خدا آن شب سخن میگفت با صوت یدللهی
خدا پیش محمد دست خود را داشت رو میکرد
#سید_حمید_رضا_برقعی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
خدا پیش محمد دست خود را داشت رو میکرد
#سید_حمید_رضا_برقعی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حرزت_عایشه_ل
قاطر عایشه در فهم، از او بیشتر است
حیفِ یاسین که نبی خواند در آن گوشِ کرش
#محسن_پیشانیسفید
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
قاطر عایشه در فهم، از او بیشتر است
حیفِ یاسین که نبی خواند در آن گوشِ کرش
#محسن_پیشانیسفید
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
تو یدالهی ودستت رزق مارا می دهد
از نجف بادست پر رفتیم هر بار آمدیم..
#میثم_اکبری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
از نجف بادست پر رفتیم هر بار آمدیم..
#میثم_اکبری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
ای که سی سال تو با درد مدارا کردی
روز و شب آرزوی دیدن زهرا کردی
بعد تشییع تن یاس شکسته هر روز
مرگ خود را ز خداوند تمنا کردی
ماه تنهای پر از زخم، پس از مادرمان
کس نفهمید که با چاه چه نجوا کردی
تو از آن روز که مسمار به پهلوش گرفت
سر خود را به دم تیغ مهیا کردی
خنده ی آن زن ملعونه تو را کشت نه تیغ
بعد ها راز دل خویش هویدا کردی
خنده ی اولی و دومی و قنفذ را
بارها در گذر کوچه تماشا کردی
سرت از تیغ شکست و دلت از ضرب قلاف
فرق سر را شبیه پهلوی زهرا کردی
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ای که سی سال تو با درد مدارا کردی
روز و شب آرزوی دیدن زهرا کردی
بعد تشییع تن یاس شکسته هر روز
مرگ خود را ز خداوند تمنا کردی
ماه تنهای پر از زخم، پس از مادرمان
کس نفهمید که با چاه چه نجوا کردی
تو از آن روز که مسمار به پهلوش گرفت
سر خود را به دم تیغ مهیا کردی
خنده ی آن زن ملعونه تو را کشت نه تیغ
بعد ها راز دل خویش هویدا کردی
خنده ی اولی و دومی و قنفذ را
بارها در گذر کوچه تماشا کردی
سرت از تیغ شکست و دلت از ضرب قلاف
فرق سر را شبیه پهلوی زهرا کردی
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
علی ست جلوه ی کل صفات رحمانی
ظهور روح خدا در تنی ست انسانی
به یمن حجت حق است آسمان بر پا
به لطف اوست اگر خلق می خورد نانی
دل تهی ز علی سرزمین قحطی هاست
علی ست باعث هر نعمت و فراوانی
برای خیل یتیمان شبانه نان می برد
به روی دوش خودش می کشید همیانی
زدیم سنگ علی را به سینه زیرا که
به سنگ عشق،محک می خورد مسلمانی
در آستین جهان حیدر است دست خدا
همیشه هست رجز هاش تند و طوفانی
زمان خطبه سخنور به وقت جنگ دلیر
و نیمه های شب و گریه های پنهانی
#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
علی ست جلوه ی کل صفات رحمانی
ظهور روح خدا در تنی ست انسانی
به یمن حجت حق است آسمان بر پا
به لطف اوست اگر خلق می خورد نانی
دل تهی ز علی سرزمین قحطی هاست
علی ست باعث هر نعمت و فراوانی
برای خیل یتیمان شبانه نان می برد
به روی دوش خودش می کشید همیانی
زدیم سنگ علی را به سینه زیرا که
به سنگ عشق،محک می خورد مسلمانی
در آستین جهان حیدر است دست خدا
همیشه هست رجز هاش تند و طوفانی
زمان خطبه سخنور به وقت جنگ دلیر
و نیمه های شب و گریه های پنهانی
#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه
مهمانِ زینب و سحرِ آخرِ علی
دلشوره های نیمه شب و دختر علی
افطار که نخورده، بجز نانی و نمک
حیرانِ اوست سفره، ز چشمِ تر علی
گاهی به آسمان نِگرَد، گه به دخترش
عمریست، هجرِ فاطمه دردِسرِ علی
حالا رسیده وقت وصالِ حبیبه اَش
پیداست این، ز حالِ دلِ مضطر علی
مسجد در انتظارِ نمازِ وداعِ اوست
محراب منتظر، که رسد در بر علی
تیغِ شقیترین پسرِ بوالبشر، ز ترس
مخفی است پشتِ قاتلِ کین پرور علی
انگار اِبنِ ملجمِ پَست است، در کمین
ضربه زند، به نیمهی شب، بر سر علی
بوی سقیفه میرسد، اینبار کوفه را
مکرِ خلیفه میرسد، اینبار کوفه را
قومی که در مسیر سقیفه شتافتند
بینِ سجود، فرقِ علی را شکافتند
روزی هجوم برده به پهلوی فاطمه
روزی به قتلِ شاهِ ولایت شتافتند
آنکه خدا به سجدهی او افتخار داشت
در سینه ها به دشمنی اَش کینه بافتند
دادند عدل و داد علی را ز کف، سپس
خود را میانِ ظلمِ معاویه یافتند
قرآن بروی نیزه زدند و علی که بود
قرآنِ ناطقِ ازلی، برنتافتند
راهِ خوارج، آخرِ راهِ جهنم است
قومی که خویش را به دَمی درنیافتند
نفرین به اُمتی که علی را ز ما گرفت
چون او دگر در عالم و آدم نیافتند
این کینه ها وصی و ولی را شهید کرد
شمشیر و زهر، آل علی را شهید کرد
#محمود_ژولیده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#روضه
مهمانِ زینب و سحرِ آخرِ علی
دلشوره های نیمه شب و دختر علی
افطار که نخورده، بجز نانی و نمک
حیرانِ اوست سفره، ز چشمِ تر علی
گاهی به آسمان نِگرَد، گه به دخترش
عمریست، هجرِ فاطمه دردِسرِ علی
حالا رسیده وقت وصالِ حبیبه اَش
پیداست این، ز حالِ دلِ مضطر علی
مسجد در انتظارِ نمازِ وداعِ اوست
محراب منتظر، که رسد در بر علی
تیغِ شقیترین پسرِ بوالبشر، ز ترس
مخفی است پشتِ قاتلِ کین پرور علی
انگار اِبنِ ملجمِ پَست است، در کمین
ضربه زند، به نیمهی شب، بر سر علی
بوی سقیفه میرسد، اینبار کوفه را
مکرِ خلیفه میرسد، اینبار کوفه را
قومی که در مسیر سقیفه شتافتند
بینِ سجود، فرقِ علی را شکافتند
روزی هجوم برده به پهلوی فاطمه
روزی به قتلِ شاهِ ولایت شتافتند
آنکه خدا به سجدهی او افتخار داشت
در سینه ها به دشمنی اَش کینه بافتند
دادند عدل و داد علی را ز کف، سپس
خود را میانِ ظلمِ معاویه یافتند
قرآن بروی نیزه زدند و علی که بود
قرآنِ ناطقِ ازلی، برنتافتند
راهِ خوارج، آخرِ راهِ جهنم است
قومی که خویش را به دَمی درنیافتند
نفرین به اُمتی که علی را ز ما گرفت
چون او دگر در عالم و آدم نیافتند
این کینه ها وصی و ولی را شهید کرد
شمشیر و زهر، آل علی را شهید کرد
#محمود_ژولیده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#شب_نوزدهم
#از_زبان_دختر_امیرالمومنین_ع
دل دل نکن مسجد نرو دلشوره دارم
خب دخترم ، تو بیقراری، بی قرارم
این چند ساعت راه رفتی گریه کردی
مهمان من یک لحظه هم بنشین کنارم
هر بار دستی بر محاسن می کشی تو
من دستهایم را به روی سر گذارم
امشب شدی مثل شب تشییع مادر
از گریه هایت خاطراتی تلخ دارم
کمتر بگو یافاطمه بس کن دلم ریخت
میل حبیبت کرده ای طاقت ندارم
دیدم کُلون در به شالت گیر کرده
تصویر شد کوچه به پیش چشم تارم
یاد ِ غلاف قنفذ و دست مغیره
از داغی مسمار عمری داغدارم
ای پیرِ نورانی نبینم غرق خونی
دارم سپیدی های مویت می شمارم
امشب دعا کردم زمین خورده نبینم
تا موقع بر گشتنت چشم انتظارم
تو رفتی و ناگاه فریادی شنیدم
فزت و رب الکعبه زهرا جان رسیدم
از کوچه ها فریاد آمد حیدر افتاد
باصورتی خونین امیر خیبر افتاد
تا که شنیدم بی هوا شمشیر خوردی
در خاطرم آمد چگونه مادر افتاد
دیدم سرت را واشده احساس کردم
یکبار دیگر در به روی مادر افتاد
بعد از تو دیگر روز خوش زینب نبیند
پرده نشین کوفه در دردسر افتاد
روزی می آید بی تو می آیم در این شهر
در قلب من دلشوره های معجر افتاد
ای وای از آن شب که در کنج تنوری
خورشید من در دامن خاکستر افتاد
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شب_نوزدهم
#از_زبان_دختر_امیرالمومنین_ع
دل دل نکن مسجد نرو دلشوره دارم
خب دخترم ، تو بیقراری، بی قرارم
این چند ساعت راه رفتی گریه کردی
مهمان من یک لحظه هم بنشین کنارم
هر بار دستی بر محاسن می کشی تو
من دستهایم را به روی سر گذارم
امشب شدی مثل شب تشییع مادر
از گریه هایت خاطراتی تلخ دارم
کمتر بگو یافاطمه بس کن دلم ریخت
میل حبیبت کرده ای طاقت ندارم
دیدم کُلون در به شالت گیر کرده
تصویر شد کوچه به پیش چشم تارم
یاد ِ غلاف قنفذ و دست مغیره
از داغی مسمار عمری داغدارم
ای پیرِ نورانی نبینم غرق خونی
دارم سپیدی های مویت می شمارم
امشب دعا کردم زمین خورده نبینم
تا موقع بر گشتنت چشم انتظارم
تو رفتی و ناگاه فریادی شنیدم
فزت و رب الکعبه زهرا جان رسیدم
از کوچه ها فریاد آمد حیدر افتاد
باصورتی خونین امیر خیبر افتاد
تا که شنیدم بی هوا شمشیر خوردی
در خاطرم آمد چگونه مادر افتاد
دیدم سرت را واشده احساس کردم
یکبار دیگر در به روی مادر افتاد
بعد از تو دیگر روز خوش زینب نبیند
پرده نشین کوفه در دردسر افتاد
روزی می آید بی تو می آیم در این شهر
در قلب من دلشوره های معجر افتاد
ای وای از آن شب که در کنج تنوری
خورشید من در دامن خاکستر افتاد
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#بستر_شهادت
این دو روزه چون سه ماهه مادرم لاغر شدی
حضرت خیبر شکن ،هم سطح با بستر شدی
چشمهای نیمه بازت را به روی من نبند
مادرم را خواب میبینی مگر،باشد بخند
دور لبهایت زبانت را نچرخان جان من
شیر آوردم برایت نوش جان مهمان من
بد زده نامرد زخم تو نمی آید به هم
مثل زخم بازوی مادر سرت کرده ورم
آن غلافی که به کوچه بازوی مادر شکست
تیغِ آن در کوفه آمد بر سر حیدر نشست
قاتلت با طعنه می خندید بر احوال من
گفت بدجوری زدم ،بیهوده دست و پا نزن
مادرم ای کاش امشب بود تا کاری کند
مثل ایام اُحد از تو پرستاری کند
با تکان دست و پایت دست و پا گم کرده ام
آن کفن هایی که مادر داد را آورده ام
می روی از هوش می گویی کلامی بی صدا
کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا
چادرم را از چه می بوسی تو با گریه چنین
با تماشای وقارم پای می کوبی زمین
مَحرمان جمعند دور دخترت گریه نکن
بازهم وا می شود زخم سرت گریه نکن
تا ابوفاضل کنارم هست در آرامشم
چادرم را روی زخم صورت تو می کشم
از ازل بین حسین و قلب من ، احساس بود
مادرم هم روی گیسوی حسین حساس بود
هر چه می خواهی بگو ، بازی نکن با جان من
با تماشای حسین حرف جدایی را مزن
وای اگر روزی ببینم زیر پا افتاده است
زیر زانوهای قاتل از صدا افتاده است
شک ندارم آنکه اموال حرم را می برد
بعد ِ پیراهن می آید معجرم را می برد
کوفیان با ما دمِ دروازه بد تا می کنند
بر سربازار زینب را تماشا می کنند
نان و خرماهای تو روزی ز خاطر می رود
پیش پای دخترت زینب تصدق می شود
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#بستر_شهادت
این دو روزه چون سه ماهه مادرم لاغر شدی
حضرت خیبر شکن ،هم سطح با بستر شدی
چشمهای نیمه بازت را به روی من نبند
مادرم را خواب میبینی مگر،باشد بخند
دور لبهایت زبانت را نچرخان جان من
شیر آوردم برایت نوش جان مهمان من
بد زده نامرد زخم تو نمی آید به هم
مثل زخم بازوی مادر سرت کرده ورم
آن غلافی که به کوچه بازوی مادر شکست
تیغِ آن در کوفه آمد بر سر حیدر نشست
قاتلت با طعنه می خندید بر احوال من
گفت بدجوری زدم ،بیهوده دست و پا نزن
مادرم ای کاش امشب بود تا کاری کند
مثل ایام اُحد از تو پرستاری کند
با تکان دست و پایت دست و پا گم کرده ام
آن کفن هایی که مادر داد را آورده ام
می روی از هوش می گویی کلامی بی صدا
کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا
چادرم را از چه می بوسی تو با گریه چنین
با تماشای وقارم پای می کوبی زمین
مَحرمان جمعند دور دخترت گریه نکن
بازهم وا می شود زخم سرت گریه نکن
تا ابوفاضل کنارم هست در آرامشم
چادرم را روی زخم صورت تو می کشم
از ازل بین حسین و قلب من ، احساس بود
مادرم هم روی گیسوی حسین حساس بود
هر چه می خواهی بگو ، بازی نکن با جان من
با تماشای حسین حرف جدایی را مزن
وای اگر روزی ببینم زیر پا افتاده است
زیر زانوهای قاتل از صدا افتاده است
شک ندارم آنکه اموال حرم را می برد
بعد ِ پیراهن می آید معجرم را می برد
کوفیان با ما دمِ دروازه بد تا می کنند
بر سربازار زینب را تماشا می کنند
نان و خرماهای تو روزی ز خاطر می رود
پیش پای دخترت زینب تصدق می شود
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#شب_نوزدهم
#ضربت_خوردن
وقتی نشست، تیغ به پیشانی علی
"فُزْتُ وَ رَبِّ" بود غزل خوانی علی
خشکیده باد چشمه ی آن سرزمین که شد
بی بهره از دو دیده ی بارانی علی
در جنگ، شیرِ بیشه و در خانه مردِ کار
این بود راه و رسمِ مسلمانی علی
جز در وصال فاطمه و شوق دیدنش
دنیا ندیده بود پریشانی علی
زینب چه حال داشت خدایا که می رسید
لحظه به لحظه، لحظه ی پایانی علی
مادر که رفت امید به غیر از پدر نداشت
گویا ز بعد رفتن حیدر خبر نداشت
#سید_روح_الله_موید
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شب_نوزدهم
#ضربت_خوردن
وقتی نشست، تیغ به پیشانی علی
"فُزْتُ وَ رَبِّ" بود غزل خوانی علی
خشکیده باد چشمه ی آن سرزمین که شد
بی بهره از دو دیده ی بارانی علی
در جنگ، شیرِ بیشه و در خانه مردِ کار
این بود راه و رسمِ مسلمانی علی
جز در وصال فاطمه و شوق دیدنش
دنیا ندیده بود پریشانی علی
زینب چه حال داشت خدایا که می رسید
لحظه به لحظه، لحظه ی پایانی علی
مادر که رفت امید به غیر از پدر نداشت
گویا ز بعد رفتن حیدر خبر نداشت
#سید_روح_الله_موید
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
شب تاریک کوفه، کوچهها در خواب خاموشی
فقط حال یتیمان را نگاه ماه میفهمد
به دام خویش افتادند بوجهلان صفینی
فریب کفر را کی لشکر گمراه میفهمد؟
خوارج چیزی از پند علی هرگز نفهمیدند
کجا آفاق را اندیشهی کوتاه میفهمد؟
مسیر کهکشانها با نگاهش میشود روشن
ولی این قوم آیا راه را از چاه میفهمد؟
علی درد دلی انبوه دارد ، بغض دارد ، آه...
مگر درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
#علی_اصغر_شیری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
شب تاریک کوفه، کوچهها در خواب خاموشی
فقط حال یتیمان را نگاه ماه میفهمد
به دام خویش افتادند بوجهلان صفینی
فریب کفر را کی لشکر گمراه میفهمد؟
خوارج چیزی از پند علی هرگز نفهمیدند
کجا آفاق را اندیشهی کوتاه میفهمد؟
مسیر کهکشانها با نگاهش میشود روشن
ولی این قوم آیا راه را از چاه میفهمد؟
علی درد دلی انبوه دارد ، بغض دارد ، آه...
مگر درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
#علی_اصغر_شیری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شب_قدر
#امیرالمومنین_علیه_السلام
هزار سال اگر اعتکاف بردارد
نیامده است دل از اختلاف بردارد
به مسجد آمد و شمشیر در عبا پنهان
نداشت وقت که حتی غلاف بردارد
علی شناس نبودند، با وجود علی
بنا نبود که دین انحراف بردارد
علی است رو به خدا ایستاده در محراب
سزاست قبله بیاید طواف بردارد
علی است اینکه حریفش نمی شود هرگز
تمام کفر اگر ائتلاف بردارد
ِشکافت کعبه برای علی، همین کافی است
ز کینه فرق علی هم شکاف بردارد
#محسن_ناصحی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
هزار سال اگر اعتکاف بردارد
نیامده است دل از اختلاف بردارد
به مسجد آمد و شمشیر در عبا پنهان
نداشت وقت که حتی غلاف بردارد
علی شناس نبودند، با وجود علی
بنا نبود که دین انحراف بردارد
علی است رو به خدا ایستاده در محراب
سزاست قبله بیاید طواف بردارد
علی است اینکه حریفش نمی شود هرگز
تمام کفر اگر ائتلاف بردارد
ِشکافت کعبه برای علی، همین کافی است
ز کینه فرق علی هم شکاف بردارد
#محسن_ناصحی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شب_قدر
#امیرالمومنین_علیه_السلام
به مسجد می رود معنا کند روح عبادت را
به مسجد می برد با خود علی امشب شهادت را
دلیل محکمی دارد اگر در داخل محراب
فرادا می کند در سجده ی دوم جماعت را
مگر اینبار در بستر بخوابد ساعتی آرام
که سوزانده است عمری در فراقش خواب راحت را
برای کشتنش از بدر تا محراب ، راه افتاد
ندیدم هیچ جا از تیغ ، تا این حد سماجت را
چنان آغوش واکرده است رفتن را که تا امروز
میان مرگ با انسان ندیدم این قرابت را
سحر ، در کمتر از یک لحظه ارکان هدی لرزید
مگر گویاتر از این بود تفسیر قیامت را ؟!
رها شد نغمه ی فزت و رب الکعبه در عالم
علی می خواست دریابیم معنای سعادت را
الستش را بلی گفتیم و اینک چارده قرن است
به دوش شیعه می بینم غم بار امانت را
#محسن_ناصحی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
به مسجد می رود معنا کند روح عبادت را
به مسجد می برد با خود علی امشب شهادت را
دلیل محکمی دارد اگر در داخل محراب
فرادا می کند در سجده ی دوم جماعت را
مگر اینبار در بستر بخوابد ساعتی آرام
که سوزانده است عمری در فراقش خواب راحت را
برای کشتنش از بدر تا محراب ، راه افتاد
ندیدم هیچ جا از تیغ ، تا این حد سماجت را
چنان آغوش واکرده است رفتن را که تا امروز
میان مرگ با انسان ندیدم این قرابت را
سحر ، در کمتر از یک لحظه ارکان هدی لرزید
مگر گویاتر از این بود تفسیر قیامت را ؟!
رها شد نغمه ی فزت و رب الکعبه در عالم
علی می خواست دریابیم معنای سعادت را
الستش را بلی گفتیم و اینک چارده قرن است
به دوش شیعه می بینم غم بار امانت را
#محسن_ناصحی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
شاید زبان حال اباعبدالله(ع)به پدرش امیرالمومنین(ع) این باشد که:
غرق خون گشتی و طفلان همه شیر آوردند
جرعه ای آب طلب کردم و تیر آوردند
شُکر و صد شُکر تنت زیر سُمِ اسب نرفت
تن بی جان من از صدر به زیر آوردند
کوفه و شام پر از هلهله شد،غوغا شد
آن زمانی که به این شهر اسیر آوردند
#محمدمعین_پوریلان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
غرق خون گشتی و طفلان همه شیر آوردند
جرعه ای آب طلب کردم و تیر آوردند
شُکر و صد شُکر تنت زیر سُمِ اسب نرفت
تن بی جان من از صدر به زیر آوردند
کوفه و شام پر از هلهله شد،غوغا شد
آن زمانی که به این شهر اسیر آوردند
#محمدمعین_پوریلان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شب_نوزدهم
آن غلافی که به کوچه بازوی مادر شکست
تیغِ آن در کوفه آمد بر سر حیدر نشست
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
آن غلافی که به کوچه بازوی مادر شکست
تیغِ آن در کوفه آمد بر سر حیدر نشست
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#مدح #مرثیه
ای ز ازل وجود تو، بدون انتها علی
آینه ی محمدی ، آیت کبریا علی
علم بود کبوتر ، بام (سلونی ) شما
یقین ، چو طفل مکتب (لو کشف الغطا) علی
تویی که در شبی شگفت ، از سر شام تا سحر
در همه جای بوده ای ، با همه کس سوا علی
نه در سرای دخترت ، بر سر سفره ی خدا
خدا گواست از تو شد ، حق نمک ادا علی
پیمبری که پای او ، به قاب قوس می رسد
به شانه ی بلند او ، نهاده ای تو پا علی
سوره ی توبه شاهدت ، که عصمت تو از خداست
شریک اسم اعظمی ، نقطه ی تحت با علی
کمال تو جلالت ، سید مرسلین شده
جمال تو عبادت ، سیده النسا علی
نماز تو نشانه ی ، دیدن آفریدگار
رکوع توست شاهد ، زکات بر گدا علی
ببار رحمت خدا ، جهان گرسنه مانده است
(و یطعمون ) باز کن ، سفره ی هل اتی علی
شکافت فرق کعبه و ولادتی دوباره شد
فزت و رب کعبه را ، بخوان هماره یا علی
مرد که گریه میکند ، یقین دلش شکسته است
گریه مکن دلاور ، حدیث لا فتی علی
خلوت چاه محرم ، روضه ی نا تمام توست
شمع وجود تو پر از ، گریه ی بی صدا علی
بگو که بیت وحی را ، چرا ز کینه سوختند؟
بگو که سوخت کوثرت ، میان شعله ها علی
قسم به چشمهای تو ، میان کوچه دیده اند
که صبر بسته دست تو ...که صبر تا کجا؟ علی
#میثم_مومنی_نژاد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح #مرثیه
ای ز ازل وجود تو، بدون انتها علی
آینه ی محمدی ، آیت کبریا علی
علم بود کبوتر ، بام (سلونی ) شما
یقین ، چو طفل مکتب (لو کشف الغطا) علی
تویی که در شبی شگفت ، از سر شام تا سحر
در همه جای بوده ای ، با همه کس سوا علی
نه در سرای دخترت ، بر سر سفره ی خدا
خدا گواست از تو شد ، حق نمک ادا علی
پیمبری که پای او ، به قاب قوس می رسد
به شانه ی بلند او ، نهاده ای تو پا علی
سوره ی توبه شاهدت ، که عصمت تو از خداست
شریک اسم اعظمی ، نقطه ی تحت با علی
کمال تو جلالت ، سید مرسلین شده
جمال تو عبادت ، سیده النسا علی
نماز تو نشانه ی ، دیدن آفریدگار
رکوع توست شاهد ، زکات بر گدا علی
ببار رحمت خدا ، جهان گرسنه مانده است
(و یطعمون ) باز کن ، سفره ی هل اتی علی
شکافت فرق کعبه و ولادتی دوباره شد
فزت و رب کعبه را ، بخوان هماره یا علی
مرد که گریه میکند ، یقین دلش شکسته است
گریه مکن دلاور ، حدیث لا فتی علی
خلوت چاه محرم ، روضه ی نا تمام توست
شمع وجود تو پر از ، گریه ی بی صدا علی
بگو که بیت وحی را ، چرا ز کینه سوختند؟
بگو که سوخت کوثرت ، میان شعله ها علی
قسم به چشمهای تو ، میان کوچه دیده اند
که صبر بسته دست تو ...که صبر تا کجا؟ علی
#میثم_مومنی_نژاد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#مدح
ای که توحید از وجودت یافته تمثال ها
در نبوت احمدی و ، در امامت آل ها
نور تو دیدند، چون خورشید، حتی کورها
مدح تو خواندند، چون آیات، حتی لال ها
در فصاحت پیش تو صف بسته قدهای الف
در بلاغت نزد تو خم گشته قد دال ها
کن تلاوت (ما لها) را تا زمین بشناسدت
معنی (انسان) تویی در سوره ی (زلزال)ها
جامه ی جنگ تو بی پشت است و در وقت نبرد
هیچ کس چون تو نکرد از مرگ استقبال ها
سنگ بستن بر شکم سهم تو گشته از جهان
داغ شد دست عقیل از سهم بیت المال ها
جامه های پر بها تر را به قنبر داده ای
تا وجود اطهرت ، عریان شد از آمال ها
در نمازت تیر از پای تو بیرون میکشند
در نمازت تیغ بر فرقت زند دجال ها
تو به سجده رفتی و شمشیر پشتت سجده رفت
رب کعبه رستگارت دید در آن حال ها
گفتی از غیرت اگر مردی بمیرد عیب نیست
وقتی از پای زنی غارت شود خلخال ها
غیرت اللهی و حق داند که بر تو چه گذشت
از غلاف تیغ و... از رنگ کبود بال ها
ای که بخشیدی به سائل خاتم خود را ببین
کربلا تکرار شد این قصه در گودال ها
#میثم_مومنی_نژاد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح
ای که توحید از وجودت یافته تمثال ها
در نبوت احمدی و ، در امامت آل ها
نور تو دیدند، چون خورشید، حتی کورها
مدح تو خواندند، چون آیات، حتی لال ها
در فصاحت پیش تو صف بسته قدهای الف
در بلاغت نزد تو خم گشته قد دال ها
کن تلاوت (ما لها) را تا زمین بشناسدت
معنی (انسان) تویی در سوره ی (زلزال)ها
جامه ی جنگ تو بی پشت است و در وقت نبرد
هیچ کس چون تو نکرد از مرگ استقبال ها
سنگ بستن بر شکم سهم تو گشته از جهان
داغ شد دست عقیل از سهم بیت المال ها
جامه های پر بها تر را به قنبر داده ای
تا وجود اطهرت ، عریان شد از آمال ها
در نمازت تیر از پای تو بیرون میکشند
در نمازت تیغ بر فرقت زند دجال ها
تو به سجده رفتی و شمشیر پشتت سجده رفت
رب کعبه رستگارت دید در آن حال ها
گفتی از غیرت اگر مردی بمیرد عیب نیست
وقتی از پای زنی غارت شود خلخال ها
غیرت اللهی و حق داند که بر تو چه گذشت
از غلاف تیغ و... از رنگ کبود بال ها
ای که بخشیدی به سائل خاتم خود را ببین
کربلا تکرار شد این قصه در گودال ها
#میثم_مومنی_نژاد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#مدح
ماه، گرم همزبانی با یتیمی دیرجوش
سرو، آن سروی که دارد بار خرما روی دوش
گوهر، آن گوهر که از شوق ظهور روی او
رودها از روز اول گشتهاند آئینه پوش
نام او را میبرم، نامی که بعد از بردنش
میشود شیرین دهانِ میثم خرمافروش
بند بند من گدای مدحت آن شاه شد
کاسه پیش آورده چشم و مشت وا کردهست گوش
من دلم سنگ است اما کعبه یادم دادهاست
گاه لب وا میکند از شوق، سنگ سخت کوش
ای خوشا تیغی که در پیکار بردارد خراش
یک دم اما در دفاع از او نیفتد از خروش
ای خوشا همامِ عاشق دید مولا را و گفت
«نرخ جام باده، جان کرده ست پیر می فروش»*
ای برادر آنکه با مهر علی داده ست دست
شمع بیت المال را باری نمیخواهد خموش
نام او را خوانده اما در مقامش ماندهام
چشم نابینای من درکی ندارد از نقوش
جای گل رویید چاه و رفت بالا نخل آه
خون خاک از غربت او بارها آمد به جوش
کاسۀ صبر یتیم آنشب سرآمد پشت در
رفت او و در خیالم بارها رفتم ز هوش
قرنها بعد از علی دنیا بهارانی ندید
عاقبت از راه میآید سواری سبز پوش
* وامی از میرداماد
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح
ماه، گرم همزبانی با یتیمی دیرجوش
سرو، آن سروی که دارد بار خرما روی دوش
گوهر، آن گوهر که از شوق ظهور روی او
رودها از روز اول گشتهاند آئینه پوش
نام او را میبرم، نامی که بعد از بردنش
میشود شیرین دهانِ میثم خرمافروش
بند بند من گدای مدحت آن شاه شد
کاسه پیش آورده چشم و مشت وا کردهست گوش
من دلم سنگ است اما کعبه یادم دادهاست
گاه لب وا میکند از شوق، سنگ سخت کوش
ای خوشا تیغی که در پیکار بردارد خراش
یک دم اما در دفاع از او نیفتد از خروش
ای خوشا همامِ عاشق دید مولا را و گفت
«نرخ جام باده، جان کرده ست پیر می فروش»*
ای برادر آنکه با مهر علی داده ست دست
شمع بیت المال را باری نمیخواهد خموش
نام او را خوانده اما در مقامش ماندهام
چشم نابینای من درکی ندارد از نقوش
جای گل رویید چاه و رفت بالا نخل آه
خون خاک از غربت او بارها آمد به جوش
کاسۀ صبر یتیم آنشب سرآمد پشت در
رفت او و در خیالم بارها رفتم ز هوش
قرنها بعد از علی دنیا بهارانی ندید
عاقبت از راه میآید سواری سبز پوش
* وامی از میرداماد
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#مدح
#شب_قدر
بین یاران، جز علی *هارون پیغمبر نبود
غیر مولا هیچ کس شایسته منبر نبود
آنکه در وقت خطر خوابید جای مصطفی
جز علی بن ابی طالب کسی دیگر نبود
مرتضی را با مقام و منصب دنیا چه کار
این لباس کوچک اصلاً در حد حیدر نبود
مثل طفلی خرد دنبالش عدالت میدوید
هیچ فردی از ابوالایتام عادل تر نبود
حیدر کرار بیشک اختیار الموت داشت
ابن ملجم خاک پای فاتح خیبر نبود
فرق او را هم جدا کردند چونکه فرق داشت
شکر اما بین دست قاتل انگشتر نبود
...
وقت غسل نیمه شب با خود چنین می گفت علی
فاطمه جان کاش در این حد تنت لاغر نبود
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح
#شب_قدر
بین یاران، جز علی *هارون پیغمبر نبود
غیر مولا هیچ کس شایسته منبر نبود
آنکه در وقت خطر خوابید جای مصطفی
جز علی بن ابی طالب کسی دیگر نبود
مرتضی را با مقام و منصب دنیا چه کار
این لباس کوچک اصلاً در حد حیدر نبود
مثل طفلی خرد دنبالش عدالت میدوید
هیچ فردی از ابوالایتام عادل تر نبود
حیدر کرار بیشک اختیار الموت داشت
ابن ملجم خاک پای فاتح خیبر نبود
فرق او را هم جدا کردند چونکه فرق داشت
شکر اما بین دست قاتل انگشتر نبود
...
وقت غسل نیمه شب با خود چنین می گفت علی
فاطمه جان کاش در این حد تنت لاغر نبود
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110