میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.6K subscribers
6.57K photos
830 videos
48 files
614 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند

درد بی درمان به مادادند و درمان ساختیم
اتش نمرود دادند و گلستان ساختیم
فقر ما محدودیت زایی نکردو خیر شد
با گلیم کهنه قالی سلیمان ساختیم
فکر مستخدم شدن بودیم اگر زود آمدیم
یک گداخانه کنار قصر سلطان ساختیم
کعبه هم سجاده را کج کرد وقتی دید ما
قبله را مایل به خورشید خراسان ساختیم
سایه امنیت ما در قیامت میشود
سایه امنی که ما در زیر ایوان ساختیم

ما نه از حالا که در دارالشفاییم از قدیم
دربدرهای علی موسی الرضاییم از قدیم

ما خوشیم اما زمان رفت و آمد خوشتریم
درشلوغی خیابان های مشهد خوشتریم
ماه با تابیدنش خودرا سبک کرده فقط
شب که می آید همه بانور گنبد خوشتریم
بین گوهرشاد و صحن کهنه حیران مانده ایم
دل اگر باشد دراین وادی مردد خوشتریم
ریسه بندانی که درصحن است مارا نور داد
اینچنین تکلیف ما روشن که باشد خوشتریم
آمدیم اینجا که سه دفعه بیاید پیش ما
قول اگرشد قول دیدار مجدد خوشتریم

در ازای درهم ما او طلا پرداخت کرد
خرج مشهد رفتن مارا رضا پرداخت کرد

تاکه شد حرف طلسم آقا به داد ما رسید
چه زمانهایی به داد ما پریشانها رسید
گاه آهوی بیابان و گهی سگ های پیر
خوب برحال همه از زشت و از زیبا رسید
هرکسی تیری دراینجا زد نشانش شد دوتا
هم به عقبایش رسید و هم براین دنیا رسید
زائرانت هرسحر از وحی بهره برده اند
بس که از نقاره ها آیات انزلنا رسید
درگدایی از پسر مادر وساطت میکند
یا رضا گفتیم و جانم از سوی زهرا رسید

جلوه شمس الشموسی شما با فاطمه ست
پیش تو سوگند من یا فاطر و یا فاطمست

درحرم خودرا به صید دام بستن بهتر است
به کراماتت امید تام بستن بهتر است
حج اگر حج فقیران است جای شبهه نیست
درطواف قبر تو احرام بستن بهتراست
اول صبح آخر شب به ضریحت میرسیم
کام را با بوسه صبح و شام بستن بهتراست
راه زائر با پر طاووس پیدا میشود
بند دل را به دل خدام بستن بهتراست
هرشب جمعه برات کربلا را میدهی
چشم امیدی به بار عام بستن بهتراست

تو اگر دعوت کنی ویزا نداده میرویم
یک زیارت اربعین پای پیاده میرویم

روضه یابن شبیبت روز مارا تارکرد
مادرت باروضه تو گریه بسیار کرد
گوسفندی را مثال آوردی و این کار تو
کل چوپان های ده را تاابد بیمار کرد
گفتی از خنجر که هرگز از جلو کاری نشد
شاه وقتی پشت و رو شد تیغ دیگر کار کرد
وقت مثله کردنش بالاسرش زهرا رسید
آمد و با یک تن غارت شده دیدار کرد
سربه خورجین رفت و آخر بی برادر بودنش
خواهری را همسفر با دسته اشرار کرد

اینهمه شال و کتیبه یادگاری از شماست
ماحسینی گر شدیم از برکت نام رضاست

#سید_پوریا_هاشمی

🍇 @Aliabotorab110
#امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند

درد بی درمان به مادادند و درمان ساختیم
اتش نمرود دادند و گلستان ساختیم
فقر ما محدودیت زایی نکردو خیر شد
با گلیم کهنه قالی سلیمان ساختیم
فکر مستخدم شدن بودیم اگر زود آمدیم
یک گداخانه کنار قصر سلطان ساختیم
کعبه هم سجاده را کج کرد وقتی دید ما
قبله را مایل به خورشید خراسان ساختیم
سایه امنیت ما در قیامت میشود
سایه امنی که ما در زیر ایوان ساختیم

ما نه از حالا که در دارالشفاییم از قدیم
دربدرهای علی موسی الرضاییم از قدیم

ما خوشیم اما زمان رفت و آمد خوشتریم
درشلوغی خیابان های مشهد خوشتریم
ماه با تابیدنش خودرا سبک کرده فقط
شب که می آید همه بانور گنبد خوشتریم
بین گوهرشاد و صحن کهنه حیران مانده ایم
دل اگر باشد دراین وادی مردد خوشتریم
ریسه بندانی که درصحن است مارا نور داد
اینچنین تکلیف ما روشن که باشد خوشتریم
آمدیم اینجا که سه دفعه بیاید پیش ما
قول اگرشد قول دیدار مجدد خوشتریم

در ازای درهم ما او طلا پرداخت کرد
خرج مشهد رفتن مارا رضا پرداخت کرد

تاکه شد حرف طلسم آقا به داد ما رسید
چه زمانهایی به داد ما پریشانها رسید
گاه آهوی بیابان و گهی سگ های پیر
خوب برحال همه از زشت و از زیبا رسید
هرکسی تیری دراینجا زد نشانش شد دوتا
هم به عقبایش رسید و هم براین دنیا رسید
زائرانت هرسحر از وحی بهره برده اند
بس که از نقاره ها آیات انزلنا رسید
درگدایی از پسر مادر وساطت میکند
یا رضا گفتیم و جانم از سوی زهرا رسید

جلوه شمس الشموسی شما با فاطمه ست
پیش تو سوگند من یا فاطر و یا فاطمست

درحرم خودرا به صید دام بستن بهتر است
به کراماتت امید تام بستن بهتر است
حج اگر حج فقیران است جای شبهه نیست
درطواف قبر تو احرام بستن بهتراست
اول صبح آخر شب به ضریحت میرسیم
کام را با بوسه صبح و شام بستن بهتراست
راه زائر با پر طاووس پیدا میشود
بند دل را به دل خدام بستن بهتراست
هرشب جمعه برات کربلا را میدهی
چشم امیدی به بار عام بستن بهتراست

تو اگر دعوت کنی ویزا نداده میرویم
یک زیارت اربعین پای پیاده میرویم

روضه یابن شبیبت روز مارا تارکرد
مادرت باروضه تو گریه بسیار کرد
گوسفندی را مثال آوردی و این کار تو
کل چوپان های ده را تاابد بیمار کرد
گفتی از خنجر که هرگز از جلو کاری نشد
شاه وقتی پشت و رو شد تیغ دیگر کار کرد
وقت مثله کردنش بالاسرش زهرا رسید
آمد و با یک تن غارت شده دیدار کرد
سربه خورجین رفت و آخر بی برادر بودنش
خواهری را همسفر با دسته اشرار کرد

اینهمه شال و کتیبه یادگاری از شماست
ماحسینی گر شدیم از برکت نام رضاست

#سید_پوریا_هاشمی

🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_س
#ترکیب_بند
#مدح

سلام بر تو که هم‌معنی سلام تویی
دوام مذهب شیعه علی‌الدوام تویی

دخیل یک نخ چادر نماز تو هستیم
به‌استناد روایات «فیض‌عام» تویی

گره‌گشای دوعالم فقط تو هستی و بس
اگر که بر لب ما ذکر مستدام تویی

تویی تمام نبی و تویی تمام علی
به حیرتیم که از این دوتا کدام تویی؟

قسم به ساحت «ام‌الائمةالنّجبا»
که بر تمام امامان‌مان امام تویی

حماسه‌ی تو که هم‌سنگ خطبه‌ی فدک است
نشانه‌ای‌ست که احیاگر قیام تویی

به روز حشر شفاعت فقط به عهده‌ی توست
چرا که صاحب این اختیار تام تویی


خوش آمدی به جهان ای تمام جان جهان
فدای مقدم تو جان شاعران جهان


بدون لطف تو شادی به فکر غم شدن است
وجود یکسره در معرض عدم شدن است

به جلوه آمده در تو تمام "کن فیکون"
جواب خواسته‌های تو لاجرم "شدن" است

به بودن تو گره خورده است بودن ما
به شوق توست که دم فکر بازدم شدن است

برای از تو نوشتن درخت‌های جهان
تمام حسرت‌شان کاغذ و قلم شدن است

تویی که آینه‌ی کعبه‌ای و آن عملی
که در برابر تو واجب است، خم‌شدن است

کمال مرتبه‌ی شاعران دوره‌ی ما
در آستان تو عمان و محتشم شدن است

عزیز می‌شود از هم‌نشینی گل، خار
که فضّه‌ی تو سزاوار محترم شدن است


رسیده است به لطف تو تا خدا زهرا
کسی‌که ذکر لبش بوده‌است؛ "یازهرا"


خبر رسیده به شب موقع سپیده شده
که روح صبح به جان سحر دمیده شده

گناه راه ندارد به هردلی که بر آن
نسیم مرحمت فاطمه وزیده شده

کدام فاطمه؟ آن فاطمه که با لطفش
گناه‌کارترین بنده‌ها خریده شده

کدام فاطمه؟ آن فاطمه که در معراج
صدای شوهرش از هر طرف شنیده شده

کدام فاطمه؟ آن فاطمه که بی‌مثل است
همان که هیچ‌کجا مثل او ندیده شده

کدام فاطمه؟ آن که برای اهل زمین
غبار معبر او سرمه‌ی دودیده شده

فضائل تو زیادند، کم نباید گفت
به این دلیل غزل‌های ما قصیده شده


همین‌که نام تو در شعر شاعران آمد
تمام قافیه‌هایش از آسمان آمد


برای بردن نامت وضو گرفت قلم
که از قبال تو نام نکو گرفت قلم

تو را ندیده و یک‌عمر از تو دم زده است
اگر سراغ تو را کو به کو گرفت قلم

همین که نام تو را تا همیشه یاس سرود
برای ساحت خود رنگ‌وبو گرفت قلم

به هیچ واژه‌ی دیگر نمی‌شود آرام
که از همان اول با تو خو گرفت قلم

از آن زمان که به اجبار از غم تو نوشت
چه بغض‌های بدی در گلو گرفت قلم

به نام دشمن تو می‌رسید و می‌دیدم
که از نوشتن آن نام رو گرفت قلم

به روسیاهی خود راه چاره پیدا کرد
نوشت فاطمه و آبرو گرفت قلم


در آسمان امامت وجود تو بدر است
که درک فضل تو درک فضیلت قدر است


به‌جز تو رخت محبت به تن نداشت کسی
توجهی به مقامات زن نداشت کسی

اگر تو همسر مولا علی نمی‌بودی
در این جهان پسری چون حسن نداشت کسی

به سینه سنگ تو را می‌زنند عاشق‌ها
وگرنه مستمع سینه‌زن نداشت کسی

قسم به آیه‌ی فصل‌الخطاب خطبه‌ی تو
که در حضور تو طبع سخن نداشت کسی

اگر که ذره‌ای از برکت تو را می‌دید
علاقه‌ای به پسر داشتن نداشت کسی

اگر که قابل تقدیم خاک پای تو بود
بدیهی است که سر در بدن نداشت کسی

اگر تقاص ستم‌های رفته بر تو نبود
به زیرلب دم یابن‌الحسن نداشت کسی


به نیّت فرج عاجل امام زمان
دعا کنیم برای دل امان زمان


زمانه‌ای‌ست که شان امام گم شده است
هزار رکن در این یک مقام گم شده است

غبار شبهه نشسته‌ست روی آینه‌ها
چرا که فرق حلال‌وحرام گم شده است

چه روزگار بدی شد که فیض گمنامی
میان این همه "دنبال نام" گم شده است

چنان بدون تو بی‌ارزش است این دنیا
که بین پیر و جوان احترام گم شده است

نشسته‌ایم که صبح رسیدنت برسد
نشسته‌ایم و شکوه قیام گم شده است

مگر که چشم امید زمین به غیر از تو
در انتظار ظهور کدام گمشده است؟

بیا که بی تو شب عید را نمی‌دانیم!
که ماه بر سر این پشت بام گم شده است


به شام تار، پگاه ظهور، خاتمه است
می‌آید آن‌که دعای‌قنوت فاطمه است

#مجتبی_خرسندی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ترکیب_بند
#حضرت_عباس_ع
#مدح
#روضه

گريه كردم مُطَهّرم كردند
پاكْ مانند ساغرم كردند
اسم تو آمد و دلم پَر زد
به گمانم كبوترم كردند
با نگاهي ز چشم شهلايت
خاكْ بودم ولي زرم كردند
پدر و مادرم همان اول
نذرِ اولاد حيدرم كردند
تا كه گفتم مُحبِّ عباسم
دلِ آلوده را حرم كردند
شخص بي آبرو چنان من را
پيشِ مردم چه محترم كردند
شك ندارم كه اين محبت را
به دعاهاي مادرم كردند
سالياني است آبرو دارم
ساليانيست نوكرم كردند

يَابْنَ امُّ البنين دعايم كن
باز در علقمه صدايم كن

دست بر سينه رو به كرب و بلا
السلام عليك يا سقا
قمر خانوادة خورشيد
صدقه دارد اين قد و بالا
پسر چهارمِ امير حُنين
دست بر سينة بني الزهرا
چشم و ابروي تو سپاه حسين
كاشف الكرب سيد الشهدا
سيزده ساله فاتح صفين
سومين بچهْ شيرِ ، شيرِ خدا
ارمني ها مُريد نام تواند
شاهدم سفره هاي تاسوعا
نامِ تو هم رديف يا فَتّاح
چشمهايت مُفَرِّجُ الغَمّاء
تو كه هستي ، حسين هم آخر
شد پناهنده بر تو عاشورا
سايبانِ مُخَدّراتِ حرم
پشتْ گرميِّ زينب كُبري

إعطِني يا كريم ، انا سائل
مستجيرٌ بِكَ ابوفاضل

دست گيرِ همه خدايِ ادب
دست پروردة امير عرب
نسلْ در نسلْ خاك پايِ توايم
به تو داديم دلْ نَسَبْ به نسبْ
سفره ات بهر سائلان پهن است
صورتت شير و خالِ تو ، چو رطب
مي كند زنده ياد حيدر را
چين پيشاني ات به وقت غضب
اسدالله كربلا ، عباس
بِنِشين با وقار بر مركب
قد كشيدي همينكه روي اسب
لشكر كوفيان كشيد عقب
مي شود روضه را تجسم كرد
با كمي فكر ، رويِ اين مطلب
تا تو بودي سفر به خير گذشت
اي نگهبان محمل زينب
تا تو بودي رباب اصغر داشت
غرق بوسه سپيدي غب غب
تا تو بودي نديد يك مادر
طفلش از تشنگي كند لب لب
تا تو بودي رقيه معجر داشت
روي دوش تو خواب بود هر شب
تا تو بودي كسي اجازه نداشت
بزند چوب خيزران بر لب

رفتي بر غرورها برخورد
دست نامحرمان به معجر خورد

واي از لحظه اي كه غوغا شد
رفتي و در خيام بلوا شد
دختري مشك آب دستت داد
بر دعا دست عمه بالا شد
سايه ات بين نخلها گم شد
پسر فاطمه چه تنها شد
تا رسيدي كنار نهر فرات
علقمه در مقابلت پا شد
تا قيامت خجل ز لبهايت
خنكي هاي آب دريا شد
جانب خيمه راه افتادي
فكر و ذكرت لبان آقا شد
در كمينت چهار هزار نفر
تيرها در كمان مهيّا شد
قدُّ و بالات كار دستت داد
چند صد تير در تنت جا شد
بي هوا دستِ راستت افتاد
دست چپ هم شكارِ اعدا شد
حرمله در شكارِ چشم آمد
هدفش چشم هاي شهلا شد
نوكِ تير از سرِ تو بيرون زد
تا پرش بين ديده ات جا شد
خواستي تير را برون بكِشي
گردنت خم به سوي پاها شد
از سرِ تو كلاه خود افتاد
يك نفر با عمود پيدا شد
آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت
تا سر چينِ ابرويت وا شد
واي بي دست بر زمين خوردي
سجده گاه تو خاكِ صحرا شد
تيرهايِ كمي فرو رفته
خوب بر جسمِ اطهرت جا شد
بعدِ سي سال يا اخا گفتي
عاقبت مادر تو زهرا شد
دورتر از تنت حسين افتاد
همه ديدند قامتش تا شد
گفت عباس خيز و كاري كن
رويِ لشگر به خواهرم وا شد
دَمِ خيمه زمان غارت ها
سرِ يك گوشواره دعوا شد
سند ارث بُردن از زهرا
با كف پا به چادر امضا شد
پاسخ اَيْنَ عمّيَ العباس
سيلي چند بي سر و پا شد...

#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110