#ولادت🎊
#یا_موسیبنجعفر
با تو طی الارض کرد و از بلندی ها گذشت
هرکه روزی زیر باران دعایت بوده است
ای که درباب الحوائج بودنت تردید نیست
ای که در هفت آسمان هم رد پایت بوده است
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#یا_موسیبنجعفر
با تو طی الارض کرد و از بلندی ها گذشت
هرکه روزی زیر باران دعایت بوده است
ای که درباب الحوائج بودنت تردید نیست
ای که در هفت آسمان هم رد پایت بوده است
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#روضه_عباسبنعلی💔
ما روضۀ مکشوف تو را تاب نداریم...
مکشوفتر از «چشم» در این باب نداریم
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ما روضۀ مکشوف تو را تاب نداریم...
مکشوفتر از «چشم» در این باب نداریم
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_ام_البنین_س
جز با زلالِ نورِ الهـی نسب نداشت ...
ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت
دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت
هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت
آماده کرده بود سپر های خویش را
تعلیم داده بود پسر های خویش را
تا پاسـدار خیمه ی آل عـبا شوند ...
با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند
هم داستان ماه ترین ماه ها شوند
مردان پاکـباخته ی کربلا شوند
ام البنین که چار یل بی قرینه داشت
تنها مدال عشق علی را به سینه داشت
بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند
هم پای تا به سر همگی مصطفی ایند
اهل مدینه اند ولی کـربلایی اند
از نسل کوثرند سراپا خدایی اند
عمری است دل به ساحتِ خورشید داده است
سرمایه اش محبتِ این خانواده است
تا روز حشر مکتب او مکتب علیست
لب وا نکرد و دید که جان بر لب علیست
او آشنای تاب و تبِ هر شب علیست
با افتخار ، خادمه ی زینب علیست
بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو
لبریز بود از مـیِ اِیّـاکَ نـَعْبُدو ...
سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین
بی شک رسیده بود به سرمنزلِ یقین
ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین
یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین ...
با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت
یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت
الحق که جایگاهِ علی را شناخته
در کوره ی محبتِ مولا گداخته
هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته
با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته
ما تشنه ایم تشنه ی لحنِ حماسی اش
صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش
از راه دور ، محو تماشای کربلا است
دلواپسِ عمیق ترین جای کربلا است
آموزگارِ حضرت سقای کربلا است
او مادرِ شهید ترین های کربلا است
این زن که خاک را به نظر کیمیا کند
آیا شود که روزیِ ما کربلا کند
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
جز با زلالِ نورِ الهـی نسب نداشت ...
ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت
دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت
هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت
آماده کرده بود سپر های خویش را
تعلیم داده بود پسر های خویش را
تا پاسـدار خیمه ی آل عـبا شوند ...
با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند
هم داستان ماه ترین ماه ها شوند
مردان پاکـباخته ی کربلا شوند
ام البنین که چار یل بی قرینه داشت
تنها مدال عشق علی را به سینه داشت
بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند
هم پای تا به سر همگی مصطفی ایند
اهل مدینه اند ولی کـربلایی اند
از نسل کوثرند سراپا خدایی اند
عمری است دل به ساحتِ خورشید داده است
سرمایه اش محبتِ این خانواده است
تا روز حشر مکتب او مکتب علیست
لب وا نکرد و دید که جان بر لب علیست
او آشنای تاب و تبِ هر شب علیست
با افتخار ، خادمه ی زینب علیست
بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو
لبریز بود از مـیِ اِیّـاکَ نـَعْبُدو ...
سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین
بی شک رسیده بود به سرمنزلِ یقین
ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین
یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین ...
با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت
یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت
الحق که جایگاهِ علی را شناخته
در کوره ی محبتِ مولا گداخته
هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته
با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته
ما تشنه ایم تشنه ی لحنِ حماسی اش
صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش
از راه دور ، محو تماشای کربلا است
دلواپسِ عمیق ترین جای کربلا است
آموزگارِ حضرت سقای کربلا است
او مادرِ شهید ترین های کربلا است
این زن که خاک را به نظر کیمیا کند
آیا شود که روزیِ ما کربلا کند
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
به سمت او گشوده ام پنجرهی خیال را
که محو آسمان کند من شکسته بال را
اگر دمی نشان دهد شکوه آن جمال را
طلوع بی بدیل را، عروج بی مثال را
به عالمی نمی دهم خاطرهی وصال را
خوشا به حال آن کسی که پیر را شناخته
میان ظلمت جهان مسیر را شناخته
از آستان چشم او غدیر را شناخته
کسی که ذره ای فقط امیر را شناخته
شناخته بدون شک خدای ذوالجلال را
به من نگاه می کند و آفتاب می شوم
اگر چه در حضور او ز شرم آب می شوم
هنوز غرق ظلمتم که نور ناب می شوم
همین که مست بادهی ابوتراب می شوم
به شور درمی آورم زبان شعر لال را
همین که میخورد گره به چشم او نگاه ها
فرار می کنند از برابرش سپاه ها
ولی مجال می دهد به خیل روسیاه ها
منم منم که سال ها، منم منم ماه ها
به شوق او شمرده ام گذشت ماه و سال را
دل از زمین بریده و به عشق او هوایی ام
دو روز کاظمینی ام، سه روز کربلایی ام
اگرچه ساکن قمم، گدای سامرایی ام
در تب و تاب مشهدم، مرددم کجایی ام
چگونه بازگو کنم جواب این سوال را
من از بقیع غربتش به آسمان رسیده ام
صفا و مروه دیده ام، گرد حرم دویده ام
هیچ کجا برای من که از همه بریده ام
مثل نجف نمی شود که بارها چشیده ام
در آستان قدسی اش بادهی لایزال را
خوشا به عشق روی او مجاور حرم شدن
در آستان نور با فرشته هم قدم شدن
دم از حسین او زدن، جناب محتشم شدن
به احترام زینبش تا دم مرگ خم شدن
و تا همیشه داشتن حب علی و آل را
مسافر نجف چرا بهشت آرزو کند؟
نادعلی بخواند و به سمت قبله رو کند
خوشا به حال آنکه با امیر گفتگو کند
به شوق او بگرید و از آب آن وضو کند
که گریه مست میکند عارف اهل حال را
مدام در حریم او چه مستدام می شود
به دیدگان اهل دل خواب حرام می شود
در این حرم که حجت خدا تمام می شود
غلام شاه می شود، شاه غلام می شود
و باد می پراکند نسیم اعتدال را
بدون اشک جاری اش چشمه روان نمی شود
بی نفحاتش عالم پیر جوان نمی شود
بهشت بی ولای او نصیبمان نمی شود
بدون نام عالی اش اذان، اذان نمی شود
کاش دوباره یک نفر صدا کند بلال را
چه کرده است اشک او که نیل کم می آورد
بت شکنی که پیش او خلیل کم می آورد
از آتش عدالتش عقیل کم می آورد
برای ادعای خود دلیل کم می آورد
مگر علی ندا دهد حی علی الحلال را
خوشا سرود «لافتی» به لحن ذوالفقاری اش
تمام رشته کوه ها محو بزرگواری اش
لباس وصله می زند به جبر اختیاری اش
آدم و نوح مفتخر به حسن همجواری اش
فدای آن پیمبری که یافت این کمال را
کعبه قیام می کند فقط به احترام او
وا شده دفتر ازل بعد خدا به نام او
بوی بهشت می وزد ز وادی السلام او
به کائنات می رسد فیض علی الدوام او
همین که وصل می کند حلقهی اتصال را
در نفس یتیم ها رایحهی تبسمی
گم است در تو کهکشان ولی تو در خدا گمی
در دل خاک هستی و در آسمان هفتمی
دمی به عرش می روی، دمی میان مردمی
ای دو دمت شکافته دایرهی محال را
نیست به جز ولای او راه نجات دیگری
شکر که بعد مرگمان هست حیات دیگری
و باز جلوه میکند با جلوات دیگری
که در بهشت محضرش با کلمات دیگری
وقف رخ علی کنم شعر خجسته فال را
از آیه های روشن و نشانه های مستتر
پس از «بحار مجلسی» و «الغدیر» معتبر
به «شیخ حرّ عاملی» و هرچه کیمیا اثر
به محضر «مفید»ها رسیده ایم تا مگر...
«شیخ صدوق» وا کند پنجرهی «خصال» را
من آن یتیم کوفی ام که بی توام یتیم تر...
از حسن و حسین تو ندیده ام کریم تر
از ازل عاشق توام نه از ازل، قدیم تر
کجاست جاده ای از این طریق مستقیم تر؟
رها کنید بعد از این حدیث خط و خال را
بی نظر تو هیچ کس اهل نظر نمی شود
دل شکسته ات از این شکسته تر نمی شود
شفاعت تو شامل آن دو نفر نمی شود
«بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود»
بی تو که می بری فقط از دلمان ملال را
اگر نبود نام تو ستاره ای نداشتم
برای طبع سوخته شراره ای نداشتم
برای شعر جرأت دوباره ای نداشتم
ببخش جز سرودن از تو چاره ای نداشتم
به آن امید آمدم که این زبان حال را...
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
به سمت او گشوده ام پنجرهی خیال را
که محو آسمان کند من شکسته بال را
اگر دمی نشان دهد شکوه آن جمال را
طلوع بی بدیل را، عروج بی مثال را
به عالمی نمی دهم خاطرهی وصال را
خوشا به حال آن کسی که پیر را شناخته
میان ظلمت جهان مسیر را شناخته
از آستان چشم او غدیر را شناخته
کسی که ذره ای فقط امیر را شناخته
شناخته بدون شک خدای ذوالجلال را
به من نگاه می کند و آفتاب می شوم
اگر چه در حضور او ز شرم آب می شوم
هنوز غرق ظلمتم که نور ناب می شوم
همین که مست بادهی ابوتراب می شوم
به شور درمی آورم زبان شعر لال را
همین که میخورد گره به چشم او نگاه ها
فرار می کنند از برابرش سپاه ها
ولی مجال می دهد به خیل روسیاه ها
منم منم که سال ها، منم منم ماه ها
به شوق او شمرده ام گذشت ماه و سال را
دل از زمین بریده و به عشق او هوایی ام
دو روز کاظمینی ام، سه روز کربلایی ام
اگرچه ساکن قمم، گدای سامرایی ام
در تب و تاب مشهدم، مرددم کجایی ام
چگونه بازگو کنم جواب این سوال را
من از بقیع غربتش به آسمان رسیده ام
صفا و مروه دیده ام، گرد حرم دویده ام
هیچ کجا برای من که از همه بریده ام
مثل نجف نمی شود که بارها چشیده ام
در آستان قدسی اش بادهی لایزال را
خوشا به عشق روی او مجاور حرم شدن
در آستان نور با فرشته هم قدم شدن
دم از حسین او زدن، جناب محتشم شدن
به احترام زینبش تا دم مرگ خم شدن
و تا همیشه داشتن حب علی و آل را
مسافر نجف چرا بهشت آرزو کند؟
نادعلی بخواند و به سمت قبله رو کند
خوشا به حال آنکه با امیر گفتگو کند
به شوق او بگرید و از آب آن وضو کند
که گریه مست میکند عارف اهل حال را
مدام در حریم او چه مستدام می شود
به دیدگان اهل دل خواب حرام می شود
در این حرم که حجت خدا تمام می شود
غلام شاه می شود، شاه غلام می شود
و باد می پراکند نسیم اعتدال را
بدون اشک جاری اش چشمه روان نمی شود
بی نفحاتش عالم پیر جوان نمی شود
بهشت بی ولای او نصیبمان نمی شود
بدون نام عالی اش اذان، اذان نمی شود
کاش دوباره یک نفر صدا کند بلال را
چه کرده است اشک او که نیل کم می آورد
بت شکنی که پیش او خلیل کم می آورد
از آتش عدالتش عقیل کم می آورد
برای ادعای خود دلیل کم می آورد
مگر علی ندا دهد حی علی الحلال را
خوشا سرود «لافتی» به لحن ذوالفقاری اش
تمام رشته کوه ها محو بزرگواری اش
لباس وصله می زند به جبر اختیاری اش
آدم و نوح مفتخر به حسن همجواری اش
فدای آن پیمبری که یافت این کمال را
کعبه قیام می کند فقط به احترام او
وا شده دفتر ازل بعد خدا به نام او
بوی بهشت می وزد ز وادی السلام او
به کائنات می رسد فیض علی الدوام او
همین که وصل می کند حلقهی اتصال را
در نفس یتیم ها رایحهی تبسمی
گم است در تو کهکشان ولی تو در خدا گمی
در دل خاک هستی و در آسمان هفتمی
دمی به عرش می روی، دمی میان مردمی
ای دو دمت شکافته دایرهی محال را
نیست به جز ولای او راه نجات دیگری
شکر که بعد مرگمان هست حیات دیگری
و باز جلوه میکند با جلوات دیگری
که در بهشت محضرش با کلمات دیگری
وقف رخ علی کنم شعر خجسته فال را
از آیه های روشن و نشانه های مستتر
پس از «بحار مجلسی» و «الغدیر» معتبر
به «شیخ حرّ عاملی» و هرچه کیمیا اثر
به محضر «مفید»ها رسیده ایم تا مگر...
«شیخ صدوق» وا کند پنجرهی «خصال» را
من آن یتیم کوفی ام که بی توام یتیم تر...
از حسن و حسین تو ندیده ام کریم تر
از ازل عاشق توام نه از ازل، قدیم تر
کجاست جاده ای از این طریق مستقیم تر؟
رها کنید بعد از این حدیث خط و خال را
بی نظر تو هیچ کس اهل نظر نمی شود
دل شکسته ات از این شکسته تر نمی شود
شفاعت تو شامل آن دو نفر نمی شود
«بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود»
بی تو که می بری فقط از دلمان ملال را
اگر نبود نام تو ستاره ای نداشتم
برای طبع سوخته شراره ای نداشتم
برای شعر جرأت دوباره ای نداشتم
ببخش جز سرودن از تو چاره ای نداشتم
به آن امید آمدم که این زبان حال را...
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
ای عموی حضرت خورشید ، ای فرزند ماه
ای برای آخرین پیغمبرِ حق ، تکیه گاه ...
بهترین یار و ملازم ، بهترین پشت و پناه
ذوب در دین خدا گردیدی از آغازِ راه
عطر اَکملت لکم با تار و پودت شد عجین
نوش جانت باد آغوشِ امیرالمؤمنین ...
وارث کعبه تو هستی سید بطحا تویی
ابن ساقی و ابا ساقی تویی ، سقا تویی
ما سراپا تشنه ایم و حضرت دریا تویی
صاحب نورِ علیِ عالیِ اعلا تویی ...
ای که هردم میچکد از هردمت جوشن کبیر
دستگیر عالمی پس دست ما را هم بگیر
لحظه ای که بوی باران ابابیل آمده
از فراز آسمان ها سیل سجیل آمده
یا سپاه ابرهه با لشگر فیل آمده...
یا زمانی که به کوهِ نور ، جبریل آمده
شاهدِ اعجاز و اسرارِ نبوت بوده ای
بر سرِ سجاده های وحی دعوت بوده ای
لحظه ای که کعبه آغوش خودش را باز کرد
یاعلی گفت و مسیری تازه را آغاز کرد...
جعفر طیار با عشق علی پرواز کرد
تا فلک این ذکر زیبا را طنین انداز کرد
نسل در نسل تو با شور شهادت زنده است
با رشادت های تو دین خدا پاینده است
رسم تو دلدادگی بود اسم تو عبد مناف
در شب موی محمد می نمودی اعتکاف
یار غارش بودی و با دشمنانش در مصاف
سال ها گِردِ رسول الله بودی در طواف
کعبه ی حاجات تو چشم رسول الله بود
دیده ی حق بین تو تفسیرِ لا اکراه بود...
غرق بودی در شکوه قل هوالله احد
مست بودی دائم از صهبای الله الصمد
معنی نورٌ عَلی نورید با بنت اسد
از ازل نور علی با توست تا شام ابد
پس بخوان در هر سحر با حضرت پروردگار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
غربتِ شعبِ ابیطالب پریشانت نکرد
تندبادِ حادثه درگیر طوفانت نکرد
ای پدر ، این ناگواری ها پشیمانت نکرد
تو مسلمان بوده ای احمد مسلمانت نکرد
بیگمان مشمول لطف حضرت صاحب شده است
هر که مجنون علی بن ابیطالب شده است ...
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ای عموی حضرت خورشید ، ای فرزند ماه
ای برای آخرین پیغمبرِ حق ، تکیه گاه ...
بهترین یار و ملازم ، بهترین پشت و پناه
ذوب در دین خدا گردیدی از آغازِ راه
عطر اَکملت لکم با تار و پودت شد عجین
نوش جانت باد آغوشِ امیرالمؤمنین ...
وارث کعبه تو هستی سید بطحا تویی
ابن ساقی و ابا ساقی تویی ، سقا تویی
ما سراپا تشنه ایم و حضرت دریا تویی
صاحب نورِ علیِ عالیِ اعلا تویی ...
ای که هردم میچکد از هردمت جوشن کبیر
دستگیر عالمی پس دست ما را هم بگیر
لحظه ای که بوی باران ابابیل آمده
از فراز آسمان ها سیل سجیل آمده
یا سپاه ابرهه با لشگر فیل آمده...
یا زمانی که به کوهِ نور ، جبریل آمده
شاهدِ اعجاز و اسرارِ نبوت بوده ای
بر سرِ سجاده های وحی دعوت بوده ای
لحظه ای که کعبه آغوش خودش را باز کرد
یاعلی گفت و مسیری تازه را آغاز کرد...
جعفر طیار با عشق علی پرواز کرد
تا فلک این ذکر زیبا را طنین انداز کرد
نسل در نسل تو با شور شهادت زنده است
با رشادت های تو دین خدا پاینده است
رسم تو دلدادگی بود اسم تو عبد مناف
در شب موی محمد می نمودی اعتکاف
یار غارش بودی و با دشمنانش در مصاف
سال ها گِردِ رسول الله بودی در طواف
کعبه ی حاجات تو چشم رسول الله بود
دیده ی حق بین تو تفسیرِ لا اکراه بود...
غرق بودی در شکوه قل هوالله احد
مست بودی دائم از صهبای الله الصمد
معنی نورٌ عَلی نورید با بنت اسد
از ازل نور علی با توست تا شام ابد
پس بخوان در هر سحر با حضرت پروردگار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
غربتِ شعبِ ابیطالب پریشانت نکرد
تندبادِ حادثه درگیر طوفانت نکرد
ای پدر ، این ناگواری ها پشیمانت نکرد
تو مسلمان بوده ای احمد مسلمانت نکرد
بیگمان مشمول لطف حضرت صاحب شده است
هر که مجنون علی بن ابیطالب شده است ...
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
ای شهد کلامت ز عسل هم عسلیتر
فریاد رجز خوانیات از رعد جلیتر
از مادرت آموختهای رسم ادب را
در رزم ندیدند کسی از تو علیتر
در مدرسۀ کشف و کرامات نبودست
از مبحث دستان تو درسی عملیتر
تردید نداریم که در کل جهان نیست
از نام درخشان تو بینالمللیتر
ای قرص قمر نیست در اقصای سماوات
سیارهای از هالۀ نورت زحلیتر
شعری ننوشتم که سزاوار تو باشد
باید که برایت بسرایم غزلی، تر
در حسرت لبهای تو چشمان فرات است
در هر نفست شوق قتیلالعبرات است
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ای شهد کلامت ز عسل هم عسلیتر
فریاد رجز خوانیات از رعد جلیتر
از مادرت آموختهای رسم ادب را
در رزم ندیدند کسی از تو علیتر
در مدرسۀ کشف و کرامات نبودست
از مبحث دستان تو درسی عملیتر
تردید نداریم که در کل جهان نیست
از نام درخشان تو بینالمللیتر
ای قرص قمر نیست در اقصای سماوات
سیارهای از هالۀ نورت زحلیتر
شعری ننوشتم که سزاوار تو باشد
باید که برایت بسرایم غزلی، تر
در حسرت لبهای تو چشمان فرات است
در هر نفست شوق قتیلالعبرات است
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
در باغ های شهره به اوج معطری
در چشمه گلاب دل انگیز قمصری
در دشتهای سبز و چمن خیز و دلنواز
در جاده های ممتد سرو و صنوبری
در ریشه تصور تاریک تاک ها
در چشمه سار های خروشان کوثری
در موج موج آبی تسنیم و سرسبیل
در آسمان روشن شبهای اختری
در جاده ای که لحظه ای از جای جای آن
حتی نسیم هم نگذشته است سرسری
در نص آیه های پر از نور کردگار
در شرح هر حدیث زلال پیمبری
در هر حدیث قدسی و هر ذکر مستند
در متن صادقانه ی آیین جعفری
در خطبه های هر نبی صاحب کتاب
در مصحف نمونه ی زهرای اطهری
تنها علی است آنکه میان تمام خلق
با او کسی نیافت توان برابری
بر کرسی قضاوت یکتایی علی
باید خود خدا بنشیند به داوری
مسند نشین عرش معلی ست مرتضی
مصدر علی است در دل هر یاء مصدری
ما محو آفتاب جمالش شدیم و هست
در ساق عرش یکسره در سایه گستری
با دیدن جمال علی میزند ملک
بی اختیار صیحه ی الله و اکبری
در نام اوست خسته قلم هر چه خوش نویس
در فضل اوست بسته زبان هر چه منبری
با خواندن فضائل او داغ میشود
بازار شاعری و بساط سخنوری
چرخیده اند دور علی سال های سال
ناهید و زهره و زحل و ماه و مشتری
در پیشگاه نور علی غرق ظلمت است
صد ها هزار آینه خورشید خاوری
خواندیم خطبه های امیرالکلام را
با قند های پارسی و شور آذری
خم میشدند پیش خم ذوالفقار او
هنگام کارزار مقامات لشکری
مانند کاه نقش زمین شد مقابلش
هر کس که داشت داعیه ی کوه پیکری
ناد علی بخوان که پس از نام نامی اش
با یک اشاره وا شود ابواب خیبری
در اضطرار بر لبم امن یجیب نیست
نام علی ست بر لب من وقت مضطری
خون حسین اوست نشانی از اقتدار
صلح حسن چه بود ؟... نماد دلاوری
وقت گریز آمده ، این بیت کربلاست
آیا کسی نمانده بیاید به یاوری
یک عده مست کرده و فرزند زر شدند
انگار مرده بود مرام ابوذری
تاریخ منزجر شده از عمروعاص ها
اسلام زخم خورده از امثال اشعری
شرح فضایل علوی را نوشته اند
حسکانی و سیوطی و شیخ زمخشری
حقی که از خدا به علی واگذار شد
هرگز نمیرسد به فلانی و دیگری
فریاد شقشقیه ی مولا اثر نداشت
بر قوم کور دل شده ی شهره در کری
من حق پرست هستم و حق حضرت علی ست
از این طریق شهره شهرم به کافری
بی شک برای حضرت مرضیه هیچ کس
غیر از علی نبود سزاوار همسری
عقد علی و فاطمه بی شبهه در ازل
در پیشگاه حضرت حق گشته محضری
ما خاک پای فاطمه هستیم تا ابد
در خاندان ما همه هستند حیدری
نه اشتباه گفتم و باید چنین نوشت
ما نوکریم و شهرت ما هست قنبری
ما را هوای سلطنت ملک دیگری است
تا روز حشر سلطنت ماست نوکری
ما را به خاک چادر مادر امید هاست
چون خاندان فاطمه هستند مادری
عالم فدایفضه کنیزش که بودهاست
کوچک ترین کرامت او کیمیاگری
وقتی قسیم دوزخ و جنت فقط علی است
باشد امید ما به کرم حداکثری
با اشرف خلایق عالم که مصطفی است
تنها علی رسیده به فیض برادری
دلبسته کسی نشدم چون کسی نبود
غیر از علی و آل علی باب دلبری
خوشبخت آن فقیر که در آستان او
این فقر را عوض نکند با توانگری
سنجیدن عیار قصاید به دست کیست
وقتی که شعر گوهر و مولا ست گوهری
جان ها فدای ماه ترین یادگار او
عالم فدای قامت فرزند عسکری
این بیت آخر است و دو زانو نشسته ایم
چشم انتظار آمدن ماه آخری
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
در باغ های شهره به اوج معطری
در چشمه گلاب دل انگیز قمصری
در دشتهای سبز و چمن خیز و دلنواز
در جاده های ممتد سرو و صنوبری
در ریشه تصور تاریک تاک ها
در چشمه سار های خروشان کوثری
در موج موج آبی تسنیم و سرسبیل
در آسمان روشن شبهای اختری
در جاده ای که لحظه ای از جای جای آن
حتی نسیم هم نگذشته است سرسری
در نص آیه های پر از نور کردگار
در شرح هر حدیث زلال پیمبری
در هر حدیث قدسی و هر ذکر مستند
در متن صادقانه ی آیین جعفری
در خطبه های هر نبی صاحب کتاب
در مصحف نمونه ی زهرای اطهری
تنها علی است آنکه میان تمام خلق
با او کسی نیافت توان برابری
بر کرسی قضاوت یکتایی علی
باید خود خدا بنشیند به داوری
مسند نشین عرش معلی ست مرتضی
مصدر علی است در دل هر یاء مصدری
ما محو آفتاب جمالش شدیم و هست
در ساق عرش یکسره در سایه گستری
با دیدن جمال علی میزند ملک
بی اختیار صیحه ی الله و اکبری
در نام اوست خسته قلم هر چه خوش نویس
در فضل اوست بسته زبان هر چه منبری
با خواندن فضائل او داغ میشود
بازار شاعری و بساط سخنوری
چرخیده اند دور علی سال های سال
ناهید و زهره و زحل و ماه و مشتری
در پیشگاه نور علی غرق ظلمت است
صد ها هزار آینه خورشید خاوری
خواندیم خطبه های امیرالکلام را
با قند های پارسی و شور آذری
خم میشدند پیش خم ذوالفقار او
هنگام کارزار مقامات لشکری
مانند کاه نقش زمین شد مقابلش
هر کس که داشت داعیه ی کوه پیکری
ناد علی بخوان که پس از نام نامی اش
با یک اشاره وا شود ابواب خیبری
در اضطرار بر لبم امن یجیب نیست
نام علی ست بر لب من وقت مضطری
خون حسین اوست نشانی از اقتدار
صلح حسن چه بود ؟... نماد دلاوری
وقت گریز آمده ، این بیت کربلاست
آیا کسی نمانده بیاید به یاوری
یک عده مست کرده و فرزند زر شدند
انگار مرده بود مرام ابوذری
تاریخ منزجر شده از عمروعاص ها
اسلام زخم خورده از امثال اشعری
شرح فضایل علوی را نوشته اند
حسکانی و سیوطی و شیخ زمخشری
حقی که از خدا به علی واگذار شد
هرگز نمیرسد به فلانی و دیگری
فریاد شقشقیه ی مولا اثر نداشت
بر قوم کور دل شده ی شهره در کری
من حق پرست هستم و حق حضرت علی ست
از این طریق شهره شهرم به کافری
بی شک برای حضرت مرضیه هیچ کس
غیر از علی نبود سزاوار همسری
عقد علی و فاطمه بی شبهه در ازل
در پیشگاه حضرت حق گشته محضری
ما خاک پای فاطمه هستیم تا ابد
در خاندان ما همه هستند حیدری
نه اشتباه گفتم و باید چنین نوشت
ما نوکریم و شهرت ما هست قنبری
ما را هوای سلطنت ملک دیگری است
تا روز حشر سلطنت ماست نوکری
ما را به خاک چادر مادر امید هاست
چون خاندان فاطمه هستند مادری
عالم فدایفضه کنیزش که بودهاست
کوچک ترین کرامت او کیمیاگری
وقتی قسیم دوزخ و جنت فقط علی است
باشد امید ما به کرم حداکثری
با اشرف خلایق عالم که مصطفی است
تنها علی رسیده به فیض برادری
دلبسته کسی نشدم چون کسی نبود
غیر از علی و آل علی باب دلبری
خوشبخت آن فقیر که در آستان او
این فقر را عوض نکند با توانگری
سنجیدن عیار قصاید به دست کیست
وقتی که شعر گوهر و مولا ست گوهری
جان ها فدای ماه ترین یادگار او
عالم فدای قامت فرزند عسکری
این بیت آخر است و دو زانو نشسته ایم
چشم انتظار آمدن ماه آخری
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
روز غدیر خم شد و با امر کردگار
بالا گرفت دست خدا را پیامبر
آیینه تمام نمای خدا علی ست
تنها کسی که بوده سراپا پیامبر
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
روز غدیر خم شد و با امر کردگار
بالا گرفت دست خدا را پیامبر
آیینه تمام نمای خدا علی ست
تنها کسی که بوده سراپا پیامبر
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
در بین آن جماعت لات و هبل شناس
عمری غریب بوده شه لم یزل شناس
کوفه همیشه آینه ی بی وفایی است
از دیدگاه مردم ضرب المثل شناس
نام تو گوهریست که همتا نداشته
در ذهن با ذکاوت اصل از بدل شناس
نهج البلاغه مرجع حل المسائل است
یعنی که نیست غیر تو یک راه حل شناس
از تیغ ذوالفقار تو عبرت گرفته اند
مردان یل شناس و زنان جمل شناس
بوی بهشت میوزد از وادی السلام
ای بی خبر بکوش که باشی محل شناس
حتی به قدر مزمزه ای حس نمیکند
طعم کلام ناب تو را جز عسل شناس
حی عَلی علی که اجل می رسد ز راه
ای رهروان عاشق ضرب الاجل شناس
این شعر را که با دل و جانم سروده ام
تقدیم می کنم به امام غزل شناس
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
در بین آن جماعت لات و هبل شناس
عمری غریب بوده شه لم یزل شناس
کوفه همیشه آینه ی بی وفایی است
از دیدگاه مردم ضرب المثل شناس
نام تو گوهریست که همتا نداشته
در ذهن با ذکاوت اصل از بدل شناس
نهج البلاغه مرجع حل المسائل است
یعنی که نیست غیر تو یک راه حل شناس
از تیغ ذوالفقار تو عبرت گرفته اند
مردان یل شناس و زنان جمل شناس
بوی بهشت میوزد از وادی السلام
ای بی خبر بکوش که باشی محل شناس
حتی به قدر مزمزه ای حس نمیکند
طعم کلام ناب تو را جز عسل شناس
حی عَلی علی که اجل می رسد ز راه
ای رهروان عاشق ضرب الاجل شناس
این شعر را که با دل و جانم سروده ام
تقدیم می کنم به امام غزل شناس
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110