تبلیغ بین المللی اسلام
2.13K subscribers
1.03K photos
1.27K videos
291 files
885 links
مرجعی برای ارائه
#محتواهای_تولیدی
#تجربیات
#نکات
#طرح_ها
#ایده_ها و
#خاطرات عرصه #تبلیغ_بین_المللی_اسلام

ارتباط با مدیر
@ebnosiam

محتواهای مرتبط خود را جهت انتشار ارسال نمایید.
(مطالب با نام نویسنده منتشر خواهد شد)
Download Telegram
#همسفر_شراب (#سفرنامه_آمریکا، فصل 1) (3)

ته‌مانده‌های باورم را می‌فروشم
«امید مهدی‌نژاد»

#چه_شد_که_رفتم

این که چه شد رفتم قصه زیاد دارد ولی این قصه به شدت شبیه است به خیلی‌های دیگری که می‌روند و بیشترشان نیز به راه بی‌برگشت قدم می‌گذارند. نمی‌خواهم دلیل‌آوری کنم که این‌کاره نیستم. خلاصه بگویم که اولاً در ایران بیکار نبودم و حقوق خوبی هم داشتم. ثانیاً پشت کنکور نماندم و موقع کنکور دکتری تخت خوابیدم و پول ثبت‌نام را هم دود کردم. ثالثاً‌ که نه سبزی هستم و نه سلطنت‌طلب، نه ضدانقلاب و نه غرب‌زده؛ نه سینما، شعر و موسیقی را حرام می‌دانم و نه متشرع بودن را عقب‌ماندگی. خلاصه این که بگویند این بشر عقده‌ای شده و فرار را بر قرار ترجیح داده، قویاً تکذیب می‌شود.


آغاز سفر (شهریور ۱۳۹۱)

پیش از این نه هواپیما سوار شده بودم و نه خارج را از نزدیک دیده بودم. به معنای واقعی کلمه یک ندیدبدید شهرستانی از پشت کوه آمده بودم. تنها دو ماه قبل از سفر، به اجبار مسائل سیاسی و نبود سفارت‌خانه در تهران، برای گرفتن روادید به همراه همسرم با خط هوایی ارمنستان (آرماویا)‌ به ایروان رفتیم. هم فال بود و هم تماشا. آنجا همه چیز رنگ و بوی وطنی داشت چون کشوری بود همسایه که قبل از قرارداد ترکمانچای جزئی از ایران بزرگ بوده است. «مسجد کبود» ایروان برای خودش یادگاری است از ندانم‌کاری‌های قاجارها و در عین حال هوشمندی و ظرافت کار معماران ایرانی.

بایستی با پرواز ساعت پنج و نیم صبح خط هوایی ترکیه (ترکیش ایر) به استانبول می‌رفتیم و از آنجا هم با دو سه ساعت انتظار و استراحت با همان خط هوایی و با تغییر هواپیما به نیویورک. آن شب، مصادف بود با مجلس سران غیرمتعهد و جاده‌ها پر از ایست بازرسی. از طرفی مصادف بود با بازگشت غرورآمیز مردم تهرانی از گشت و گذار به شهرهای دیگر در چند روز تعطیلی اجباری. سفرمان با سه اسم تاریخی عجین شده بود؛ «امام خمینی»، «کمال مصطفی آتاتورک» و «جان اف. کندی» و این سه اسم چیزی جز اسم سه فرودگاه نبوده‌اند.

فرودگاه امام خمینی چیزی بود بدتر از پایانهٔ جنوب و میدان راه‌آهن. یعنی صد رحمت به میدان شوش. برای مسافران و آشنایانشان حتی یک صندلی استراحت که نبود. آن طرف خط هم کلاً دو باجهٔ بانکی بود برای گرفتن عوارض که مرد و زن در هم می‌لولیدند و هی توی صف می‌زدند. کلاً دادن ۵۵ هزار تومان ناقابل بابت عوارض خروج از کشور برای همسرم بیشتر از ۴۵ دقیقه طول کشید. صف ورودی نیروی انتظامی برای بررسی گذرنامه هم خیلی طویل بود. داشت سفرمان دیر می‌شد. هیچ راهی جز صحبت مستقیم با آدم‌های جلوی صف نداشتیم که پادرمیانی کنند تا ما رد شویم. فقط یک ربع مانده بود به پرواز و ما که از سه ساعت قبلش در فرودگاه بودیم بر سر تفهیم نظریهٔ صف اسیر شده بودیم. فرودگاه کمال آتاتورک خیلی شیک و خلوت بود. منظره‌اش رو به رودخانه‌ای در استانبول بود و به اندازهٔ‌ کافی صندلی برای استراحت مسافرین در نظر گرفته شده بود. فرودگاه جان اف کندی را هم آنقدرها نتوانستیم تجربه کنیم؛ چون به محض رسیدن با تاکسی به سمت محل اسکان رفتیم.

وقتی به هواپیما رسیدیم همهٔ باربندها پر شده بود. ما هم از حداکثر ظرفیت بارگیری‌مان استفاده کرده بودیم. نشان به آن نشان که در گرمای تابستان تهران کت پوشیده بودم. مجبور شدیم هر کدام از کیف‌های دستی‌مان را در یک جا بگذاریم. در قسمت معمولی هواپیما دو ردیف صندلی سه تایی داشت. کنار یک خانم مسن نشستیم که محجبه و مانتویی بود. فضای هواپیما هیچ شباهتی به ایران خودمان نداشت. مسافران خانم با مانتوهای تک‌دکمه‌ای شبیه شمشیرهایی بودند که با ورود به هواپیما، شمشیر را از غلاف درآورده‌اند. معلوم بود که عمده‌شان قصد تفریح داشتند و می‌خواستند از هوای خوب! استانبول استفاده کنند. خانمی که کنارمان نشسته بود قرار بوده بعد از رسیدن به استانبول با هواپیمای دیگری به نروژ برود و دخترش را ببیند. دخترش از دانشجوهای سابق دانشگاه علم و صنعت بود که برای دکترا به نروژ رفته و همان‌جا کار پیدا کرده و ماندگار شده بود. ردیف دیگرمان هم آقای جوانی نشسته بود که خودش به من گفت که کارشناسی‌اش را از دانشگاه آزاد گرفته و الان هم برای کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک به دانشگاه میلان ایتالیا عازم است. قبله‌نما را درآوردم. قبله تقریباً‌ هم‌جهت با نشستن‌مان بود. مهر را روی کیفم گذاشتم و نمازم را خواندم. خانم مسن همسفرمان وقتی دید که داریم نماز می‌خوانیم از ما مهر را گرفت و او هم نمازش را خواند.
#ادامه
#ادامه
در فرودگاه استانبول کاری به جز چرت زدن و ایمیل زدن به خانواده که کجا هستیم نداشتیم. روز و شبمان هم لحظه به لحظه ناجورتر می‌شد. به خاطر تجربهٔ هواپیمای قبلی که باربندها تا آخر پر شده بودند این دفعه با عجله به سمت ورودی هواپیمامان رفتیم. رسم فرودگاه استانبول بر این بود که اول پیرمردها و ناتوان‌ها رد می‌شدند و بعدش بقیهٔ مردم. داشتم سریع از دالان ورودی می‌رفتم که آقایی که با عصا بود و می‌لنگید با احترام به من گفت: «آقای محترم! ناتوانان و افراد معلول در اولویت هستند.» من هم با شرمندگی گفتم که متوجه‌اش نشدم و واقعاً‌ هم بندهٔ خدا را ندیده بودم. هواپیما خیلی بزرگ‌تر از قبلی بود. با سه ردیف صندلی که ردیف وسط ۵ نفره بود و ردیف‌های کناری ۳ نفره. ما در آخرین صندلی ردیف سمت راست اولین قسمت هواپیما جایمان بود. جای مناسبی بود. پشتمان دستشویی بود و کنارمان شیشه‌های هواپیما. گرچه نمایشگرهای جلوی همهٔ صندلی‌ها این امکان را می‌دادند که تصویر جلو و پایین پرواز را به صورت زنده ببینیم ولی دیدن مستقیم با چشم غیرمسلح لطف دیگری داشت. نمایشگرهای جلوی صندلی‌ها دارای درگاه یو.اس.بی. و انواع فیلم‌ها و کارتن‌ها و آلبوم‌های موسیقی بود. خودم فیلم کارتونی «ریو» را دیدم. صندلی‌های هواپیما واقعاً‌ راحت بودند. از انواع قوم و قبیله‌ها در هواپیما بودند. سیاه،‌ سفید، ترک، عرب، مسلمان و یهودی (با کلاه‌های خاصشان). سفر هوایی ۱۰ ساعتهٔ راحتی بود و سختی خاصی نداشت به جز وارونه شدن روز. هر چقدر می‌رفتیم باز ظهر بود. نتیجه‌اش عدم تعادل خواب است. به این مسأله به اصطلاح «جت‌لگ» می‌گویند که به این معنی است که ساعت زیستی مغز نمی‌تواند به راحتی با تغییرات ایجادشده کنار بیاید و تا مدتی خواب آدم به هم می‌ریزد. مسیر هواپیما از ترکیه به سمت لهستان و چک و از آنجا به سمت اسکاتلند و از اسکاتلند به سمت کانادا و از کانادا به نیویورک بود. بعد از اسکاتلند دستور دادند که همهٔ پرده‌های پنجره‌ها را پایین بکشیم. دلیلش هم این بود که هواپیما داخل ابرهای سفید بود که چشم را به شدت آزار می‌داد.

حدود ساعت ۳ بعدازظهر به فرودگاه کندی رسیدیم. برخلاف آن چه که معروف شده، من که اصلاً‌ پیام معروف «به سرزمین فرصت‌ها خوش آمدید!» را نشنیدم. تنها یک درگاه امنیتی وجود داشت که آقای سیاه‌پوست مسئول درگاه با دیدن من و همسرم با خنده به ما تبریک گفت. گفت معلوم هست که خیلی پولدار هستید که توانستید کلمبیا قبول شوید. من هم توضیح دادم که از خود دانشگاه حمایت مالی گرفته‌ام. به من گفت که قرآن خوانده است و برایش جالب است. من هم از کیف کمری‌ام که خیر سرم به عنوان کیف راحتی بود قرآن جیبی‌ام را نشانش دادم و گفتم بله، قرآن خیلی جالب هست. چیزی که به عنوان چمدان تحویل گرفتیم هیچ شباهتی به آن چمدان‌های نونوارمان نداشت. به شدت سیاه و آسیب‌دیده بودند ولی خدا را شکر آسیب جدی بهشان نرسیده بود. مجبور شدم ۲۰ دلار به گاریچی بدهم که وسایلم را تا ایستگاه تاکسی برساند. غافل از آن که دقیقاً پشت درگاه بررسی گذرنامه به فاصلهٔ چند قدم ایستگاه تاکسی بود. به همین سادگی ۲۰ دلار ناقابل از کفمان رفت.

محمد صادق رسولی، ۹۱/۱۰/۰۹
برگرفته شده از delsharm.blog.ir

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
نقشه ی بُرشی از قُبَّةُ الصخرة : (گنبد صخره)

سنگ محل عروج پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به آسمان در شب معراج

در شهر بَيْتُ الْمَقْدِس (قُدس)، فلسطین
💠 @Allah4all
💠 @Nahad_Quran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#معرفی_کتاب

"کلمات متعالی"
معرفی غیر مستقیم جنبه های اخلاقی قرآن به زبان انگلیسی.

100 مقاله انگیزشی، قرآنی_اخلاقی

مناسب برای هر مخاطبی با هر سلیقه و دینی
💠 @Allah4all
💠 @zamzam_ir
ایده‌های بلندپروازانه

👩🏻‍🔬چند سال پيش كه برای درسی دستيار آموزشی بودم، دانشجويی داشتم كه جزو بيست درصد پايين كلاس محسوب می‌شد و اعتماد به نفس خوبی هم نداشت. يك سال بعد برای دستياری درس ديگری انتخاب شدم. درس برای دانشجويان سال آخر ليسانس فيزيك و دانشجويان سال اول تحصيلات تكميلی ارایه شده بود. همين دانشجو را در كنار يك محقق پسادكتری برای دستياری ديدم. در آزمايشگاه استادی كه درس را ارايه می‌كرد شروع به دستياری كرده بود و حالا آنچنان مفاهيم پيچيده فيزيك كوانتوم (هنوز درس فيزيك كوانتوم را پاس نكرده بود) و فيزيك ذرات مربوط به کار خودش را خوب و دقيق توضيح می‌داد كه برای من كه يك سال پيش دانشجويم بود تقريبا غيرقابل باور بود. تمام اين پيشرفت نتيجه اعتماد يك استاد بود و او حالا قرار بود برای پروژه اطلس تا چند ماه ديگر به سوييس و آزمايشگاه غول‌پيكر سرن برود و مدتی هم آنجا كار كند.

📚اينكه الآن در مدارس ما چه می‌گذرد، بی‌خبرم. زمان ما اكثر دانش آموزان دبيرستانی افكار بزرگی داشتند. به همه دری می‌زديم كه كتاب‌ها و مجلات خوب پيدا كنيم. در همین راستا هم تمام مدت دست به دامن انجمن فيزيك، سازمان انرژی‌های نو، انجمن نجوم و امثالهم بوديم. با همان افكار و آرزوها و كوهی از انرژی وارد دانشگاه شديم. همان ترم اول با چند تا از همكلاسی‌ها گروهی راه انداختيم و چند پروژه شروع كرديم. یک رادیو تلسکوپ ساختیم و در یکی از رصدهای دسته جمعی تستش کردیم. پروژه دوم‌مان ساخت اتاقک ابر برای ردیابی ذرات کیهانی بود که تمام تعطیلات میان ترم را صرف مطالعه کردیم. ولی عملاً هیچ استادی ما را جدی نگرفت. پس از مدتی تصمیم گرفتیم به سراغ استادها برویم و روی پروژه‌هایی که دارند کار کنیم. به در اتاق هر استادی برای دستیاری می‌رفتيم ليستی بلند بالا از دروس تخصصی گرايشش جلوی رويمان می‌گذاشت كه عملاً يعنی برو سال آخر بيا. همان سالی كه اگر رمقی مانده باشد صرف آمادگی برای كنكور ارشد و تمام كردن درس‌ها و فارغ التحصيل شدن می‌شود.

🎓چندی پیش پادكستی از راديو ملی آمريكا گوش می‌كردم كه راجع به يك تجارت موفق بود. خانمی كه اين كسب و كار را راه انداخته بود در زمان شروع كار تنها ۲۳ سال داشت و دانشجوی دانشكده تجارت دانشگاه هاروارد بود. از اين مثال‌ها در اين كشور كم نداريم. در سیستم دانشگاهی در آمریکا، برنامه‌های متعددی وجود دارد که دانشجویان کارشناسی می‌توانند از طریق آن‌ها در یک آزمایشگاه تحقیقاتی در هر دانشگاهی مشغول تحقیق و کسب تجربه دست اول در امر پژوهش شوند. و حقوق هم دریافت می‌کنند. اگر در دانشگاه‌های ایران هم برنامه‌ای منسجم برای استفاده از انرژی بالای دانشجوها در همان سال‌های اول دوره کارشناسی پیش بینی شود، هم دانشجوها با انگیزه بیشتری درس‌ها را دنبال می‌کنند و هم اساتید از این همه نیروی تازه‌نفس بهره‌مند می‌شوند و در نهایت بازی برد-برد است.

نویسنده: #مهشید
برچسب‌ها: #ایده‌ها #اعتماد #جوانان #بلندپروازی #كسب‌و‌كار

#پی_نوشت:
نبود #نظام_جامع_آموزش_و_پژوهش و اجرایی نشدن سند چشم انداز آموزش کشور حاکی از بی اعتمادی مسؤلان به استعدادهای ایرانی است. بی اعتمادی ای که معلوم نیست از تحصیل برخی مسؤلین در غرب نشأت گرفته است یا از بی هویتی برخی مسؤلین در داخل؟!
سؤال اینجاست که مسؤلین فارغ التحصیل در غرب، چه آموخته اند که خلاف آن را در کشور خود پیاده میکنند؟!
#کمی_بیاندیشیم

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
💠 @FarangUnretouched
اتاق شخصی اسلام شناس شهیر فرانسوی مرحومه مریم ابوالذهب

بنا بر وصیت وی پیکرش در نجف اشرف به خاک سپرده شد...

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
💠 @soozanbaan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سید حسن نصرالله: بر اساس معادلات میدانی و اطمینان به وعده‌ی الهی می‌گویم: ان شاءالله تصمیم ترامپ، آغاز پایان اسرائیل خواهد بود.

[خبرهای جدید بعد از سخنرانی امشب متعاقبا اعلام خواهد شد.]
@nasrollahir
🔺لبنان| قدس| امروز در #ضاحیه بیروت جای سوزن انداختن نبود.

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
💠 @MELITA1
#معرفی_کتاب
#جهان_اسلام
#فلسطین

#زخم_داوود
#سوزان_ابوالهوی

این رمان در سال 2009 عنوان پرفروش ترین کتاب فرانسه را از آن خود کرد و تاکنون به 26 زبان دنیا ترجمه شده است. سوزان ابوالهوی نویسنده ای فلسطینی است که جنگ را تجربه کرده و در رمان « #زخم_داوود » نیز موضوعات انسانی و اجتماعی را در لابه لای حوادث جنگ روایت می کند. نویسنده در این کتاب زندگی چهار نسل از یک خانواده را برای مخاطب توصیف و تشریح می کند و در عین این که موضوع مقاومت مردم فلسطین را موضوع اصلی رمانش قرارداده از عشق، ایمان و غرور می نویسد.

نویسنده در این کتاب به فلسطین از زاویۀ جدیدی نگریسته است و به نظر می رسد ابوالهوی با نگارش این رمان درصدد است به مخاطب نشان دهد که فلسطین فقط مکانی برای جنگ نیست و انسان هایی که در آن به زندگی خود ادامه می دهند دغدغه های انسانی متفاوتی دارند.

نسخۀ اصلی این رمان نخستین بار در سال 2006 در ایالات متحده منتشر شده است.
https://telegram.me/shodan313/95
#پی_نوشت:

رمان #زخم_داوود یکی از بهترین رمان هایی است که تاکنون خوانده ام. رمانی با ترجمه ای بسیار جذاب و قوی که توانسته حسّ و حال شخصیت های داستان را به خوبی منتقل کند، حس و حالی که درد و رنج های روزهای گذشته و حال و آینده یکی از هزاران خانواده فلسطینی را روایت میکند. این رمان از شاهکارهایی است که توسط نشر #آرما چاپ شده است. خواندن آن را به شما توصیه میکنم.

#نشر_آرما: http://nashrearma.com/books/view/157

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
عکس العمل دکتر #قدیری_ابیانه نسبت به دست دادن با مهمان زن در زمان تصدی مسؤلیت سفارت ایران در #مکزیک.

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
💠 @ShabNeveshtha
🌹 گزارش تداركات پخش گل رز به همراه ليبل معرفى پيامبر اسلام (ص) توسط اعضاى انجمن اسلامى لندن و داوطلبان ديگر در همكارى با كمپين لاو محمد ص :

قسمت اول
(آماده سازى روز جمعه)

زمانى كه كاميون تعداد ٦٠٠٠ گل رز را در صبح روز جمعه به جلوى درب كانون توحيد لندن آورد، با خودم گفتم محال است كه دو روزه اين همه گل آماده شود. اما اينبار هم برايم ثابت شد كه در راه ائمه و پيامبرانمان كافى است يك قدم برداشته شود، باقى راه را خودشان به بهترين نحو مديريت مى كنند.

تمام جعبه هاى گل ها را يك تنه وارد ساختمان كرد. نزديك ظهر چند نفر ديگر هم به جمعمان اضافه شدند. بايد زودتر آنجا را ترك مى كردم تا به قرار كارى ام برسم. گفتم او هم به خانه برود و كمى استراحت كند. گفت نذر كرده است كه بماند و در آماده سازى كمك كند. پاى نذرش هم ماند. از ساعت ١٠ صبح تا ساعت ٩ شب ...
...
هيچ كس او را نميشناخت. گفت اطلاعيه را خوانده است و آمده است يكى دو ساعت هم كه شده كمك كند. زمانى كه ديد دانشجويان با چاقو به كندن خار گل ها مى پردازند، چند وسيله اى را كه در كندن خار ها كار را تسهيل مى كند تهيه كرد و به آن ها داد. خواستند مبلغش را پرداخت كنند اما در جواب گفت كه مى خواهد در حد توانش در اين كار خير شريك باشد...
...
درست زمانى كه بايد از ساختمان خارج مى شدم، متوجه شديم كه در جعبه گل ها مواد نگهدارنده وجود ندارد. يكى از دوستان گفت كه شكر نيز خاصيت نگهدارندگى دارد. از يكى از كشوها بسته ى پلاستيكى اى را كه شباهت زيادى به بسته ى شكر داشت برداشتم و درون سطل هاى آب ريختم و به سرعت از ساختمان خارج شدم. روز بعد متوجه شديم بسته ى نمك بوده است!!!!
https://telegram.me/TVOAL/1931
ادامه دارد...

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
💠 @TVOAL
#کانادا

پاسخ به چند پرسش رایج:
۱. آیا در مونترال گوشت حلال پیدا میشه؟
بله. شما می تونین از فروشگاه های: میزان، نور، اخوان، الامانه، آدونیس و گوشت فروشی های عرب های مسلمان، گوشت حلال تهیه کنین.
🍖🍤🍗
۲. آیا خدمات درمانی در مونترال رایگان است؟
افرادی که اقامت دائم یا شهروندی دارن، نیاز نیست واسه کارهای درمانی شون پولی پرداخت کنن. (به جز دندون پزشکی و بخش هایی درخصوص چشم پزشکی)
برای این کار، باید کارت ملدی داشته باشین. برای تمدید کارت ملدی (واسه بار اول) باید مدرکی ارائه بدین که نشون بده تو یک سال گذشته، حداقل ۱۸۳ روز تو کبک بودین (مثل گردش کارت اعتباری)
کارت ملدی برای ثبت نام تو سیستم پزشک خانواده هم لازمه. (تصویر بالا👆)
سامانه ی درخواست پزشک خانواده:
http://sante.gouv.qc.ca/en/programmes-et-mesures-daide/inscription-aupres-d-un-medecin-de-famille/
🏨🚑🏥
۳. آیا افراد بی خانمان تو مونترال تحت پوشش ولفر هستن؟
بله. افراد بی خانمان مونترال، ماهی ۶۰۰ دلار از دولت ولفر میگیرن. معمولا پولشونو خرج الکل میکنن و تو همین وضعیت بی خانمانی باقی میمونن.
😔💵😞
۴. واسه قسم خوردن باید کجا بریم؟
بعضی کارهای اداری تو کانادا با ادای قسم رسمی انجام میشه و نیاز نیست مدرکی واسه اثبات ادعاتون ارائه بدین. مثلا ممکنه ازتون بخوان واسه اثبات اقامت، قسم بخورین مدت مشخصی تو کبک بودین. یا نیاز باشه جایی شناسنامه تونو ارائه بدین درحالیکه دسترسی بهش ندارین. یا برای شرکت تو یک دوره تحصیلی، ادعا میکنین تو زمینه خاصی تجربه کاری دارین درحالیکه مدرکی واسه اثبات ادعاتون ندارین. دفتر ”سرویس کبک” به آدرس: ۲۰۵۰ خیابون بلوری، مربوط به این کاره:
https://www.google.ca/maps/place/2050+Rue+de+Bleury,+Montréal,+QC+H3A/@45.507406,-73.5701019,16z/data=!4m2!3m1!1s0x4cc91a48cbc91093:0xc9092db3ef9812ca

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
💠 @m0hajeran
کومار شارما صاحب مغازه سبزی فروشی که به مدت۳سال است زیر پل مترو در #دهلی به کودکان بی بضاعت درس میدهد.
نه منتظردولت، نه پولدارهاونه هیچکس ديگرى بود،پیشرفت رومردم رقم میزنند!نه دولت ها!
@shargheshargh
📣📣اسقف تازه‌ مسلمان : زنان دامن‌کوتاه مسلمانم کردند! 😮😐

🛑اسماعیل (چارلز) اوکوانی، اسقف #تازه‌مسلمان اهل #کنیا، بدحجابی زنان #مسیحی را عامل مسلمان‌شدن خود عنوان کرد.او اکنون کلیسای خود را به مسجد تبدیل کرده است. بیست‌وسه نفر از اعضای کلیسا هم در پی او مسلمان شده‌اند.
📸http://uupload.ir/files/71px_photo_2017-12-09_11-14-52.jpg
👈گزیده‌ای از گفت‌وگوی #اسقف تازه‌مسلمان کنیایی با روزنامۀ نایروبیَن:

⭕️ نمی‌توانستم پوشش نامناسب زنان را در کلیسای خودم تحمل کنم.😔😞

⭕️ آموزه‌های #مسیحیت پوشیدن لباس‌های محرک را در #کلیسا جایز نمی‌داند؛ ولی متأسفانه بعضی زنان دامن کوتاه به‌پا می‌کنند یا لباس‌هایی می‌پوشند که برجستگی‌های بدن را نمایان می‌کند.😭😱😓

⭕️زنانی که لباس نامناسب می‌پوشند، روحانیان مسیحی را وسوسه می‌کنند.😰😤😔

⭕️ در دوران اسقفی‌ام برای تبلیغ مسیحیت به مالیندی، #مومباسا، #نایروبی و #تانزانیا می‌رفتم. در این نقاط، هم رفتار مسیحیان را بررسی می‌کردم و هم رفتار مسلمانان را. از مقایسۀ رفتار آن‌ها به این نتیجه رسیدم که اسلام برتر است.🌺💐💐

♻️منبع:نونگار☺️😉

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
💠 @rahyafte_com
شعر بسبار زیبا و پرمغز از سعدی شیرازی که با کاشی کاری خوب هنرمندان ایرانی حس و حال خوبی را به بینندگان( خارج از کشور ) می دهد
درب ورودی سفارت ایران در البانی

💠 @Allah4all
💠 @behroznasseri
🔷 هندنوشت (۱)
به قلم دکتر دبیری مهر

شرم شرقي يعني چه؟ يعني نگاه معصوم اين دخترك هندی مسلمان در حاشيه مکا مسجد حيدرآباد هند...هرچه خواستم عكسی ازش بگيرم خجالت مي كشيد و روی بر می گرداند و اجازه عكس گرفتن نمی داد، اما یک لحظه انگار احساس خوبی از نگاه من گرفت و با لبخندی معصومانه به استقبال آمد...
🔺پی نوشت : وضعيت كودكان بويژه دختر بچه ها در هند( به خصوص در حاشيه شهرها و روستاها) خيلي رقت آور است و بی تفاوت بودن نسبت به آنها مقداری سنگدلی می خواهد. بويژه وقتي بدانی بيمه نيستند، برخی از حق تحصيل محروم اند و از همه شوربختانه تر اينكه از امكانات بازی و تفريح محروم هستند...البته همه جای هند اينگونه نيست ولي در اين دست موضوعات محروميت و مظلوميت يك انسان هم روا نيست، چه برسد به میلیون ها کودک مظلوم...
https://telegram.me/shodan313/96
به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
💠 @indiatrip95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سياست يک بام و دو هواي غرب در قبال حقوق بشر

اختصاصي خبرگزاري صدا و سيما

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all
💠 @jahan_24
الحمدالله الذي تحبّب اليّ و هو غنّي عنّي ...

به ما بپیوندید👈👈👈👈
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
💠 @Allah4all