کدام حرف را باور کنیم آقای تاج؟
برای فردا هم برنامه ندارید!
کدام مهدی تاج را باید باور کرد؟ رئیس فدراسیونی که برخورد توپ ایران به تیر دروازه انگلیس را نیز یک دستاورد برای خودش میداند؟ یا رئیس فدراسیونی که امروز روبروی خبرنگارها میایستد و مدعی میشود که باید در فوتبال، نگاهی کلانتر از بردها و باختها داشت. چرا آقای رئیس درست قبل از جام ملتهای آسیا و در شرایطی که باید به تیم ملی روحیه بدهد، ناگهان به یاد آورده که برد و باخت در فوتبال همه چیز نیست؟ اگر مهدی تاج میدانست که هر برنامه درازمدتی برای توسعه فوتبال، در نهایت هدفی به جز رسیدن به نتایج مطلوب ندارد، به همین سادگی اهمیت برد و باخت را زیر سوال نمیبرد.
«هر کاری که امروز برنامه آن را داریم، در ژاپن آن را عملی کردهاند». کاش نفر اول فدراسیون فوتبال توضیح بدهد که منظور او از این برنامه چیست؟ آیا خشک شدن زمین تمرینی شماره یک تیم ملی، در راستای همین برنامه است؟ آیا پرداخت نکردن پاداش ملیپوشها و دستمزد مربیان، به همین برنامه برمیگردد؟ فدراسیونی که حتی توانایی پرداخت دستمزد ناچیز داورها را ندارد، چطور از برنامههای درازمدت برای رسیدن به سطح ژاپن صحبت میکند؟ ژاپن از چند دهه قبل، مو به مو طبق یک برنامه حسابشده پیش رفته و حالا هم در میانه راهی قرار دارد که در نهایت هدف تبدیل شدن به مدعی قهرمانی جام جهانی در آن دیده میشود. آنها سالها در این مسیر قدم برداشتهاند و نقشههایی را پیاده کردهاند که حتی حرف زدن از آنها، نیاز به مقدماتی دارد که در فدراسیون فوتبال ایران به هیچ وجه به چشم نمیخورند.
برنامه درازمدت که نه، اما اگر واقعا فدراسیون فوتبال برای یک سال آینده نیز برنامهای دارد، چرا آن را در اختیار رسانهها قرار نمیدهد تا این رسانهها نیز به حمایت از طرحهای فدراسیون بپردازند و به سهم خودشان برای عملی شدن این برنامه قدم بردارند؟ شوخی نکنید آقای رئیس. برنامههای فدراسیون فوتبال، کفاف همین فردا را هم نمیدهند!/فرهیختگان
برای فردا هم برنامه ندارید!
کدام مهدی تاج را باید باور کرد؟ رئیس فدراسیونی که برخورد توپ ایران به تیر دروازه انگلیس را نیز یک دستاورد برای خودش میداند؟ یا رئیس فدراسیونی که امروز روبروی خبرنگارها میایستد و مدعی میشود که باید در فوتبال، نگاهی کلانتر از بردها و باختها داشت. چرا آقای رئیس درست قبل از جام ملتهای آسیا و در شرایطی که باید به تیم ملی روحیه بدهد، ناگهان به یاد آورده که برد و باخت در فوتبال همه چیز نیست؟ اگر مهدی تاج میدانست که هر برنامه درازمدتی برای توسعه فوتبال، در نهایت هدفی به جز رسیدن به نتایج مطلوب ندارد، به همین سادگی اهمیت برد و باخت را زیر سوال نمیبرد.
«هر کاری که امروز برنامه آن را داریم، در ژاپن آن را عملی کردهاند». کاش نفر اول فدراسیون فوتبال توضیح بدهد که منظور او از این برنامه چیست؟ آیا خشک شدن زمین تمرینی شماره یک تیم ملی، در راستای همین برنامه است؟ آیا پرداخت نکردن پاداش ملیپوشها و دستمزد مربیان، به همین برنامه برمیگردد؟ فدراسیونی که حتی توانایی پرداخت دستمزد ناچیز داورها را ندارد، چطور از برنامههای درازمدت برای رسیدن به سطح ژاپن صحبت میکند؟ ژاپن از چند دهه قبل، مو به مو طبق یک برنامه حسابشده پیش رفته و حالا هم در میانه راهی قرار دارد که در نهایت هدف تبدیل شدن به مدعی قهرمانی جام جهانی در آن دیده میشود. آنها سالها در این مسیر قدم برداشتهاند و نقشههایی را پیاده کردهاند که حتی حرف زدن از آنها، نیاز به مقدماتی دارد که در فدراسیون فوتبال ایران به هیچ وجه به چشم نمیخورند.
برنامه درازمدت که نه، اما اگر واقعا فدراسیون فوتبال برای یک سال آینده نیز برنامهای دارد، چرا آن را در اختیار رسانهها قرار نمیدهد تا این رسانهها نیز به حمایت از طرحهای فدراسیون بپردازند و به سهم خودشان برای عملی شدن این برنامه قدم بردارند؟ شوخی نکنید آقای رئیس. برنامههای فدراسیون فوتبال، کفاف همین فردا را هم نمیدهند!/فرهیختگان
در فضیلت بهموقع کناره گرفتن
یکی از موضوعاتی که گاه بهنحو روزمره با آن روبرو میشویم و اما کمتر در باب آن میاندیشیم این است که:
چهوقت از کاری که به آن مشغولیم، کنارهجویی کنیم؟ چهوقت از یک رابطه که موجب نگرانی و رنجمان میشود، بیرون بیاییم؟ چهوقت پروژهای را که درحال زیاندهی است، تعطیل کنیم و از آن کناره بگیریم؟ چهوقت گفتوگوی با دیگری را پایان دهیم و یا میهمانی را ترک کنیم؟ چهوقت باید از صندلی قدرت و ریاست پایین بیاییم؟ وقت مناسب برای آنکه صحنه را به دیگران بسپاریم و رخت و بخت خویش را از آن بیرون کشیم، چه وقتی است؟ این وقت مناسب و بهموقع کنارهگیری از...، آیا معیار و محکی هم دارد؟ آیا میشود از قبل متوجه شد که وقتش فرارسیده است که باید کناره بگیریم و از موقعیتی که در آن قرار گرفتهایم بیرون بیاییم؟
وقتی به آنچه از سر گذراندهایم و به مجموعهی ضرر و زیانهایی که متحمل شدهایم و به رنجهایی که کشیدهایم نگاه میکنیم، به صرافت درمییابیم که از یک جایی بهبعد باید از کاری که میکردهایم انصراف میدادیم و کناره میگرفتیم، اما چنین نکردهایم و به همین علت دچار انواع خسارات و مشکلات شدهایم؛ بهنحوی که آرزو میکنیم زمان برگردد، تا بهموقع کناره بگیریم و دامن خود را از مسئله برچینیم.
یکی از نشانههای آشکار انسان خردمند این است که هوشیارانه میزید و نسبت به افت و خیزها حساسیت لازم را دارد. انسان خردمند میداند که زمانه همواره چنان نخواهد بود که او میپسندد و میخواهد. میداند آدمی در فراز و نشیب سود و زیان گام مینهد، از اینرو متوجه است که یکی از لوازم مواجه شدن با ناپایداری این جهان، بیرون جهیدن از مردابی است که اگر تعلل کند، در آن مدفون خواهد شد. عقل عملی و حکمت انسانی حکم میکند پیش از آن که تمام سرمایهاش را در قمار ببازد، دست از قمار قدرت و ثروت بشوید و درست بهموقع از بازی بیرون بیاید. چرخ گردون رحم ندارد، آنانی را که بهموقع از آن پیاده نمیشوند، صورتشان را بهسختی به سنگ واقعیت میکوبد و به ناگواری از گردونه، به ناکجاآباد پرتاب میکند.
آنان که فاقد "فضیلت بهموقع کنارهگرفتن" هستند، بیش از هر علتی، سرنوشت خفتبارشان ثمره و نتیجهی دو علت است:
1️⃣ حرص و طمع
2️⃣ آرزواندیشی و چشم بستن بر واقعیتها
✍️ زمانیان
یکی از موضوعاتی که گاه بهنحو روزمره با آن روبرو میشویم و اما کمتر در باب آن میاندیشیم این است که:
چهوقت از کاری که به آن مشغولیم، کنارهجویی کنیم؟ چهوقت از یک رابطه که موجب نگرانی و رنجمان میشود، بیرون بیاییم؟ چهوقت پروژهای را که درحال زیاندهی است، تعطیل کنیم و از آن کناره بگیریم؟ چهوقت گفتوگوی با دیگری را پایان دهیم و یا میهمانی را ترک کنیم؟ چهوقت باید از صندلی قدرت و ریاست پایین بیاییم؟ وقت مناسب برای آنکه صحنه را به دیگران بسپاریم و رخت و بخت خویش را از آن بیرون کشیم، چه وقتی است؟ این وقت مناسب و بهموقع کنارهگیری از...، آیا معیار و محکی هم دارد؟ آیا میشود از قبل متوجه شد که وقتش فرارسیده است که باید کناره بگیریم و از موقعیتی که در آن قرار گرفتهایم بیرون بیاییم؟
وقتی به آنچه از سر گذراندهایم و به مجموعهی ضرر و زیانهایی که متحمل شدهایم و به رنجهایی که کشیدهایم نگاه میکنیم، به صرافت درمییابیم که از یک جایی بهبعد باید از کاری که میکردهایم انصراف میدادیم و کناره میگرفتیم، اما چنین نکردهایم و به همین علت دچار انواع خسارات و مشکلات شدهایم؛ بهنحوی که آرزو میکنیم زمان برگردد، تا بهموقع کناره بگیریم و دامن خود را از مسئله برچینیم.
یکی از نشانههای آشکار انسان خردمند این است که هوشیارانه میزید و نسبت به افت و خیزها حساسیت لازم را دارد. انسان خردمند میداند که زمانه همواره چنان نخواهد بود که او میپسندد و میخواهد. میداند آدمی در فراز و نشیب سود و زیان گام مینهد، از اینرو متوجه است که یکی از لوازم مواجه شدن با ناپایداری این جهان، بیرون جهیدن از مردابی است که اگر تعلل کند، در آن مدفون خواهد شد. عقل عملی و حکمت انسانی حکم میکند پیش از آن که تمام سرمایهاش را در قمار ببازد، دست از قمار قدرت و ثروت بشوید و درست بهموقع از بازی بیرون بیاید. چرخ گردون رحم ندارد، آنانی را که بهموقع از آن پیاده نمیشوند، صورتشان را بهسختی به سنگ واقعیت میکوبد و به ناگواری از گردونه، به ناکجاآباد پرتاب میکند.
آنان که فاقد "فضیلت بهموقع کنارهگرفتن" هستند، بیش از هر علتی، سرنوشت خفتبارشان ثمره و نتیجهی دو علت است:
1️⃣ حرص و طمع
2️⃣ آرزواندیشی و چشم بستن بر واقعیتها
✍️ زمانیان
علیرضا امامی فر
بازی جوانمردانه مالی یا فیرپلی مالی یکی از مواردی که باعث شد مسیر فوتبالم آن شکلی که دلم میخواست پیش نرود دلالی شدید و هرج و مرج مالی در فوتبال بود. با وجود امکان ماندن در اروپا به ایران برگشتم و فوتبال و ادامه دادم. همان سال اول ۳ تا مدیر عامل و سرمربی تغییر…
اتفاقی که منتظرش بودیم ،سقف کاذب فرو ریخت!!!
چه کسانی ضرر کردند و چه کسانی سود کلان بردند؟
چه کسانی ضرر کردند و چه کسانی سود کلان بردند؟
اهمیت فوتبال پایه تو ژاپن
تو فینال مسابقات دبیرستانهای ژاپن، تیم مدرسه «اوموری یامادا» موفق شد با نتیجه 3-1 تیم مدرسه «اومی» را شکست بده و قهرمان دبیرستانهای ژاپن بشه.
نکته جالب این مسابقه حضور 55 هزار نفری تماشاگران روی سکوها بود.
تو فینال مسابقات دبیرستانهای ژاپن، تیم مدرسه «اوموری یامادا» موفق شد با نتیجه 3-1 تیم مدرسه «اومی» را شکست بده و قهرمان دبیرستانهای ژاپن بشه.
نکته جالب این مسابقه حضور 55 هزار نفری تماشاگران روی سکوها بود.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Sven Magnus Carlsen ,
He is a five world chess champion.
نظر قهرمان شطرنج جهان در مورد شباهت این بازی با فوتبال.
He is a five world chess champion.
نظر قهرمان شطرنج جهان در مورد شباهت این بازی با فوتبال.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاش مربیهای ما هم این سخن کلوب را می شنیدند و بازیکن مصدوم را با تیم نمیبردند و نورالهی یا یک بازیکن جوان از لیگ به جام ملتها میرفت.
Forwarded from شمع
🕯
سیمین: اون نمیفهمه که تو پسرشی!
نادر: من که میفهمم اون پدرمه . . .
جدایی نادر از سیمین📚
#دیالوگ
🆔 @sheromusigi
روز پدر مبارک❤️🍃🌺💐
سیمین: اون نمیفهمه که تو پسرشی!
نادر: من که میفهمم اون پدرمه . . .
جدایی نادر از سیمین📚
#دیالوگ
🆔 @sheromusigi
روز پدر مبارک❤️🍃🌺💐
مباحث زیادی را میشود مطرح کرد اما به چند نکته بسنده میکنم ؛
ابتدا باید گفت مربی در جهت پیشبرد اهداف سرمربی و تیم ملی انتخاب و عملکرد خواهد داشت، مگر در این مقطع و مسابقات هدف تیم ملی ایران قهرمانی مسابقات نبوده وآیا براساس آن سرمربی ،تمامی دیدگاه هایی که فکر میکند به او کمک خواهد کرد را به عنوان کادر فنی انتخاب نمیکند. او به همه آنها میفهماند که ورود ما و هدف نهایی در این مسابقات قهرمانی است و به چیز دیگری فکر نمیکنیم. اگر چنین هدفی نبوده که هیچ ولی چنانچه بوده پس چطور ایشان اینگونه میگوید که ما به دنبال توسعه فوتبال ایران بودیم. ما میدانیم توسعه فوتبال در یک تورنمنت یک ماهه با بازیکنان تیم ملی بزرگسالان که بسیاری از آنها هم در تیمهای خارج از ایران بازی میکنند و در شرف بازنشستگی هم هستند صورت نمیگیرد. برای من جای تعجب دارد که مربی محترم تیم ملی که نزدیکترین فرد به سرمربی است هدف خود را قهرمانی در این مسابقات نمیداند!!!با این توصیفات قبول چنین مسئولیتی از جانب سرمربی و دیگر مربیان که آگاهی کامل از وضعیت فوتبال و سیستم مدیریت آن داشته اند چه بوده است؟ در کلام ایشان خوشبینانه ، شنیده میشود که اهداف و منافع فردی به طور ناخودآگاه بر منافع فوتبال ملی ارجحیت داشته است.
درمباحث فنی مثل انتخاب نفرات، چه کادر فنی چه بازیکنان در پستهای مختلف ، بازیکنان مصدوم و جوان یا پابه سن گذاشته و با تجربه ،شرح وظایف ، تعویض ها و شیوه بازی در بازیهای گروهی و حذفی و غیره جای بحث فراوان دارد اما به یک نکته فقط اشاره میکنم که به طور مثال در بازی با قطر که یک بازی حذفی است چرا تیم یکپارچه و منسجم عمل نمی کرد ما در یک بازی حذفی بایستی اینگونه باز بازی کنیم که پوشش ها به درستی انجام نشود تا مهاجمان قطر هر کاری که دلشان خواست در مقابل دفاع ما انجام دهند؟و نهایتا مدافع ما اخراج شود؟
آیا حتی بعد از به ثمر رساندن گل دوم هم این مورد را نفهمیدیم که بایستی بسته تر بازی کنیم؟
با بازی مستقیم ،خط هافبک ما باید تلاش کند
حد اقل ۴۰ متر خودرا به خط حمله نزدیک کند اما توپ حفظ نمیشد و مجددا باید تلاش میکردند که به جای خود برگردند که موفق نمیشدند و مدافعان تنها میماندند، یا حتی در صحنه یکی از گلها وظیفه دو هافبک دفاعی تیم محافظت از پشت ۱۸ قدم میباشد که هر دو هافبک ما در محوطه بودند و حریف به راحتی شوت میزند و با برخورد به یکی از آنها توپ وارد دروازه میشود.
مورد بسیار مهم دیگر عدم کنترل هیجانات ناشی از برد مقابل ژاپن است که به وضوح در عملکرد بازیکنان مقابل قطر دیده میشد ، نمیدانم روانشناس با تجربه ای در کنار تیم بوده با خیر ؟ولی آنچه از سوی کادر فنی انجام شده کافی نبوده، زیرا بازیکنان ما از انجام ساده ترین وظایف خود مثلا یک سانتر خوب ، یک دفع مناسب ، یک ضربه به دروازه ،یک مهار توپ عاجز بودند.
مطمئن هستم که همه وقت گذاشتند و انرژی صرف کردند تا تیم به نتایج دلخواه برسد، اما واژه ای به نام لیبیدینال تای وجود دارد که از صحبتهای مربی تیم ملی مشخص میشود این هماهنگی و انسجام روان و افکار در تیم وجود نداشته یا دچار مشکل بوده است.
تا ۲۰۲۶ ادامه دارد…
ابتدا باید گفت مربی در جهت پیشبرد اهداف سرمربی و تیم ملی انتخاب و عملکرد خواهد داشت، مگر در این مقطع و مسابقات هدف تیم ملی ایران قهرمانی مسابقات نبوده وآیا براساس آن سرمربی ،تمامی دیدگاه هایی که فکر میکند به او کمک خواهد کرد را به عنوان کادر فنی انتخاب نمیکند. او به همه آنها میفهماند که ورود ما و هدف نهایی در این مسابقات قهرمانی است و به چیز دیگری فکر نمیکنیم. اگر چنین هدفی نبوده که هیچ ولی چنانچه بوده پس چطور ایشان اینگونه میگوید که ما به دنبال توسعه فوتبال ایران بودیم. ما میدانیم توسعه فوتبال در یک تورنمنت یک ماهه با بازیکنان تیم ملی بزرگسالان که بسیاری از آنها هم در تیمهای خارج از ایران بازی میکنند و در شرف بازنشستگی هم هستند صورت نمیگیرد. برای من جای تعجب دارد که مربی محترم تیم ملی که نزدیکترین فرد به سرمربی است هدف خود را قهرمانی در این مسابقات نمیداند!!!با این توصیفات قبول چنین مسئولیتی از جانب سرمربی و دیگر مربیان که آگاهی کامل از وضعیت فوتبال و سیستم مدیریت آن داشته اند چه بوده است؟ در کلام ایشان خوشبینانه ، شنیده میشود که اهداف و منافع فردی به طور ناخودآگاه بر منافع فوتبال ملی ارجحیت داشته است.
درمباحث فنی مثل انتخاب نفرات، چه کادر فنی چه بازیکنان در پستهای مختلف ، بازیکنان مصدوم و جوان یا پابه سن گذاشته و با تجربه ،شرح وظایف ، تعویض ها و شیوه بازی در بازیهای گروهی و حذفی و غیره جای بحث فراوان دارد اما به یک نکته فقط اشاره میکنم که به طور مثال در بازی با قطر که یک بازی حذفی است چرا تیم یکپارچه و منسجم عمل نمی کرد ما در یک بازی حذفی بایستی اینگونه باز بازی کنیم که پوشش ها به درستی انجام نشود تا مهاجمان قطر هر کاری که دلشان خواست در مقابل دفاع ما انجام دهند؟و نهایتا مدافع ما اخراج شود؟
آیا حتی بعد از به ثمر رساندن گل دوم هم این مورد را نفهمیدیم که بایستی بسته تر بازی کنیم؟
با بازی مستقیم ،خط هافبک ما باید تلاش کند
حد اقل ۴۰ متر خودرا به خط حمله نزدیک کند اما توپ حفظ نمیشد و مجددا باید تلاش میکردند که به جای خود برگردند که موفق نمیشدند و مدافعان تنها میماندند، یا حتی در صحنه یکی از گلها وظیفه دو هافبک دفاعی تیم محافظت از پشت ۱۸ قدم میباشد که هر دو هافبک ما در محوطه بودند و حریف به راحتی شوت میزند و با برخورد به یکی از آنها توپ وارد دروازه میشود.
مورد بسیار مهم دیگر عدم کنترل هیجانات ناشی از برد مقابل ژاپن است که به وضوح در عملکرد بازیکنان مقابل قطر دیده میشد ، نمیدانم روانشناس با تجربه ای در کنار تیم بوده با خیر ؟ولی آنچه از سوی کادر فنی انجام شده کافی نبوده، زیرا بازیکنان ما از انجام ساده ترین وظایف خود مثلا یک سانتر خوب ، یک دفع مناسب ، یک ضربه به دروازه ،یک مهار توپ عاجز بودند.
مطمئن هستم که همه وقت گذاشتند و انرژی صرف کردند تا تیم به نتایج دلخواه برسد، اما واژه ای به نام لیبیدینال تای وجود دارد که از صحبتهای مربی تیم ملی مشخص میشود این هماهنگی و انسجام روان و افکار در تیم وجود نداشته یا دچار مشکل بوده است.
تا ۲۰۲۶ ادامه دارد…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو نجاتی!
برای تمام لحظاتی که بغض، نفس کشیدن را سخت میکند...
برای تمام روزهای تلخ روزگار...
برای حرف های در سینه مانده....
تو نجاتی!
برای تمام خستگی هایی که جان را نیمه جان میکند...
برای همه ی شکست هایی که درد ناکامی را به استخوان میزند...
تو نجاتی!
برای تمام فکر و خیال هایی که مغز را نشانه میروند
برای تمام روزهایی که آرامش ، رویایی دور و دراز میشود...
تو نجاتی!
برای امروز و فردا و برای همه ی عمر..!
برای تمام لحظاتی که بغض، نفس کشیدن را سخت میکند...
برای تمام روزهای تلخ روزگار...
برای حرف های در سینه مانده....
تو نجاتی!
برای تمام خستگی هایی که جان را نیمه جان میکند...
برای همه ی شکست هایی که درد ناکامی را به استخوان میزند...
تو نجاتی!
برای تمام فکر و خیال هایی که مغز را نشانه میروند
برای تمام روزهایی که آرامش ، رویایی دور و دراز میشود...
تو نجاتی!
برای امروز و فردا و برای همه ی عمر..!
امیر خان کاش از ژاپن باخته بودیم و شمارا در چنین حالی نمیدیدیم.
یادمان باشد،
وقتی شما به فوتبال هجومی علاقه شدید دارید،
وقتی تنها دلیل، خلق موقعیت است،
وقتی فکر می کردید با این بازیکنان نامی و هجومی میتوانند هر گرهی را بازکنید ،
وقتی مشاهده می کنید که استراتژی شما فقط موقعیت ایجاد میکند و به گل ختم نمی شود ،
باید تفکر و راه حل متفاوتی را انتخاب می کردید تا بلکه گره باز شود ،
شاید در ضمیر ناخودآگاه خود بیش از آنکه به تاکتیک و برنامه برای هر مسابقه توجه و تمرکز کنید به توانایی بازیکنان دل خوش کرده بودید.
یادتان باشد شما اصرار به تداوم استراتژی خودتان داشتید و این خودش اشتباه بزرگی بود
که به آن اعتراف نکردید ،
اصرار به بازی هجومی و فضا دادن به مهاجمان حریف.
شاید در خلوت خود بتوانید از آن به عنوان درس بزرگ یاد کنید.
درس بگیریم که زمانهایی از مسابقه ،
خوب دفاع کردن و گل نخوردن هم میتواند راهگشا باشد زیرا به قول خودتان با قهرمان دوره قبل بازی می کردید.
ما که از دل بازیکنان خبر نداریم
شما بهتر میدانید ، شما با تیم زندگی کردید،
ولی به گفته شما و مجری برنامه با این همه یک دلی ، با این همه بازیکن با سابقه ،
اما هیچکدام کلامی از حمایت احمد نورالهی نگفتند،
شاید باید با وسواس بیشتری رفتار نورالهی را واکاوی و مدیریت میکردید ،
قطع کردن عضو آسیب دیده آخرین راه حل است،
این توقع زیادی از یک مربی باتجربه نیست.
آری، شانس وجود دارد اما آن هم فلسفه خودش رادارد ،
آری زیرساخت بسیار اهمیت دارد ،
آری آموزش از دوران کودکی که وظیفه آموزش و پرورش در مدارس است از بنیادی ترین کار ها است.
آری ورود افراد تحصیلکرده به فوتبال امیدوار کننده است.
آری علم آنالیز در فوتبال بسیار کاربردی است.
آری شما و بازیکنان نهایت تلاشتان را کردید.
و …
آری،
بار کج به منزل نمی رسد…
یادمان باشد،
وقتی شما به فوتبال هجومی علاقه شدید دارید،
وقتی تنها دلیل، خلق موقعیت است،
وقتی فکر می کردید با این بازیکنان نامی و هجومی میتوانند هر گرهی را بازکنید ،
وقتی مشاهده می کنید که استراتژی شما فقط موقعیت ایجاد میکند و به گل ختم نمی شود ،
باید تفکر و راه حل متفاوتی را انتخاب می کردید تا بلکه گره باز شود ،
شاید در ضمیر ناخودآگاه خود بیش از آنکه به تاکتیک و برنامه برای هر مسابقه توجه و تمرکز کنید به توانایی بازیکنان دل خوش کرده بودید.
یادتان باشد شما اصرار به تداوم استراتژی خودتان داشتید و این خودش اشتباه بزرگی بود
که به آن اعتراف نکردید ،
اصرار به بازی هجومی و فضا دادن به مهاجمان حریف.
شاید در خلوت خود بتوانید از آن به عنوان درس بزرگ یاد کنید.
درس بگیریم که زمانهایی از مسابقه ،
خوب دفاع کردن و گل نخوردن هم میتواند راهگشا باشد زیرا به قول خودتان با قهرمان دوره قبل بازی می کردید.
ما که از دل بازیکنان خبر نداریم
شما بهتر میدانید ، شما با تیم زندگی کردید،
ولی به گفته شما و مجری برنامه با این همه یک دلی ، با این همه بازیکن با سابقه ،
اما هیچکدام کلامی از حمایت احمد نورالهی نگفتند،
شاید باید با وسواس بیشتری رفتار نورالهی را واکاوی و مدیریت میکردید ،
قطع کردن عضو آسیب دیده آخرین راه حل است،
این توقع زیادی از یک مربی باتجربه نیست.
آری، شانس وجود دارد اما آن هم فلسفه خودش رادارد ،
آری زیرساخت بسیار اهمیت دارد ،
آری آموزش از دوران کودکی که وظیفه آموزش و پرورش در مدارس است از بنیادی ترین کار ها است.
آری ورود افراد تحصیلکرده به فوتبال امیدوار کننده است.
آری علم آنالیز در فوتبال بسیار کاربردی است.
آری شما و بازیکنان نهایت تلاشتان را کردید.
و …
آری،
بار کج به منزل نمی رسد…