#داستان

در زمان حضرت موسے (ع) پسر مغروری بود که دختر ثروتمندی گرفتہ بود
عروس مخالف مادر شوهـر خود بود... پسر به اصرار عروس مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفتہ بالای کوهـے  ببرد
تا مادر را گرگ بخورد...
مادر پیر خود را بالای ڪوہ رساند چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت

به موسے (ع) ندا آمد برو در فلان ڪوہ مهـر مادر را نگاہ ڪن... مادر با چشمانی اشڪ ‌بار و دستانے لرزان
دست بہ دعا برداشت
و می‌گفت: خدایا...!
ای خالق هـستے...!
من عمر خود را کرده ام و برای مرگ حاضرم
فرزندم جوان است و تازه داماد تو را بہ بزرگی‌ات قسم می‌دهـم... پسرم را در مسیر برگشت بہ خانه اش از شر گرگ در امان دار ڪہ او تنهـاست...
ندا آمد: ای موسے(ع)...!
مهـر مادر را می‌بینے...؟
با این‌که جفا دیدہ ولے وفا می‌کند... بدان من نسبت به بندگانم از این پیر‌زن نسبت به پسرش مهـربان‌ترم...!!!

#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

دل ما خانه رب العزت والجلاله ❤
دل ما را خانه شیاطین نکنن🥀


#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

🌙 #اوقات_شرعی 

⏰یکشنبه ۱۰ دی

“مَا قَطَعْتُ رَجَآئِے منٌك”
‘’ هـٰرگـِز رشتهـ‌ی اُمیدم از  تٌو قَطع نمےشٰـود 😍❤‘

#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

به همه آنهايي كہ قول ماندن دادند بگو؛
فقط خداست كـہ می مانـد ...

#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

#داستان


گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند. بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرتند. هرکس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد. برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟  برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم. وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که  غار پر بوده از سنگهای قیمتی. آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند. زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکینم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم. پس تلاشمان را بکنیم که هرچه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم....

#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

✍هیچکس لیاقت اشک های شما را ندارد
و کسی که چنین لیاقتی دارد، هیچگاه باعث اشک ریختن شما نخواهد شد..

شبتون بدون غم و قصه ✨🌠🦋

#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

چه کارها که نکردیم و
تو یک نفر از ما را
در برابر بندگانت رسوا نساختی.
ستارالعیوب بودن
چقدر به تو می‌آید خــ♡︎ـــدا🕊💗❛

#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

🌺🦋🌺

پس گفتار آنان تو را غمگين نگرداند كه ما آنچه را پنهان و آنچه را آشكار مى كنند مى‏ دانيم (۷۶) ... یس

#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

مردی نزد حکیمی رفت و گفت:
فلانی پشت سرت چیزی گفته است

حکیم گفت: در این گفته ات #سه خیانت است

شخصی را نزد من خراب کردی
فکر مرا مشغول کردی
و خودت را نزد من خوار

#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

"زندگی" کوتاه است🤌 به جای صرف زمان
در "زندگی" دیگران♧
از آن در بهتر ‌کردن" زندگی" خودمان استفاده کنم ♧👌🌲

#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

🌼✨🪴

چه دعای قشنگی:

خدایا مرا سبب شکستن هیچ دلی قرار نده:)!

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

🌼✨🪴

این متن فوق العادست حتما بخونید

دربیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد ،

🔹رنگ آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم هست.
درشگفتم که سلام آغاز هر دیدار است..
ولی در نماز پایان است، شاید این بدان معناس که پایان نماز آغاز دیدار است

🔹ﮐﻔـﺶِ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ..
آنطرﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ..
ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ..
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ . ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ.
ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : "ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ".

🔹بر آنچه گذشت, آنچه شکست, آنچه نشد... حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ...

.
╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

🌼✨🪴

🌼 #گفتار_نیک

✍ ... دانای پیری برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت : در وجود هر انسان، همیشه مبارزه ای وجود دارد مانند ،مبارزه ی خیر و شر دو گروه

که یکی از گروه سمبل بدیها مثل، حسد، غرور، شهوت، تکبر، و خود خواهی و دیگری سمبل مهربانی، عشق، امید، و حقیقت است.

کودک پرسید : پدر کدام گروه پیروز میشود؟ پدر لبخندی زد و گفت ،گروهی که شما ازش حمایت می‌کنید...

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

🌼✨🪴

#أُمِّي🫀'😔

تنها کسی که «هیچوقت» یکی بهترش ، مثلش یا حتی فیکش هم ... نمیاد!
مادره♥️'
   
╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

🌼✨🪴

و آن صحنه چقدر زیبا خواهد بود؛

زمانی که در بهشت با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم،
روبرو می شوی و وقتی خودت را معرفی می کنی می گوید:
من تو را میشناسم ؛ تو همانی هستی که جمعه هابارها بر من صلوات میفرستادی...

و آن لحظه تو چه لذتی را احساس خواهی کرد...🙂❤️

باهم،تکرار کنیم..

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدوَآلِ أصْحاٰبِ مُحَمَّد
     
   
╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

🌼✨🪴

🥀#داستان_آموزنده🥀

پسربچه ای بود که اخلاق خوبی نداشت.پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هر بار عصبانی می شوی باید یک میخ به دیوار بکوبی.

روز اول، پسر بچه 37 میخ به دیوار کوبید. طی چند هفته بعد،همان طور که یاد می گرفت چگونه عصبانیتش را کنترل کند،تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کمتر می شد. او فهمید که کنترل کردن عصبانیتش آسان تر از کوبیدن میخ ها بر دیوار است...

بالاخره روزی رسید که پسر بچه دیگه عصبانی نمی شد. او این مسئله را به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد هر بار که عصبانیتش را کنترل کند،یکی از میخ های را از دیوار در آورد.

روزها گذشت و بالاخره پسر بچه توانست به پدرش بگوید که تمام میخ ها را از دیوار بیرون آورده است.

پدر دست پسر بچه را گرفت و به کنار دیوار برد و گفت:

پسرم!تو کار خوبی انجام دادی و توانستی بر خشم پیروز شوی.

اما به سوراخ های دیوار نگاه کن،دیوار دیگر مثل گذشته اش نمی شود.

وقتی تو در هنگام عصبانیت حرف هایی میزني آن حرف ها هم چنین آثاری به جای می گذارند.تو می توانی چاقویي در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون آوری. اما هزاران بار عذر خواهی هم فایده ندارد" آن زخم سر جایش است.

زخم زبان هم به اندازه چاقو دردناک هست ...🥀


╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯

✦شخصی به خـدا گفت:
❞اگر سر نوشتم را تو نوشتی
پس چرا آرزو کنم؟؟❝
خدا گفت :
شاید نوشته باشم هرچی آرزو کنه🤍✨

#صبح تون ب قشنگی آرزوهاتون ⚘🌅


#یاااحق💕🍃

╭  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╮
       @Allaho_Mahakum
╰  🤍     ─┅══┅─      🤍  ╯