Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کشتی به آب افتاده
سرود ولادت امام حسین علیهالسلام
محمد فصولی
🖊 #سیدمیلادحسنی
https://t.me/+nUe49TYDlXs4MjM8
سرود ولادت امام حسین علیهالسلام
محمد فصولی
🖊 #سیدمیلادحسنی
https://t.me/+nUe49TYDlXs4MjM8
معلوم نیستن این ایرانسل چه غلطی داره میکنه 😵💫
از این طرف نت میخری ....به هفته نرسیده تموم میشه
فکر کنم کیلویی حساب میکنه؟؟؟
خلاصه که دست هر چی دزدِ از پشت بسته 😐
از این طرف نت میخری ....به هفته نرسیده تموم میشه
فکر کنم کیلویی حساب میکنه؟؟؟
خلاصه که دست هر چی دزدِ از پشت بسته 😐
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
امشب سخن مسیر تکامل گرفته است
در باغ عشق رنگ تغزل گرفته است
گلواژه آورد که به قربان گل کند
بی دل شده است و نغمه ی بلبل گرفته است
تا تحفه ای به کام دل آرد از آن عزیز
مثل نسیم دست توسل گرفته است
تا گل نثار حضرت خیر النسا کند
بر شاخسار قافیه ها گل گرفته است
این عطر سیب چیست که اینقدر بی شکیب
از عاشقان مجال تعقل گرفته است
این نو رسیده نور دل و جان احمد است
آغوش فاطمه پر عطر محمد است
فطرس ز راه آمد و عرض نیاز کرد
در سایه سار عشق دو رکعت نماز کرد
کشتی شکسته آمده تا ساحل نجات
بی چاره بود و رو به سوی چاره ساز کرد
پل بست تا که بگذرد از شاه راه عشق
دستی پر از شمیم توسل دراز کرد
خود را دخیل رشته ی قنداقه اش نوشت
خود را اسیر سلسله ای دلنواز کرد
با یک سلام ساده که اوج ارادت است
در های عشق و عاطفه را تا که باز کرد
عطر بهشت آمده و فیضی مدام یافت
آتش گرفته بال و پرش التیام یافت
امشب شب تکامل امثال فطرس است
حال دلم شبیه به احوال فطرس است
این جان رنج دیده خریدار وصل اوست
این روسیاه، مشتری حال فطرس است
حاجت رواست هر که به این خانه رو کند
کوی حسین کعبه ی آمال فطرس است
فطرس، به کوی دوست برد هر سلام را
این پیک عشق بودن از اقبال فطرس است
مانده است آرزو به دل، از عرش هر ملک
این لذت وصال فقط مال فطرس است
در حسرت زیارت هر روزه ی حسین
چشمان جبرئیل به دنبال فطرس است
ارباب من! کرم کن و اینبار فرض کن
این نیمه جان سوخته هم بال فطرس است
در کربلا به حرکت پرچم نگاه کن!
این حرکت از نسیم پر و بال فطرس است
در آرزوی منتقم کربلای او
خون میچکد ز پرچم گنبد طلای او
ای نام دلربای تو سرچشمه ی حیات
در دست توست رشته ی فرمان کائنات
گل کرده ای ز حنجر سبز مناره ها
حی علی الفلاحی و حی علی الصلات
قوسین ابروی تو مسیر هدایت است
جمع است در جمال تو آیات بینات
در سیر بندگی و به طوفان زندگی
هم چلچراغ عشقی و هم کشتی نجات
قربانتان شوم نظری کن به قلب من
این ماهی فسرده بیانداز در فرات
هر پنج تن به حائر شش گوشه ی تو اند
شب های جمعه زائر شش گوشه ی تو اند
ای دست های رحمت تو دستگیر ما
یک یک غلام های سرایت امیر ما
تو چشمه ی هدایتی و مثل آفتاب
تابیده است جلوه ی تو در ضمیر ما
یک عمر در هوای تو پرواز می کنیم
افتد اگر به کرببلایت مسیر ما
از ما قبول کن سر ناقابلی که هست
قربان اصغر تو صغیر و کبیر ما
آیی اگر به لحظه ی جان دادن ای حسین
شیرین تر از حیات شود مرگ و میر ما
من بی تو دل به روضه ی رضوان نمی دهم
(تا بر سرم قدم ننهی جان نمی دهم)
#سیدروح_الله_موید
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
امشب سخن مسیر تکامل گرفته است
در باغ عشق رنگ تغزل گرفته است
گلواژه آورد که به قربان گل کند
بی دل شده است و نغمه ی بلبل گرفته است
تا تحفه ای به کام دل آرد از آن عزیز
مثل نسیم دست توسل گرفته است
تا گل نثار حضرت خیر النسا کند
بر شاخسار قافیه ها گل گرفته است
این عطر سیب چیست که اینقدر بی شکیب
از عاشقان مجال تعقل گرفته است
این نو رسیده نور دل و جان احمد است
آغوش فاطمه پر عطر محمد است
فطرس ز راه آمد و عرض نیاز کرد
در سایه سار عشق دو رکعت نماز کرد
کشتی شکسته آمده تا ساحل نجات
بی چاره بود و رو به سوی چاره ساز کرد
پل بست تا که بگذرد از شاه راه عشق
دستی پر از شمیم توسل دراز کرد
خود را دخیل رشته ی قنداقه اش نوشت
خود را اسیر سلسله ای دلنواز کرد
با یک سلام ساده که اوج ارادت است
در های عشق و عاطفه را تا که باز کرد
عطر بهشت آمده و فیضی مدام یافت
آتش گرفته بال و پرش التیام یافت
امشب شب تکامل امثال فطرس است
حال دلم شبیه به احوال فطرس است
این جان رنج دیده خریدار وصل اوست
این روسیاه، مشتری حال فطرس است
حاجت رواست هر که به این خانه رو کند
کوی حسین کعبه ی آمال فطرس است
فطرس، به کوی دوست برد هر سلام را
این پیک عشق بودن از اقبال فطرس است
مانده است آرزو به دل، از عرش هر ملک
این لذت وصال فقط مال فطرس است
در حسرت زیارت هر روزه ی حسین
چشمان جبرئیل به دنبال فطرس است
ارباب من! کرم کن و اینبار فرض کن
این نیمه جان سوخته هم بال فطرس است
در کربلا به حرکت پرچم نگاه کن!
این حرکت از نسیم پر و بال فطرس است
در آرزوی منتقم کربلای او
خون میچکد ز پرچم گنبد طلای او
ای نام دلربای تو سرچشمه ی حیات
در دست توست رشته ی فرمان کائنات
گل کرده ای ز حنجر سبز مناره ها
حی علی الفلاحی و حی علی الصلات
قوسین ابروی تو مسیر هدایت است
جمع است در جمال تو آیات بینات
در سیر بندگی و به طوفان زندگی
هم چلچراغ عشقی و هم کشتی نجات
قربانتان شوم نظری کن به قلب من
این ماهی فسرده بیانداز در فرات
هر پنج تن به حائر شش گوشه ی تو اند
شب های جمعه زائر شش گوشه ی تو اند
ای دست های رحمت تو دستگیر ما
یک یک غلام های سرایت امیر ما
تو چشمه ی هدایتی و مثل آفتاب
تابیده است جلوه ی تو در ضمیر ما
یک عمر در هوای تو پرواز می کنیم
افتد اگر به کرببلایت مسیر ما
از ما قبول کن سر ناقابلی که هست
قربان اصغر تو صغیر و کبیر ما
آیی اگر به لحظه ی جان دادن ای حسین
شیرین تر از حیات شود مرگ و میر ما
من بی تو دل به روضه ی رضوان نمی دهم
(تا بر سرم قدم ننهی جان نمی دهم)
#سیدروح_الله_موید
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
نام او را بر زبان آور حلاوت را ببین
خاکبوس آستانش باش عزت را ببین
در جهان فانی ما نیست خیری بی حسین
نان خور شاه شهیدان باش، برکت را ببین
گر چه خیلی بی وفایی دید اما باز هم
دستگیری میکند از ما مروت را ببین
معصیت میگیرد و خوبی به جایش می دهد
در ازای قطره اشکی، تجارت را ببین
راه من سوی تباهی بود سوی او نبود
ناگهان چشمم به پرچم خورد، قسمت را ببین
نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود
زود بانگی می رسد برگرد حضرت را ببین
در جهانی که همه از پشت خنجر می زنند
سِیر در سینه زنانش کن رفاقت را ببین
اینقدر دریا و دشت و کوه را زیبا مخوان
در حریم او قدم بگذار جنت را ببین
حُرِّ بی او را تصور کن هلاکت را نگر
حُرِّ با او را تصور کن شهادت را ببین
روز محشر که بیاید روضه خوان او خداست
اشک ریزش مادرش زهراست، هیئت را ببین
تحت امرش بود باران و برای جرعه ای
منت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین
روی محتاجان همیشه باز بود آغوش او
نیزه ها را هم پذیرا شد سخاوت را ببین
ساربان با اینکه دیر آمد به دیدارش ولی
دست پر برگشت از مقتل کرامت را ببین
آه بعد از بوسه شمشیرها بر صورتش
دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین
#علی_ذوالقدر
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
نام او را بر زبان آور حلاوت را ببین
خاکبوس آستانش باش عزت را ببین
در جهان فانی ما نیست خیری بی حسین
نان خور شاه شهیدان باش، برکت را ببین
گر چه خیلی بی وفایی دید اما باز هم
دستگیری میکند از ما مروت را ببین
معصیت میگیرد و خوبی به جایش می دهد
در ازای قطره اشکی، تجارت را ببین
راه من سوی تباهی بود سوی او نبود
ناگهان چشمم به پرچم خورد، قسمت را ببین
نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود
زود بانگی می رسد برگرد حضرت را ببین
در جهانی که همه از پشت خنجر می زنند
سِیر در سینه زنانش کن رفاقت را ببین
اینقدر دریا و دشت و کوه را زیبا مخوان
در حریم او قدم بگذار جنت را ببین
حُرِّ بی او را تصور کن هلاکت را نگر
حُرِّ با او را تصور کن شهادت را ببین
روز محشر که بیاید روضه خوان او خداست
اشک ریزش مادرش زهراست، هیئت را ببین
تحت امرش بود باران و برای جرعه ای
منت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین
روی محتاجان همیشه باز بود آغوش او
نیزه ها را هم پذیرا شد سخاوت را ببین
ساربان با اینکه دیر آمد به دیدارش ولی
دست پر برگشت از مقتل کرامت را ببین
آه بعد از بوسه شمشیرها بر صورتش
دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین
#علی_ذوالقدر
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
فرشته آمده تا دورت ازدحام کند
بگو مسیح به قنداقه ات سلام کند
به شاعرت بده اذن غزل که بعد از این
دوات تیره بپوشد، قلم قیام کند
بیا و خال لبت را نشان بده به خلیل
بگو بر این حجر الاسود استلام کند
شده ست زائر تو زائر خدا در عرش
به جبرئیل بگو وصف این مقام کند
برو به دوش رسول خدا که میخواهد
از این طریق تو را باز احترام کند
تو نور چشم خدایی، علیست عین الله
خدا بناست که نسل تو را امام کند
به نص لحمک لحمی پیمبر آمده است
به شوق روی تو خورشید با سر آمده است
بعید نیست نگاهت به مرده جان بدهد
و یا به دست سلیمانِ عصر، نان بدهد
بعید نیست ز نامت بلال مست شود
به عشقت از سر شب تا سحر اذان بدهد
بعید نیست که روزی سه بار قبله نما
به جای کعبه ضریح تو را نشان بدهد
طلای اصل بریزد به جای گرد و غبار
اگر عبای تو را یکنفر تکان بدهد
اجل اسیر غم توست، کشته مرده ی توست
بگو که ابرویت اینبار را امان بدهد
تو کیستی که جهان مست شد از آمدنت
رسول اکرم ما خورد از می دهنت
بکش در آینه ای روی دلربایت را
برای آنکه ببینیم ما خدایت را
گذاشته ست از این شانه روی آن شانه
نبی به فخر عوض کرده باز جایت را
تو را زمین بگذارد دلش نمی آید
به دست باد دهد گرد رد پایت را!
گرفته ای سر یک دوش کیسه ی اطعام
و روی دوش دگر عشق مرتضایت را
به کوری همه ی دشمنان دین، تک تک
علی گذاشته ای اسم بچه هایت را
دل من این دل سرمست باز حیران شد
ز نام نامی او شعر من پریشان شد
علی امام ابوذر، علی معلم سلمان
علیست اسم خدا طبق نقل های فراوان
علیست مظهر توحید و قلب سوره ی انسان
کتاب مدح علی هم خلاصه اش شده قرآن
علیست مالک یوم الجزا و معنی میزان
و نام عشق علی را خدا گذاشته ایمان
علی امیر علی شیر حق علی یل میدان
دوباره معرکه و شاه و ذوالفقار پریشان
شده ست با رجزش بین جنگ هجمه ی طوفان
نگاه با جبروتش شده ست معرکه گردان
نداشته زرهش پشت و لشکری شده حیران
شنیده اند که سربند زرد گشته رجزخوان
نظر به تیغ دو دم هم نبوده ساده و آسان
به سادگی نرسد کار کارزار به پایان
شده ست لذت توصیف این نبرد دوچندان
که بعد کشتن کفار آمد و همه دیدند
علی گرفته ابالفضل را دوباره به دامان!
که خورده است گره جان او به جان ابالفضل
چقدر بوسه علی زد به بازوان ابالفضل
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
فرشته آمده تا دورت ازدحام کند
بگو مسیح به قنداقه ات سلام کند
به شاعرت بده اذن غزل که بعد از این
دوات تیره بپوشد، قلم قیام کند
بیا و خال لبت را نشان بده به خلیل
بگو بر این حجر الاسود استلام کند
شده ست زائر تو زائر خدا در عرش
به جبرئیل بگو وصف این مقام کند
برو به دوش رسول خدا که میخواهد
از این طریق تو را باز احترام کند
تو نور چشم خدایی، علیست عین الله
خدا بناست که نسل تو را امام کند
به نص لحمک لحمی پیمبر آمده است
به شوق روی تو خورشید با سر آمده است
بعید نیست نگاهت به مرده جان بدهد
و یا به دست سلیمانِ عصر، نان بدهد
بعید نیست ز نامت بلال مست شود
به عشقت از سر شب تا سحر اذان بدهد
بعید نیست که روزی سه بار قبله نما
به جای کعبه ضریح تو را نشان بدهد
طلای اصل بریزد به جای گرد و غبار
اگر عبای تو را یکنفر تکان بدهد
اجل اسیر غم توست، کشته مرده ی توست
بگو که ابرویت اینبار را امان بدهد
تو کیستی که جهان مست شد از آمدنت
رسول اکرم ما خورد از می دهنت
بکش در آینه ای روی دلربایت را
برای آنکه ببینیم ما خدایت را
گذاشته ست از این شانه روی آن شانه
نبی به فخر عوض کرده باز جایت را
تو را زمین بگذارد دلش نمی آید
به دست باد دهد گرد رد پایت را!
گرفته ای سر یک دوش کیسه ی اطعام
و روی دوش دگر عشق مرتضایت را
به کوری همه ی دشمنان دین، تک تک
علی گذاشته ای اسم بچه هایت را
دل من این دل سرمست باز حیران شد
ز نام نامی او شعر من پریشان شد
علی امام ابوذر، علی معلم سلمان
علیست اسم خدا طبق نقل های فراوان
علیست مظهر توحید و قلب سوره ی انسان
کتاب مدح علی هم خلاصه اش شده قرآن
علیست مالک یوم الجزا و معنی میزان
و نام عشق علی را خدا گذاشته ایمان
علی امیر علی شیر حق علی یل میدان
دوباره معرکه و شاه و ذوالفقار پریشان
شده ست با رجزش بین جنگ هجمه ی طوفان
نگاه با جبروتش شده ست معرکه گردان
نداشته زرهش پشت و لشکری شده حیران
شنیده اند که سربند زرد گشته رجزخوان
نظر به تیغ دو دم هم نبوده ساده و آسان
به سادگی نرسد کار کارزار به پایان
شده ست لذت توصیف این نبرد دوچندان
که بعد کشتن کفار آمد و همه دیدند
علی گرفته ابالفضل را دوباره به دامان!
که خورده است گره جان او به جان ابالفضل
چقدر بوسه علی زد به بازوان ابالفضل
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل
تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل
کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند
تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل
چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم
گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل
کمیت زندگیش لنگ میماند هر آن کس که
نمیبندد دخیلش را به دامان ابوفاضل
پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و
سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل
گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون
که میبارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل
امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است
که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل
برای وصف ایثار و وفای او همین بس که
شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل
گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد
گره وا میشود تنها به دندان ابوفاضل
فقط داغ برادر را برادر مرده میداند
که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل
#سجاد_روانمرد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل
تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل
کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند
تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل
چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم
گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل
کمیت زندگیش لنگ میماند هر آن کس که
نمیبندد دخیلش را به دامان ابوفاضل
پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و
سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل
گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون
که میبارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل
امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است
که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل
برای وصف ایثار و وفای او همین بس که
شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل
گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد
گره وا میشود تنها به دندان ابوفاضل
فقط داغ برادر را برادر مرده میداند
که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل
#سجاد_روانمرد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
رسیدی آنچنان که رزق و روزی میشود نازل
فدای مقدمت اهلا و سهلا یا ابوفاضل
حسین و ام کلثوم و حسن بودند با زینب
قدم رنجه نمودی بیت حیدر با تو شد کامل
تو را دور سر اولاد زهرا، مادرت چرخاند
مگر ثابت کند هستند دیگر دورها باطل
چگونه شکر باید کرد این بسیار نعمت را
که دانستی زمین را بهر خدمتکاریت قابل
تو صاحب خانه ای هستی که بی مقدار میبخشی
تو میبخشی اگرچه مثل من باشد گدا کاهل
تو ثابت کردهای یک دست هم آری صدا دارد
جهان یکدست مدهوش تو شد ای حاجت سائل
تو آن ماهی که حتی ارمنی فهمید قدرت را
نخواهد رفت از پیش تو جایی آدم عاقل
چه گویم بر بلندای مقامت جز همین مصرع
ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
رسیدی آنچنان که رزق و روزی میشود نازل
فدای مقدمت اهلا و سهلا یا ابوفاضل
حسین و ام کلثوم و حسن بودند با زینب
قدم رنجه نمودی بیت حیدر با تو شد کامل
تو را دور سر اولاد زهرا، مادرت چرخاند
مگر ثابت کند هستند دیگر دورها باطل
چگونه شکر باید کرد این بسیار نعمت را
که دانستی زمین را بهر خدمتکاریت قابل
تو صاحب خانه ای هستی که بی مقدار میبخشی
تو میبخشی اگرچه مثل من باشد گدا کاهل
تو ثابت کردهای یک دست هم آری صدا دارد
جهان یکدست مدهوش تو شد ای حاجت سائل
تو آن ماهی که حتی ارمنی فهمید قدرت را
نخواهد رفت از پیش تو جایی آدم عاقل
چه گویم بر بلندای مقامت جز همین مصرع
ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
به لبخندِ علی سوگند با سربندِ یازهرا
بههم میریزد این آقا زمینرا آسمانها را
به میدان میزند تا که مَلک در نُهفَلک گوید
که در تاریخ شد تکرار علیِ عالیِ اَعلا
صدایِ هوهویِ شمشیرِ او چون ذوالفقاری بود
که بر هم ریخت با هر ضربهاش کاخِ منافقها
یلِاُمُّالبنین مثلِ امیرالمؤمنین حیدر
نَه با یک دست با توحید کَنده دربِ خیبر را
درِ این خانه سائل عزّت و تکریم میبیند
به جایِ نان گرفتن میشود او نانرِسان اینجا
گدایِ خانهیِ ماهِ بنیهاشم اگر باشی
تو در اَفلاک سلطانی تو در محشر شدی آقا
رگ و ریشه بُن و بَند وُ خصالِ حیدری دارد
نگو عبّاس میآید بگو آمد خودِ مولا
«اَلا یا اَیُّهاَالسّاقی أَدِرکأساً وَناٰوِلهاٰ»
ابوفاضل اگر داری چه آسانند مشکلها
بخوان قرآنِ نازل قُلْ هُوَاللّهُ اَحَد وَاللّه
ندارد مثلِ حق مخلوقِ امشب تا اَبد همتا
ببین قرآنِ ناطق بازویِ این ماه میبوسد
وَ میریزد علی علمِ خودش در کامِ او ذَقّاٰ
ندیدم مثلِ این ساقی أَناالفانی هُوَالباقی
همین بیدست میگیرد دو دستم در دوتا دنیا
چه در دنیا چه در عقبیٰ سرِ این سفره میمانم
چه در دنیا چه در عقبیٰ دَهد او آب و نانم را
رقیّه بر رویِ دوشِ عموجان ناز خواهد کرد
ربابه میشود راویِ این روضه علی لالا
علی لالا عمو پُر کرد مشکِ خالیِ خیمه
ندارد قولِ مردِ خیمهگاهِ ما نشد وَاللّه
سری بر نیزه پهلو زد ربابه سر به زیر انداخت
چهها شد در حرم خلخال و معجر آه و واویلا
صدایِ آهِ عمّه آمد و شد بسته چشمِ ماه
بخوان ندبه که میآید تقاصِ غصّهیِ زهرا
#حسین_ایمانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
به لبخندِ علی سوگند با سربندِ یازهرا
بههم میریزد این آقا زمینرا آسمانها را
به میدان میزند تا که مَلک در نُهفَلک گوید
که در تاریخ شد تکرار علیِ عالیِ اَعلا
صدایِ هوهویِ شمشیرِ او چون ذوالفقاری بود
که بر هم ریخت با هر ضربهاش کاخِ منافقها
یلِاُمُّالبنین مثلِ امیرالمؤمنین حیدر
نَه با یک دست با توحید کَنده دربِ خیبر را
درِ این خانه سائل عزّت و تکریم میبیند
به جایِ نان گرفتن میشود او نانرِسان اینجا
گدایِ خانهیِ ماهِ بنیهاشم اگر باشی
تو در اَفلاک سلطانی تو در محشر شدی آقا
رگ و ریشه بُن و بَند وُ خصالِ حیدری دارد
نگو عبّاس میآید بگو آمد خودِ مولا
«اَلا یا اَیُّهاَالسّاقی أَدِرکأساً وَناٰوِلهاٰ»
ابوفاضل اگر داری چه آسانند مشکلها
بخوان قرآنِ نازل قُلْ هُوَاللّهُ اَحَد وَاللّه
ندارد مثلِ حق مخلوقِ امشب تا اَبد همتا
ببین قرآنِ ناطق بازویِ این ماه میبوسد
وَ میریزد علی علمِ خودش در کامِ او ذَقّاٰ
ندیدم مثلِ این ساقی أَناالفانی هُوَالباقی
همین بیدست میگیرد دو دستم در دوتا دنیا
چه در دنیا چه در عقبیٰ سرِ این سفره میمانم
چه در دنیا چه در عقبیٰ دَهد او آب و نانم را
رقیّه بر رویِ دوشِ عموجان ناز خواهد کرد
ربابه میشود راویِ این روضه علی لالا
علی لالا عمو پُر کرد مشکِ خالیِ خیمه
ندارد قولِ مردِ خیمهگاهِ ما نشد وَاللّه
سری بر نیزه پهلو زد ربابه سر به زیر انداخت
چهها شد در حرم خلخال و معجر آه و واویلا
صدایِ آهِ عمّه آمد و شد بسته چشمِ ماه
بخوان ندبه که میآید تقاصِ غصّهیِ زهرا
#حسین_ایمانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
ماه شب چارده، ابالفضل
مهرست حسین و مه ابالفضل
فرمود خدا اذا تلاها
تا رفت کنار شه ابالفضل
آن قِسم قَسَم که عاشقان راست
گه نام خداست گه ابالفضل
برخاست ندا بنفسی انت
تا زد به دل سپه ابالفضل
شمشیر به کف نمی نهد شیر
آمد غران ز ره ابالفضل
صف می شکند به تیغ ابرو
باری که کند نگه ابالفضل
چون اوست فلک اگر قدم داشت
چون اوست قمر اگر علم داشت
دریا نبرد به ذات او راه
کوه است کنار او پر کاه
وقتی که علم به شانه میبرد
می شد قدِ آفتاب کوتاه
آری به غلط نگفت شاعر
در مذهب عارفان آگاه
الله علی، علیست عباس
جانم به تجلیات آن شاه
یادم آمد ز خطبه ی او
الله از آن خطابه الله
ذی الحجه ی سال شصت هجری
میرفت به بام کعبه آن ماه
میرفت چنان عقاب بر اوج
از بهر شکار فوج تا فوج
میرفت به حکم شاه عالم
آنسان که علی به دوش خاتم
ساقی چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
فرمود خدای کعبه را شکر
میریخت ز خطبه سربه سر سکر
بر خانه ی کعبه قبل ایجاد
خاک قدم علی شرف داد
گر سرّ خدا نبود هرآن
مانند پرنده ای شتابان
پا میشد و پرزنان از این دشت
کعبه دور حسین می گشت
دل را ز خطابه زیر و رو کرد
وانگاه به قوم فتنه رو کرد
چون عزم شکار کرد آن باز
یک بیت بگویمت به ایجاز:
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه ی لاغری چه خیزد؟
خورشید جمال او برآشفت
با بانگ بلند این چنین گفت:
ای ذره چه ات به خودنمایی؟
بسم الله اگر حریف مایی
عباس که در مصاف باشد
شمشیر عرب غلاف باشد
ای ملک سخن همه به نامت
تیغ دو دم علی کلامت
آگاه ز جهل و وهمشان کرد
شمشیر تو شیر فهمشان کرد
یاد آنکه دل از علی ربودی
بر چهره نقاب بسته بودی
سن تو قریب سیزده بود
محو تو نگاه مهر و مه بود
صفین صف بست بر تماشات
هیهات از آن نگاه، هیهات
مالک آمد ولی چنان بید
تا دید تو را به خویش لرزید
تیغ تو رسید بی محابا
مبهوت تو بود ابن شعثا
از نسل علیست گرچه شک نیست
پرسید کسی که این جوان کیست
قربان تو ای نقاب بر رخ
بگذار بگویمش به پاسخ
عباس علی کارزار است
عباس، غریو ذوالفقار است
عباس تمام افتخار است
عباس امام اقتدار است
عباس مه طلایه دار است
عباس بلندی وقار است
عباس بلاغت شعار است
عباس شکوه آشکار است
عباس چه گویمت ز عباس
حبس است مرا به سینه انفاس
حبس است مرا به سینه انفاس
لب بستم و گفت شیخ عباس:
این شعرِ به سینه نقش بسته
هستم سگگی ز حبس جسته
از مدح تو با قلاده ی زر
زنجیر وفا به حلقم اندر
خود را به قبول رایگانت
بستم به طویله سگانت
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگم مزن و مرانم از پیش
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ماه شب چارده، ابالفضل
مهرست حسین و مه ابالفضل
فرمود خدا اذا تلاها
تا رفت کنار شه ابالفضل
آن قِسم قَسَم که عاشقان راست
گه نام خداست گه ابالفضل
برخاست ندا بنفسی انت
تا زد به دل سپه ابالفضل
شمشیر به کف نمی نهد شیر
آمد غران ز ره ابالفضل
صف می شکند به تیغ ابرو
باری که کند نگه ابالفضل
چون اوست فلک اگر قدم داشت
چون اوست قمر اگر علم داشت
دریا نبرد به ذات او راه
کوه است کنار او پر کاه
وقتی که علم به شانه میبرد
می شد قدِ آفتاب کوتاه
آری به غلط نگفت شاعر
در مذهب عارفان آگاه
الله علی، علیست عباس
جانم به تجلیات آن شاه
یادم آمد ز خطبه ی او
الله از آن خطابه الله
ذی الحجه ی سال شصت هجری
میرفت به بام کعبه آن ماه
میرفت چنان عقاب بر اوج
از بهر شکار فوج تا فوج
میرفت به حکم شاه عالم
آنسان که علی به دوش خاتم
ساقی چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
فرمود خدای کعبه را شکر
میریخت ز خطبه سربه سر سکر
بر خانه ی کعبه قبل ایجاد
خاک قدم علی شرف داد
گر سرّ خدا نبود هرآن
مانند پرنده ای شتابان
پا میشد و پرزنان از این دشت
کعبه دور حسین می گشت
دل را ز خطابه زیر و رو کرد
وانگاه به قوم فتنه رو کرد
چون عزم شکار کرد آن باز
یک بیت بگویمت به ایجاز:
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه ی لاغری چه خیزد؟
خورشید جمال او برآشفت
با بانگ بلند این چنین گفت:
ای ذره چه ات به خودنمایی؟
بسم الله اگر حریف مایی
عباس که در مصاف باشد
شمشیر عرب غلاف باشد
ای ملک سخن همه به نامت
تیغ دو دم علی کلامت
آگاه ز جهل و وهمشان کرد
شمشیر تو شیر فهمشان کرد
یاد آنکه دل از علی ربودی
بر چهره نقاب بسته بودی
سن تو قریب سیزده بود
محو تو نگاه مهر و مه بود
صفین صف بست بر تماشات
هیهات از آن نگاه، هیهات
مالک آمد ولی چنان بید
تا دید تو را به خویش لرزید
تیغ تو رسید بی محابا
مبهوت تو بود ابن شعثا
از نسل علیست گرچه شک نیست
پرسید کسی که این جوان کیست
قربان تو ای نقاب بر رخ
بگذار بگویمش به پاسخ
عباس علی کارزار است
عباس، غریو ذوالفقار است
عباس تمام افتخار است
عباس امام اقتدار است
عباس مه طلایه دار است
عباس بلندی وقار است
عباس بلاغت شعار است
عباس شکوه آشکار است
عباس چه گویمت ز عباس
حبس است مرا به سینه انفاس
حبس است مرا به سینه انفاس
لب بستم و گفت شیخ عباس:
این شعرِ به سینه نقش بسته
هستم سگگی ز حبس جسته
از مدح تو با قلاده ی زر
زنجیر وفا به حلقم اندر
خود را به قبول رایگانت
بستم به طویله سگانت
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگم مزن و مرانم از پیش
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را
هنرمندانه طرحی نو زده، این قد و قامت را
الا بالا بلندِ سر به زیرِ محضر خورشید
که کامل کرده چشمانت، نشانی نجابت را
تو آن ماهی، که یک ایل عاشقانه خیره ات می شد
به رخسارت خدا گویا، تراشیده ملاحت را
کدامین واژه ات را شرح باید داد ای ساقی
ولایت یا اصالت یا شجاعت یا شرافت را؟
دعای خسته گان قوم را، آمین بگو ای مرد
که با نامت عجین کردند نام استجابت را
به قلب تشنه ام ساقی، به غیر از تو که می بخشد
چنان باران، به جای جرعه، دریای کرامت را؟
کنار نام تو آیینه بگذارند شاعر ها
به جای آنکه بنویسند اوصاف شهامت را
قیامت محشری خواهد شد از حظِ حضورت، پس
به عشق دیدنت من عاشقم، صبح قیامت را
چنان شد پیشکش پای برادر دستهای تو
که اخلاصش عوض کرده ست تعریف سخاوت را
کنار علقمه، سقا ترین تشنه، حسینت خواند
از آن خون گریه های زخم چشمانت، خجالت را
علم افتاد و دست خیمه از دستت جدا افتاد
و زینب دید از آن لحظه به چشمانش اسارت را
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را
هنرمندانه طرحی نو زده، این قد و قامت را
الا بالا بلندِ سر به زیرِ محضر خورشید
که کامل کرده چشمانت، نشانی نجابت را
تو آن ماهی، که یک ایل عاشقانه خیره ات می شد
به رخسارت خدا گویا، تراشیده ملاحت را
کدامین واژه ات را شرح باید داد ای ساقی
ولایت یا اصالت یا شجاعت یا شرافت را؟
دعای خسته گان قوم را، آمین بگو ای مرد
که با نامت عجین کردند نام استجابت را
به قلب تشنه ام ساقی، به غیر از تو که می بخشد
چنان باران، به جای جرعه، دریای کرامت را؟
کنار نام تو آیینه بگذارند شاعر ها
به جای آنکه بنویسند اوصاف شهامت را
قیامت محشری خواهد شد از حظِ حضورت، پس
به عشق دیدنت من عاشقم، صبح قیامت را
چنان شد پیشکش پای برادر دستهای تو
که اخلاصش عوض کرده ست تعریف سخاوت را
کنار علقمه، سقا ترین تشنه، حسینت خواند
از آن خون گریه های زخم چشمانت، خجالت را
علم افتاد و دست خیمه از دستت جدا افتاد
و زینب دید از آن لحظه به چشمانش اسارت را
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
شکفته شد گل روی مَلَک به عرش برین
رسید ماهِ شب چارده به مُلک زمین
شروع میکنم آغاز شعر را به رجز
خلاف رسم تغزل، نه مثل آن و نه این
هنوز هم که هنوز است این خبر داغ است
تمام گوش شو و پای این خبر بنشین
در انتظار علی بود خصم و در میدان
نقاب بر رخ عباس زد شهِ صفّین
به گاه رزمِ ابالفضل، خصم لکنت داشت
تُ تُ تو کیستی ای ضّ ضّ ضربه ات سنگین
به یک اشارۀ تیغش از آن سر میدان
گریزد اسب، بدون سواره و بی زین
شکست پشت عدو را، جز این توقع نیست
که شیر داده به این شرزه شیر، ام ابنین
رجز نخوانده به عجز آمدند و در ناله
چنین بجنگد ابالفضلِ سیزده ساله!
به جنگ، اذن که از بوتراب میگیرد
نخست مردم چشمش شتاب میگیرد
به ذمۀ همه بیشک نماز آیات است
اگر نقاب زند، ماهتاب میگیرد
فدای همت ماهی که عکس دستش را
فرات در همۀ عمر، قاب میگیرد
فدای غیرت شاهی که قبل و بعد سفر
برای زینب کبری رکاب میگیرد
مدیح ساقی لب تشنه، مست باید گفت
ز خطبه خوانی او سال شصت باید گفت
به بام کعبه زمانی که او قدم برداشت
هرآنکه بود، ابالفضل را علی پنداشت
علی به دوش نبی رفت، کاش میگفتند
که ماه قوم قدم روی شانۀ که گذاشت؟!
از آن کمال و شکوه و وقار و سنگینی
دوباره کعبه گمان میکنم ترک برداشت
به ذوالفقار نبودش نیاز آن بالا
دو چشم داشت که گاهِ سخن به کار گماشت
نه کربلا که علمدار ما نخستین بار
به بام کعبه به یک یاعلی علم افراشت
نگاه نافذ ساقی به باء بسم الله
به قلب سنگی حجاج، بذر واهمه کاشت
نه مست جام که عمریست مست عباسم
قسم به کعبه، مسلمان دست عباسم
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
شکفته شد گل روی مَلَک به عرش برین
رسید ماهِ شب چارده به مُلک زمین
شروع میکنم آغاز شعر را به رجز
خلاف رسم تغزل، نه مثل آن و نه این
هنوز هم که هنوز است این خبر داغ است
تمام گوش شو و پای این خبر بنشین
در انتظار علی بود خصم و در میدان
نقاب بر رخ عباس زد شهِ صفّین
به گاه رزمِ ابالفضل، خصم لکنت داشت
تُ تُ تو کیستی ای ضّ ضّ ضربه ات سنگین
به یک اشارۀ تیغش از آن سر میدان
گریزد اسب، بدون سواره و بی زین
شکست پشت عدو را، جز این توقع نیست
که شیر داده به این شرزه شیر، ام ابنین
رجز نخوانده به عجز آمدند و در ناله
چنین بجنگد ابالفضلِ سیزده ساله!
به جنگ، اذن که از بوتراب میگیرد
نخست مردم چشمش شتاب میگیرد
به ذمۀ همه بیشک نماز آیات است
اگر نقاب زند، ماهتاب میگیرد
فدای همت ماهی که عکس دستش را
فرات در همۀ عمر، قاب میگیرد
فدای غیرت شاهی که قبل و بعد سفر
برای زینب کبری رکاب میگیرد
مدیح ساقی لب تشنه، مست باید گفت
ز خطبه خوانی او سال شصت باید گفت
به بام کعبه زمانی که او قدم برداشت
هرآنکه بود، ابالفضل را علی پنداشت
علی به دوش نبی رفت، کاش میگفتند
که ماه قوم قدم روی شانۀ که گذاشت؟!
از آن کمال و شکوه و وقار و سنگینی
دوباره کعبه گمان میکنم ترک برداشت
به ذوالفقار نبودش نیاز آن بالا
دو چشم داشت که گاهِ سخن به کار گماشت
نه کربلا که علمدار ما نخستین بار
به بام کعبه به یک یاعلی علم افراشت
نگاه نافذ ساقی به باء بسم الله
به قلب سنگی حجاج، بذر واهمه کاشت
نه مست جام که عمریست مست عباسم
قسم به کعبه، مسلمان دست عباسم
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
بالابلند..سایه ی آقای کربلا
در عین سادگیت…معمای کربلا
خورشید بی بدیل علی بن مرتضی
زیباترین ستاره ی شب های کربلا
در امتداد چشم تو دریا نوشته اند
زانو زده ست پیش تو دریای کربلا
محو تو میشوند خلایق به روز حشر
همچون حسین در تب صحرای کربلا
صدها صفت برای تو در عرش گفته اند
شد صدر نام های تو سقای کربلا
-
باب الحسین..قبله ی حاجات..الدخیل
ای تکیه گاه عمه ی سادات…الدخیل
-
افتاده است شکر خدا کارمان به تو
چشم امید بسته ام عباس جان به تو
کروبیان به جاه شما غبطه می خورند
تکیه زده ست ماه زمین،آسمان به تو
اسطوره ی تمام اساطیر عاشقی
وابسته است طبع همه شاعران به تو
قبل از ولادتم به تو دل بسته بوده ام
حق است این که کنم هدیه،جان به تو
از بس گره گشائی و باب الحوائجی
عرض نیاز کرده زمین و زمان به تو
-
در طالعم،گدای تو بودن نوشته اند
از مابقیِ خاک تو مارا سرشته اند
-
خورشید آمده به تمنای نور تو
دست دلش دخیل به مرز عبور تو
بر کعبه ایستاده ای و خطبه خوانده ای
به به، به فیض منبر و طبع و به شور تو
جبریل در حریم تو جا خوش نموده است
روزی هزار مرتبه دارد مرور تو
رو زد فرات بر تو که لب تر کند ز تو
اما نبرد بهره ز دست غرور تو
یک بار از حسین فراتر نرفته ای
صد آفرین به این ادب و این شعور تو
-
بی شک تو صبح روشن شب های تیره ای
بی خود که نیست..تو قمر این عشیره ای
-
بالا بلند..عصر دهم کم شدی چرا
جان جهان..این همه در هم شدی چرا
ضرب عمود صورت ماه تو را شکست
قرص قمر..این همه مبهم شدی چرا
رنگش پرید حضرت ارباب و ناله زد
سرو حرم..این همه تو خم شدی چرا
ای شادی دل حرم حضرت حسین
با رفتنت باعث ماتم شدی چرا
تو بر فراز نیزه ی اعدا چه می کنی؟
با نیزه های خصم تو همدم شدی چرا
-
از این به بعد خواب به زینب حرام شد
رفتی و کار اهل حرم هم تمام شد
-
#آرمان_صائمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
بالابلند..سایه ی آقای کربلا
در عین سادگیت…معمای کربلا
خورشید بی بدیل علی بن مرتضی
زیباترین ستاره ی شب های کربلا
در امتداد چشم تو دریا نوشته اند
زانو زده ست پیش تو دریای کربلا
محو تو میشوند خلایق به روز حشر
همچون حسین در تب صحرای کربلا
صدها صفت برای تو در عرش گفته اند
شد صدر نام های تو سقای کربلا
-
باب الحسین..قبله ی حاجات..الدخیل
ای تکیه گاه عمه ی سادات…الدخیل
-
افتاده است شکر خدا کارمان به تو
چشم امید بسته ام عباس جان به تو
کروبیان به جاه شما غبطه می خورند
تکیه زده ست ماه زمین،آسمان به تو
اسطوره ی تمام اساطیر عاشقی
وابسته است طبع همه شاعران به تو
قبل از ولادتم به تو دل بسته بوده ام
حق است این که کنم هدیه،جان به تو
از بس گره گشائی و باب الحوائجی
عرض نیاز کرده زمین و زمان به تو
-
در طالعم،گدای تو بودن نوشته اند
از مابقیِ خاک تو مارا سرشته اند
-
خورشید آمده به تمنای نور تو
دست دلش دخیل به مرز عبور تو
بر کعبه ایستاده ای و خطبه خوانده ای
به به، به فیض منبر و طبع و به شور تو
جبریل در حریم تو جا خوش نموده است
روزی هزار مرتبه دارد مرور تو
رو زد فرات بر تو که لب تر کند ز تو
اما نبرد بهره ز دست غرور تو
یک بار از حسین فراتر نرفته ای
صد آفرین به این ادب و این شعور تو
-
بی شک تو صبح روشن شب های تیره ای
بی خود که نیست..تو قمر این عشیره ای
-
بالا بلند..عصر دهم کم شدی چرا
جان جهان..این همه در هم شدی چرا
ضرب عمود صورت ماه تو را شکست
قرص قمر..این همه مبهم شدی چرا
رنگش پرید حضرت ارباب و ناله زد
سرو حرم..این همه تو خم شدی چرا
ای شادی دل حرم حضرت حسین
با رفتنت باعث ماتم شدی چرا
تو بر فراز نیزه ی اعدا چه می کنی؟
با نیزه های خصم تو همدم شدی چرا
-
از این به بعد خواب به زینب حرام شد
رفتی و کار اهل حرم هم تمام شد
-
#آرمان_صائمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
از ملائک پر شده دور و بر ام البنین
بهر دیدار تو ای تاج سر ام البنین
آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت
شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین
بی گمان گهواره ات آغوش گرم مادر است
راحت و آسوده ای زیر پر ام البنین
اشک شادی میچکد بر گونه های اطهرت
از میان صحن چشمان تر ام البنین
تو مسیحایی اگر پس خوش به حال مریمت
افتخار نسل پاک و اطهر ام البنین
هم شجاعت هم شهامت در رگانت جاری است
وارث شیر خدا شیر نر ام البنین
أشبه الناسی به مولانا امیرالمونین
ای علی مرتضای دیگر ام البنین
مثل بابا با نگاهت فتح خیبر میکنی
چشم بد دور از وجودت حیدر ام البنین
آمدی قلب سپاه مادرت باشی و بس
ای تمام آبروی لشگر ام البنین
تشنه ی آب فراتیم از کرم مهلت بده
ساقی لب تشنه گان آب آور ام البنین
چهارم شعبان رسید و کربلایم آرزوست
کربلایم آرزو پایین پایم آرزوست
یوسف ام البنین زیبا به دنیا آمدی
مثل بابا خوش قد و بالا به دنیا آمدی
ساکنان آسمان را بنده ی خود کرده ای
با مرام ! از اولش اقا به دنیا آمدی
با "ابد والله ما انسا حسینا "بر لبت
با شکوه حضرت عیسی به دنیا آمدی
قبل میلادت تو را با عبد صالح خوانده اند
کوه ایمان ، اسوه ی تقوا به دنیا آمدی
خضر مایی با خودت آب حیات اورده ای
از همان آغاز تو سقا به دنیا آمدی
به حقیقت شد مبدل آرزوی مرتضی
ای علمدار ولایت تا به دنیا آمدی
هم پناه حجت حق در میان معرکه
هم کفیل زینب کبری به دنیا آمدی
جای قنداقه کفن پوشیده و به یاری
نور چشم حضرت زهرا به دنیا آمدی
صبح محشر که رسد دست تو دست آویز ماست
شکرلله شافع عقبا به دنیا آمدی
نیست بر روی زمین باب الحوائج تر ز تو
ای امید مردم دنیا به دنیا آمدی
در هجوم درد و رنج و غم صدایت میکنند
دردمندان "حضرت مرهم" صدایت میکنند
آزموده ، فانی فی الله ، روشندل تویی
ما شهادت میدهیم از هر نظر کامل تویی
جرعه ای از معرفت امشب بنوشان بر همه
مطمئنا ساقی بن ساقی عادل تویی
جمع ایثار و فداکاری و تقوا و حیا
ضرب در اخلاص و ایمان و ادب حاصل تویی
کوه احسان آسمان جود دریای کرم
از نگاه سائل آقای متمول تویی
هر صد و سی و سه بار اسمت قیامت میکند
بانی هربار دلهای متحول تویی
هرچه خوبی بود یک جا در وجودت جمع شد
از روایت این چنین پیداست ابوفاضل تویی
حاجت ما هرچه که باشد اجابت میکنی
در گرفتاری فقط حلال هر مشکل تویی
رزق سال تک تک ما را خودت امشب بده
به خدا روزی رسان این همه سائل تویی
مصرعی نذر تو دیوان ها به دنبال آورد
افتخار شهریار و صائب و بیدل تویی
السلام ای سربلند آزمون کربلا
بازوان تو شده تنها ستون کربلا
خلق و خویت حیدری مشی و مرامت فاطمی
محشری و ناز شصتت شیرمرد هاشمی
صاحب نطق علی حسن حسن صبر حسین
علم باقر صدق صادق کظم غیظ کاظمی
ابجد نام تو و نام اباصالح یکی ست
پس به نوعی آینه دار امام قائمي
دشمنانت در عذاب از ضربه های مهلک ات
در امان از تیغ تو هرگز نباشد ظالمی
در میان جنگ الگوی علی اکبری
بی گمان از ابتدا استاد رزم قاسمی
هیچ کس از حلقه ی دشمن جلودار تو نیست
هر زمانی که به سوی قلب لشگر عازمی
طعمه ی شمشیر تو با سر به دوزخ میرود
از مصافت برنمیگردد حریف سالمی
در بصیرت هم چنان اوازه داری پهلوان
هم به باطل واقفی هم به حقیقت عالمی
شور جاری در رجزهای "رضازاده" تویی
تو شکوه پنجه ی ناب رسول خادمی
در جوانمردی همیشه تخته ات باشد وسط
عالم و ادم همه بنده تو مولایی فقط
ارمنی ها از تو خواندند و عبادت کرده اند
تا کلیمی ها به تو عرض ارادت کرده اند
ما که میمردیم اگر صحن و سرای تو نبود
شیعیان به خاکبوسی تو عادت کرده اند
نه که جبرائیل ، اسرافیل و میکاییل هم
محرم کویت شده قصد زیارت کرده اند
یک طرف زهرای اطهر یک طرف ام البنین
با مزار کوچک و پاک تو خلوت کرده اند
نه فقط ما در میان محفلت زانو زدیم
از شهیدان نیز در جشن تو دعوت کرده اند
مهدی صاحب زمان را در میان محفلت
اهل دل با چشم سر همواره رویت کرده اند
بهترین آموزه ها در سیره ی اجداد توست
ساده لوحان در کجا مشق سیاست کرده اند
دین فروشانی که سر در آخور خود برده اند
آخرت را خرج کرسی ریاست کرده اند
عقل ضایع آدمی را به تباهی میکشد
بی خردهای فرومایه حماقت کرده اند
مثل اسپند به روی آتش ایم و درهمیم
بی ادب ها را به شمشیرت حواله میدهیم
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
از ملائک پر شده دور و بر ام البنین
بهر دیدار تو ای تاج سر ام البنین
آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت
شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین
بی گمان گهواره ات آغوش گرم مادر است
راحت و آسوده ای زیر پر ام البنین
اشک شادی میچکد بر گونه های اطهرت
از میان صحن چشمان تر ام البنین
تو مسیحایی اگر پس خوش به حال مریمت
افتخار نسل پاک و اطهر ام البنین
هم شجاعت هم شهامت در رگانت جاری است
وارث شیر خدا شیر نر ام البنین
أشبه الناسی به مولانا امیرالمونین
ای علی مرتضای دیگر ام البنین
مثل بابا با نگاهت فتح خیبر میکنی
چشم بد دور از وجودت حیدر ام البنین
آمدی قلب سپاه مادرت باشی و بس
ای تمام آبروی لشگر ام البنین
تشنه ی آب فراتیم از کرم مهلت بده
ساقی لب تشنه گان آب آور ام البنین
چهارم شعبان رسید و کربلایم آرزوست
کربلایم آرزو پایین پایم آرزوست
یوسف ام البنین زیبا به دنیا آمدی
مثل بابا خوش قد و بالا به دنیا آمدی
ساکنان آسمان را بنده ی خود کرده ای
با مرام ! از اولش اقا به دنیا آمدی
با "ابد والله ما انسا حسینا "بر لبت
با شکوه حضرت عیسی به دنیا آمدی
قبل میلادت تو را با عبد صالح خوانده اند
کوه ایمان ، اسوه ی تقوا به دنیا آمدی
خضر مایی با خودت آب حیات اورده ای
از همان آغاز تو سقا به دنیا آمدی
به حقیقت شد مبدل آرزوی مرتضی
ای علمدار ولایت تا به دنیا آمدی
هم پناه حجت حق در میان معرکه
هم کفیل زینب کبری به دنیا آمدی
جای قنداقه کفن پوشیده و به یاری
نور چشم حضرت زهرا به دنیا آمدی
صبح محشر که رسد دست تو دست آویز ماست
شکرلله شافع عقبا به دنیا آمدی
نیست بر روی زمین باب الحوائج تر ز تو
ای امید مردم دنیا به دنیا آمدی
در هجوم درد و رنج و غم صدایت میکنند
دردمندان "حضرت مرهم" صدایت میکنند
آزموده ، فانی فی الله ، روشندل تویی
ما شهادت میدهیم از هر نظر کامل تویی
جرعه ای از معرفت امشب بنوشان بر همه
مطمئنا ساقی بن ساقی عادل تویی
جمع ایثار و فداکاری و تقوا و حیا
ضرب در اخلاص و ایمان و ادب حاصل تویی
کوه احسان آسمان جود دریای کرم
از نگاه سائل آقای متمول تویی
هر صد و سی و سه بار اسمت قیامت میکند
بانی هربار دلهای متحول تویی
هرچه خوبی بود یک جا در وجودت جمع شد
از روایت این چنین پیداست ابوفاضل تویی
حاجت ما هرچه که باشد اجابت میکنی
در گرفتاری فقط حلال هر مشکل تویی
رزق سال تک تک ما را خودت امشب بده
به خدا روزی رسان این همه سائل تویی
مصرعی نذر تو دیوان ها به دنبال آورد
افتخار شهریار و صائب و بیدل تویی
السلام ای سربلند آزمون کربلا
بازوان تو شده تنها ستون کربلا
خلق و خویت حیدری مشی و مرامت فاطمی
محشری و ناز شصتت شیرمرد هاشمی
صاحب نطق علی حسن حسن صبر حسین
علم باقر صدق صادق کظم غیظ کاظمی
ابجد نام تو و نام اباصالح یکی ست
پس به نوعی آینه دار امام قائمي
دشمنانت در عذاب از ضربه های مهلک ات
در امان از تیغ تو هرگز نباشد ظالمی
در میان جنگ الگوی علی اکبری
بی گمان از ابتدا استاد رزم قاسمی
هیچ کس از حلقه ی دشمن جلودار تو نیست
هر زمانی که به سوی قلب لشگر عازمی
طعمه ی شمشیر تو با سر به دوزخ میرود
از مصافت برنمیگردد حریف سالمی
در بصیرت هم چنان اوازه داری پهلوان
هم به باطل واقفی هم به حقیقت عالمی
شور جاری در رجزهای "رضازاده" تویی
تو شکوه پنجه ی ناب رسول خادمی
در جوانمردی همیشه تخته ات باشد وسط
عالم و ادم همه بنده تو مولایی فقط
ارمنی ها از تو خواندند و عبادت کرده اند
تا کلیمی ها به تو عرض ارادت کرده اند
ما که میمردیم اگر صحن و سرای تو نبود
شیعیان به خاکبوسی تو عادت کرده اند
نه که جبرائیل ، اسرافیل و میکاییل هم
محرم کویت شده قصد زیارت کرده اند
یک طرف زهرای اطهر یک طرف ام البنین
با مزار کوچک و پاک تو خلوت کرده اند
نه فقط ما در میان محفلت زانو زدیم
از شهیدان نیز در جشن تو دعوت کرده اند
مهدی صاحب زمان را در میان محفلت
اهل دل با چشم سر همواره رویت کرده اند
بهترین آموزه ها در سیره ی اجداد توست
ساده لوحان در کجا مشق سیاست کرده اند
دین فروشانی که سر در آخور خود برده اند
آخرت را خرج کرسی ریاست کرده اند
عقل ضایع آدمی را به تباهی میکشد
بی خردهای فرومایه حماقت کرده اند
مثل اسپند به روی آتش ایم و درهمیم
بی ادب ها را به شمشیرت حواله میدهیم
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#مدح
جهان دیدهست نور آسمان را در زمین پیدا
که امشب ماه شد از خانهی امالبنین پیدا
حسن انگشتر خلقت، حسین آن را نگین، اما
اباالفضل آمد و حالا شده نقش نگین پیدا
علی آیینهی رب، این پسر آیینهدار اوست
برای بهترین باید که میشد بهترین پیدا
به معنایی که او بخشید بر مردانگی سوگند
نشد دیگر زنی چون مادرش مردآفرین پیدا
همین که سر به خاک آورد و تسبیح خدا را گفت
سر پیشانیاش شد نقش فردوس برین پیدا
خدا را خواند واحد، شرم کرد از گفتن ثانی
که شد علمالیقین، عینالیقین، حقالیقین پیدا
چنان آسان به پرسشهای مشکل میدهد پاسخ
که بر لبهای مولا نیست غیر از آفرین پیدا
برای رتبه باید خوب را با خوبها سنجید
اگر در زیردستان میشود بالانشین پیدا
اباالقاسم، ابوالقربه، قمر، بابالحوائج اوست
ولی از بین اینها شد ابوفاضلترین پیدا
اگرچه واقفم بر "لایُقاس" اما ابایی نیست
برای این که در اوصاف باشد همنشین پیدا
برای مصطفی در دین، برای مرتضی در زهد
برای مجتبی در حلم با او شد قرین پیدا
به لطف آیینهای از "رحمةللعالمین" دارد
به رزمش شیوهی رزم امیرالمومنین پیدا
به سائل بهترین را داد، اما مثل بابایش
نشد در سفرهاش جز اندکی نان جوین پیدا
چه جای عیب اگر دوروبرش امثال من باشند
که در هر خرمنی هستند چندین خوشهچین پیدا
"سقاهم ربهم" را تا نمیخواندند در گوشش
برای امر سقایی نمیشد جانشین پیدا
ابوطالبتبار حمزهوار جعفرآیینی
که از اعجاز او شد حافظ و حامی دین پیدا
تمام لشکر دشمن اسیر هیبتش هستند
همین که میشود با رزمجامه روی زین پیدا
علی آنقدر بازوهای او را میزند بوسه
که انگاری یدالله است از این آستین پیدا
دودستی با دوشمشیر از دوسو مردانه میجنگد
چنان که میشود در دیدههای ریزبین پیدا
بهغیر از لحظهای که اخم او را دیده در صفین
ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا
به تیغ خشم او شد محو از آیینهی تاریخ
اگر شد ناکثین و قاسطین و مارقین پیدا
زمین از زخمهای تازه پر میشد اگر هربار
نمیشد زیر تیغش شهپر روحالامین پیدا
به هرجا پرچم "هل من مبارز؟" را علم میکرد
همآوردی نمیشد در تمام سرزمین پیدا
به قصد رزم تا میتاخت میدیدند که میشد
سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا
"اشداء علی الکفار" دشمن بود و با این حال
نمیشد در دلش از دوستان یکذره کین پیدا
خجالت میکشید از زینب کبری از آن وقتی
که با ننگ اماننامه شده شمر لعین پیدا
زد آتش بر دلش آوای "این عمّی العباس؟"
از آن ساعت که شد از خیمه با صوت حزین پیدا
امان از لحظهای که شیرمردی خسته و زخمی
زمین افتاده بود و گرگها شد از کمین پیدا
عمود خیمه را بابا کشید آنجا که دیگر شد
حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا
تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد
به هرسو قطعهای از عین و با و آ و سین پیدا
حسین از خاک دستش را چنان با بوسه برمیداشت
که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا
تمام پیکرش بر خاک میلرزید آن دم که
شد از گودی صدای نالهی "هل من معین؟" پیدا
کنار حضرت صاحبزمان در روضهاش هستند
پیمبرها - سلاماللهعلیهماجمعین - پیدا
دوایش گفتن یک جملهی "یا کاشف الکرب" است
اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا
برای حضرت عباس طوری گریه کردم که
شده لبخند در روی کرامالکاتبین پیدا
گرفتم در دوعالم دستهایش را، یقین دارم
که در محشر برایم میشود حصنحصین پیدا
دلم تنگ عمود آخر است، آندم که خواهد شد
به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا
#مجتبی_خرسندی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح
جهان دیدهست نور آسمان را در زمین پیدا
که امشب ماه شد از خانهی امالبنین پیدا
حسن انگشتر خلقت، حسین آن را نگین، اما
اباالفضل آمد و حالا شده نقش نگین پیدا
علی آیینهی رب، این پسر آیینهدار اوست
برای بهترین باید که میشد بهترین پیدا
به معنایی که او بخشید بر مردانگی سوگند
نشد دیگر زنی چون مادرش مردآفرین پیدا
همین که سر به خاک آورد و تسبیح خدا را گفت
سر پیشانیاش شد نقش فردوس برین پیدا
خدا را خواند واحد، شرم کرد از گفتن ثانی
که شد علمالیقین، عینالیقین، حقالیقین پیدا
چنان آسان به پرسشهای مشکل میدهد پاسخ
که بر لبهای مولا نیست غیر از آفرین پیدا
برای رتبه باید خوب را با خوبها سنجید
اگر در زیردستان میشود بالانشین پیدا
اباالقاسم، ابوالقربه، قمر، بابالحوائج اوست
ولی از بین اینها شد ابوفاضلترین پیدا
اگرچه واقفم بر "لایُقاس" اما ابایی نیست
برای این که در اوصاف باشد همنشین پیدا
برای مصطفی در دین، برای مرتضی در زهد
برای مجتبی در حلم با او شد قرین پیدا
به لطف آیینهای از "رحمةللعالمین" دارد
به رزمش شیوهی رزم امیرالمومنین پیدا
به سائل بهترین را داد، اما مثل بابایش
نشد در سفرهاش جز اندکی نان جوین پیدا
چه جای عیب اگر دوروبرش امثال من باشند
که در هر خرمنی هستند چندین خوشهچین پیدا
"سقاهم ربهم" را تا نمیخواندند در گوشش
برای امر سقایی نمیشد جانشین پیدا
ابوطالبتبار حمزهوار جعفرآیینی
که از اعجاز او شد حافظ و حامی دین پیدا
تمام لشکر دشمن اسیر هیبتش هستند
همین که میشود با رزمجامه روی زین پیدا
علی آنقدر بازوهای او را میزند بوسه
که انگاری یدالله است از این آستین پیدا
دودستی با دوشمشیر از دوسو مردانه میجنگد
چنان که میشود در دیدههای ریزبین پیدا
بهغیر از لحظهای که اخم او را دیده در صفین
ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا
به تیغ خشم او شد محو از آیینهی تاریخ
اگر شد ناکثین و قاسطین و مارقین پیدا
زمین از زخمهای تازه پر میشد اگر هربار
نمیشد زیر تیغش شهپر روحالامین پیدا
به هرجا پرچم "هل من مبارز؟" را علم میکرد
همآوردی نمیشد در تمام سرزمین پیدا
به قصد رزم تا میتاخت میدیدند که میشد
سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا
"اشداء علی الکفار" دشمن بود و با این حال
نمیشد در دلش از دوستان یکذره کین پیدا
خجالت میکشید از زینب کبری از آن وقتی
که با ننگ اماننامه شده شمر لعین پیدا
زد آتش بر دلش آوای "این عمّی العباس؟"
از آن ساعت که شد از خیمه با صوت حزین پیدا
امان از لحظهای که شیرمردی خسته و زخمی
زمین افتاده بود و گرگها شد از کمین پیدا
عمود خیمه را بابا کشید آنجا که دیگر شد
حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا
تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد
به هرسو قطعهای از عین و با و آ و سین پیدا
حسین از خاک دستش را چنان با بوسه برمیداشت
که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا
تمام پیکرش بر خاک میلرزید آن دم که
شد از گودی صدای نالهی "هل من معین؟" پیدا
کنار حضرت صاحبزمان در روضهاش هستند
پیمبرها - سلاماللهعلیهماجمعین - پیدا
دوایش گفتن یک جملهی "یا کاشف الکرب" است
اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا
برای حضرت عباس طوری گریه کردم که
شده لبخند در روی کرامالکاتبین پیدا
گرفتم در دوعالم دستهایش را، یقین دارم
که در محشر برایم میشود حصنحصین پیدا
دلم تنگ عمود آخر است، آندم که خواهد شد
به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا
#مجتبی_خرسندی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110