میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.8K subscribers
6.55K photos
822 videos
48 files
612 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#حضرت_علی_اکبر_ع_ولادت

برای وصف یک قامت،قد وبالا، علی اکبر
نشد اکبر کسی  بعداز خدا ، الا علی اکبر

دورکن اصلی دین را به عدل آورده در یک تن
یکی کرده نبوت را امامت را  علی اکبر

مثال لیلی ومجنون در عشق او به هم خورده
شده مجنون او لیلا، شده لیلا علی اکبر

پیمبر گشته دلتنگ حسین و رجعتی کرده
که در باطن بود احمد،به نام اما علی اکبر

وجودش اصل توحید و معادی درظهور اوست
اصول دین به یک قامت شده معنا علی اکبر

در این خلقت چه میبینی،حسن حیدر ویا احمد
خلاصه گشته این خلقت در ارسلنا علی اکبر

اگر روزی بپرسیم از خدا از غایت نعمت
بدون شک بفرماید که اعطینا علی اکبر

خدا محشر کند برپا دم صوری نمیخواهد
به جایی که به قدمحشر کند برپا علی اکبر

یکی پرسید نوکر کی؟وآقا را تو معنا کن
به او گفتم که نوکر ما ولی آقا  علی اکبر

نیازی نیست چون احمدرود تاعرش تامعراج
که در کرببلا رفته به او ادنی علی اکبر

به هیبت چون علی باشد عبا پوشد نبی گردد
که هست آیا علی احمد  ویا آیا علی اکبر

علی ممسوس فی ذات خداوند است یعنی که
تجلی کرده این آیه  به یک سیما علی اکبر

شب جمعه حرم باشی فقط یک روضه ممنوع است
همان روضه که فرموده به ما زهرا علی اکبر

قرارش بود تا هرچه پسر دارد علی نامد
قرارش برد صحرایی که پرشد  با علی اکبر

عطش شد یک بهانه تا حسین از او کند دل را
وگرنه داشت بر لعل لبش دریا علی اکبر

رکابش گم ،توانش کم،وچشمش تار شد تا خواست
حسین از خیمه ها خود را رساند تا علی اکبر

وهی بنشست وهی پا شد،ودستی روی دستش زد
که پاشیده چو تسبیحی در این صحرا علی اکبر

پدر دستی به خواهش برمحاسن داشت و می گفت
فقط یکبار دیگر گو به من با با علی اکبر

دهانی پر زخون داری نگو بابا فقط دیگر
به روی خاک این صحرا نکش هی پا علی اکبر

میان معرکه زینب به یاری حسین آمد
به ذکر واحسیناوبه واویلا علی اکبر

جوانان حرم تا خیمه ها بردوش خود بردند
تن صد پاره ی بابا پیمبر یا علی اکبر

من از شش گوشه فهمیدم رگ قلب حسین است او
که زیر پای بابایش گرفته جا علی اکبر

قلم عاجز زبان الکن به وصفش لیک چون *قنبر*
خلاصه میکنم مدحش به مولانا علی اکبر

#مهدی_قنبری_نوشابادی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع
#مدح

در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست

چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست

حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟

با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چه‌قدَر تازه مسلمان دارد

ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
"پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست"

سنگ در دستش از اعجاز، قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد

جان علی، جسم نبی، جلوه ی کوثر بوده
سرّ لولاک، از اوّل علی اکبر بوده

هر زمان عطر حضورش به هوا برمی‌خاست
نفس پنج تن آل عبا بر می‌خاست

ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته

قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش
زد قدم زینب کبری به سر زانویش

بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به ابالفضل قسم قامت او دیدنی است

چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت:‌

"شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان"

زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر موذن زاده

کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود

أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت

جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است

باد آورده به همراه، شمیم صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات

ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت
مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمی‌گشت

کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات

چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست
حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟

رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم
وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم

می‌روی پشت سرت باد شده پا به رکاب
نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب

می‌شود صید نگاهت دل میدان حتی
باز شد روی تو آغوش بیابان حتی

رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت
کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت

ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است
بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است

بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را
کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را

#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ساقیا


لبِ مخمورِ مرا جرعه نبندد ساقی
چون رسد دور به من، میکده بردار بیار


#حزین_لاهیجی
🍃🌼
#حضرت_علی_اکبر_ع
#مدح

چنان دریایی از می که به یک ساغر نمیگنجد
درون یک غزل توصیف آن دلبر نمیگنجد

همان که گر بنا باشد نوشتن از کمالاتش
فقط شرح دو ابرویش به صد دفتر نمی گنجد

به اقلیم دلم اولاد زهرا پادشاهانند
دو سلطان پس غلط باشد به یک کشور نمیگنجد

دل هر کس به گیسوهای معشوقی گره خورده‌است
مرا در دل به جز عشق علی اکبر نمیگنجد

به روی سر در هر خانه نامش میخورد از شوق
درون چارچوب خویش دیگر در نمیگنجد

برای بوسه بر یاقوت لبهای علی اکبر
ستون انگور داده گرچه در باور نمیگنجد

درون کوزه شاید جا شود دریا ولی قطعا
علی نور است و جز در جسم پیغمبر نمیگنجد

اذان بوی خوشی دارد که از عطر دهان اوست
که غیر از عطر خوش در نافه و عنبر نمیگنجد

حرم رفتی ادب کن محضرش پایین پا بنشین
که نوکر در سرش رفتن به بالاسر نمیگنجد

 #میثم_کاوسی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع
#مدح


ای طلعت زیبای تو، عکس جمال لم یزل
وی غره ی غرای تو، آیینه ی حسن ازل

ای دره ی بیضای تو، مصباح راه سالکان
وی لعل گوهر زای تو، مفتاح اهل عقد و حل

ای غیب مکنون را حجاب، زان گیسوی پر پیچ و تاب
وی سر مخزون را کنار، زان خط و خالی از خلل

پیش قد دلجوی تو، طوبی گیاه جوی تو
ای نخله ی طور یقین، وی دوحه ی علم و عمل

روح روان عالمی، جان نبی خاتمی
طاووس آل هاشمی، ناموس حق، عزوجل

در صولت و دل حیدری، زانرو علی اکبری
در صف هیجا صفدری، درگاه جنگ، أعظم بطل

در خَلق و خُلق و نطق و قیل، ختم نبوت را مثیل
ای مبدأ بی مثل و بی مانند را نعم المثل

ای تشنه ی بحر وصال، سرچشمه ی فیض و کمال
سرشار عشق لا یزال، سرمست شوق لم یزل

ذوق رفیع المشربت، افکنده در تاب و تبت
تو خشک لب، ز آب و لبت، عین زلال بی زَلَل

کردی چو با تیغ دو سر، در عرصه ی میدان گذر
بر شد ز دشمن الحذر، وز دوست بانگ العجل

دست قضا شد کارگر، در کارفرمای قدر
حتی إذا انشق القمر، لما تجلی و أکتمل

عنقاء قاف قرب حق، افتاد از هفتم طبق
در لجه ی خون شفق، نجم هوی، بدر أفل

یعقوب کنعان محن، قمری صفت، شد در سخن
کای یوسف گل پیرهن، ای طعمه ی گرگ أجل

ای لاله ی باغ امید، از داغ تو سروم خمید
شد دیده ی حق بین سفید، و الرأس شیباً إشتعل

ای شاه اقلیم صفا، سرباز میدان وفا
بادا «علی الدنیا العفا» بعد از تو ای میر أجل

ای سرو آزاد پدر، ای شاخ شمشاد پدر
ناکام و ناشاد پدر، ای نونهال بی بدل

گفتم ببینم شادیت، عیش شب دامادیت
روز مبارک بادیت، «خاب الرجاء و الأمل»

زینب شده مفتون تو، آغشته أندر خون تو
لیلی ز غم مجنون تو، سرگشته ی سهل و جبل


#محسن_غروی_اصفهانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع
#مدح

قصد کردم رود مِی جاری کنم
از دلم آواربرداری کنم
بعد با انگور معماری کنم
جای آنکه کار تکراری کنم..

با توسل کارهایی نو کنم
چندرکعت سجده سمت تو کنم

گرچه ابروی تو محرابی کج است
این مسیر کج به ایمان مُنتَج است
دور تو گردیدنِ ما صد حج است
این عبارت صورتش چون مخرج است

نفس تو نفس نفیس حیدر است
خَلق و خُلق و منطقت پیغمبر است

مُرغِ غم از ساحلِ دریات رفت
با گُل‌ات هوش از سر باغات رفت
آینه،قربانِ سر تا پات رفت
تا که خندیدی دل بابات رفت

نور را منشور..،طِیفی می کند
با تو اربابم چه کیفی می کند

مَسلَکت..،آدابِ یک فرهیخته!
صوت تو شب را به تب آمیخته
پای محرابت مُوذن ریخته
از اذانت صد بلال آویخته

بارِ رودِ اَشهَدَت را، جو کشید
یاعلی گفتی و عالم هو کشید

نام حیدر قاب قرآنت علی
ما عجم‌هائیم سلمانت،علی
در نجف خوردیم از نانت علی
فاطمه‌وار است احسانت..،علی

قنبر خوان سِترگت بوده ایم
نوکرِ مادربزرگت بوده ایم

ما گداها عشق را فهمیده ایم
هر زمان خندیده ای..،خندیده ایم
وصف جودت را فقط نشنیده ایم
دودِ بامِ خانه ات را دیده ایم

بانی رزق گدایانی..،خودت
در کَرَم یک‌پا حسن‌جانی خودت

در طلوعت گریه ی شب را ببین
ماه! دورت رقص کوکب را ببین
رد شدی از کوچه‌ها..،تب را ببین
با تو ذوقِ عمه‌زینب را ببین

عمه تشویشش به ظاهر جمع شد
از رکاب خویش خاطرجمع شد

با تو خواهر سرفرازی می کند
حس امنِ بی نیازی می کند
گیسویت را نازناری کند
روی دستت تاب‌بازی می کند

سهم لب هایش به جز لبخند نیست
این سه‌ساله روی پایش بند نیست

نیزه را تا اختیارش می کنی
دشمنت را تار و مارش می کنی
تیغ خود را ذوالفقارش می کنی
هر کسی آمد..،شکارش می کنی

رزم حیدروارِ تو بیداد کرد
ساقی اهل حرم را شاد کرد

آب را آتش زده لب های تو
خیمه راه افتاد..،پشت پای تو
آه از احوال خواهر های  تو
مُرد وقت رفتنت..،بابای تو

وای اگر پیمانه خون در خُم کند
اسب تو راه حرم را گم کند

کوچه وا کردند...،زهرایت کنند
خون به قلب ام لیلایت کنند
قطره‌قطره..،قدرِ دریایت کنند
تکّه‌تکه..،ارباًاربایت کنند

آه! بابا دیگر آن بابا نشد
چند عضوی از تنت پیدا نشد

#سید_پوریا_هاشمی
#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
امروز صبح؛ نجف😍

#ارسالی_از_اعضای_کانال
🍃🌼
#حضرت_علی_اکبر_ع
#ولادت
#مدح

بسکه هنگامه‌ی مجنونی لیلا شده بود
غرق در شور و شعف، خانه ی مولا شده بود
آسمان زیر قدم‌هاش، شکوفا شده بود
جشن شوق نوه‌ی حیدر و زهرا شده بود

زینت دوش حسینِ علی از راه رسید
اصلاً انگار علیاً ولیُ الله رسید


غنچه‌ی روی لبش وا شده، ماشاءالله
محو او حضرت زهرا شده، ماشاءالله
او چگونه به زمین جا شده؟ ماشاءالله
وقت مجنونی لیلا شده، ماشاءالله

نام حیدر به روی هر پسر مولا بود،
چقدر نام علی در نظرش زیبا بود


او اذان‌گوی سراپرده‌ی احمد شده است
صاحب چهره‌ی خوش، موی مجعّد شده است
خال پیدا شده در میم محمّد شده است
ورد لبهای ملک، ذکر خوشامد شده است

این جوان کیست که از سمت فلک می آید؟
و به پابوس قدم هاش، ملک می آید؟


این جوان وارث حیدر شود ان شاءالله
تیغ او، مالک اشتر شود ان شاءالله
فاتح خیبر دیگر شود ان شاءالله
یک تنه، یک تنه لشکر شود ان شاءالله

پدر و مادر او، از برکاتش شادند
با رجزخوانی او یاد علی افتادند


شرف عرش بَرین، رَشک دل آدمیان
باب حاجات دل آدمیان، عالمیان
زینت دوش حسن، نور بنی هاشمیان
از خیام آمد و برداشت دو لشکر ز میان،

تیغ برداشت! ملک، ذکر جلی میخواندند
صد و ده بار ملک، نادعلی میخواندند


زیر تیغ علوی، معرکه از تاب افتاد
نور رویش به دل خسته ی مهتاب افتاد
تا که یاد عطش خیمه ی ارباب افتاد
خطبه ای خواند و نگاهش به لب آب افتاد

از رجزخوانی او، کرک و پر لشکر ریخت
مردم از چشم، دل از سینه، سر از پیکر ریخت


تیغ او وارث تیغ دو دم حیدر بود
او علی بود و ملقّب به علی اکبر بود
کربلا شاهد بدر و اُحُدی دیگر بود
دشت لبریز صدای خود پیغمبر بود

علقمه گفت: علی، کرب و بلا گفت: علی
ذوالفقار دو دَمَش بین هوا گفت: علی


خون، حنا بسته به پیچ و خمِ زلف و مویش
زخم برداشته بالای خَمِ ابرویش
تیغ کین، داده خراشی به تن و پهلویش
بارکَ الله به آن دست و به آن بازویش

باز هم، تیغ علی از سه طرف سر میریخت
آسمان، نُقل و نگین بر سَرِ اکبر میریخت


وقت رفتن شد و تیر آمد و اکبر افتاد
اصلاً انگار در این دشت، پیمبر افتاد
کربلا ریخت بهم، وارث حیدر افتاد
دل ارباب، به یاد لگد و در افتاد

روضه اینجاست، حسین بن علی پرپر شد
اکبرش در دل این دشت، علی اصغر شد


#مهران_قربانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام


کسی که هست علی دوست مادرش پاک است
کسی که حب علی را نداشت ناخلف است

#میثم_مومنی_نژاد
🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فمن_یمت_یرنی


عروسی‌ است نه تشییع، بُردنم تا قبر
به عزّت و شرف و مَجد و اِحتشام علی


#سید_مهدی_طباطبایی
🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مولا



به عرش حق «لَعَلّیٌ حَکیم» حک شده است
ببین که تا به کجا رفته است نام علی

#سید_مهدی_طباطبایی
🌼
سلام من برسان، ای نسیم باد صبا
بدان دیار که آن جا مقام یار من است

#جمال‌الدین_اصفهانی (قرن ۶ق)
#امام_زمان_عج
🍃🌼
#امام_زمان_عج
#مدح


فدای آن رخ زیبا، فدای قدّ و بالایت
قدم بر چشم ما بگذار قربان قدم‌هایت

چه بنویسم ز تو، مَنْ لٰا تَنالُ کُنْهَهُ الْاَوهٰامْ
کجا کوتاهی اندیشه ما و بلندایت

امیدی نیست ما را جز علی و فاطمه آری
که دل بستیم تنها بر تبّرا و توّلایت

چقدر از ما نماز صبح تو دفع بلا کرده
که دیٖن ماست بی‌تردید زیر دِیْن نجوایت

تمام التیامی تو جماعت را امامی تو
مسوزان عاشقان را با مناجات فرادایت

کدامین دشت مهمان قنوت شامگاهت شد
بهار عشق، صحرا نیست بی شکّ و یقین جایت

منم ای کاش یک ریگ بیابان بودم این شب‌ها
که با ماه و ستاره می‌شدم غرق تماشایت

بیا اعلام کن پایان این چشم انتظاری را
بیا پا در رکاب انداز قربان رد پایت
....
بذار این بیت آخر حرفمو راحت بگم آقا
دوست دارم، الهی کم نشه از رو سرم سایت

#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج

نوشته اند که از پلّکان بارانها
ظهور می کند آخر بهار در جانها

تو پلک می زنی از دور و ناگهان ...آری
دو رودخانه از آفاق میشود جاری

چقدر حس مناجات می دهی به زمین
دمی که اذن ملاقات می دهی به زمین

به یمن هر قدمت آفتاب می روید
سپیده با سر زلف تو راز می گوید

زمان به کرب و بلا ختم می شود آنگاه
شبی به هیات "هیهات" می رسی از راه

شب فلک زده را  شطی از اشاراتی
یگانه منتقمی ...بانگ یالثاراتی

تو می رسی که به سمت تو کوه برگرد
به دین پاک خدا آن شکوه برگردد

تو ماهروتر از آنی که برکه نشناسد
محمدی تر از آنی که مکه نشناسد

شب از کنار نگاه تو ماه می گذرد
به قلب کفر، دم لا اله می گذرد

چه باشکوه و تماشائی است آمدنت
قسم به نور که زهرائی است آمدنت

#مرتضی_حیدری_آل_کثیر
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110