میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.7K subscribers
6.57K photos
830 videos
48 files
614 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#امام_حسن_علیه‌السلام

به دربار تو حاتم نیز از خیل خدم باشد؛
کنار سفره‌ات هر وعده سائل بیش و کم، باشد!

به عشق تو قمر دور زمین میگردد و باید
قد ماه از ادب پیش بلندای تو خم باشد

چه کس مثل تو میبخشد سه دفعه زندگیش را!؟
چه کس مثل تو نام خانه‌اش دارالکرم باشد!؟

ندیدم جز تو شاهی را که حتی با جذامی ها
شود هم سفره و آن لقمه پیشش محترم باشد!

ندیدم جز تو شاهی را که رعیت را به یک لبخند
کند دلخوش ولی قلب خودش دریای غم باشد...

ندیدم جز تو شاهی را که دنیا سائلش، اما؛
تمام سهمش از دنیا مزاری بی حرم باشد!

برای افتخار مردم ایران همین کافیست
همین که کار صحنت دست معماری عجم باشد

سراسر در رواقت از طلا با خط نستعلیق
صد و هجده کتیبه شعرهای محتشم باشد

النگو های خود را نذر صحنت کرده تا شاید
کمی از گنبدت هم یادگار مادرم باشد


#میثم_کاوسی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع

مشک بر دوش سوی علقمه رفت، تا که شق‌القمر نشان بدهد
تا که چشمش هزار معجزه را، بین خوف و خطر نشان بدهد

شیهه در شیهه اسب و گرد وسوار، آسمان مکث کرده تا چه کند؟
خیمه در خیمه گریه می‌شنود، آب را شعله ور نشان بدهد؟!

مشک لب‌تشنه گرم زمزمه شد، گریه‌های رقیه در گوشش
تا که یک دشت لاله‌عباسی، غرق خون جگر نشان بدهد

قبضه‌ی ذوالفقار در مشتش، خشم دریاست در سر انگشتش
کربلا قلعه قلعه خیبر شد، رفت مثل پدر نشان بدهد

با خودش فکر می‌کند که فرات، عطش باغ را نمی‌فهمد
می‌رود معنی شکفتن را، فوق درک بشر نشان بدهد

همه‌ی خشم خونفشان علی، در صدایش وزیده، می‌خواهد
خطبه شقشیقه‌ای دیگر،‌ با رجزها مگر نشان بدهد

ساعتی بعد آفتاب گرفت، لحظه بعثتی شگفت آمد
سوره‌ای قطعه قطعه در دستش، رفت شق‌القمر نشان بدهد


#محمد_حسین_انصاری_نژای
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#روضه

مقابل رخ زرد رباب میزدنت
به جرم تشنگی و بهر آب میزدنت

تبرک از تو و پیراهن تو میخواهند
جماعتی که به قصد ثواب میزدنت

بمیرم ای دل غافل چها که زینب دید
درون مجلس شُرب و شراب میزدنت

مگر که حق کرا خورده ای؟ نمیدانم!
مگر به کینه بر بو تراب میزدنت؟

به قتلگاه برفتی تو با طمانینه*
ولی وحوش همه با شتاب میزدنت

قلم شکست به دستان شاعری شبگرد
نوشت تا که... "شیوخ و شباب میزدنت"

#سروش_وطن_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سه_گانی

حرف عاشقان این است:
گرچه ماجرا تلخ است،
اشک روضه شیرین است.

#علیرضا_مهران
#امام_حسین_علیه_السلام

چشم‌ت به جهان درس شکیبایی داد
معنایی نو به عشق و شیدایی داد

عالم همه یعقوب شد و چشمش را
پیراهن خونین تو بینایی داد

#سیدعلیرضا_شفیعی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع

بی زره آمده، از تن برود
بی‌خود از خود شده، بی «من» برود

پیک مرگ است که با هیبت تیغ
به سوی لشکر دشمن برود

پیرهن‌چاک و رجزخوان آمد
خواست از خاک به گلشن برود

داسها دور سرش چرخیدند
تا در آغوش شکفتن برود

بارش تیر و تگرگ سنگ است
بروی فرشی از آهن برود

چشم‌هایی نگران در پی اوست
نگذارند... ولیکن برود!

جسم وقتی سپر جان بشود
روح در بدرقه تن برود

زیر شمشیر غمش اشک‌فشان
با رجز‌های مطنطن برود

عرق مرگ و یا چشمه خون؟
چیست از روزن جوشن برود؟

پرستاره تنش از بارش زخم
خواست با جلوه روشن برود

همه دشت پر از جلوه اوست
گرچه می‌خواست که بی «من» برود
*
قصه شام بلا سر به سر است
سری از نی روی دامن برود...

#سید‌_مهدی‌_حسینی‌
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع

از بچگی با بچه هایم قد کشیدی
فرقی تو با اکبر برای من نداری
او اربا اربا شد دلم آتش گرفته
قاسم برو که اذن جنگیدن نداری

پرسیدم از تو مرگ در نزدت چگونه ست؟
با اشتیاق خواندی تو احلی من عسل را
میترسم این لشکر بریزد بر سر تو
بغض هزاران ضربه ی جنگ جمل را

فرزند شیری و شجاعت در وجودت
یک لشکری را تو حریفی پهلوونم
قصدت دفاعِ از حرم ؛اما بمیرم
خیلی عطش داری عمو دردت به جونم

تو یادگار مجتبی در کربلائی
پیچیده در کرب وبلا عطر مدینه
در خاطر من زنده شد تنگی کوچه...
یاد جراحت های میخ در به سینه....

#مرتضی_عابدینی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع


چه حال و روز عجیبی، گذشت بر تو حسین جان
که همچو بازِ شکاری، تو آمدی سوی میدان

علی مقابل چشمِ تو پاره پاره بدن بود
میان گرد و غباری تنِ جوان تو پنهان

در آن زمان که به زانو، کشیده ای بدنت را
کنار پیکر اکبر، امان ز حال پریشان

در احتضار، علی میکشید پا به زمین و
نفس نفس زدنش در شماره بود فراوان

ز لَخته خونِ گلویش، دلت به تاب و تب افتاد
فغان کشیدی و گفتی: خدا کند ندهد جان

صدا زدی وَلَدی! خواهرم رسیده کنارت
ز جا بخیر و ببر عمه را ز دیده ی عدوان

مَخواب راحت علی جان! حرم پناه ندارد
مرو که بعدِ تو دنیا، چه جای ماندنِ یاران؟

مَبند دیده بُنَیَّ، سخن بگو دمِ آخر
پس از تو چون رود عباس، وای بر دل طفلان

اگر که چشمِ عمو را سپاه دور ببیند
که رحم می‌کند آندم بدون تو به یتیمان

خدا کند نرود معجری ز حمله به غارت
خدا کند نشود هجمه ای به خیمه ی نسوان

صدای هلهله ها را مگر نمی شنوی که...
تمامِ جبهه شده پر ز پایکوبیِ آنان؟!

اگر به خیمه هجومی شود پس از تو و عباس
نَه گاهواره بماند، نَه زیوری ز عزیزان

پس از شهادتِ یاران، نَه محرمی نَه پناهی
مگر خدا بکند رحم بر سپاهِ غریبان

اَمان ز حالِ رباب و اَمان ز حالِ سکینه
که خاک بر سر دنیا پس از عروجِ شهیدان

#محمود_ژوليده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اصغر_ع
#روضه

تیری که بر گلوی علی جای آب شد
از خونِ او محاسنِ منهم خضاب شد

پنجاه و چند سال ز بدر و حنین رفت
گفتند خونِ خیبر و خندق حساب شد

این طفلِ تشنه لب، سندِ غربت من است
تیری مکید و بر روی دستم بخواب شد

شد پاره پاره مثل فدک، حلقِ نازکش
ذبحی عظیم پاره ی قلب رباب شد

آغوشِ من، اگرچه شده قتلگاه او
لبخند میزند! جگرِ من کباب شد

"لا تُحرِ قَلبی" از طرف خیمه میرسد
گوید سکینه: زَهره ی قلبم مذاب شد

گوید رقیه: بند دلم پاره شد بیا...
ای نازنین برادرِ من، وقت خواب شد

اما ز پشت خیمه کسی گفت: ای رباب...
تعجیل کن، که روی علی در نقاب شد

یک عده نیزه دار، به دنبال غارتند
بشتاب که، مزارِ علی هم خراب شد

بر نیزه، راسِ کودک شش ماهه جا نشد
زینب که دید، در دل او انقلاب شد

بر سر زنان، تمام زنان جیغ می‌کشند
زهرا شنید و خونجگرش بوتراب شد

سرها به نیزه رفت و بدنها بخاک ماند
با اینکه دفن کشته ی اهل عذاب شد

#محمود_ژوليده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اصغر_ع
#روضه

با هر غمی شبیه و برابر نمی شود
هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع) نمی شود

زخمی گذاشت حرمله بر قلب اهل بیت
زخمی که بسته تا صف محشر نمی شود

شش ماهه را ز شیر مگر می شود گرفت!!!؟
باشد، به دست تیر که دیگر نمی شود

اصلا به فرض جرم پدر، هیچ کودکی
با حکم هیچ محکمه کیفر نمی شود

آخر جواب اشک و تلظی ،سه شعبه نیست
آنهم روانه سوی کبوتر نمی شود

ظلمت به روی پیکر خورشید اگر چه تاخت
بر روی جسم غنچه ی پر پر نمی شود!

باب الحوائجی است که جز با نگاه او
احوال شهر غم زده بهتر نمی شود

هرکس گرفت حاجت از او غرق اشک گفت:
هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع)نمی شود

#محمدجواد_منوچهری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#روضه

ماه پوشیده کفن در دل طوفان می رفت
آه فرزند حسن داشت به میدان می رفت

همه دیدند عمو در بغلش غش کرده
چون به میدان بلا داشت دل و جان می رفت

دانش آموخته ی مکتب ثاراللهی
بی زره در نفس سایه ی قرآن می رفت

او که حتی نرسیده است دو پایش به رکاب
در دل لشکر طاغوت رجز خوان می رفت

مرگ از طعم عسل در نظرش شیرین تر
داشت با عشق ،به قربانی سلطان می رفت

گرچه فرزند حسن بود ولی عشق حسین
داشت آئینه ای از لولوء و مرجان می رفت

رقص شمشیر و رجز خوانی او بر دل کفر
داغ می زد پی هم تا خط پایان می رفت

عاقبت بوسه ی شمشیر به فرق سر او
خبر آورد به مهمانی رحمان می رفت

همه دیدند در آغوش عمو جان می داد
ماه را حضرت خورشید به قربان می رفت

#محمدجواد_منوچهری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#شب_ششم

۱
بر اسب نشسته و پر از دلبری است
مانند تغزّلاتِ شعرِ دَری است

بیهوده که نیست کینه اش را دارند
خویَش حسنی و هیبتش حیدری است

2
در پاسخ تو شهد و شکر بود و عسل
تعریف تو از مرگ بدل شد به مثل

از مرگ به تلخی همه جا یاد شده
این طعم جدید را تو دادی به اجل

۳
گفتی به اجل: عسل، چه استثنایی!
شد مرگ به دست تو پر از زیبایی

حالا تو دو روی سکّه ی ایمانی:
"صلح حسنی"،"قیام عاشورایی"

۴
در روضه ی تو اگرچه بدعت بوده ست
این نیز خودش شرح مصیبت بوده است

خون تو حنای روز دامادی بود
یعنی که عروسی ات، شهادت بوده است

۵
بانگ رجزت، شور و شر محشر بود
یادآور یکّه تازی حیدر بود

با این که زره بزرگ تر بود از تو
مرگ از تو هزار دفعه کوچک تر بود

#مهدی_زارعی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع
#روضه

روضه دارد در دل محراب،زین العابدین
نیمه های شب ندارد تاب،زین العابدین

هر محرم سفره داری‌می‌کند در منزلش
مجلسی دارد چه با آداب،زین العابدین

می کند اطعام ایتام و مساکین نیمه شب
مثل حیدر شب ندارد خواب،زین العابدین

اشک می ریزد کنار سفره ی افطاری اش
تا که می خواهد بنوشد آب،زین العابدین

در غم اصغر که با خون خودش سیراب شد
می شود با اشک خود سیراب،زین العابدین

در عزای خواهری با پای پر از آبله
هست قلبش دائماََ بی تاب،زین العابدین

آب آیا می دهی قربانی ات را قبل ذبح؟
پرسشی که دارد از قصاب،زین العابدین

اشک می ریزد برای غربت شیب الخضیب
وقت سجده در دل محراب،زین العابدین

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#محرم

روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را
انگار در آغوش خود دارم حرم را

با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت
فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را

با دست خالی آمدم چیزی ندارم
آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را

من رو به روی گنبد تو نذر کردم
تنها النگوهای دست مادرم را

مثل کبوتر های صحنت پهن کردم
در زیر پای زائران بال و پرم را

حالا که دقت میکنم صحنی نداری
هرچند میگردم همه‌ دور و برم را

با این خیالات دلم جای ضریحت
باید به روی خاک بگذارم سرم را

#سجاد_روانمرد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#شب_ششم

شب ششم شد و قلبم در اضطراب شده
ز حجم مرثیه در سینه انقلاب شده
هوای مرثیه امشب خراب و طوفانی ست
بخوان که روضه از آن روضه های بارانی ست
حسین گفتم و این بهترین عمل شده است
دوباره روضه ی احلی من العسل شده است
کشیده ام نفسِ اعتقادیه روضه
زدم به نام حسن دل به وادیه روضه
دوباره روضه ی مردی کریم میخوانم
شب ششم ز بلایی عظیم میخوانم
کسی که در دل میدان زره نپوشیده
چو شیر شرزه ی در تاب و تب خروشیده
دل حسین از این حُسن عارضش لرزید
دل سپاه ز هل مِن مبارزش لرزید
ز اهل کوفه به جنگش چه آبروها برد
به غیرتی_که ندارند_ کوفیان برخورد
همینکه شعله ی ان تنکرونی اش پیچید
اجل به دور سر نحس کوفیان چرخید
نشست تیغ نگاهش به پیکر ازرق
پرید زود به یک ضربه اش سر ازرق
حکایت ضرباتش به مرتضی رفته
غرور سرخ نگاهش به مجتبی رفته
ولی چه حیف زمان حماسه کوتاه است
بخوان به روضه که باران سنگ در راه است
ز سنگ ها خطِ سرخی روی جبین افتاد
به نیزه ای بدنش بی هوا زمین افتاد
چه زخم ها که نشسته به دست و بازویش
رسیده پنجه ی یک بی حیا به گیسویش
چقدر خم شده این جسم زخمیِ درهم
نمای چهره اش از تیغ ها شده مبهم
چه زخم های مهیبی زده بر این پیکر
شکسته تر شده حتی ز قامت اکبر
چقدر جای سُمِ مرکب است روی تنش
چقدر کم شده از حجم کوچک بدنش
غبار کوچه نشسته است روی گیسویش
کشیده نیزه عمو از شکاف پهلویش

#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#شب_ششم

مثل یک مرد که بر جنگ جهان می آید
سیزده ساله چنان شیر ژیان می آید
سیزده ساله ولی هیبت یل ها دارد
در وجودش جگر حضرت سقا دارد
از جمل خاطره داران همگی ترسیدند
در رجز های پسر اصل پدر را دیدند
جانْ حسن بود که تکبیر ابوفاضل شد
مثل این است که تکثیر ابوفاضل شد
کوفه از نام حسن مثل جمل می لرزید
قاسم از لذت احلی من عسل می خندید
بر لب اهل حرم نام حسن گل می کرد
مادرش بر سر سجاده توسل می کرد
ولی افسوس که از کینه امانش ندهند
فرصت آه عمو جان به زبانش ندهند
مثل آیینه ی بشکسته که صد قسمت شد
زیر مرکب بدن تا شده بد قسمت شد
لبش از داغی سر نیزه ی دشمن می سوخت
بدنش را سم مرکب به زمین ها می دوخت
تیر باران پدر هر که نرفته حالا
سنگ باران پسر آمده در کرببلا
جان نرفته است ز جانش که عمو جان آمد
عطر جانش ز فراسوی بیابان آمد
مرغ بسمل شده از درد به خود می پیچد
با نسیمی بدنش روی زمین می ریزد
زخم پهلوش گواهی ز بنی هاشم بود
روی هر نیزه نشانی ز تن قاسم بود
درد بی درد یتیمی ز تنش بیرون شد
نیزه ای رفت ز پشت بدنش بیرون شد

#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#روضه

چه بلائی سرت ای نورِ دو عین آمده است
تیربارانِ حسن یاد حسین آمده است

قرعه ی قائله انگار به اسمت زده اند
سنگ، کم آمده از بسکه به جسمت زده اند

سرِ لِه کردنِ جسم تو چه بلوا کردند
عقده ها از پدرت را سرِ تو وا کردند

سینه اَت خُرد شده، بسکه لگدمال شدی
زیرِ این نیزه و شمشیر و سنان، چال شدی

سیزده ساله ی بشکسته تنم، صبر نما
ای شده کشته بجای حسنم، صبر نما

بدن هیچ کسی اینهمه پر چین نشده
هیچکس مثل تو، چون فاطمه گلچین نشده

چو غزالی، گلوی نازکِ تو نحر شده
صحن این دشتِ غم، از خونِ تو یک بحر شده

چه بلوغی قد و بالای تو دارد، گُلِ من
غارتِ گیسوی خونریزِ تو شد قاتلِ من

بس مرا خوانده ای، از آهِ تو بیتاب شدم
تشنه لب مانده ای، از شرمِ لبت آب شدم

ناله ی آخری اَت، لحظه ی افتادنِ تو
پیشَت آورد مرا، در دمِ جان دادنِ تو

بغلت میکنم اما ز بغل می‌ریزی
چقدَر از دهن ای مست، عسل می‌ریزی

سوی معراج شدی، در برِ چشمِ ترِ من
جای تو هست همان پیشِ علی اکبرِ من

#محمود_ژوليده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#شب_ششم

خواستم وقتِ تقلایِ تو با شم که نشد
با کمی آب پذیرایِ تو باشم که نشد

هم جوانمُرده‌ام و هم که خجالت زده‌ام
کاش می‌شد که فقط جای تو باشم که نشد

باد انداخت نقابت  حسنم را دیدم
خواستم گرمِ تماشای تو باشم که نشد

سیزده سال برایت پدری کردم حیف
وقت آن بود که بابایِ تو باشم که نشد

آمدی ناله کنی  روی لبت نعل زدند
آمدم موقعِ بلوای تو باشم که نشد

سیزده بار تو را نعل بهَم زد ، گفتم
مانع خُردیِ اعضای تو باشم که نشد

تا سرِ شانه‌ام انداختمت باز شدی
خواستم قدِّ سراپای تو باشم که نشد

#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شب_ششم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع

آسمان خیره به ناخوانده ترین مهمان بود
لشکری منتظر جشن حنابندان بود

گذر صاعقه بر شاخه ی شمشاد افتاد
اضطرابی به دلِ مادر داماد افتاد

ماه داماد حرم، درد به جانش می ریخت
اشک از چشمِ عروس نگرانش می ریخت

کوفه با زخمِ زبان گفت مبارک بادش!
عاقبت ارث پدر را به پسر پس دادش

عمه اش خواست النگو بدهد، طوفان شد
سفره عقد لگدکوبِ سُم اسبان شد

تازه داماد حرم، پیرهنی خاکی داشت
بهتر این است بگویم کفنی خاکی داشت

نعل ها سرمه کشیدند و حنایش بستند
گوشه ای با عجله، حجله برایش بستند

جای سالم به تنش، زخم نیابد، ای وای!
نیزه ای خواست سرش قند بسابَد، ای وای!

تیغ ها رقص کنان جام عسل آوردند
زهر تلخی به تلافیِ جمل آوردند

کینه ها داشت به دل از پدرش آن لشکر
نُقل سنگ از همه سو ریخت سرش آن لشکر

دشنه ها دیر رسیدند حنابندانش
کِل کشیدند کنار بدن بی جانش

#وحید_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اصغر_ع
#روضه

مظلوم ترین ،تشنه ترین طفل شهیدی
در خون خودت مثل علمدار تپیدی

می خواستی آرام بخوابی گل مادر
با قهقهه ی حرمله از خواب پریدی

همراه پدر آمدی و حرمله اینبار
با خنده به خود گفت ،چه حلقوم سفیدی!

گفتی که گلویم سپر غربت باباست
آخر مگر از غربت بابا چه شنیدی

این تیر برای تو بزرگ است عزیزم
شش ماهه ی من! زود به معراج رسیدی

این تیر تو را یک شبه از شیر گرفته..
مادر به فدایت چِقَدَر درد کشیدی

ای حرمله از زندگی ات خیر نبینی
من زنده بمانم پس از این با چه امیدی

#احسان_نرگسی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#روضه #قتلگاه

تیر از بس كه خورده بود حسین

بر تنش مثل پیرهن شده بود

نیزه هاشان تمام شد كم كم

موقع سنگ ریختن شده بود

نفسش بین راه بر می گشت

موقع دست و پا زدن شده بود

هرچه كردند رو به قبله نشد

یعنی آنقدر پاره تن شده بود

زیر انداز خانه های دهات

كفن شاه بی كفن شده بود

#علی_اکبر_لطیفیان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110