#امام_باقر_ع
#شهادت
در مزارت نفسِ ثانیهها میگیرد
باد، دَم میدهد و مرثیه پا میگیرد
زائرت پنجرهفولاد ندارد به بغل
ولی از آجرِ دیوار، شفا میگیرد
گنبدی نیست، ولی خاکِ تو تحتُالقُبّهست
هر کجا ذکر بگیریم، دعا میگیرد
در حرم؛ پشت حصاری که صدا زندانیست
هایهایم یقهی بغض مرا میگیرد
حرمت آنقدَر از روضهی مسکوت پُر است
آستین در دهن؛ از گریه؛ صدا میگیرد
ابرِ موقوفهی بارانِ حسینیّهی توست
هر کسی روضه به صحرای منا میگیرد
کفترِ نامهبر روی مزارت ذکرِ -
- هر که دارد هوس کربوبلا میگیرد
در مفاتیحِ حرم راوی عاشورایی
زائر از دست تو «ششگوشهنما» میگیرد
اشک، تا میخورَد از مقتلِ چشمت به زمین
میشود همسفرِ ابر، هوا میگیرد
دفتر خاطرهی کودکی توست «لهوف»
«کربلا» در غمِ یک روزِ تو جا میگیرد
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شهادت
در مزارت نفسِ ثانیهها میگیرد
باد، دَم میدهد و مرثیه پا میگیرد
زائرت پنجرهفولاد ندارد به بغل
ولی از آجرِ دیوار، شفا میگیرد
گنبدی نیست، ولی خاکِ تو تحتُالقُبّهست
هر کجا ذکر بگیریم، دعا میگیرد
در حرم؛ پشت حصاری که صدا زندانیست
هایهایم یقهی بغض مرا میگیرد
حرمت آنقدَر از روضهی مسکوت پُر است
آستین در دهن؛ از گریه؛ صدا میگیرد
ابرِ موقوفهی بارانِ حسینیّهی توست
هر کسی روضه به صحرای منا میگیرد
کفترِ نامهبر روی مزارت ذکرِ -
- هر که دارد هوس کربوبلا میگیرد
در مفاتیحِ حرم راوی عاشورایی
زائر از دست تو «ششگوشهنما» میگیرد
اشک، تا میخورَد از مقتلِ چشمت به زمین
میشود همسفرِ ابر، هوا میگیرد
دفتر خاطرهی کودکی توست «لهوف»
«کربلا» در غمِ یک روزِ تو جا میگیرد
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#یا_امیرالمومنین_علیهالسلام
ذبحِ منایت کن مرا؛ هر چند قابل نیستم
وقتی که مالک میشود قربانِ تو؛ من کیستم ؟!
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ذبحِ منایت کن مرا؛ هر چند قابل نیستم
وقتی که مالک میشود قربانِ تو؛ من کیستم ؟!
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
غرقِ طلوعِ توست، شب انتظار هم
مست از شرابِ رؤیتم؛ اما خمار هم
گلدستهام؛ خراب؛ ولی دائمُالاَذان
ای أشهدت سرودِ لبم در مزار هم
از بینوازشانِ یتیمم؛ ابوتراب !
پایی بکش به روی سر این غبار هم
ای وحی ! اگرچه مفتخرم از کتابتت
از لکنتِ زبانِ غزل شرمسار هم
از ابرهای هر نفست خُطبه میچکد
از چشمِ شاعرت کلمات قصار هم
از خاکِ پای عین شفایت که بگذریم
هوی مسیح، میوَزد از ذوالفقار هم
در شیهههای اسبِ تو «هَلمِنمُبارز» است
دشمن هراس دارد از او؛ بیسوار هم
خرمافروشِ نخلِ تو ایمانفروش نیست
نفروخت شهدِ نام تو را پای دار هم
در انزوای خانهنشینت نبردهاست
شیر است، شیرِ زخمی پشتِ حصار هم
تنهاترین قصیدهی دنیای شعرکُش !
در یاریات سروده نشد یک شعار هم
ای عمرِ غصهی دلت از نوح، بیشتر
شصتوسهی تو پیرتر است از هزار هم
نشناختند قدر تو را آن زمانیان
ای ناشناس ! مردم این روزگار هم
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
غرقِ طلوعِ توست، شب انتظار هم
مست از شرابِ رؤیتم؛ اما خمار هم
گلدستهام؛ خراب؛ ولی دائمُالاَذان
ای أشهدت سرودِ لبم در مزار هم
از بینوازشانِ یتیمم؛ ابوتراب !
پایی بکش به روی سر این غبار هم
ای وحی ! اگرچه مفتخرم از کتابتت
از لکنتِ زبانِ غزل شرمسار هم
از ابرهای هر نفست خُطبه میچکد
از چشمِ شاعرت کلمات قصار هم
از خاکِ پای عین شفایت که بگذریم
هوی مسیح، میوَزد از ذوالفقار هم
در شیهههای اسبِ تو «هَلمِنمُبارز» است
دشمن هراس دارد از او؛ بیسوار هم
خرمافروشِ نخلِ تو ایمانفروش نیست
نفروخت شهدِ نام تو را پای دار هم
در انزوای خانهنشینت نبردهاست
شیر است، شیرِ زخمی پشتِ حصار هم
تنهاترین قصیدهی دنیای شعرکُش !
در یاریات سروده نشد یک شعار هم
ای عمرِ غصهی دلت از نوح، بیشتر
شصتوسهی تو پیرتر است از هزار هم
نشناختند قدر تو را آن زمانیان
ای ناشناس ! مردم این روزگار هم
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_رقیه_س
بر لبِ بامِ اسارت آفتابم را ببین
مثل این ویرانه احوالِ خرابم را ببین
در جوابِ العطشهایت وجودم آب شد
آب رد شد از سرم؛ حالا سرابم را ببین
فکر کن مثل قدیمم؛ چشمهایت را ببند
دیدنِ الانِ من روضهست، خوابم را ببین
شب به شب تا چند بشمارم که پیدایت کنم؟!
میشمارم؛ زخمهای بیحسابم را ببین!
با چه زوری خواستند و با چه زوری حفظ شد
سرفرازم بعد غارتها؛ حجابم را ببین
روزگار کاخِ سبزِ شام را کردم سیاه
ردّ اشکم را؛ سلاحِ انقلابم را ببین
گرچه طوفانِ بلا فانوسِ عمرم را شکست
بعدها در این خرابه بازتابم را ببین
در قنوت آخرم چیزی به جز پرواز نیست
مرغ آمینِ دعای مستجابم را ببین
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
بر لبِ بامِ اسارت آفتابم را ببین
مثل این ویرانه احوالِ خرابم را ببین
در جوابِ العطشهایت وجودم آب شد
آب رد شد از سرم؛ حالا سرابم را ببین
فکر کن مثل قدیمم؛ چشمهایت را ببند
دیدنِ الانِ من روضهست، خوابم را ببین
شب به شب تا چند بشمارم که پیدایت کنم؟!
میشمارم؛ زخمهای بیحسابم را ببین!
با چه زوری خواستند و با چه زوری حفظ شد
سرفرازم بعد غارتها؛ حجابم را ببین
روزگار کاخِ سبزِ شام را کردم سیاه
ردّ اشکم را؛ سلاحِ انقلابم را ببین
گرچه طوفانِ بلا فانوسِ عمرم را شکست
بعدها در این خرابه بازتابم را ببین
در قنوت آخرم چیزی به جز پرواز نیست
مرغ آمینِ دعای مستجابم را ببین
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
#امام_حسین_علیه_السلام
گرگها با عطشِ خونِ تنت سیر شدند
سفره انداختی و باز نمکگیر شدند
سنگها با سرِ تو آینهبازی کردند
تا شکست؛ آینهدرآینه تکثیر شدند
آن قلمها که نوشتند، «بیا منتظریم!»
توبه کردند، در اکسیرِ طلا تیر شدند
مشتهایی که به عشقِ تو گره میخوردند
پوچ بودند، پُر از قبضهی شمشیر شدند
هیچکس با دَمِ تو جرأتِ پیکار نداشت
شمرها؛ تا نفست ریخت بههم شیر شدند
مثل صفّین؛ نه این بار عوض شد مُصحف
نیزهها رحلِ سرِ آیهی تطهیر شدند
ذوالجناح از غمِ تو آه شد و خندیدند
اسبهایی که به گودال، سرازیر شدند
آیههای سرت از هولِ قیامت میگفت
کودکانِ حرم از دیدن تو پیر شدند
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
گرگها با عطشِ خونِ تنت سیر شدند
سفره انداختی و باز نمکگیر شدند
سنگها با سرِ تو آینهبازی کردند
تا شکست؛ آینهدرآینه تکثیر شدند
آن قلمها که نوشتند، «بیا منتظریم!»
توبه کردند، در اکسیرِ طلا تیر شدند
مشتهایی که به عشقِ تو گره میخوردند
پوچ بودند، پُر از قبضهی شمشیر شدند
هیچکس با دَمِ تو جرأتِ پیکار نداشت
شمرها؛ تا نفست ریخت بههم شیر شدند
مثل صفّین؛ نه این بار عوض شد مُصحف
نیزهها رحلِ سرِ آیهی تطهیر شدند
ذوالجناح از غمِ تو آه شد و خندیدند
اسبهایی که به گودال، سرازیر شدند
آیههای سرت از هولِ قیامت میگفت
کودکانِ حرم از دیدن تو پیر شدند
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع
#شهادت
سجاده را پُر از غزلِ سجدهدار کرد
محراب را به شعرِ رکوعش دچار کرد
از آسمان به ذکرِ لبش خیره میشدند
تسبیح را ستارهی دنبالهدار کرد
با اشک، در بهشتِ مناجاتِ تائبین
در هر قنوت، شیرِ اجابت شکار کرد
بر شانههای غرقِ گِلِ تربتِ حسین
تا سر گذاشت، گریهی بیاختیار کرد
با لرزههای شانهی زخمش؛ مدینه را
با کربلای روزِ دهم همجوار کرد
آنقدر روضهی عطش از چشمِ تشنه ریخت
تا ابرِ دیر آمده را سوگوار کرد
کشتی شکستخوردهی طوفان کربلا
هر روضهای که دید، به دوشش سوار کرد
یعقوبِ کربلاست، ولی نامِ او علیست
ابری که کارِ صاعقهی ذوالفقار کرد
این مردِ غرقِ درد، زمانی شراب را
با خطبهاش به مِیزدهها زهرمار کرد
در شام، باز هم درِ خیبر شکسته شد
حیدر به حیدربنِحسین افتخار کرد
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شهادت
سجاده را پُر از غزلِ سجدهدار کرد
محراب را به شعرِ رکوعش دچار کرد
از آسمان به ذکرِ لبش خیره میشدند
تسبیح را ستارهی دنبالهدار کرد
با اشک، در بهشتِ مناجاتِ تائبین
در هر قنوت، شیرِ اجابت شکار کرد
بر شانههای غرقِ گِلِ تربتِ حسین
تا سر گذاشت، گریهی بیاختیار کرد
با لرزههای شانهی زخمش؛ مدینه را
با کربلای روزِ دهم همجوار کرد
آنقدر روضهی عطش از چشمِ تشنه ریخت
تا ابرِ دیر آمده را سوگوار کرد
کشتی شکستخوردهی طوفان کربلا
هر روضهای که دید، به دوشش سوار کرد
یعقوبِ کربلاست، ولی نامِ او علیست
ابری که کارِ صاعقهی ذوالفقار کرد
این مردِ غرقِ درد، زمانی شراب را
با خطبهاش به مِیزدهها زهرمار کرد
در شام، باز هم درِ خیبر شکسته شد
حیدر به حیدربنِحسین افتخار کرد
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_مجتبی_ع
تویی ضریحِ کرامت؛ تمام خلق، دخیلاند
اگر کریم تویی؛ حاتمانِ دَهر، بخیلاند
غباری از قطراتِ تیمُّمِ تو طهارت
بُحور، پیشِ نَمِ مسحِ پایت آبِ قلیلاند
هزار مَن غزل آنسو در آسمانِ ترازو
مناقبِ تو در اینسو بدون وزن، ثقیلاند
به کاسهی مَلَکِ رزق، ریختند کمت را
مجاورانِ گدایت به خرجِ خلق، کفیلاند
ملقبی به مُعِزُّالْبَشر؛ مُذِلّ شیاطین
همیشه سنگْعیاران کنار قله ذلیلاند
میان آن همه سردارهای جنگندیده
سپاهیان سکوتِ تو جنگجوی اصیلاند
ندادهاند رضایت؛ به حرمتت به نمکدان
چه سنگها که به آیینهات همیشه گُسیلاند
شرارههای دری که تمام عمر، تو را سوخت
قضای آتشِ نمرودها به جانِ خلیلاند
گواهِ غربت صدّیقه پیرْموی سرت شد
قصیدههای سپیدِ تو آیههای دلیلاند
نمیرسد به کفِ پای مقتلت قد شعرم
قلم خمیده؛ رطبهای روضهات به نخیلاند
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
تویی ضریحِ کرامت؛ تمام خلق، دخیلاند
اگر کریم تویی؛ حاتمانِ دَهر، بخیلاند
غباری از قطراتِ تیمُّمِ تو طهارت
بُحور، پیشِ نَمِ مسحِ پایت آبِ قلیلاند
هزار مَن غزل آنسو در آسمانِ ترازو
مناقبِ تو در اینسو بدون وزن، ثقیلاند
به کاسهی مَلَکِ رزق، ریختند کمت را
مجاورانِ گدایت به خرجِ خلق، کفیلاند
ملقبی به مُعِزُّالْبَشر؛ مُذِلّ شیاطین
همیشه سنگْعیاران کنار قله ذلیلاند
میان آن همه سردارهای جنگندیده
سپاهیان سکوتِ تو جنگجوی اصیلاند
ندادهاند رضایت؛ به حرمتت به نمکدان
چه سنگها که به آیینهات همیشه گُسیلاند
شرارههای دری که تمام عمر، تو را سوخت
قضای آتشِ نمرودها به جانِ خلیلاند
گواهِ غربت صدّیقه پیرْموی سرت شد
قصیدههای سپیدِ تو آیههای دلیلاند
نمیرسد به کفِ پای مقتلت قد شعرم
قلم خمیده؛ رطبهای روضهات به نخیلاند
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
دو لقمه اشک و نان و بغض خورد از سهم افطارش
نمکدان ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش
گلویش میزبان استخوان و خار در چشمش
لبش را میگَزید از دردهای «حیدر آزارش»
تبسمهای بغضآلود، از درد دلش میگفت
نگاهش روضه بود؛ اما لبش میکرد انکارش
دو چشمش ابر شد وقتی نگاهش را به بالا دوخت
تمام آسمان شد خیس، از آیات رگبارش
سکوتش را شکست «انا الیه الراجعون»هایش
نمیدانم چرا بوی سفر میداد اذکارش
قدومش خسته بود از ماندن و رویای رفتن داشت
همان مردی که در دل دردهای مردافکن داشت
پدر از کوچههای نوحهی «بابا بمان» میرفت
زمین همراهِ جانش آسمان تا آسمان میرفت
به زخم شانهاش فرمود: امشب استراحت کن
به وقت هر شبش؛ این بار بیانبان نان میرفت
کلون در دخیلش را گره میزد به دامانش
و بابا از میان روضهی در؛ روضهخوان میرفت
تمام شهر، خوش بودند در خوابِ زمستانی
امیرالمومنین از دستِ سرد کوفیان میرفت
شهادت داد بر مظلومیاش همراه گلدسته
مراد «اشهدُ انّ علی» سمت اذان میرفت
قدوم قبلهی سیار، مسجد را مزیّن کرد
چراغ روضهی خود را به دست خویش روشن کرد
به وقت سجده؛ مسجد اتفاقی را خبر میداد
سجود آخر مولا به ذکرش بال و پر میداد
به دستی مست، میرقصید تیغِ کهنهی کینه
چه شمشیری که زهرش بوی خونِ میخ در میداد
خدای روضه از آوار ارکانُالهدیٰ میگفت
نمازِ غرق خون «فزتُ و ربّ الکعبه» سر میداد
تَرک در تارک خورشیدِ نخلستانی کوفه
خبر از آیهی مکشوفهی «شقالقمر» میداد
شب قدری که قرآن جای قرآن؛ تیغ بر سر داشت
درخت آرزوی دیدن زهرا ثمر میداد
محاسن را خضاب و دست خود را شست از دنیا
به جای یا علی هنگام رفتن گفت یا زهرا
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
دو لقمه اشک و نان و بغض خورد از سهم افطارش
نمکدان ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش
گلویش میزبان استخوان و خار در چشمش
لبش را میگَزید از دردهای «حیدر آزارش»
تبسمهای بغضآلود، از درد دلش میگفت
نگاهش روضه بود؛ اما لبش میکرد انکارش
دو چشمش ابر شد وقتی نگاهش را به بالا دوخت
تمام آسمان شد خیس، از آیات رگبارش
سکوتش را شکست «انا الیه الراجعون»هایش
نمیدانم چرا بوی سفر میداد اذکارش
قدومش خسته بود از ماندن و رویای رفتن داشت
همان مردی که در دل دردهای مردافکن داشت
پدر از کوچههای نوحهی «بابا بمان» میرفت
زمین همراهِ جانش آسمان تا آسمان میرفت
به زخم شانهاش فرمود: امشب استراحت کن
به وقت هر شبش؛ این بار بیانبان نان میرفت
کلون در دخیلش را گره میزد به دامانش
و بابا از میان روضهی در؛ روضهخوان میرفت
تمام شهر، خوش بودند در خوابِ زمستانی
امیرالمومنین از دستِ سرد کوفیان میرفت
شهادت داد بر مظلومیاش همراه گلدسته
مراد «اشهدُ انّ علی» سمت اذان میرفت
قدوم قبلهی سیار، مسجد را مزیّن کرد
چراغ روضهی خود را به دست خویش روشن کرد
به وقت سجده؛ مسجد اتفاقی را خبر میداد
سجود آخر مولا به ذکرش بال و پر میداد
به دستی مست، میرقصید تیغِ کهنهی کینه
چه شمشیری که زهرش بوی خونِ میخ در میداد
خدای روضه از آوار ارکانُالهدیٰ میگفت
نمازِ غرق خون «فزتُ و ربّ الکعبه» سر میداد
تَرک در تارک خورشیدِ نخلستانی کوفه
خبر از آیهی مکشوفهی «شقالقمر» میداد
شب قدری که قرآن جای قرآن؛ تیغ بر سر داشت
درخت آرزوی دیدن زهرا ثمر میداد
محاسن را خضاب و دست خود را شست از دنیا
به جای یا علی هنگام رفتن گفت یا زهرا
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
قرارِ وصل، دل بیقرار میخواهد
وصال، عاشقِ چشمانتظار میخواهد
امام؛ راه رسیدن؛ به شرط همراهیست
به قدرِ یک قدم از رهسپار میخواهد
امام؛ ظرف قنوتش برای مأموم است
هر آنچه از درِ پروردگار میخواهد
امام؛ گنبد و گلدسته نیست زائرها!
برای ماست اگر هم مزار میخواهد
به زعمِ مردهپرستان امام یعنی سوگ
به جای یار، فقط سوگوار میخواهد
امامِ شهرِ مدینه «دعا؛ سکوت؛ قلم»
امامِ کوفه ولی ذوالفقار میخواهد
امام؛ گاه محاسن سپید میطلبد
و گاه لبیک از شیرخوار میخواهد
تنورخوابی هارونِ مکّی است قیام
امام؛ لشکری از جاننثار میخواهد
امام؛ از قلمِ در غلاف، دلگیر است
به جای آن همه شاگرد، یار میخواهد
#یا_جعفر_بن_محمد_الصادق_ع
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
قرارِ وصل، دل بیقرار میخواهد
وصال، عاشقِ چشمانتظار میخواهد
امام؛ راه رسیدن؛ به شرط همراهیست
به قدرِ یک قدم از رهسپار میخواهد
امام؛ ظرف قنوتش برای مأموم است
هر آنچه از درِ پروردگار میخواهد
امام؛ گنبد و گلدسته نیست زائرها!
برای ماست اگر هم مزار میخواهد
به زعمِ مردهپرستان امام یعنی سوگ
به جای یار، فقط سوگوار میخواهد
امامِ شهرِ مدینه «دعا؛ سکوت؛ قلم»
امامِ کوفه ولی ذوالفقار میخواهد
امام؛ گاه محاسن سپید میطلبد
و گاه لبیک از شیرخوار میخواهد
تنورخوابی هارونِ مکّی است قیام
امام؛ لشکری از جاننثار میخواهد
امام؛ از قلمِ در غلاف، دلگیر است
به جای آن همه شاگرد، یار میخواهد
#یا_جعفر_بن_محمد_الصادق_ع
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#یا_امیر_المومنین_علیهالسلام
ذبحِ منایت کن مرا؛ هر چند قابل نیستم
وقتی که مالک میشود قربانِ تو؛ من کیستم ؟!
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ذبحِ منایت کن مرا؛ هر چند قابل نیستم
وقتی که مالک میشود قربانِ تو؛ من کیستم ؟!
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110