میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
11.3K subscribers
6.5K photos
797 videos
48 files
604 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#حضرت_عباس_ع
#مدح

مثل مولا در دل میدان، هیاهو می کنی
تیغ می چرخانی و از شوق، هوهو می‌کنی

در میان گرد و خاکی که به پا شد در هوا
پرچمت را آیه ی «ثمّ الستقاموا» میکنی ۱

پیش پایت، لشکری از کافران افتاده اند
پلک بر هم میزنی هرگاه؛ جادو میکنی!

جذبه ی چشمت برای عاشقان، آرامش است
شیری و در بیشه ی دل، صید آهو میکنی

ماهیان، دل را به دریای جنونت می زنند
لحظه ای که شانه را در موج گیسو میکنی

آنچه خوبان با هزاران چشمِ مردم می کنند
ماهتابا...! با اشارت های ابرو میکنی

دلخوشی های تو ای ماه غریبستان چه بود!؟
اینکه عمرت را تماماً، وقف محرومی کنی

چون کبوتر می پرند از پیش چشمت، کاسبان
ابرویت را تا که شاهینِ ترازو میکنی

کربلا، معراج دستان بلندت می شود
آسمان را با خودت همراه و همسو میکنی

با رجزهای بلندت چون مسیح بر صلیب
دست دشمن را برای دوستان رو میکنی

صالحی و صالح آباد است هر جا که تویی
مومنی و وقت مرگ، انگار... گُل بو میکنی

تیرها و نیزه ها را در نیاور از تنت -
ای عزیز فاطمه؛ چون درد پهلو میکنی

#محمد_عابدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت

ﺭﻭﺯﯼ ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

شاه ﺑﺎﻧﻮﯼ ﮐﻼ‌ﺑﯿﻪ ﭘﺴﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ
ﭼﺸﻢ ﻭﺍ ﮐﻦ، ﭘﺪﺭ ﺧﺎﮎ ﻗﻤﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ

ﻫﺮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻓﻄﺮﺳﯿﺎﻥ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﻧﻈﺮﺵ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﮔﻬﻮﺍﺭﻩ ﺳﻘﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ

ﺯﻭﺭ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺣﺪ ﻭ ﻋﺪﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﻡ ﺑﻨﯿﻦ، ﺍﻡ ﺍﺳﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺯﻣﯿﻦ ﺣﯿﺪﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺍﺭﺩ
ﮐﻌﺒﻪ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺯ ﺗﺮﮎ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ

ﻣﺎﻩ ﺫﯼ‌ﺍﻟﺤﺠﻪ ﮐﻪ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻋﺎﺯﻡ ﺷﺪ
ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﮐﻌﺒﻪ ﻭﻟﯽ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﺤﺮﻡ ﺷﺪ

ﺩﺭ ﻃﻮﺍﻓﺶ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﻋﻘﻞ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ
ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ((ﻟﮏ ﻟﺒﯿﮏ)) ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ!

ﺍﯾﻦ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺒﻠﻪ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ
ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ

ﻋﻠﯽ ﺍﮐﺒﺮ ﺑﻪ ﺛﻨﺎ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ:
ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻨﺒﺮ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﻪ ﻋﻤﻮ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ

ﺧﻄﺒﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻣﺤﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩ
ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻗﺒﻠﻪ ﻧﻤﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩ

ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺣﻖ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﯾﺠﺎﺩﺵ ﮐﺮﺩ
ﻣﺴﺠﺪﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻦ ﺁﺑﺎﺩﺵ ﮐﺮﺩ
 .
.
.
ﺍﺯ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﭘﺎﯼ ﻧﮑﺸﯿﺪﻡ ﻫﺮﮔﺰ
ﭼﻮﻥ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺱ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﻫﺮﮔﺰ
 
ﮐﺎﺷﻒ ﺍﻟﮑﺮﺏ ﺗﻮﯾﯽ؛ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺗﻮﯾﯽ
ﭘﺪﺭ ﺧﺎﮎ ﻋﻠﯽ ﻭ ﭘﺪﺭ ﺁﺏ ﺗﻮﯾﯽ!

ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ﺟﺎﯼ ﺣﺴﻦ ﺟﺎﯼ ﺣﺴﯿﻦ
ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﺗﻮ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﺤﺮﻣﯿﻦ

ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻭ ﻗﻤﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻓﻘﻂ ﻣﺤﻀﺮ ﺯﯾﻨﺐ ﺳﺮ ﺗﻮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﺳﺖ

ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﯼ ﺗﻮ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﯽ ﻫﺎﺷﻢ ﺑﻮﺩ
ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺭﺟﺰ ﻗﺎﺳﻢ ﺑﻮﺩ

ﺯﻭﺭ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﻋﻠﯽ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﻭﯾﺖ
ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﯿﺰ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﻭﯾﺖ

ﺗﯿﻎ ﭼﺮﺧﺎﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﻭ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﺍﺳﺖ
ﻟﺸﮕﺮﯼ ﭘﯿﺸﺖ ﺍﮔﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﻣﯿﺪﺍﻥ، ﻫﯿﭻ ﺍﺳﺖ

ﻭﺳﻂ ﺟﻨﮓ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺍﯼ
ﻓﻦ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺯ ﮐﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﯼ؟!

ﺍﯼ ﺟﻮﺍﻥ! ﭘﯿﺮ ﺭﻫﺖ ﮐﯿﺴﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺎﻩ ﺑﮕﻮ؟
((ﺃﺷﻬﺪ ﺃﻥ ﻋﻠﯿﺎً ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ)) ﺑﮕﻮ

ﺍﻭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﺮﺍ
ﻣﺪﺡ ﺍﻭ ﮐﺎﺭ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﺮﺍ

#مجید_تال
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت

باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت
از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت
نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت
آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت

ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد
علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد

نخل پر برکت توحید ثمردار شده
نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده
کهکشان های خداوند خبردارشده
پدر خاکیِ افلاک پسردار شده

صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد
دست آب ور خود را چقدر می بوسد

ابرویش جلوه‌ی ربّ است اُبُهَت دارد
زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد
چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد
نام او جامِ طهوری است که شربت دارد

صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید
چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید

گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره
چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره
برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره
پلک باران به تماشای نگاهش خیره

آسمان خیره به چشمان تر این ماه است
چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است

رشته‌ ی وصلت عُشاق،نخ دامن او
رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او
دَرِ جنّات خدا ،دُکمه ی پیراهن او
ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او

غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است
پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است

هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت
اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت
بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت
سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت

سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد
وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد

دست عباس به دامان امام حسن است
سند قلب اباالفضل به نام حسن است
سالیانی است که درگیر مرام حسن است
گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است

چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته
کرم حضرت ساقی به برادر رفته

ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت
شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت
کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت
دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت

گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت
کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت

آفریده شده عباس برای زینب
سینه ی او سپر دفع بلای زینب
جان عشاق اباالفضل،فدای زینب
ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب

همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم
پاسبانان دمشقیم به عباس قسم

سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش
دست ما را برسانید به اعطینایش
این که خوانده است حسین بن علی آقایش
ارمنی های محلّه اند علم‌کِش هایش

هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد
نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد

کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند
مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند
مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند
دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند

تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد
تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد

آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش
از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش
مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش
چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش

آن که از خاک درش کور شفا می گیرد
با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد

سرو سبز علویّات برومند شده
شانه ی او به بلندای دماوند شده
چهره اش بانی پیدایش لبخند شده
خطبه خوان حرم امن خداوند شده

مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد
کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد

آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است
با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است
بین اطفال حسین بن علی،محبوب است
سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است

طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد
هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد

آه! از لحظه ی شومی که بلا نازل شد
بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد
اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد
کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد

دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت
ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت

رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت
مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت
وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت
آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت

چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد
بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#امام_سجاد_ع_ولادت

ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید
در دل صورها، صدا پیچید
صوت شیرین ربَّنا پیچید
عطر سجاده ی خدا پیچید

مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک
سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک

نغمه ی چَنگ و ضَربِ دف آمد
موسمِ شادی و شعف آمد
مِی عُشّاق از نجف آمد
دادِ کعبه از آن طرف آمد:

گوش‌ها! بشنوید فریادم
عاشقِ سینه‌چاکِ سجادم

ماه، نِعمَ الْبَدَل* گرفت تو را
حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را
شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را
تا پدرجان بغل گرفت تو را

شب میلاد..،کربلا رفتی
بین آغوشِ عشقِ ما رفتی

ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم
بخدا سرسپرده ی یاریم
دار بر دوش ، مثلِ تَمّاریم
با علی‌ها چه عالمی داریم

شَرَفُ الشَّمس مشرقینی تو
دوّمین حیدر حسینی تو

عشق تزریق کرده در جانت
تا پدر کرده بو‌سه‌بارانت
عمه می گفت:ای به قربانت...
...به عمویت کشیده چشمانت

چشمه ای، رو به جو نخواهی زد
با ابالفضل مو نخواهی زد

فرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست
بامِ تو لانه ی کبوترِ ماست
خانه‌ات سرپناهِ آخرِ ماست
مادرت آبرویِ کشورِ ماست

با تو ما نیز جزءِ این ایلیم
عجمی زاده ایم..،فامیلیم

هر که در کویِ وحدتِ تو دوید
از همه غیر رَبِّ خویش بُرید
بال هرکه عروج را فهمید
از صحیفه به صحن عرش رسید

مَلَک وحی اگر جلیل شده
با دعایِ تو جبرئیل شده

قَطره ی نطقِ تو خودش دریاست
واژه هایت عجیب،بی‌همتاست
منبرت بانیِ تحول‌هاست
خطبه ات مُهرِ ثبتِ عاشوراست

از تو داریم نوحه و دم را
از تو داریم این محرم را

غمِ من را حضور تو کم کرد
عشق را بین سینه ام دم کرد
گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد
حَرَمت را درست خواهم کرد

در بقیعت به پا کنم..،علنی!
اوّلین چایخانه ی حسنی

کاشی‌اش پُر لَعاب خواهد شد
دل زُوّار آب خواهد شد
آب حوضش شراب خواهد شد
صحن‌ها ، انقلاب خواهد شد

کنج هر صحن،انجمن داری
تا خودِ صبح،سینه‌زن داری

در حرم عطر ناب خواهم ریخت
مثل مشهد،گلاب خواهم ریخت
مشک بر دوش..،آب خواهم ریخت
یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت

سهم جسمِ ضریح تو..،تب نیست
بی‌حیا دور عمه زینب نیست


*بهترین جایگزین
#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع_ولادت

کیستی ای که چنین بویِ علی را داری
روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری

پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری

در قنوتِ تو رسیدیم  و مسلمان گشتیم
واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری

بینِ سجاده‌ی تو عشق نفَس می‌گیرد
شاخه‌ای از گلِ شب‌بوی علی را داری

هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*
 که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری

نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند
ای که در قُرب  هیاهویِ علی را داری

کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند
چشمِ بد دور که بازوی علی را داری


ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم
آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم


تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه
همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه

ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم*
که تویی آینه‌گردان اَباعَبْدِاللّه

فاطمه سخت پسند است ولی بُرده عروس
از همین خاکِ تو  ایرانِ اَباعَبْدِاللّه

همه‌ی خطه‌ی ما گوشه به گوشه حرم است
هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه

چادری روی سر از هدیه‌ی زینب دارد
شهربانویِ شبستانِ اَباعَبْدِاللّه

ماه من آمدی و اهلِ مدینه تا صبح
می‌شنیدند علی‌جانِ اَباعَبْدِاللّه

شانه‌اش را به گمانم که تکان داد حسن
بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه

سفره‌داریِ تو بوده است نخوردیم اگر..‌
..نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه


تا قیامت نفَس حضرت زینب هستی
پرورش یافته‌ی غیرت زینب هستی


من تو را خواسته‌ام وقت دعا  دیگر هیچ
برسانید مرا سمت خدا  دیگر هیچ

از خدا عمر طلب کرده‌ام آقا که شوَم
عاقبت کارگرِ صحن شما دیگر هیچ

حرمی مثل نجف... لحظه‌ی آخر آنجا
سر گذارم زیرِ ایوان طلا دیگر هیچ

غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه
غرق در نورِ تو  از هرچه رها... دیگر هیچ

هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی
بس بوَد این ، من و اجدادِ مرا دیگر هیچ

این سه‌شب کاش که زهرا بنویسد عیدی
ما و یک عمر نجف کرببلا دیگر هیچ

هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان
ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ


کیسه بر دوش قدم باز به ویرانه بزن
ما گداییم شبی هم درِ این خانه بزن


اِذن اگر بود به شمشیر نشان می‌دادی
دشت را با دَمِ تکبیر تکان می‌دادی

اِذن اگر بود علی را به اُحد می‌دیدند
وقت تفریح به میدان هیجان می‌دادی

یا حسن می‌شدی و قلبِ جمل می‌لرزید
بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان می‌دادی

اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش
با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان می‌دادی

تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر..‌.
...ملک‌الموت در این معرکه جان می‌دادی

تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند
صبر می‌کردی و بر مرگ امان می‌دادی

گرچه تیغی نزدی ، جامع‌الاضدادِ  زمین
درسِ مردی و شرافت به جهان می‌دادی


در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم
با تو الطافِ نفس‌گیرِ علی را دیدیم


من که از خاکِ خراباتِ توام بسم‌الله
سائلِ کوچه‌ی خیراتِ توام بسم‌الله

که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم
آمدم  بر سرِ میقات توام بسم‌الله

یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم
جرعه‌ای! تشنه‌ی آیاتِ توام بسم‌الله

روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست
چشم بر زلفِ عنایات توام بسم‌الله

گرچه پنهان زِ همه  خادمِ حجاج شدی
کعبه‌ای، رو به ملاقاتّ توام بسم‌الله

تا مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی
بین محرابِ مناجات توام بسم‌الله

مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد
با صحیفه همه شب مات توام بسم‌الله


خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم
سال‌ها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم


سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان
 سمتِ سجاده‌ی خود بارِ دگر برگردان

چشمِ شوریده‌ی ما را تو به دریا برسان
چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان

خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب
نخلِ خشکیده‌ی ما را به ثمر برگردان

یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه
باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان

از درِ خیمه صدایت چقدر بی‌جان است
ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان

عمه می‌گفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین
او که اُفتاده زمین  تیغ و تبر برگردان

گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زده‌اند
پیکرش را تو بیا  سمتِ دگر برگردان


آه بیمارِ حرم  اینهمه از حال نرو
به عصا تکیه مده جانب گودال نرو

*حافظ
*میرنجات اصفهانی
#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع_ولادت

موسیقی عُشّاق دفش فرق ندارد
دلداده که حُزن و شعفش فرق ندارد

دل؛ تُنگ بلوری‌ست پُر از عشق به سادات
یک دایره که هر طرفش فرق ندارد

آن طاقچه ای که وسطش حک شده زهرا
با عرش خدا قوسِ رَفَش فرق ندارد

در حِصن علی هر که درآمد..،در امان است
این ساختمان سقف و کفش فرق ندارد

مقصود لب ما نمی از کوثر مولاست...
این تیر ، خدایی هدفش فرق ندارد؟!

دنبال علی هاست دل در به در ما
پس خاک بقیع و نجفش فرق ندارد

قنداقه ی سجّاد در آغوش حسین است
دیدیم که دُر با صدفش فرق ندارد


در عالم ذر مِهر تو در قلب من افتاد
ای حضرت سجّاده‌نشین! خانه‌‌ات آباد


تفسیر کند حُسن تو تجلیل شدن را
تشریح کند اشک تو تنزیل شدن را

الفاظ خداوند ، عبارات صحیفه است
دادند به تو قدرت تمثیل‌ شدن را

در زنگ کلاسِ کلماتت همه هستند...
یعنی تو ببین عاشق تحصیل‌ شدن را!

گهواره‌ی چوبیِ تو معراج پَر ماست
بخشید به ما فرصت جبریل‌ شدن را

تشخیص تو و چهره ی بابات محال است...
آموختی آئینه ی این ایل شدن را

شهزاده‌ی ایران! همه مدیون تو هستیم
این حِس شعف‌آورِ فامیل‌ شدن را

تقدیر زمستانی ما با تو بهاری‌ست
تقویم گره زد به تو تحویل‌ شدن را


غمناک شدن با تو بعید است همیشه
هر روز کنارت شبِ عید است همیشه


عشق تو به سلمان اگر اِحراز نمی شد
این قصه‌ی عاشق‌شدن آغاز نمی شد

از چهره اگر پرده نیانداخته بودی
شخصیت عُشّاق تو ابراز نمی شد

گر مادر ایرانی‌تان لطف نمی کرد
اهل عجم این‌قدر سرافراز نمی شد

در پنجره ی چشم تو دیدیم خدا را...
هر منظره ای این همه دلباز نمی شد

صحن پُر خاک تو مرا عرش‌نشین کرد
بی تو پر من لایق پرواز نمی شد

موسای کلیمی و عصایت کلمات است
بی نُطق تو در معرکه اعجاز نمی شد

آهنگ کلام تو پُر از شور حسینی‌ست
آن نغمه جز این حنجره هم‌ساز نمی شد


از نطق پر از منطق‌ات افکار بهم ریخت
با خطبه ی تو لشکر کفار بهم ریخت


ما جیره‌خورِ سفره‌ی پُر بار تو هستیم
پس تا اَبَدُ الدَّهر بدهکار تو هستیم

مانند عمو‌جان حسنت دست‌ به خِیری
شرمنده‌ی این شیوه‌ی رفتار تو هستیم

از خانه‌یمان عطر ابوحمزه بلند است
ما پرسه‌زنان در دل گلزار تو هستیم

تمثال تو در قاب دعا جای گرفته
هر ثانیه مشتاق به دیدار تو هستیم

ای چارمین خط‌کشِ توحید خداوند!
عمریست که ما بنده‌ی معیار تو هستیم

اقرار به حَقّانیتت کُفر اگر بود
منصور تو هستیم..،سرِ دار تو هستیم

آن رازِ پُر از رمز مصیباتِ عظیمی
مابینِ کُتُب در پیِ اسرار تو هستیم

ناموس تو را در دل انظار کشاندند...
ما لطمه‌زن روضه‌ی بازار تو هستیم


وای از صف طولانی دروازه ی ساعات
ای کاش نفهمیم چه آمد سر سادات!...

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دعا کردم بیایی زیر باران
دعا در زیر باران مستجاب است

#سید_حمید_رضا_برقعی
🍃
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام

جز یک نسب که از تو به خود بسته چیستم؟
من آنچنان که آل علی هست نیستم!

اما مرا هم ای علی از خود مران که من،
تا چشم داشتم به حسینت گریستم...

 
#استاد_شهریار
#مـــــــــــــــےکده
🍇
@Aliabotorab110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#امیرالمومنین_علیه_السلام

سجده ي بر نور حيدر نص دستور خداست
پس بزن ابليس و بشكن روزه شك دار را

هر چه بادا باد رب من علي مرتضي ست
پرورش او ميدهد اين عبد بي مقدار را

چشم ما اسباب افيون را تقبل ميكند
تا كه از تاك ضريحش لب زند نكتار را

ميدهد وقتي نبي سوگند حق را بر علي
غير ذكر "ياعلي" بيهوده خوان اذكار را

گر نقاب از چهره بگشايد كليمي و مجوس
دل كند از آتش و آتش زند ذوالنار را

گر خدا دلداده او نيست علت چيست پس
كو كزيده لهجه اش در قالب گفتار را

بت زِ نام مرتضي گر ميزند دم بوسه زن
روي بت را و دو دست و تيشه حجار را

نفس احمد غير حيدر نيست خواهي رو بگرد
بين مهاجر را،رصد كن تيره انصار را

امت اسلام را حيدر هدايت ميكند
بعد از آني كه محمد سر دهد انذار را

هر كسي بر سينه زد سنگ علي مرتضي
دور اندازد دگر الباقي احجار را

گر مرا "اهل نجف" خوانده ست دارد افتخار
هر كسي حاصل نكرد اين گوهر پربار را

#سيد_مهدي_طاهري
#محروق_قمي
#صباحکم_علویه
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حضرت_علی_اکبر_ع_ولادت

طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت
صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت
نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت
خبر به دست ملائک به آسمان می رفت

تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد
خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد

به رودخانه تمنای وصل دریا داد
به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد
به دست مریم اربابمان،مسیحا داد
خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد

عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد
برای دلبر کُون و مکان نگار آورد

گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند
هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند
تمام بیشه به دنبال ناز آهویند
به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟!

حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد
برای بار نخستین علی صدایش کرد

ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت
نماز بندگی عرش را به راه انداخت
هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت
تمام آینه ها را به اشتباه انداخت

دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته
چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته

خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد
به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد
به گوش شب برسانید آفتاب آمد
کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد

نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است
اصول تربیت او حسینی و حسنی است

از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند
مرا به دست کسی غیر یار نسپردند
تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند
هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند

فقیرهای درش گرم سروری هستند
غلام های حسین از دم اکبری هستند

به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند
به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند
اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند
به آسمان رود و عرش را نظاره کند

هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد
گدای پشت درش حکم شاه را دارد

شکوه کوه حرا شانه های شهزاده
عبای سبز محمد عبای شهزاده
قیامتی است نماز عشای شهزاده
بلال ها همه مات صدای شهزاده

علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت
حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت

نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است
غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است
لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است
درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است

همیشه شانه به شانه کنار عباس است
به نام حضرت زهرا چقدر حساس است

عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد
و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد
رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد
ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد

رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین
پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین

بنا بر این شده مثل عمو علم بزند
تمام لشکر کفار را بهم بزند
و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند
کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند

چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده
حسین وقت تماشاش عشق می کرده

مخدّرات برایش نقاب آوردند
برای نور جبینش حجاب آوردند
حنای سرخ به قصد خضاب آوردند
برای باز شکاری عقاب آوردند

تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت
پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت

دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود
به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود
به کوری همه ی آن حرامیان حسود
حسین با رجز او به وجد آمده بود

شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد
علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد

چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد
چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد
چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد
خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد...

قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد
خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد

لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد
ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد
رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد
چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟!

نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او
هنوز مثل معماست شکل پیکر او

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع
#مدح

چشم در چشم ابوفاضل شد
کار تشخیص کمی مشکل شد
پرده ی چهره ی خود را برداشت
ماه در روز دهم کامل شد
دست انداخت به آغوش پدر
سوره ی عشق خدا نازل شد
تا که چشم بد از او دور شود
جای اسپند به آتش دل شد
جامه ی رزم به تن کرد ، چقدر
بین این جامه علی خوشگل شد

هم تداعی پیمبر می کرد
هم زمان جلوه ی حیدر می کرد

خیمه قرآن غنی تر دارد
سوره هایی مدنی تر دارد
خُلق و خویَش چو پیمبر اما
کرمی بس حسنی تر دارد
گونه هایش چو عقیق یمن است
لب سرخی یمنی تر دارد
لب او غنچه ی باغ ختن است
که ز مُشکش دهنی تر دارد
مثل ماه است ولی در رویش
قرص ماهی علنی تر دارد

طعم انگور و رطب با هم بود
عشق و مستی و طرب با هم بود

هر که مثل علی اکبر دارد
باز در خانه پیمبر دارد
ابرویش نه! که هلال قمر است
چشم هایی عسلی تر دارد
بس که زیباست کسی قادر نیست
چشم از چشم علی بر دارد
هر یلی هست در عالم ، اکبر
یک سر و گردن از او سر دارد
با خودش گفت پدر، شکر خدا
باز هم قافله حیدر دارد

این پسر نیست که دلبند من است
هدیه ی لطف خداوند من است

تکیه بر اصل و نسب می فرمود
بعد از آن مرد طلب می فرمود
رنگ از روی اجل هم می ریخت
لحظاتی که غضب می فرمود
در حضور پدرش بنشیند!!!
هرگز! از بس که ادب می فرمود
پدرش خار به پایش می رفت
آن شب از دلهره تب می فرمود
شب خود را به مناجات خدا
روز را روزه به شب می فرمود

چهره اش نور خداوندی داشت
بس که بر مُهر سرش را بگذاشت

روح در پیکر ایمان می ریخت
از شرابی که به فنجان می ریخت
تا که می گفت پدر ، از قِبَلش
صد و ده بار پدر جان می ریخت
علی آرام قدم بر می داشت
از لبش آیه ی قرآن می ریخت
نقشه‌ی عاشقی یوسف را
اول جاده ی کنعان می ریخت
تب مجنونی و رسوایی را
باز در میثم و سلمان می ریخت

او علی بن حسین بن علی ست
جلوه‌ی تام رسول است ولی ست

طرح تکبیر اذانش عشق است
لب و دندان و دهانش عشق است
عمه جان گفتن او فرق کند
عمه را طرز بیانش عشق است
قلبش از عشق پدر لبریز و
انعکاس ضربانش عشق است
پیش او نام رقیه ببری
دائماً روی زبانش عشق است
کفتری بر سر بامش می گفت
خوردن خرده‌ی نانش عشق است

خانه اش شهره به بیت الکرم است
حسن دوم اهل حرم است

جنگ با حوصله ای برپا کرد
با پدر فاصله ای برپا کرد
گره انداخت به ابروی کجش
ناگهان ولوله ای برپا کرد
با عقابش به زمین سم می کوفت
در زمین زلزله ای برپا کرد
علیِّ اکبر لیلا آمد!!!
این خبر غائله ای برپا کرد
با خم سلسله‌ی گیسویش
در جهان سلسله ای برپا کرد

آنچه در حق علی نازل بود
«جاءَ حقُ زهق الباطل» بود

شدت زلزله ها دائم شد
معرکه پشت سپر قائم شد
دوش در دوش عمو عباسش
سلسله کوه بنی هاشم شد
لشگر از ترس به خود می لرزید
دشمن آن‌روز سپر لازم شد
ترس در عمق دلش اردو زد
سایه مرگ بر او حاکم شد
نعره‌ای زد که علی آمده است
جلوه‌ای کرد و اباالقاسم شد

قصد تاراج اراذل دارد
چقدر شیر خدا دل دارد

رجز و عربده اش یکسره بود
غرش شیر در این حنجره بود
بین ابروی بنی هاشمی اش
ذوالفقاری پُرِ خشم و گره بود
وارد میمنه شد از سمتی
وقت برگشت ته میسره بود
آنچه در بین هوا می رقصید
سپر و نیزه و تیغ و زره بود
مشق شمشیر برایش انگار
مثل نقل دو سه تا خاطره بود

جنگ بازیچه ی این یل شده است
کو حریفی ،که معطل شده است

شیر در دامنه بازی می کرد
تازه با هیمنه بازی می کرد
با دل اهل حرم با صوتش
در دل ماذنه بازی می کرد
نوه‌ی حیدر و زهرا انگار
داخل میمنه بازی می کرد
حیدری بود و اباالفضلی بود
جنگ را یک تنه بازی می کرد
مثل این بود پیمبر روی
دامن آمنه بازی می کرد

کربلا را به شکوه آورده است
دشمنش را به ستوه آورده است

مرگ را سنگ محک می انداخت
بعد بر بال ملک می انداخت
نوک شمشیر به ماه و لبه اش
بر زمین چند ترک می انداخت
تیغ از هر طرفی رد می شد
دست و سر را به الک می انداخت
قدرت ضربه سر دشمن را
آن طرف‌تر ز فلک می انداخت
آن‌قدر مثل پیمبر شده بود
کوفه را نیز به شک می انداخت

جام از دست خدا می نوشید
خون حیدر به رگش می جوشید

خون سر ، تا سر سربند آمد
تیغ سرتاسر سربند آمد
دوره کردند علی اکبر را
نفس تند پدر بند آمد
قلب بابا به تپیدن افتاد
خون در بین جگر بند آمد
ارباً اربا شد و دیدند حسین
با چه حالی سر هر بند آمد
دست را بر سر هر زخم گذاشت
خون هر زخم مگر بند آمد!!!

مانده با این سر زخمی چه کند
با علی اکبر زخمی چه کند

#علی_کاوند
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع_ولادت

واژه ها در هیجان اند علی گفتن را
صرف کن بر لب من خواهش فهمیدن را
ای که واداشته مدحت به سخن دشمن را
بنویسید غلام علی اکبر من را
از هیاهوی جهان نوکری ات ما رابس
قحط عشق است،ولی دلبری ات ما را بس

تا لبت رو به پدر خنده کنان وا میشد
غنچه ی شهد بهارانه شکوفا میشد
چشم یک شهر به تو گرم تماشا میشد
در تو صد یوسف گم گشته هویدا میشد
آمدی سهم پدر شادی بی اندازه ست
با تو لبخند مسیحای پیمبر تازه ست

چشم عالم مگر از روی تو بهتر دیده ست؟
در تو دیده ست هرآنچه به پیمبر دیده ست
یا که در چشم تو پیغمبر دیگر دیده ست
آینه مانده علی،یا علی اکبر دیده ست
تاب گهواره ی تو روزی جبراییل است
شعر لالایی تو قسمت میکاییل است

از دو سر سلسله توفیق سیادت داری
حسنی هستی و معیار کرامت داری
چون ابالفضل هر آیینه شهامت داری
بر سر گم شدگان دست عنایت داری
از مزامیر جهان لحن اذانت بوده
پدرت بند دلش بند به جانت بوده

آتش بام تو فانوس بیابان ها بود
خانه ات در قرقِ خنده ی مهمان ها بود
دست بخشنده ی تو مصدر احسان ها بود
گرمْ اغوش تو مأوای پریشان ها بود
شعر بخشندگی ات ورد زبان ها میشد
چشمهایت غزلی فوق بیان ها میشد

آمده مرد مسیحی به تماشای نبی
خواب دیده است مسلمان شده در پای نبی
هست در او عطش دیدن سیمای نبی
ناگهان شهر نشان داد تو را جای نبی
مستِ مبهوتِ علی اکبری ات را عشق است
اشهدُ انكَ پیغمبری ات را عشق است

هم جوار پدرت مقصد میقات شدی
چون ابالفضل تو هم قبله ی حاجات شدی
نفس طاهایی و بی معجزه اثبات شدی
بر لب خواهش ما ذکر مناجات شدی
در بنی هاشمیان مظهر احساسی تو
کاشف الکرب مسیحایی عباسی تو

سر تعظیم تو در پیش پدر دیدنی است
طرز جنگ آوری ات وقت خطر دیدنی است
چرخش تیغ به دستت چقدر دیدنی است
بر لب دشمن تو اَينَ مَفر دیدنی است
آیه های رجزت داغ تر از شمشیر است
در کمان خم ابروت هزاران تیر است

گرد باد است چنین پا به رکابت باشد
دشت در سیطره ی چنگ عقابت باشد
صولت مصطفوی پشت نقابت باشد
لشکر کینه زده خانه خرابت باشد
کوه با چرخش تیغت ز کمر می شکند
چقدر گردش چشمان تو سر می شکند

گره خورده ست نگاهت به نگاه پدرت
سایه ات مثل ابالفضل پناه پدرت
تیغ ابروی کجت بود سپاه پدرت
رفتی و رفت به دنبال تو آه پدرت
نا امیدانه نگاهی ز پی ات می دوزد
دست بر اشک محاسن زده و می سوزد

ای که ممسوس خدایی کمی آهسته برو
پیری ام را تو عصایی کمی آهسته برو
بر دلم عقده گشایی کمی آهسته برو
دلبر کرب و بلایی کمی آهسته برو
می روی و پدر پیر زمین خواهد خورد
زخم از خنده ی این قوم لعین خواهد خورد

از نسیم تن تو دشت گلستان شده است
جای جای بدنت فرش بیابان شده است
پدرت زائر این پیکر بی جان شده است
اربن اربایی تو سهم جوانان شده است
اولین داغ حرم آینه ی یاس شده
ملتهب تر ز همه غیرت عباس شده

#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع_ولادت

قدری مِيِ طهور ز ته مانده سبو
بر لب زدم به نيت تر كردن گلو
تا آتش و شراره آن بر دلم نشست
بابى ز عشق وا شد از اين دل به سوى او
ديدم صداى هاتفى از غيب مى رسد
أُدخل الی الحرم كه شده وقت گفتگو
بالا بزن به عزم تقرب تو آستين
با اشك ديده وقت سحر ساز يك وضو
صورت بمال بر حرم و خاكِ پاى يار
تا از غبار مقدم او يابى آبرو
بر مِنبرى ز تور نشين ، وصفِ عشق كن
بي خود ز خویش گشته فقط از على بگو

امشب فقط به سوى حرم سجده جايز است
مستانه رو به روى حرم سجده جايز است

با يك سلامْ دل به هوايت روانه شد
تسبيح اشك پاره شد و دانه دانه شد
بر روى آب عكسِ ضريحى كشيده ام
درياى گريه هام عجب بى كرانه شد
گشتم دخيل گوشه اى از كَشتى نجات
ديدم كه صاحبش پسرى ناز دانه شد
از جانب بهشت نسيمى وزيد و بعد
با عطر سيب موى كمندِ تو شانه شد
بر بوسه هاى ممتد مولا ز صورتت
اين روزها نبودنِ زهرا بهانه شد
آهسته گفت گريه كنان اَيْنَ فاطمه؟
دردِ نبودنت به دلم جاودانه شد
تو آمدى و دوباره پيمبر ظهور كرد
قنداقه تو كعبه سيّارِ خانه شد

نازم به اين جمال و كمال و خصالِ تو
عاشق كُشَ است يك سحرى شرح حالِ تو

مرآتِ كبرياست جمالِ خدائى ات
بَدرُ المُنيرِ عشقْ رُخِ مصطفائى ات
چشم تمام اهل حرم خيره مى شود
بر شكل راه رفتنِ خير النسائى ات
كردى حقوق حضرت استاد را ادا
نازم به بخشش و كرمِ مجتبائى ات
گم كرده راه بودم و تا خانه كريم
من را كشانده جلوة نارُ القرائى ات
صاحب دعا حسين ، مُريدانه تا سحر
دل داده پاى زمزمه ربنائى ات
الگوى هر چه عابد لله مى شود
با اين وجود غرق به نور و خدائى ات

بِيْنِ خطوط روی جبينت پُر از خداست
اِبْنُ الحسينْ ليلى ليلاى كربلاست

گيسو به باد مى دهى و دلبرى على
پا در ركاب مى كنى و حيدرى على
ابرو نهان كن از نظر خيره حسود
آئينه دارِ صورت پيغمبرى على
قامت نگو قيامت زهراست قامتت
از بس كه قد كشيده اى و محشرى على
گرم طوافِ روى تو آلِ بوتراب
غرق عبادتى و خدا منظرى على
وصف تو اين بس است كه وقت تجلى ات
شه زاده حرم على اكبرى على
در كربلا تجلّى فتاح خيبرى
همنام شهريارِ عرب حيدرى على

برقِ عرق به روى تو الماسْ اكبرا
ای هم نشین حضرتِ عباسْ اكبرا

از باده تو مستى دلها فراهم است
كارِ دلم چو زلفِ تو پيچيده دَرهَم است
لشگر كشيده ام به هوا خواهى ات على
اين قطره اشكها چو سپاهي منظم است
تو وارث تمام اولوالعزم ها شدى
وصف تو امتداد رسولِ معظم است
تركيبى از حسن و حسين است رُوى تو
ريحانه بهشت بگويم به تو كم است
من نذر كرده ام كه بميرم براى تو
خونين شدن به پاى تو سِرِّ مُحرّم است
هر جا كه حرفِ پيرِ جوان مُرده مى شود
تصوير دست و پا زدنِ تو مجسم است
بالاي نعشِ تو پدرت پير شد على
دنبال تكه هاى تنت با قدى خم است
ديدند همچنان بدن پاره پاره ات
فريادهاى يا ولدي ، نا منظم است

امروز قدرتى به صدا جمع مى كند
فردا تو را ميانِ عبا جمع مى كند


#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع_ولادت


امشب سخن ز جام می ناب میکنم
کی اعتنا به صورت مهتاب میکنم
نذر قدوم یوسف لیلائی حسین
خود را ذبیح خانه ارباب میکنم

#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇
@Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع_ولادت

دل گره خورده ست بر طاق دو ابروی علی
هرچه باداباد با سر میروم سوی علی
بر مشامم میرسد امشب فقط بوی علی
آمدم دنیا برای دیدن روی علی
-
بازهم نام علی در شعر من اعجاز کرد
یا علی اکبر نوشتم روح من پرواز کرد
-
محو روی ماه او هرشب گل مهتاب بود
بس که گیسویش کمند و صورتش جذاب بود
در قنوتش گریه هایش برکه ی سیلاب بود
او فقط ارباب زاده نه!خودش ارباب بود
-
چشمه سارش در عبادت چشمه های سلسبیل
میکشیده منتش را در نمازش جبرئیل
-
هر که او را دیده با خود گفته که پیغمبر است
جمع خوبی هاست..آری..او علیِ اکبر است
این علی اکبر خودش آیینه دار حیدر است
در مسیر عاشقی او از همه عاشق تر است
-
بر جبینش ردّ لب های امیرالمومنین
مادری کرده برایش حضرت ام البنین
-
ای خوش الحان حرم...ماه دل آرای حسین
چشم بد دور ز تو خوش قد و بالای حسین
نفست حق و دمت گرم مسیحای حسین
آمدی تا که کنی پر همه جا،جای حسین
-
جلوه ای کن که خدا تشنه ی دیدار تو است
اهل افلاک!زمین نقطه ی پرگار تو است
-
خواهش چشمان من وابسته بر دستان تو
دست مارا رد مکن وصل است بر دامان تو
هم من و ایل و تبار من همه قربان تو
جان بابا را گرفته آن لب عطشان تو
-
در مدار چشم هایت ماه کامل می شود
هرکسی دیوانه ات شد تازه عاقل می شود
-
سفره ای که پهن کردی سفره ای از مرتضاست
مثل بابای شهیدت رافتت بی انتهاست
خانه ات معروف بر بیت الکرم..دارالشفاست
یعنی این خانه همان بیت امام مجتباست
-
مدح تو با نام نامی حسن زیباتر است
چون که دستش در کرامت از همه بالاتر است
-
وقت میدان رفتن و هنگامه ی پیکار شد
وای بر لشکر که حیدر بازهم تکرار شد
با شکوه نعره ات کار همه دشوار شد
لشکر از ترس تو دنیا بر سرش آوار شد
-
تیغ لازم نیست..چشم تو کفایت می کند
دشمنت را سوی قبر خود هدایت می کند
-
رفتی و پشت سرت اشک پدر دنبال تو
ای عقاب خیمه ها،چیده ست دشمن بال تو
وای از گودال تو..ای وای از گودال
تو
آه از حال حسین و...وای من از حال تو
-
بعد تو حال عموی تو تماشایی شده
قافیه نه..شعر نه..ساقی تماشایی شده

#آرمان_صائمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع_ولادت

هر دلی که طلبِ باده‌ی داور دارد
سوی میخانه‌ی اُنسَش، قدمی بر دارد

دل ز مَستیِ سحر خسته نگردد هرگز
باده‌ی عشق، دمادم مِیِ نوبر دارد

حبِ محبوب، ز خواب و خورِ مجنون کاهد
چشمِ بیدار، ز لیلا خبر آخر دارد

ای خوش آن عاشقِ دیوانه که در وادیِ عشق
سر و سِری، سحری، با علی اکبر دارد

هر که شد طالبِ فيضِ همه‌ی معصومین
چشمِ دل از علی اکبر، نتوان بر دارد

به جوانانِ بنی هاشمیان سرور اوست
پیروِ مکتبِ او مرشد و سرور دارد

کربلا قبله ی عشق است و علی قبله نما
این حسین است که در قافله رهبر دارد

صد پسر هم که بیایند، علی می‌نامد
به لبش نامِ علی را چه مکرر دارد

اُمِ لیلا پسر آورده، چه والا پسری
چه قد و قامتی آن سَروِ صنوبر دارد

صورت و سیرت و منطق، همه پیغمبری است
که حسین بن علی شبهِ پیمبر دارد

قد و قامت نبوی، هر قدمش فاطمی است
چه شباهاتِ عجیبی که به مادر دارد

خلقتش خیر کثیر است به زهرا سوگند
کوریِ چشمِ عدو، جلوه‌ی کوثر دارد

ز کرامات، کریم بن کریم بن کریم
خانه اَش پرچمِ افطار، به سر در دارد

لحنِ قرآن و اَذانش، ز همه دل ببرد
صوتِ داودیِ او، نغمه‌ی دلبر دارد

سرِ هر زلفِ ز گیسوی پر از پیچ و خَمَش
خیلِ دل، بسته دخیل از رخِ انور دارد

شب نشینی، سرِ سجاده ی او تا سحر است
چشمِ بیدارِ به سجاد، برابر دارد

در صفِ کرب و بلا اوست بلاگردانی
که مواسات به اِبقای برادر دارد

نیست معصوم به ظاهر، ولی از اوج کمال
باطناً عصمتِ کامل، ز پیمبر دارد

ذوب در ذاتِ الهی، دلِ اقیانوسش
شوقِ رغبت به خداوند سراسر دارد

هر که در دایره‌ی عشق، علی اکبری است
عشق در اصل به یکتائیِ داور دارد

عقل مات است ز توصیفِ علومش که ز علم...
از فحولِ فقها، موضعِ برتر دارد

اجتهادش ز حسین و حسن و فاطمه است
احتجاجش ز علی، علم ز داور دارد

نعره‌ی حیدری اَش در صفِ میدانِ جهاد
ناله‌ی فاطمی اَش، نغمه‌ی مضطر دارد

همه شب چشم و چراغِ حرمِ آل الله
همه صبح آینه‌ی چهره‌ی صفدر دارد

روشنای حرم از روشنیِ دیده‌ی اوست
لیک بر گونه، نشانِ گلِ اَحمر دارد

چون به میدان برود، آینه قرآن آرند
نظرِ لطف، سوی عمه و خواهر دارد

چون به لشکر بزند، صف شکنان بگریزند
لافتی باز تجلیِ مقدر دارد

هيچ کس نیست حریفش ز یلانِ لشکر
یک‌تنه عزمِ هلاکِ همه لشکر دارد

مگر از سنگِ فریب آینه را خُرد کنند
ورنَه هر حمله، دمار از سپهی در آرد

اِرباً اِربا نشود جز به هجومی در حصر
لشکر کوفه دوصد نیزه و خنجر دارد

آن مبارک سرِ شهزاده اگر بشکافد
جگرِ شاهِ حرم نیز، ترک بر دارد

وای اگر عمه بیاید به سرِ بالینش
خنده بر گریه‌ی او کوفیِ کافر دارد

پیکرِ ریخته را چون به عبا جمع کند
تازه در بردنِ او مشکلِ دیگر دارد

کمرِ خم شده اَش را رمقی باقی نیست
زانویی نیست که دیگر قدمی بر دارد

#محمود_ژولیده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110