میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.6K subscribers
6.57K photos
830 videos
48 files
614 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#امام_سجاد_ع
#مرثیه

مرهم به زخم های جگر می زنم به اشک
هر دم به کربلای تو سر می زنم به اشک
قوتم پس از تو لحظه به لحظه فقط غم است
هر روز من خلاصه ی ماه محرم است
با من همیشه شادی عالم غریب بود
در قاب چشم من غم شیب الخضیب بود
من داغدار پیکر در خون تپیده ام
صاحب عزای یک پدر سر بریده ام
از قتل صبر او چه بگویم برایتان
از نیزه و گلو چه بگویم برایتان
قصد ثواب کرده و شمشیر می زدند
نزدیک آمدند و سپس تیر می زدند
سرنیزه های هار پدر را زمین زدند
آنها به افتخار پدر را زمین زدند
هنگام دفن او کمک از روستا رسید
جای کفن به زخم تنش بوریا رسید
من ماندم و جسارت و هتک حریم ها
در کوفه شعله شد صدقه بر یتیم ها
از کوفه تا به شام که تکفیر می شدیم
مثل اسیر روم به زنجیر می شدیم
از کوچه های شام قساوت زبانه زد
هر کس رسید بر سر ما تازیانه زد
سرنیزه ها تو را به تماشا گذاشتند
ما را به کوچه ها به تماشا گذاشتند

#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع
#امام_زمان_عج


به‌ما تنها اهانت می‌شد ای‌کاش و جسارت نه!
شهادت بود ارث خاندان ما...، اسارت نه!

«قَتَلْتُم عِترَتی او اِنْتَهَکْتُم حُرمَتی» یعنی
که‌آیا روضه‌ای‌هم هست بیش ازاین‌عبارت؟ نه!

نوامیس رسول‌الله در آن خیمه‌ها بودند
به‌آتش می‌سپردم خیمه را...، اما به‌غارت نه!

اگرچه آیه‌ی تطهیر بر روی زمین افتاد
ولی ای‌کاش با دستان مشتی بی‌طهارت نه!

به دیدار کریم‌بن‌کریمی رفت در گودال...
نیامد شمر هم با دست خالی از زیارت، نه!

به سمت شهر پیغمبر که آمد کاروان ما
بشیر از ما خبر می‌برد، اما با بشارت نه...!

حسین‌بن‌علی شمع همیشه روشن دل‌هاست
به‌سعی دشمنان خاموش می‌شد این‌حرارت؟ نه!

به لب آوای؛ "اَینَ‌المُنتقِم؟" دارد جهان بی‌تو
که دارد اشتیاق دیدنت را...، انتظارت نه!

#مجتبی_خرسندی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع
#مدح_شهادت

شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید
گفت از الست و قافیه قالو بلی شنید
صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید

چشم تو بود روز ازل غمزه ساز شد
نورت ظهور کرد و ابو حمزه ساز شد

دست تو ربنای قنوت اجابت است
سجاده ی تو قبله ی اهل عبادت است
اشکت نزول آیه ی باران رحمت است
لبهای تو صحیفه ی عرفان و حکمت است

هرکس کلاس درس تو را مستعد شده ست
پای دعای خمسه عشر مجتهد شده ست

از بس قرین رحمت تو ماه و سال ماست
آغشته با دعای تو رزق حلال ماست
شادیم با غم تو و غم بی خیال ماست
یک دم بدون عشق تو ، فرض محال ماست

تو روضه خوان داغی و ما نیز مستمع
ما را مباد رشته عشق تو منقطع

در شام، غیرِ بغض تو در سینه ها نبود
مسجد محلِّ رویش آیینه ها نبود
جز بوسه ی معاویه بر پینه ها نبود
منبر که جای بازی بوزینه ها نبود

منبر برای حج تو میقات عشق بود
حق با علی ست، خطبه ات اثبات عشق بود

#محسن_ناصحی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_عباس_ع_ولادت
#امام_سجاد_ع_ولادت

مرا وصل کرده نیازم به تو
رسیدم در اوج نمازم به تو
سراپا نیازم، بنازم به تو
بفرما! که جان را ببازم به تو

تویی قلبم و بی تو سنگم حسین
بدان که بدون تو لنگم حسین

شرف بر عقیق یمن می دهی
مِی از باده ی پنج تن می دهی
سبو را، ز دست حسن می دهی
به من اذن نوکر شدن می دهی

در خانه ی تو ادب میکنم
فقط گریه از تو طلب میکنم

شود کوثر، اشکِ گران قیمتت
شفا میدهد چای با تربتت
مرا رد نکن با زر و ثروتت
منم رعیتِ رعیتِ رعیتت

عبای خودت را به چشمم بکش
به این پیکر زخم، مرهم بکش

درست است سنگین شده پوشه ام...
درست است بی زاد و رهتوشه ام...
هنوز از نجف، مست آن خوشه ام
به دنبال بوسه به شش گوشه ام

به شوق تو پَر از قفس میکشم
به دور ضریحت نفس می کشم

به روی رکابم نگین می زنم
رویش نقش عرش برین می زنم
علم را به روی زمین می زنم
درِ بیتِ ام البنین می زنم

می و بادهء ناب مان آمده
علمدار ارباب مان آمده

صفا داده اشکش به جریان نیل
ز لعلش طلب میکند سلسبیل
اسیر نگاهش شده جبرئیل
به قنداقه اش جان عالم دخیل

فدای دو تا چشم او نشئتین
بقربان دستان ذخر الحسین

رجزهاش از الان همه حیدری
شده کار شمشیر او صفدری
ابالفضلیَ است و علی اکبری
زند گردن اولی آخری

به رگهای او غیرت زینب است
قدش سایه ی قامت زینب است

جهنم بپا میشود با تبش
بهشت است مدهوش جام لبش
علی جلوه ها کرده در یا ربش
به زهرا رسید از نماز شبش

زیارت که با زمزمه می روم
همان اولش علقمه می روم

علی را ببین و هوالهو بزن
گدا باش و صرفاً به او، رو بزن
فقط پیش پاهاش، زانو بزن
دم از زاده ی شهربانو بزن

جهان، مست عطر سه سردار شد
حسین بن حیدر پسردار شد

چه عشقی است ذکر و وضو داشتن
در این دست خالی سبو داشتن
امید فراوان به او داشتن
درِ خانه اش آبرو داشتن

دمش گرم! سینه زدن رزق اوست
محرم صفرهای من رزق اوست

خریدارِ آه گرفتارهاست
شفابخش آلام بیمارهاست
دعای سحرگاهِ بیدارهاست
غمش کاسه ی آب افطارهاست

قنوتش مناجات شعبانیه است
همه روضه ها را خودش بانی است

دلش ابری از آسمانِ حسین
بلا دیده در کاروانِ حسین
کجا می رود در امانِ حسین؟
چه دارد به سر، ساربانِ حسین؟

صدا زد به این حج، پریشان برو
عقیق خودت را بپوشان برو

#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع_ولادت

ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید
در دل صورها، صدا پیچید
صوت شیرین ربَّنا پیچید
عطر سجاده ی خدا پیچید

مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک
سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک

نغمه ی چَنگ و ضَربِ دف آمد
موسمِ شادی و شعف آمد
مِی عُشّاق از نجف آمد
دادِ کعبه از آن طرف آمد:

گوش‌ها! بشنوید فریادم
عاشقِ سینه‌چاکِ سجادم

ماه، نِعمَ الْبَدَل* گرفت تو را
حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را
شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را
تا پدرجان بغل گرفت تو را

شب میلاد..،کربلا رفتی
بین آغوشِ عشقِ ما رفتی

ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم
بخدا سرسپرده ی یاریم
دار بر دوش ، مثلِ تَمّاریم
با علی‌ها چه عالمی داریم

شَرَفُ الشَّمس مشرقینی تو
دوّمین حیدر حسینی تو

عشق تزریق کرده در جانت
تا پدر کرده بو‌سه‌بارانت
عمه می گفت:ای به قربانت...
...به عمویت کشیده چشمانت

چشمه ای، رو به جو نخواهی زد
با ابالفضل مو نخواهی زد

فرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست
بامِ تو لانه ی کبوترِ ماست
خانه‌ات سرپناهِ آخرِ ماست
مادرت آبرویِ کشورِ ماست

با تو ما نیز جزءِ این ایلیم
عجمی زاده ایم..،فامیلیم

هر که در کویِ وحدتِ تو دوید
از همه غیر رَبِّ خویش بُرید
بال هرکه عروج را فهمید
از صحیفه به صحن عرش رسید

مَلَک وحی اگر جلیل شده
با دعایِ تو جبرئیل شده

قَطره ی نطقِ تو خودش دریاست
واژه هایت عجیب،بی‌همتاست
منبرت بانیِ تحول‌هاست
خطبه ات مُهرِ ثبتِ عاشوراست

از تو داریم نوحه و دم را
از تو داریم این محرم را

غمِ من را حضور تو کم کرد
عشق را بین سینه ام دم کرد
گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد
حَرَمت را درست خواهم کرد

در بقیعت به پا کنم..،علنی!
اوّلین چایخانه ی حسنی

کاشی‌اش پُر لَعاب خواهد شد
دل زُوّار آب خواهد شد
آب حوضش شراب خواهد شد
صحن‌ها ، انقلاب خواهد شد

کنج هر صحن،انجمن داری
تا خودِ صبح،سینه‌زن داری

در حرم عطر ناب خواهم ریخت
مثل مشهد،گلاب خواهم ریخت
مشک بر دوش..،آب خواهم ریخت
یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت

سهم جسمِ ضریح تو..،تب نیست
بی‌حیا دور عمه زینب نیست


*بهترین جایگزین
#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع_ولادت

کیستی ای که چنین بویِ علی را داری
روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری

پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری

در قنوتِ تو رسیدیم  و مسلمان گشتیم
واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری

بینِ سجاده‌ی تو عشق نفَس می‌گیرد
شاخه‌ای از گلِ شب‌بوی علی را داری

هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*
 که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری

نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند
ای که در قُرب  هیاهویِ علی را داری

کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند
چشمِ بد دور که بازوی علی را داری


ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم
آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم


تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه
همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه

ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم*
که تویی آینه‌گردان اَباعَبْدِاللّه

فاطمه سخت پسند است ولی بُرده عروس
از همین خاکِ تو  ایرانِ اَباعَبْدِاللّه

همه‌ی خطه‌ی ما گوشه به گوشه حرم است
هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه

چادری روی سر از هدیه‌ی زینب دارد
شهربانویِ شبستانِ اَباعَبْدِاللّه

ماه من آمدی و اهلِ مدینه تا صبح
می‌شنیدند علی‌جانِ اَباعَبْدِاللّه

شانه‌اش را به گمانم که تکان داد حسن
بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه

سفره‌داریِ تو بوده است نخوردیم اگر..‌
..نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه


تا قیامت نفَس حضرت زینب هستی
پرورش یافته‌ی غیرت زینب هستی


من تو را خواسته‌ام وقت دعا  دیگر هیچ
برسانید مرا سمت خدا  دیگر هیچ

از خدا عمر طلب کرده‌ام آقا که شوَم
عاقبت کارگرِ صحن شما دیگر هیچ

حرمی مثل نجف... لحظه‌ی آخر آنجا
سر گذارم زیرِ ایوان طلا دیگر هیچ

غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه
غرق در نورِ تو  از هرچه رها... دیگر هیچ

هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی
بس بوَد این ، من و اجدادِ مرا دیگر هیچ

این سه‌شب کاش که زهرا بنویسد عیدی
ما و یک عمر نجف کرببلا دیگر هیچ

هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان
ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ


کیسه بر دوش قدم باز به ویرانه بزن
ما گداییم شبی هم درِ این خانه بزن


اِذن اگر بود به شمشیر نشان می‌دادی
دشت را با دَمِ تکبیر تکان می‌دادی

اِذن اگر بود علی را به اُحد می‌دیدند
وقت تفریح به میدان هیجان می‌دادی

یا حسن می‌شدی و قلبِ جمل می‌لرزید
بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان می‌دادی

اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش
با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان می‌دادی

تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر..‌.
...ملک‌الموت در این معرکه جان می‌دادی

تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند
صبر می‌کردی و بر مرگ امان می‌دادی

گرچه تیغی نزدی ، جامع‌الاضدادِ  زمین
درسِ مردی و شرافت به جهان می‌دادی


در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم
با تو الطافِ نفس‌گیرِ علی را دیدیم


من که از خاکِ خراباتِ توام بسم‌الله
سائلِ کوچه‌ی خیراتِ توام بسم‌الله

که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم
آمدم  بر سرِ میقات توام بسم‌الله

یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم
جرعه‌ای! تشنه‌ی آیاتِ توام بسم‌الله

روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست
چشم بر زلفِ عنایات توام بسم‌الله

گرچه پنهان زِ همه  خادمِ حجاج شدی
کعبه‌ای، رو به ملاقاتّ توام بسم‌الله

تا مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی
بین محرابِ مناجات توام بسم‌الله

مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد
با صحیفه همه شب مات توام بسم‌الله


خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم
سال‌ها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم


سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان
 سمتِ سجاده‌ی خود بارِ دگر برگردان

چشمِ شوریده‌ی ما را تو به دریا برسان
چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان

خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب
نخلِ خشکیده‌ی ما را به ثمر برگردان

یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه
باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان

از درِ خیمه صدایت چقدر بی‌جان است
ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان

عمه می‌گفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین
او که اُفتاده زمین  تیغ و تبر برگردان

گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زده‌اند
پیکرش را تو بیا  سمتِ دگر برگردان


آه بیمارِ حرم  اینهمه از حال نرو
به عصا تکیه مده جانب گودال نرو

*حافظ
*میرنجات اصفهانی
#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع_ولادت

موسیقی عُشّاق دفش فرق ندارد
دلداده که حُزن و شعفش فرق ندارد

دل؛ تُنگ بلوری‌ست پُر از عشق به سادات
یک دایره که هر طرفش فرق ندارد

آن طاقچه ای که وسطش حک شده زهرا
با عرش خدا قوسِ رَفَش فرق ندارد

در حِصن علی هر که درآمد..،در امان است
این ساختمان سقف و کفش فرق ندارد

مقصود لب ما نمی از کوثر مولاست...
این تیر ، خدایی هدفش فرق ندارد؟!

دنبال علی هاست دل در به در ما
پس خاک بقیع و نجفش فرق ندارد

قنداقه ی سجّاد در آغوش حسین است
دیدیم که دُر با صدفش فرق ندارد


در عالم ذر مِهر تو در قلب من افتاد
ای حضرت سجّاده‌نشین! خانه‌‌ات آباد


تفسیر کند حُسن تو تجلیل شدن را
تشریح کند اشک تو تنزیل شدن را

الفاظ خداوند ، عبارات صحیفه است
دادند به تو قدرت تمثیل‌ شدن را

در زنگ کلاسِ کلماتت همه هستند...
یعنی تو ببین عاشق تحصیل‌ شدن را!

گهواره‌ی چوبیِ تو معراج پَر ماست
بخشید به ما فرصت جبریل‌ شدن را

تشخیص تو و چهره ی بابات محال است...
آموختی آئینه ی این ایل شدن را

شهزاده‌ی ایران! همه مدیون تو هستیم
این حِس شعف‌آورِ فامیل‌ شدن را

تقدیر زمستانی ما با تو بهاری‌ست
تقویم گره زد به تو تحویل‌ شدن را


غمناک شدن با تو بعید است همیشه
هر روز کنارت شبِ عید است همیشه


عشق تو به سلمان اگر اِحراز نمی شد
این قصه‌ی عاشق‌شدن آغاز نمی شد

از چهره اگر پرده نیانداخته بودی
شخصیت عُشّاق تو ابراز نمی شد

گر مادر ایرانی‌تان لطف نمی کرد
اهل عجم این‌قدر سرافراز نمی شد

در پنجره ی چشم تو دیدیم خدا را...
هر منظره ای این همه دلباز نمی شد

صحن پُر خاک تو مرا عرش‌نشین کرد
بی تو پر من لایق پرواز نمی شد

موسای کلیمی و عصایت کلمات است
بی نُطق تو در معرکه اعجاز نمی شد

آهنگ کلام تو پُر از شور حسینی‌ست
آن نغمه جز این حنجره هم‌ساز نمی شد


از نطق پر از منطق‌ات افکار بهم ریخت
با خطبه ی تو لشکر کفار بهم ریخت


ما جیره‌خورِ سفره‌ی پُر بار تو هستیم
پس تا اَبَدُ الدَّهر بدهکار تو هستیم

مانند عمو‌جان حسنت دست‌ به خِیری
شرمنده‌ی این شیوه‌ی رفتار تو هستیم

از خانه‌یمان عطر ابوحمزه بلند است
ما پرسه‌زنان در دل گلزار تو هستیم

تمثال تو در قاب دعا جای گرفته
هر ثانیه مشتاق به دیدار تو هستیم

ای چارمین خط‌کشِ توحید خداوند!
عمریست که ما بنده‌ی معیار تو هستیم

اقرار به حَقّانیتت کُفر اگر بود
منصور تو هستیم..،سرِ دار تو هستیم

آن رازِ پُر از رمز مصیباتِ عظیمی
مابینِ کُتُب در پیِ اسرار تو هستیم

ناموس تو را در دل انظار کشاندند...
ما لطمه‌زن روضه‌ی بازار تو هستیم


وای از صف طولانی دروازه ی ساعات
ای کاش نفهمیم چه آمد سر سادات!...

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع
#روضه

روضه دارد در دل محراب،زین العابدین
نیمه های شب ندارد تاب،زین العابدین

هر محرم سفره داری‌می‌کند در منزلش
مجلسی دارد چه با آداب،زین العابدین

می کند اطعام ایتام و مساکین نیمه شب
مثل حیدر شب ندارد خواب،زین العابدین

اشک می ریزد کنار سفره ی افطاری اش
تا که می خواهد بنوشد آب،زین العابدین

در غم اصغر که با خون خودش سیراب شد
می شود با اشک خود سیراب،زین العابدین

در عزای خواهری با پای پر از آبله
هست قلبش دائماََ بی تاب،زین العابدین

آب آیا می دهی قربانی ات را قبل ذبح؟
پرسشی که دارد از قصاب،زین العابدین

اشک می ریزد برای غربت شیب الخضیب
وقت سجده در دل محراب،زین العابدین

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

هیچ‌کس مثل من، در این عالم، وسط شعله‌‌ها امام نشد
در شروع امامتش چون من، این‌قَدَر دورش ازدحام نشد

لشکری نانجیب می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت
غیرِ زهرا، به هیچ معصومی، این‌قَدَر گرم، احترام نشد

روضه از این شدیدتر هم هست؟ لحظه‌ای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من، اما خواستم پا شَوم ز جام نشد

به لب تشنه‌ی علی اصغر، به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز، هیچ شمشیری، اینقدر تشنه در نیام نشد

رفتنِ شاهزاده‌ای چون من، به اسیری به یک طرف، اما
در سفر، این‌قَدَر غُل و زنجیر، گردن بنده و غلام نشد

آه! زینب کجا و بزم یزید؟ او کجا و جواب ابن‌زیاد؟
باز هم صد هزار مرتبه شکر، چون که با شمر همکلام نشد

این چهل سال گریه‌ام، شاید از همان روز اربعین باشد
هر قَدَر عمه، سعی کرد صبور به حسینش کُند سلام نشد

دیدم از زیر چادرش زینب، گفت، طوری که نشنود عباس:
رنج‌ها دیده‌ام حسین! اما هیچ جایی شبیه شام نشد

گفت: شرمنده‌ام برادر جان! رفتم و بی‌ سه‌ساله برگشتم
روی آن زخم‌های بی‌حدش، دست زینب هم التیام نشد

منِ سجاد، این‌قَدَر خواندم در مدینه نماز و هیچ‌کدام
آخرش مثل آن نمازی که عمه‌ام خواند، بی‌قیام نشد

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

دلش میگیرد از این شهر تا صیاد میبیند
تمام هستی اش را اینچنین بر باد میبیند

نگاهش غرق باران میشود تا آب مینوشد
چه ویران می شود تا خانه ای آباد میبیند

به یاد قامت قاسم دمادم اشک میریزد
همینکه رخت دامادی تن داماد میبیند

و از داغ علی اکبر شبیه شمع میسوزد
میان باغچه تا سرو تا شمشاد میبیند

به جای تسلیت سیلی تسلی سه ساله شد
فقط غم میخورد تا دختری را شاد میبیند

مرور خاطرات شام آخر پیر کرد او را
چه سخت است اینکه اهل ظلم را آزاد میبیند

برای غربتش این بس تمام آنچه گفتم را
فقط در چند ساعت حضرت سجاد میبیند

#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

زمین کربلا تب دارد آیا، یا تو تب داری؟
دل زینب فدایت پا برون از خیمه نگذاری

بخوان در نیمه‌شب‌هایم «الهی لا تؤدّبنی»
بگو صد بار دیگر «ربِّ خلِّصنا من النارِ»

غل و زنجیر بر گردن چهل منزل بیا با من
که فردا باز فردا یوسف تنهای بازاری

تو تبدار اباالفضلی که سقا بود و عطشان بود
تو بیمار حسینی؛ راست می‌گویند بیماری

تو را هر روز عاشوراست... یا سبوحُ یا قدّوس
ملائک بر سر سجاده‌ات جمعند بسیاری...

#مهدی_جهاندار
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

شهیدان غرق خون رفتند و من دردا که جا ماندم
تمام عمر خود در آرزوی کربلا ماندم

همه ایل و تبارم با قطار زخم ها رفتند
دریغ از من که با انبوهی از این زخم ها ماندم

من از آن روزهای تلخ و طاقت سوز تا امروز
ز پا افتاده ای بودم که با دست دعا ماندم

پدر، آن قله ی ایثار ما را سیلی از خون برد
از آن بشکوه من بودم که مثل رد پا ماندم

سری را زیر خنجر، روی نی،طشت طلا، دیدم 
منی که خون جگر تا انتهای ماجرا ماندم

کنار کودکان با دست های بسته افتادم
کنار عمه ها منزل به منزل هم عزا ماندم

میان کوچه و بازار یا هر مجلس شومی
مرا هر لحظه عاشوراست از روزی که جا ماندم

به دوشم پرچم کرببلا بود و در این پیمان
به اشک و آه رمز آلود بی چون و چرا ماندم

#حسن_زرنقی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

اگر تب را از او در کربلا تقدیر برمی داشت
همانند علیِّ اکبر او شمشیر بر می‌داشت

سپس در هیبت حیدر به قصد رزم در میدان
قدم ها رابه سمت گرگ ها چون شیر برمی‌داشت

هراسان بوده از اعجاز او فرعون سُفیانی
والاّ از ید بیضای او زنجیر بر می‌داشت

ستون لانه‌ی ابلیس ویران شد زمانی که
کلام او نقاب از چهره‌ی تزویر بر می‌داشت

زمین از حجت پروردگار خویش که خالی نمی‌ماند
اگر نه درد را از جسم او تقدیر بر می‌داشت

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع


میشینه پا میشه گریه میکنه
یه جا تنها میشه گریه میکنه
به یاد شلوغی تو قتلگاه
هر جا دعوا میشه گریه میکنه

باباشو غریب گیر آوُرده بودن
گلو‌شو با خنجر آزرده بودن
کار دفن بدنش آسون نبود
نانجیبا سرشو بُرده بودن

کفنی واسه تن بابا نداشت
حتی همراه خودش عبا نداشت
دلش اصلا نمی خواس اینجوری شه
چاره ای به غیر بوریا نداشت

وقتی یاد اون دقایق میکنه
حق داره گریه ی هق هق میکنه
صحنه هایی رو که آقامون دیده
عاشق از شنیدنش دق میکنه

کوفه خراب و یادش نمیره
زحمت حجاب و یادش نمیره
اگرم چیزی فراموشش بشه
مجلس شراب و یادش نمیره

آرزوش بود که دلی بیتاب نشه
دست عمه اسیر طناب نشه
توی مجلس یزید دعا میکرد
حرمله روبرو با رباب نشه

بغضشو توی گلو فرو میکرد
با یزید خیلی بگو مگو میکرد
تو وجود خواهرش ترس و که دید
مرگشو از خدا آرزو میکرد

#علی_ذوالقدر
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

خطبه‌ای خواندی جهان فهمید اسلام تو را
ظلم شد بیچاره وقتی دید ایام تو را

پیش چشم شام گفتی یا علی و خاک شد
 بعد از آن هرگز فراموشش نشد نام تو را

زینب از یک سو  تو از یک سو  دو تیغ ذوالفقار
شام ویران شد همین‌که دید هنگام تو را

خواست نامت محو سازد شام، عالمگیر شد
کرد حیرت دید وقتی که سرانجام تو را

انتهای کربلا شد ابتدای کارِ تو
هیچ طوفانی ندیده چشم آرام تو را

هم مناجاتت پیام و هم مصیبت خوانی‌ات
می‌بَرد هر روضه‌خوان امروز پیغام تو را

ارث ما زنجیرزن‌ها  زخم زنجیرِ تو است
شیعه دارد تا قیامت داغ احرام تو را

در خرابه پاسبانی می‌کنی جایِ عمو
می‌شمارد خواهرت تا صبح هر گامِ تو را

هر شبِ جمعه حرم تا صبح گریان تو است
می‌کند تکرار زهرا «وای از شام» تو را

کاش می‌شد تا کسی گوید که پیشت لااقل
بر سر نیزه نگردانند ارحام تو را

#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

یا دعا یا روضه می‌خواندی میان بسترت
چکمه‌ها اما تو را زود از صدا انداختند

وایِ من دیدند بیماری، برای التیام
چند دفعه پیکرت را زیر پا انداختند

با همان غل‌های جامع با همان زنجیرها
از روی ناقه تو را هم بی هوا انداختند

آن همه زنجیر دورِ گردن تو کم نبود
بینِشان شلاق‌ها بدجور جا انداختند

باید از احوال موی خواهرت فهمید که..
وای بر عمامه‌ات آتش چرا انداختند

لب گزیدی هر قدر، دادت درآمد عاقبت
پیش چشمت از سرِ نی بچه را انداختند

کاش نانی بود آنجا ،بیشتر تا بشکنی
از همان ته مانده‌ها پیش شما انداختند

دست بسته پای بسته پیش چشمِ خیس تو
دختران را بین مُشتی بی‌حیا انداختند

خولی و زجر و سنان تا بیشتر زجرت دهند
هر کجا رفتی به زیرت بوریا انداختند

#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

روضه برپا بود هر جا آب بود
روضه هایش ذکر بابا آب بود
مقتل جانسوز آقا آب بود:
تشنه لب بود آه اما آب بود

روضه خوانش گاه ظرفی آب شد
گاه گاهی روضه خوان قصاب شد

ماجرای آب آبش کرده بود
غصه ی ارباب آبش کرده بود
مادری بی تاب آبش کرده بود
دختری بی خواب آبش کرده بود

یا خودش بارید دائم یا رباب
روضه می خواندند هر دم با رباب

پیکری را بر زمین پامال دید
شمر را در گودی گودال دید
عمه را بالای تل بی حال دید
لشکری را در پی خلخال دید

هجمه ی شمشیرها یادش نرفت
سنگ ها و تیرها یادش نرفت

هم به تن رخت اسارت دیده بود
خیمه را در وقت غارت دیده بود
از سنان خیلی جسارت دیده بود
از حرامی ها شرارت دیده بود

آتش بی داد دنیا را گرفت
شمر آمد راه زن ها را گرفت

عمه را با دست بسته می زدند
با همان نیزه شکسته می زدند
بچه ها را دسته دسته می زدند
می شدند آنقدر خسته... می زدند

تازیانه جای طفلان خورده بود
زین جهت خیلی به زینب برده بود

با تنش زنجیرها درگیر بود
در غل و زنجیر امّا شیر بود
از نگاه حرمله دلگیر بود
اوجوان بود آه امّا پیر بود

ماجرای شام پشتش را شکست
غصه های شام پشتش را شکست

کوچه های شام پیرش کرده بود
شهر و بار عام پیرش کرده بود
سنگ روی بام پیرش کرده بود
طعنه و دشنام پیرش کرده بود

بی هوا عمامه اش آتش گرفت
مثل زهرا جامه اش آتش گرفت

درد و رنج و غصه ی بسیار دید
از زبان شامیان آزار دید
خواهرانش را سر بازار دید
عمه را در معرض انظار دید

بزم مِی بود و سر و طشتی طلا
خیزران بود و عزیز مصطفی

نیزه بازی با سرش هم جای خود
بوریا و پیکرش هم جای خود
دست بی انگشترش هم جای خود
ماجرای خواهرش هم جای خود

خاک را همسایه ی افلاک کرد
خواهرش را در خرابه خاک کرد

#وحید_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

لاله های کربلایی یک به یک پژمرده اند
عشقبازان کی به یک مرگ طبیعی مرده اند؟

کار هرکس نیست کوتاهی نکردن وقت عشق
سجده های او ملک را نیز از رو برده اند

کینه اش را از غدیر خم به دل دارند، پس-
با پدر از یک کمین تیر شهادت خورده اند

می برند آه غم جانسوز او را هر طرف
بادها بیخود پریشان نیستند، آزرده اند

در مقاتل گرچه می گویند هفتاد و دو تن
خوب اگر دقت کنی سجاد را نشمرده اند..

#سیده_تکتم_حسینی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

هیچ‌کس مثل من، در این عالم، وسط شعله‌‌ها امام نشد
در شروع امامتش چون من، این‌قَدَر دورش ازدحام نشد

لشکری نانجیب می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت
غیرِ زهرا، به هیچ معصومی، این‌قَدَر گرم، احترام نشد

روضه از این شدیدتر هم هست؟ لحظه‌ای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من، اما خواستم پا شَوم ز جام نشد

به لب تشنه‌ی علی اصغر، به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز، هیچ شمشیری، اینقدر تشنه در نیام نشد

رفتنِ شاهزاده‌ای چون من، به اسیری به یک طرف، اما
در سفر، این‌قَدَر غُل و زنجیر، گردن بنده و غلام نشد

آه! زینب کجا و بزم یزید؟ او کجا و جواب ابن‌زیاد؟
باز هم صد هزار مرتبه شکر، چون که با شمر همکلام نشد

این چهل سال گریه‌ام، شاید از همان روز اربعین باشد
هر قَدَر عمه، سعی کرد صبور به حسینش کُند سلام نشد

دیدم از زیر چادرش زینب، گفت، طوری که نشنود عباس:
رنج‌ها دیده‌ام حسین! اما هیچ جایی شبیه شام نشد

گفت: شرمنده‌ام برادر جان! رفتم و بی‌ سه‌ساله برگشتم
روی آن زخم‌های بی‌حدش، دست زینب هم التیام نشد

منِ سجاد، این‌قَدَر خواندم در مدینه نماز و هیچ‌کدام
آخرش مثل آن نمازی که عمه‌ام خواند، بی‌قیام نشد

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110