشریف دارای چند نفر کارگر ثابت بود و حتی در روستاهای اطراف هم حسن شهرتی عجیب داشت. برای کار نوبت چند ماهه میداد. قبل از هر کاری زمین را بررسی میکرد و با گامهای بلندش متر میکرد و سپس با محاسبات فنی به کارگرانش دستور خشتبُری میداد و بعد از چند روز با مراجعه بر سر پروژه، ساخت خانههایی با دیوار ضخیم یک متری را شروع میکرد و با الوار و تخته مناسب سقف را میپوشاند و سپس دستور نهیه کاهگلی مناسب داده تا بام و دیوارهای خانه را باگِل، کاملا صاف و یک دست کندف سپس با نصب پنجره و دربی چوبی پروژه سواشریف به اتمام میرسید.
آخرین دستور وی برای نازککاری اندرونی، به زنان قدیمی و باتجربه بود که با تهیه خاک سفید که در اطراف روستا وجود داشت و سطلی و یک جارو دستی کهنه بود که با مهارت خاصی خانه را سفید میکردند.
القصه، بعد سالها سواشریف تصمیم گرفت به شهر بیاید و از تخصص خود در پروژههای ساختمانی شهری استفاده کند و با پیمانکاران متعددی ملاقات نموده و دعوت به همکاری مینمود در این میان نیز تعدادی آشنای از روستا که در معیت سواشریف به شهر آمده بودند دور و اطراف او را میگرفتند و در تمجید جایگاه او چه نکتهها میگفتند چون به آنان وعده داده بود که کارگرانشان باشند.
پیمانکاران نیز خوشحال که ای سوا شریف ما در آسمانها دنبال تو میگشتیم در زمین تو را یافتیم. این طرح و نقشه یک ساختمان 10 طبقه و از فردا ساخت را شروع کن. سواشریف هم متعجب میگفت نقشه چیست؟ متراژ چیست؟ طبقه دیگر چه صیغهایی است؟ من در روستا با «هنگاو» متر میکردم اینها را بلد نیستم.گفتند بساز نگران نباش و او نیز میساخت اما چه ساختنی!!
این حکایت چه آشناست که سواشریفهایی سالهاست برای ساخت این استان میآیند از هر جناحی و طیفی فرق نمیکند، هشت سال قبل و هشت سال قبلتر از آن و حتی قبل از آن، یکی میگفت من کوهم و همچون آبیدر قدرتمند و بعد از او سیّاسی درس خوانده خارج آمد و مدتی بعد رفت سخنگو شد و سپس پالوانی از دیار کرمانشاه و از پی آن ابرمردی به لحاظ جثه در دولتی جدید ظاهر شد و گفت من سالها سواکار شهر مریوان بودهام و بعد آن شاگرد آن کوه آمد و فریاد میزد من آنم که رستم بود سواکار.
دوران پهلوان و نوچهاش نیز به اتمام رسید این بار با بوی هوایی معتدل سواکاری آمد که آرام بود، آن هنگام که رفت گفت شرمنده که سواکار بودم و اما چیزی برایتان نساختم و آخرین که از اعتدال آمد تاجر بود که سفارش شده سواعلی بود که قرار بود در 1400 سواکار کشور شود اما نشد با وساطت سوا بهروز چشمکزن به استان آمد، بیشتر در کار راهِ آهنی تبحر داشت چند بار با جاده آهنی عکس گرفت اما نشد که تمام کند.
مردم عزیز کردستان مراقب باشید که سواشریفها در راهند و بدبختی آنجاست که عدهای عین کارگران زحمتکش چهارراه انقلاب با چشمانی دقیق برانداز میکنند تا یکی از آنجا گذر میکند سریع گرادگردش جمع میشوند که تو سوا شریف ما هستی، ای بهترینها و لایقترینها.
مردم رنجور استان، ظاهرا در وزارت کشور سواشریفها صف کشیده و گاهی هم در راهروهای آن وزارتخانه بر سر هم میزنند که سوا فقط منم.
هر روز یکی میآید یک روز شاگرد شاگرد آن کوه میآید، یک روز سوایی دیگر اما هر کدام آمدند ناظر بر کارشان باشید رهایشان نسازید که دیوارهای خشتی یک متری بزنند و بعد به شهر برگردند.
مراقب کارگرانشان باشید که سواشریف آنان از منطقه خود نیاورد و یا حداقل از گردنه صلوات آباد تا پلیس راه دو دستماله چوپی نگیرند و سواشریف نیز لیست پستها را شاباش آنها نکند.
با شهامت یقه آنان را بچسبید در پروژههای 10 طبقه خشت به دست گرفتند، برسرشان بشکنید شاید برای دورههای بعدی هیچ سواکاری جرأت نکند به این استان قدم بگذارد و چرا که خود مهندسین لایقی داریم.
مخلص همه سواکاران – علیاصغر حسینی
T.me/allapress
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
التماس دعای خیر برای شفا و سلامتی "حاج ماموستا سید محمود شیخ احمدی"
" ماموستا سید محمود" فرزند مرحوم "ماموستا سیدصدیق" نوهی مرحوم ماموستا "سید احمد" ، مشهور به شافعی زمان، از نسل سادات و از احفاد "حضرت بابا سید شیخ احمد باینچوب" در سال ۱۳۱۲
در روستای کیله سفید از توابع حسین آباد سنندج دیده به جهان گشود.
"سید محمود" از اوایل کودکی در مکتب معنوی پدر و پدربزرگش مشغول به تحصیل علم شد. در این دوران مقدمات علوم قرائت و فهم قرآن کریم، ادبیات فارسی و عربی را فرا گرفت.
سپس در سن نوجوانی برای تکمیل دانستههای خود طبق سنت آن زمان، جلای دیار کرده و محیط پرمهر و آرام خانواده را برای کسب علم ترک میکند. بر طریق سالکان علم در حجرههای مناطق کوردستان، سطوح مختلف علوم دینی را در شهرهای سنندج، مریوان، حلبجه و سلیمانی در محضر مدرسین صاحب نام و اندیشمندان عالی مقام فراگرفت.
ایشان به مدت ٦ سال در سلیمانی عراق مشغول کسب علوم دینی بود و در این ایام بود که توانست ادبیات کوردی را نیز به صورت جامع و کامل فراگیرد.
وی در سالهای تحصیل خود محضر بسیاری از مفاخر علمی کوردستان را درک کرده و در حضور ایشان کسب دانش نموده است. برخی از این استادان بدین شرحند: علامه حاجی ماموستا ملا باقر بالک مدرس مریوانی، ماموستا ملا محمد خال (مفسر مشهور و صاحب تفسیر خال در سلیمانی) ماموستا شیخ سید جلال الدین حسینی، ماموستا حاجی سید محمد شیخ الاسلام کوردستان (بنیان گذار کرسی حضرت امام شافعی در دانشگاه تهران)، ماموستا ملا صدیق مجتهدی شهیر به صدر الاسلام، ماموستا ملا سیدرحیم ناصری، و دیگر بزرگان آن دوران.
اجازه تدریس و اجتهاد فقهی را در شهر سنندج دارالاحسان، از دست "حاج ماموستا ملا محمد شیخ الاسلام" اخذ کرد. و سپس به رسم نیاکان خود که ذوالجناحین بوده و همواره خادمان و مروجان علم و عرفان توامان بودهاند و در کنار ترویج علوم اسلامی، به مبانی و مفاهیم عرفان و تصوف نقشبندیه، خاصتآ سلسلهی فاخر مشایخ بیاره به خصوص حضرت شیخ عمر ضیاء الدین اهتمام تام نمودهاند، حاجی ماموستا نیز در مکتب این عارف نامی متمسک به آداب عرفان نقشبندی شد.
وی در زمان حیات خود بارها به خدمت حضرت شیخ عثمان سراج الدین مشرف شده و با ایشان نیز تجدید بیعت نمود.
محبت و قرابت ماموستا و شیخ به حدی بود که در چند سفر تشریفاتی ماموستا در معیت شیخ بودهاند که از میان این سفرها میتوان به تهران، کرمانشاه و ... اشاره کرد.
پس از اندک زمانی سیادت آثار و شآنیت علمی و عرفانی ماموستا برای حضرت شیخ مکشوف گشته و برای ایشان احترام خاصی قائل بود.
تا جایی که سال ۱۳۷۲ از ایشان دعوت فرموده، مدت ۲۰ روز و در دیار غربت (ترکیه) در خدمت شیخ مشرف تجدید دیدار و بیعت می نمایند.
محبوبیت و خوشنامی حاجی ماموستا در بین علما و مشایخ به حدی بود که اکثر بزرگان علم و عرفان با وی دوستی و قرابت داشتند. از میان این مشایخ و بزرگان میتوان به مشایخ خاندان حضرت حاج سید ابراهیم نقشبندی دیانت، خاندان مشایخ سولهای بە خصوص حاج شیخ سید هادی هاشمی، خاندان مشایخ حضرت شیخ علی حسام الدین و دیگر بزرگان عرفان را میتوان نام برد
ایشان در بخشی از خاطرات دوران تحصیل خود به همدوره بودنش با بزرگانی چون: ماموستا ملا عبدالله مفتی زاده، ماموستا ملا محمد ربیعی، ماموستا ملا سید جعفر الیاسی، ماموستا ملا سید محمود حسینی، ماموستا ملا سید عبدالله حسینی، ماموستا ملا محمد مفاخری، ماموستا ملا میانه سبری، و عالمان بزرگی از این دست اشاره دارد.
از آنجا که حاج سید محمود خود از خانوادههای دینی و سرشناس منطقهی حسین آباد و حوزهی سادات باینچوب بودند، به توصیهی حضرت شیخ به سرزمین آبا و اجدادی خود برگشته و سالها در مناطق گروس، قالقالی، دیواندره، لیلاخ و چەم شار سنە مشغول تدریس و ترویج علوم دین بوده است.
وی دانشمندی بلامنارع و فقیهی سترگ است. زکاوت و حافظهای به غایت رفیع و اعجاب انگیز داشتهاست. اکثر اشعار دواوین شاعران کورد، فارس و عرب را از حفظ میخواند و در تحلیل درونی و برونی اشعار ادیبی توانمند بود. علاقهای عجیب به مطالعه کتب در حوزههای مختلف داشت. برای فرو نشاندن عطش بیکران خود به مطالعه، یک کتابخانهی بسیار غنی به نام کنابخانهی ابن صدیق در خانهی خود گردآوری کرد.
در اکثر مناطق کوردستان مورد وثوق و اعتماد مردم بودهاست و در بسیاری از مجادلات و مناقشات طوایف به وساطت و میانجیگری پرداخته است.
T.me/allapress
" ماموستا سید محمود" فرزند مرحوم "ماموستا سیدصدیق" نوهی مرحوم ماموستا "سید احمد" ، مشهور به شافعی زمان، از نسل سادات و از احفاد "حضرت بابا سید شیخ احمد باینچوب" در سال ۱۳۱۲
در روستای کیله سفید از توابع حسین آباد سنندج دیده به جهان گشود.
"سید محمود" از اوایل کودکی در مکتب معنوی پدر و پدربزرگش مشغول به تحصیل علم شد. در این دوران مقدمات علوم قرائت و فهم قرآن کریم، ادبیات فارسی و عربی را فرا گرفت.
سپس در سن نوجوانی برای تکمیل دانستههای خود طبق سنت آن زمان، جلای دیار کرده و محیط پرمهر و آرام خانواده را برای کسب علم ترک میکند. بر طریق سالکان علم در حجرههای مناطق کوردستان، سطوح مختلف علوم دینی را در شهرهای سنندج، مریوان، حلبجه و سلیمانی در محضر مدرسین صاحب نام و اندیشمندان عالی مقام فراگرفت.
ایشان به مدت ٦ سال در سلیمانی عراق مشغول کسب علوم دینی بود و در این ایام بود که توانست ادبیات کوردی را نیز به صورت جامع و کامل فراگیرد.
وی در سالهای تحصیل خود محضر بسیاری از مفاخر علمی کوردستان را درک کرده و در حضور ایشان کسب دانش نموده است. برخی از این استادان بدین شرحند: علامه حاجی ماموستا ملا باقر بالک مدرس مریوانی، ماموستا ملا محمد خال (مفسر مشهور و صاحب تفسیر خال در سلیمانی) ماموستا شیخ سید جلال الدین حسینی، ماموستا حاجی سید محمد شیخ الاسلام کوردستان (بنیان گذار کرسی حضرت امام شافعی در دانشگاه تهران)، ماموستا ملا صدیق مجتهدی شهیر به صدر الاسلام، ماموستا ملا سیدرحیم ناصری، و دیگر بزرگان آن دوران.
اجازه تدریس و اجتهاد فقهی را در شهر سنندج دارالاحسان، از دست "حاج ماموستا ملا محمد شیخ الاسلام" اخذ کرد. و سپس به رسم نیاکان خود که ذوالجناحین بوده و همواره خادمان و مروجان علم و عرفان توامان بودهاند و در کنار ترویج علوم اسلامی، به مبانی و مفاهیم عرفان و تصوف نقشبندیه، خاصتآ سلسلهی فاخر مشایخ بیاره به خصوص حضرت شیخ عمر ضیاء الدین اهتمام تام نمودهاند، حاجی ماموستا نیز در مکتب این عارف نامی متمسک به آداب عرفان نقشبندی شد.
وی در زمان حیات خود بارها به خدمت حضرت شیخ عثمان سراج الدین مشرف شده و با ایشان نیز تجدید بیعت نمود.
محبت و قرابت ماموستا و شیخ به حدی بود که در چند سفر تشریفاتی ماموستا در معیت شیخ بودهاند که از میان این سفرها میتوان به تهران، کرمانشاه و ... اشاره کرد.
پس از اندک زمانی سیادت آثار و شآنیت علمی و عرفانی ماموستا برای حضرت شیخ مکشوف گشته و برای ایشان احترام خاصی قائل بود.
تا جایی که سال ۱۳۷۲ از ایشان دعوت فرموده، مدت ۲۰ روز و در دیار غربت (ترکیه) در خدمت شیخ مشرف تجدید دیدار و بیعت می نمایند.
محبوبیت و خوشنامی حاجی ماموستا در بین علما و مشایخ به حدی بود که اکثر بزرگان علم و عرفان با وی دوستی و قرابت داشتند. از میان این مشایخ و بزرگان میتوان به مشایخ خاندان حضرت حاج سید ابراهیم نقشبندی دیانت، خاندان مشایخ سولهای بە خصوص حاج شیخ سید هادی هاشمی، خاندان مشایخ حضرت شیخ علی حسام الدین و دیگر بزرگان عرفان را میتوان نام برد
ایشان در بخشی از خاطرات دوران تحصیل خود به همدوره بودنش با بزرگانی چون: ماموستا ملا عبدالله مفتی زاده، ماموستا ملا محمد ربیعی، ماموستا ملا سید جعفر الیاسی، ماموستا ملا سید محمود حسینی، ماموستا ملا سید عبدالله حسینی، ماموستا ملا محمد مفاخری، ماموستا ملا میانه سبری، و عالمان بزرگی از این دست اشاره دارد.
از آنجا که حاج سید محمود خود از خانوادههای دینی و سرشناس منطقهی حسین آباد و حوزهی سادات باینچوب بودند، به توصیهی حضرت شیخ به سرزمین آبا و اجدادی خود برگشته و سالها در مناطق گروس، قالقالی، دیواندره، لیلاخ و چەم شار سنە مشغول تدریس و ترویج علوم دین بوده است.
وی دانشمندی بلامنارع و فقیهی سترگ است. زکاوت و حافظهای به غایت رفیع و اعجاب انگیز داشتهاست. اکثر اشعار دواوین شاعران کورد، فارس و عرب را از حفظ میخواند و در تحلیل درونی و برونی اشعار ادیبی توانمند بود. علاقهای عجیب به مطالعه کتب در حوزههای مختلف داشت. برای فرو نشاندن عطش بیکران خود به مطالعه، یک کتابخانهی بسیار غنی به نام کنابخانهی ابن صدیق در خانهی خود گردآوری کرد.
در اکثر مناطق کوردستان مورد وثوق و اعتماد مردم بودهاست و در بسیاری از مجادلات و مناقشات طوایف به وساطت و میانجیگری پرداخته است.
T.me/allapress
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
سال ۱۳٥۳ بنا به پیشنهاد ماموستا شیخ الاسلام و ماموستا صدیق مجتهدی به عنوان امام جمعه اهل سنت و نمایندهی شورای افتای امام شافعی به شهر قروه کوچ کرد.
بعد از خیزش خلق ایران و انجام انقلاب، شهر قروه نیز همچون برخی از مناطق چند قومیتی، افراطیون و تندروها موفق شدند تا اختلافات مذهبی را قوت بخشیده و مردم را به جان هم بیاندازند. در این جنگ و آشوب نابرابر ماموستا به عنوان یکی از بزرگان اهل سنت (قروه) توسط این افراطیون دستگیر و بازداشت می شود و این در حالی بود که وی توسط این گروه بر اثر اصابت چند گلوله زخمی شده بود.
با وساطت و دخالت ریش سفیدان شهر قروه زمینه رهایی و سپس مهاجرت شبانهی ایشان به سنندج فراهم می شود.
در سنندج نیز به دلیل این که مسئولیت بیشتر ادارات و ارگانها در دست افرادی بود که در قروه معاند ایشان بودند، تردد و زندگی ایشان در خطر بوده است. لذا با مشورت شورای انقلابیون آن وقت سنندج تا سر و سامان گرفتن انقلاب و ایجاد آرامش در شهر، ماموستا به روستای "کورکوره" کوچ می کند.
سال ۱۳٦۳ به سنندج بر می گردد و تاکنون با کمال عزت و کرامت میان مردم زندگی می کند.
اکنون چند ماهی است احوال جسمی حاجی ماموستا سید محمود مساعد نیست و متاسفانه هر روز وخامت حالشان بیشتر نمایان می شود، لذا از تمامی مردم مومن کوردستان طلب دعای خیر برای جلب شفا و رحمت خداوند مستعان برای این خادم بزرگ علم و دین مینماییم.
اللهم اذهب الباسه و ارحمه یارب العالمین
آمین
T.me/allapress
بعد از خیزش خلق ایران و انجام انقلاب، شهر قروه نیز همچون برخی از مناطق چند قومیتی، افراطیون و تندروها موفق شدند تا اختلافات مذهبی را قوت بخشیده و مردم را به جان هم بیاندازند. در این جنگ و آشوب نابرابر ماموستا به عنوان یکی از بزرگان اهل سنت (قروه) توسط این افراطیون دستگیر و بازداشت می شود و این در حالی بود که وی توسط این گروه بر اثر اصابت چند گلوله زخمی شده بود.
با وساطت و دخالت ریش سفیدان شهر قروه زمینه رهایی و سپس مهاجرت شبانهی ایشان به سنندج فراهم می شود.
در سنندج نیز به دلیل این که مسئولیت بیشتر ادارات و ارگانها در دست افرادی بود که در قروه معاند ایشان بودند، تردد و زندگی ایشان در خطر بوده است. لذا با مشورت شورای انقلابیون آن وقت سنندج تا سر و سامان گرفتن انقلاب و ایجاد آرامش در شهر، ماموستا به روستای "کورکوره" کوچ می کند.
سال ۱۳٦۳ به سنندج بر می گردد و تاکنون با کمال عزت و کرامت میان مردم زندگی می کند.
اکنون چند ماهی است احوال جسمی حاجی ماموستا سید محمود مساعد نیست و متاسفانه هر روز وخامت حالشان بیشتر نمایان می شود، لذا از تمامی مردم مومن کوردستان طلب دعای خیر برای جلب شفا و رحمت خداوند مستعان برای این خادم بزرگ علم و دین مینماییم.
اللهم اذهب الباسه و ارحمه یارب العالمین
آمین
T.me/allapress
Telegram
attach 📎