میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.6K subscribers
6.57K photos
830 videos
48 files
614 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید

راوی داستان به غروب منا رسید

پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت

او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید

افتاد بر زمین تن مجروح آفتاب

باد مخالف آمد و ابر بلا رسید

بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد

وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید

از تل زینبیه سرازیر شد زنی

آری رسید خواهرش اما کجا رسید

جایی که حنجری شده درگیر خنجری

جایی که جان او به لب تیغ ها رسید

جشن است! دور هلهله‌ ها هم گذشت و حال

هنگام پایکوبی اسبان فرا رسید

برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت

ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید

 #سید_میلاد_حسنی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

پادشاه تشنه بی حالی چرا

زیر دست وپای دجالی چرا

درسراشیبی گودالی چرا

چانه رابرخاک می مالی چرا

اینکه با پا پشت و رویت میکند

نیزه اش رادر گلویت میکند

بین مقتل کاربه دعوا کشید

هرکسی آمد تو را با پا کشید

کار به مُزد ذوی القربی کشید

نیزه دندان تو را از جا کشید

ذکرمی گویی و بی حد می زنند

این اراذل ضربه را بد می زنند

شمر دارد سرفرازی میکند

پشت زن ها یکه تازی می کند

درحرم گردن درازی میکند

باسرتو نیزه بازی می کند

یک طرف زن ها زغم مو میکشند

یک طرف اوباش النگو میکشند

#حسین_قربانچه
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

پیکرش تا جدا جدا می‌شد

کار زینب خدا خدا می‌شد

آیه‌ی محکم کتاب خدا

زیر خنجر هجا هجا می‌شد

روی آن تن که جای بوسه نداشت

زخم تازه چگونه جا می‌شد؟

کشتن او که قیل و قال نداشت

بخدا بی سر و صدا می‌شد

تا که می‌خواست پا شود از جا

استخوان شکسته تا می‌شد

پیرها با عصا ته گودال

بر تنش می‌زدند تا می‌شد

پیکرش را که پشت و رو کردند

زخم ها تازه داشت وا می‌شد

کاش پیش از رسیدن زینب

شمر از روی سینه پا می‌شد

او که جان جهان به قربانش

داشت قربانی از قفا می‌شد

مثل دل کندنِ حرم از او

سر مگر از تنش جدا می‌شد!!

کاش جای دوازده ضربه

به همان نحر اکتفا می‌شد

وقت غارت شدند شاد، انگار

داشت حاجاتشان روا می‌شد

#گروه_شعر_یا_مظلوم
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

مستقیماً به دلِ مضطرِ زینب می‌رفت

نیزه ای که به تن شاه مُوَرَب می‌رفت

مقتل از خونِ جراحاتِ تنش تَر شده بود

خون او در رگ‌ِ خشکیده‌ی مذهب می‌رفت

اسبِ آغشته به خونش به حرم می آمد

خبرش تا به حرم با سُمِ مرکب می‌رفت

راه را تا دلِ گودال نشانش می‌داد

ردِّ خونی که به تسلیت زینب می‌رفت

بود ارثیه‌ی این قوم شهادت اما

شمر ای کاش به گودال مودب می‌رفت

از خدا بی‌خبری بر روی عرش سینه‌ش

تا شود نزد خداوند مقرب می‌رفت

نامرتب شدن پیکر او علت داشت

بر تنش نیزه و شمشیر مرتب می‌رفت

نیزه‌ی دست سنان قاتل او شد،چون داشت

بیشتر خونِ تن از ناحیه‌ی لب می‌رفت

سنگ میرفت خطا.. ؛ تیر نمی‌زد خورشید..

نوه‌ی شمس و ضحٰی مقتل اگر شب می‌رفت

می‌چکید از ته خورجین به زمین نورِ گلوش

داشت خورشید کجا در دل آن شب می‌رفت؟!

زینب از کرب‌وبلا، بعد برادرهایش

با دلی از غم‌ و از داغ لبالب می‌رفت

موقع آمدنش سایه‌ی او دیده نشد

موقع رفتنش اما چه مُعَذّب می‌رفت

#گروه_شعر_یا_مظلوم
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

دور گودال ازدحامی شد
معرکه غرق در حرامی شد

تکیه داده به نیزه ای آقا
خاطرش محو خیمه ها می شد

لشگر کوفه دوره اش کردند
سنگ و تیرش زدند، تا می شد

آنقدر نیزه خورد بر جسمش
نیزه بر روی نیزه جا می شد

زخمی و ناتوان به خاک افتاد
داشت روح از تنش جدا می شد

تا می آمد دوباره برخیزد
استخوان شکسته تا می شد

لشگر آن دم که بر سرش می ریخت
همه آفاق نینوا می شد

پیکرش را که پشت و رو کردند
زخمها تازه خوب وا می شد

لگد شمر، با غرور و غضب
بر سر و صورتش رها می شد

شمر وقتی که روی سینه نشست
کربلا تازه کربلا می شد

سینه سنگین و حنجره پر خون
نفسش سخت و با صدا می شد

از گلو خنجرش نشد ببرد
ولی افسوس، از قفا می شد

کاش می شد که زینبش نرسد
یا که از روی سینه پا می شد

کاش زینب به خیمه بر می گشت
عرش مبهوت این عزا می شد

آه، ناموس حق در آن غوغا
صید صد چشم بی حیا می شد

ناله ی مادرش شنیده که شد
راز گودال برملا می شد

صبح فردا و نعل تازه و اسب
بدنش مثل بوریا می شد

#رضا_فراهانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

آسمان زیر دست و پا گم شد
نور حق بود و در خفا گم شد

جامه ، عمامه و ردای تنش
یا به غارت رسید یا گم شد

چشم برهم زدند عریان شد
چشم بر هم زد و عبا گم‌شد

نیزه هایی که خورده بود حسین
همگی زیر چکمه ها گم شد

وای از ناله ی انا العطشان
که میان سر و صدا گم شد

بین گرد و غبار مرکب ها
همه هستیِ انبیا گم شد

از تن شاه بی ردا میگفت
خواهری وا محمدا میگفت


آه از پیکر رها مانده
از تن شاهِ بی ردا مانده

وقت مغرب شده ست و ذبح حسین
دیر شد ، خواهرش کجا مانده؟

پیر مردی عصا زنان میگفت
صبر کن چند نیزه جا مانده

پاک کن خواهرش نبیند که
بر تنش چند رد پا مانده

قاتل از روی سینه اش پا شد
خنجر کُند بر قفا مانده

همه رفتند خواهر است و حسین
حیف این شمر بی حیا مانده

زیر لب ها خدا خدا میگفت
خواهری وا محمدا میگفت

#امیر_فرخنده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

لحظه های آخر است دیگر
هرکسی هر چه داشت رو میکرد

پیرمردی سنگ می آورد
و یکی نیزه را فرو میکرد

دیگری پاره های جسمش را
تیر میزد و رفو میکرد

ویکی هم گرفته پیکان را
در دهان و در گلو میکرد

یک ضریح دیده اند پنداری
هرکسی حاجتی از او میکرد

بهترین جایزه ها را شاید
شمر نامرد آرزو میکرد

از همه بی آبرو تر بود
آنکه او را پشت و رو میکرد

#حامد_اشتری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

روی زمین افتادی و بال و پرت رفت
نا باورانه نیزه در نیزه سرت رفت

تو زینت دوش نبی بودی ولی حیف
خوردی زمین و زیر مرکب پیکرت رفت

عمامه و خُود و سپر ،شمشیر، حتی
در آن هیاهو یادگار مادرت رفت

ترکیب انگشتان دستانت به هم خورد
وقتی به دست ساربان انگشترت رفت

باور ندارم قسمتی از مقتلت را
باور ندارم که اسارت خواهرت رفت

دیگر چرا در آن بیابان پیکرت ماند ؟؟
دیگر چرا در مطبخ خولی سرت رفت...

یادت میاید دفن کردی اصغرت را ؟؟
بر روی نیزه ها چرا پس اصغرت رفت؟؟

حالا که نزدیک فراتی...با خبر باش!!
از کربلا لب تشنه آخر دخترت رفت...

#علی_اصغر_یزدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_س
#اسارت

ذکر شریف ارباب ، تسبیحِ مستجاب است
پس یاحسین گفتن ، اصلی‌ترین ثواب است

یک قطره اشک ما را ، هفتاد حج نوشته
اربابِ دست‌ودل‌باز ، از بس که خوش‌حساب است

یک بیت گریه کردیم ، صد جِلد معرفت شد
شوریِ اشکِ هیئت ، شیرین‌ترین کتاب است

جُونِ حسین باشی ، بوی بهشت داری
عطر لباس نوکر ، خوشبو تر از گلاب است

این منصبی که داریم ، با انتخابِ زهراست
مادر برای فرزند ، دنبالِ انتصاب است

ذکرِ مصیبتِ او ، تضمین خانه ی ماست
کاخ بدون روضه ، کاشانه‌ای خراب است

ما شهروند‌هایِ ، جمهوریِ حسینیم
خونِ شهید گودال ، تضمینِ انقلاب است

هرگاه گیر کردیم ، گفتیم:یا رقیّه
این نازدانه نامش ، در هر زمان جواب است

دوری وَبالمان شد ، زخمی به بالمان شد
یک سالِ بی زیارت ، بالاترین عذاب است

خرجیِ کربلا را ، پایِ نجف نوشتند
بانیِ اربعینش ، شخصِ ابوتراب است

اربابِ آب‌ها را ، لب‌تشنه سر بُریدند
از داغ حنجرِ او ، دل‌های ما کباب است

زینب میان کوفه ، جانش به لب رسیده...
سَرآستینِ پاره ، آخر کجا حجاب است؟!

آزار پشتِ آزار ، بازار پشتِ بازار
آل علی گرفتار ، دست همه طناب است

آن بانویی که گریان ، دنبالِ نیزه‌داران
هِی می دَوَد پریشان ، حس می کنم رباب است!

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

اطراف ظهر بود که روزم سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه،آه شد
پشت و پناهِ عالمیان،بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد...

بالای گود..،چکمه‌ی یک بددهن رسید
وَ الشِّمرُ جالسٌ..،نفس مادرش بُرید

حلقوم خشک و نیزه ی تیز و سنان مست...
سرنیزه ای بلند شد و خواهری نشست
شیخ قبیله بند دل عرش را گسست
آنقدر پشت‌هم به سرش زد..،عصا شکست

پیری که دیده راه به جایی نمی برد
آمد ادای تشنگی اش را در آورد

ای لعنتی نزن به پری که شکسته است
پنجه نکش به دسته‌ی زلفی که بسته است
بس کن..،تمام پیکرش از هم گسسته است
آهسته پشت و روش کن ای شمر..،خسته است

در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید

ده اسب سمت گودی گودال می دوید
آن بی حیا که نقشه برای تنش کشید
ای کاش نعل تازه به ذهنش نمی رسید
فریاد استخوان تنش را خدا شنید

تا عرش سوزِ ضجّه ی این آه پخش شد
هرجای دشت تکّه ای از شاه پخش شد

عمامه را یکی به روی خاک دید و برد
تسبیح را یکی که به سمتش دوید و برد
دستار را یکی سر فرصت بُرید و برد
کهنه لباس مادر او را کشید و برد

زشت است..،فکر حُرمت این مرد را کنید
عریان نمی شود تن او را رها کنید

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_س
#کوفه

یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده

چشمان شور،آینه ات را نظر زدند
در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند

در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد
پنجاه سال پرده‌نشین..،کوچه‌گَرد شد

تا پای ما به معرکه‌ای نامراد رفت
خلخال دخترانِ حسین‌ات به باد رفت

این کوفیان به نسل تو،گمراه  گفته اند
خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند

بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد
از بس که سنگ خورد حسین‌ات..،کبود شد

نیزه نشین تو همه را پیر کرده است
شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است

این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت
این حرمله کنار رباب تو آب ریخت

از دست این مصیب جانکاه..،داد..،وای
زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،وای

در بزم او نمک به غمِ جاری‌ام زدند
با چوب‌دست روی لب قاری ام زدند

کوفه که زیر پاش نهاد احترام را...
باید خدا بخیر کند شهر شام را

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#کوفه

فعلا نپرس طرز ورود مرا به شهر

بگذار گوشه ای تک و تنها ببینمت

#علی_اکبر_لطیفیان
حُسِیْن‌جان
شال مشکی، سر در خانه زدم پرچم سیاه

این سیاهی ها خلاصه روسفیدم می کند

#مرضیه_عاطفی
#کاروان_اسرا

قسم به عصمت زهرا ، کسی ز روز تولد
مرا اسیر ندیده ، حسین چشم تو روشن

تو رفتی و نشنیدی که خواهرت سر گودال
چقدر طعنه شنیده ، حسین چشم تو روشن

#محمدجواد_شیرازی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اسارت
از روی نیزه ها به زمین می خورد مدام

آن سـر که بـا سه شعبه جدا کـرد حرمله

#علی_زمانیان
#اسارت
خلخال و گوشواره اگر رفت ، جای آن

زیور ، به دور گردن زن ها طناب شد

#علی_اکبر_نازک_کار
بر ذوالجناح و معرفتش غبطه میخورم
بعدازتورانخواست،سرش را شکست و مُرد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اسارت

تو نباشی که می‌برد زین دشت
دختران نحیف قافله را
ابوفاضل اگر نباشد من
چه کنم زجرهای حرمله را؟؟

#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید
#گودال
#بردیا_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

اولین ضربه کربلا لرزید
سرِ گودال مادری افتاد
از حرم یک نگاه پُر خواهش
به لب کُند خنجری افتاد

دومین ضربه شمر هم لرزید!
چکمه اش بر گلو ترحم کرد
ناله ی یا بُنیه ای آمد
خنجری دست و پای خود گم کرد

سومین ضربه غنچه ای پژمرد
لاله در چنگ خاروخس افتاد
سینه ای غرق زخم بود اما
خنجری کُند از نفس افتاد

چارمین ضربه ، پنجمین ضربه
وضع حنجر وخیم تر می شد
ششمین ضربه ، هفتمین ضربه
فاطمه داشت بی پسر می شد

هشتمین ضربه کعبه هم لرزید
درد بر استخوان مماس افتاد
نهمین ضربه خنجر کهنه
پشتِ گردن به التماس افتاد !

دهمین ضربه کاسه ی صبرِ
لشکری رفته رفته سر می رفت
زودتر از سر بریده به شام
قاصدی داشت خوش خبر می رفت

نوبت ضربه ای عجیب رسید!
یازده بار آسمان غش کرد
حرمله سمت خیمه ها می رفت
در حرم معجری جوان غش کرد

وای از ضربه ی دوازدهم !
ضربه ای که سنان پسندتر است
شمر با دست های لرزان گفت:
چه کسی نیزه اش بلندتر است ؟

#وحید_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110