امروز روز سیاه رسانه های ایرانی در داخل و خارج هم بود، بسیاری در زمینه «فکت چکینگ» مردود شدند، میگوییم در زمان بحران و شایعه به روزنامه نگاران حرفه ای و رسانه های رسمی توجه کنید، حالا روزنامهنگاران و رسانههای رسمی شدن عامل انتشار تصاویر دروغ @IrnaEnglish زلزله_کرمانشاه
اساتید و بزرگوران این عکس هم مال #زلزله_کرمانشاه نیست، این عکس چند سال پیش در زلزلهای در ایتالیا گرفته شده. برای گفتن واقعیات ما حق نداریم از تصاویر غیرواقعی یا غیرمرتبط استفاده کنیم. به این هم میگن شایعه
https://www.nu.nl/dvn/4311756/we-weten-zware-aardbeving-in-italie.html …
از توییتر ارشاد علیجانی
https://twitter.com/ErshadAlijani/status/930045186880823298
---
@akskhaneh
اساتید و بزرگوران این عکس هم مال #زلزله_کرمانشاه نیست، این عکس چند سال پیش در زلزلهای در ایتالیا گرفته شده. برای گفتن واقعیات ما حق نداریم از تصاویر غیرواقعی یا غیرمرتبط استفاده کنیم. به این هم میگن شایعه
https://www.nu.nl/dvn/4311756/we-weten-zware-aardbeving-in-italie.html …
از توییتر ارشاد علیجانی
https://twitter.com/ErshadAlijani/status/930045186880823298
---
@akskhaneh
شاهرخ حاتمی درگذشت
شاهرخ حاتمی که از او به عنوان پدر فتوژرنالیسم ايران نام برده میشود، بعد از ۵۷ سال ثبت وقایع بزرگ ایران و جهان، امروز در ۹۱ سالگی در پاريس درگذشت.
آلفرد یعقوبزاده فتوژورنالیست ساکن پاریس دربارهی شاهرخ حاتمی به عکسخانه چنین گفت: «شاهرخ عکاسی از جنس مصدق بود، آرام ، مصمم و پر تلاش. عكاسی خبری را در نخستين روزهاي جوانی، از کودتای 28 مرداد آغاز کرد و پس از آن بسيار حوادث مهم ايران و جهان را ثبت كرد و با هنرمندان بزرگی همچون کوکو شانل، بیتلز، استیو مک کوئین، شارون تیت، فای دوونا بیگیت باردو، کاترین دانو، الیزابت تیلور، رومی اشنایدر و بسیاری دیگر از بزرگان هالیود و همچنين با مجلاتي همچون لايف، پاری ماچ و ال سالها همکاری داشت. حاتمی در جریان انقلاب ایران با آيت الله خمینی و یارانش در نوفلوشاتو آشنا شد و همراه وی در ۱۲ بهمن ۵۷ به ایران آمد اما پس از مدتی از ایران مهاجرت کرد و تا پايان عمر، وطن خود را نديد. در عکاسی بسيار خلاق و صاحب سبك بود و به حق بايد او را پدر فتوژورنالیسم ایران دانست.»
میتوانید عکسهای شاهرخ حاتمی را در http://www.shahrokhhatami.com مرور کنید.
--
https://akskhaneh.com/story/shahrokh-hatami
@akskhaneh
شاهرخ حاتمی که از او به عنوان پدر فتوژرنالیسم ايران نام برده میشود، بعد از ۵۷ سال ثبت وقایع بزرگ ایران و جهان، امروز در ۹۱ سالگی در پاريس درگذشت.
آلفرد یعقوبزاده فتوژورنالیست ساکن پاریس دربارهی شاهرخ حاتمی به عکسخانه چنین گفت: «شاهرخ عکاسی از جنس مصدق بود، آرام ، مصمم و پر تلاش. عكاسی خبری را در نخستين روزهاي جوانی، از کودتای 28 مرداد آغاز کرد و پس از آن بسيار حوادث مهم ايران و جهان را ثبت كرد و با هنرمندان بزرگی همچون کوکو شانل، بیتلز، استیو مک کوئین، شارون تیت، فای دوونا بیگیت باردو، کاترین دانو، الیزابت تیلور، رومی اشنایدر و بسیاری دیگر از بزرگان هالیود و همچنين با مجلاتي همچون لايف، پاری ماچ و ال سالها همکاری داشت. حاتمی در جریان انقلاب ایران با آيت الله خمینی و یارانش در نوفلوشاتو آشنا شد و همراه وی در ۱۲ بهمن ۵۷ به ایران آمد اما پس از مدتی از ایران مهاجرت کرد و تا پايان عمر، وطن خود را نديد. در عکاسی بسيار خلاق و صاحب سبك بود و به حق بايد او را پدر فتوژورنالیسم ایران دانست.»
میتوانید عکسهای شاهرخ حاتمی را در http://www.shahrokhhatami.com مرور کنید.
--
https://akskhaneh.com/story/shahrokh-hatami
@akskhaneh
مجموعه عکسهای شاهرخ زمانی را از این آدرس مرور کنید:
http://www.shahrokhhatami.com/
http://www.shahrokhhatami.com/
تهران – پوشه اول ولیعصر؛ فراخوان کارگاه ایده تا اجرا «عکس و ویدیو»
نگارخانه آریا در نظر دارد با همکاری هنرمندان در حوزه عکس و ویدیو شریانهای اصلی و مهم شهر تهران را بر اساس اهمیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در سه پوشه و در سه دوره زمانی مختلف، در قالب برگزاری دورههای کارگاهی معرفی و بازنمایی کند. در پایان این دوره، نمایشگاهی از آثار منتخب شرکت کنندگان در این دورهها برگزار خواهد شد.
تهران، به عنوان پایتخت ایران، یکی از بزرگترین کلانشهرهای جهان از لحاظ مساحت و جمعیت است. ابرشهری با مجموعه متناقض از فرهنگها و قواعد اجتماعی، معماری مشخص، و مرکزیت سیاسی-اقتصادی که به کل آن را از سایر شهرهای کشور مجزا ساخته است.
تهران، کلافی پیچیده در هم از خیابانهای بلند و کوتاه و کوچههای تودرتوست. بستری وسیع از خرده فرهنگهای متفاوت که از شمال تا جنوب، میزبان کار و زندگی مردم است.
در دل این شهر، شاهراههایی وجود دارد که بیتردید بخش مهمی از هویت آن را تشکیل داده است. خیایانهایی که در طول تاریخ، اتفاقات ریز و درشت فراوانی را به خود دیدهاند. نوستالژیها و خاطرات به جا مانده در ذهن جمعی، همه و همه در بستر آن شکل گرفتهاند.
نگارخانه آریا در نظر دارد با همکاری هنرمندان در حوزه عکس و ویدیو شریانهای اصلی و مهم شهر تهران را بر اساس اهمیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در سه پوشه و در سه دوره زمانی مختلف، در قالب برگزاری دورههای کارگاهی معرفی و بازنمایی کند. در پایان این دوره، نمایشگاهی از آثار منتخب شرکت کنندگان در این دورهها برگزار خواهد شد.
پوشه اول : خیابان ولیعصر از میدان راه آهن تا تجریش
پوشه دوم : خیابان شریعتی از پیچ شمیران تا میدان قدس
پوشه سوم : خیابان آزادی و انقلاب حدفاصل میدان آزادی تا میدان امام حسین
خیابان ولیعصر، شاهراه حیاتی برای عبور و مرور از شمال به جنوب تهران است. خطی عمود بر تهران با حد فاصل 18 کیلومتری که میدان قدس را به میدان راهآهن وصل میکند. خیابانی با چنارهای بلند درهمفرورفته فراوان که مراکز خرید بزرگ، پارکهای عمومی، رستورانهای معروف، موزهها، مراکز فرهنگی و شرکتهای متفاوتی را از دیرباز تاکنون در خود جای داده است. این خیابان در دوران پهلوی اول با عنوان خیابان پهلوی، با شروع انقلاب با عنوان مصدق و امروزه به نام ولیعصر شناخته شده است و در طول تاریخ یکصد سالهی خود میزبان اتفاقات مهمی بوده و سند بهجای مانده از دوران معاصر شهرنشینی در تهران است.
این دورهی کارگاهی تلاش دارد تا هربار بخش مهمی از مناظر شهری تهران را به عنوان بستری جذاب برای خلق آثار هنری معاصر در قالب عکاسی و ویدئوآرت فراهم کند.
این دوره از کارگاه در دو ترم مجزا برگزار می گردد. در ترم اول پس از گزینش هنرمندان باتوجه به استیتمنت آنها (موضوع انتخابی) دورهای ده جلسهای با مدیریت و کیوریتوری رامیار منوچهرزاده برگزار خواهد شد. هر جلسه با حضور و همراهی اساتید و هنرمندان شاخص که به نوعی پیوندی با موضوع مشخص شده (از منظر معماری و شهرسازی، تاریخ، ادبیات، هنر و گرافیک) دارند، خواهد بود و ضمن طرح موضوع و به چالش کشیدن آن امکان بسط و دریافت درستی از آن داده خواهد شد. همزمان با این دوره، بررسی آثار شرکت کنندگان انجام خواهد گرفت و بهترین آثار خلق شده در طول دوره انتخاب و امکان ورود هنرمند به ترم دوم فراهم خواهد شد.
اساتید مدعو:
خسرو سینایی – فیلمساز
یحیی دهقانپور – عکاس
ترانه یلدا – معمار و شهرساز
حمید خاکی – معمار
سینا دادخواه – نویسنده
فرهاد فزونی – گرافیست
هادی آفریده – فیلمساز مستند
فرزانه ابراهیمزاده – تاریخپژوه
علیرضا محمودی – روزنامهنگار
رامیار منوچهرزاده – هنرمند
علاقمندان می توانند در اولین مرحله از شکل گیری این پروژه در این فراخوان شرکت کنند.
توضیحات بیشتر:
https://akskhaneh.com/story/tehran-pooshe-avval
---
@akskhaneh
نگارخانه آریا در نظر دارد با همکاری هنرمندان در حوزه عکس و ویدیو شریانهای اصلی و مهم شهر تهران را بر اساس اهمیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در سه پوشه و در سه دوره زمانی مختلف، در قالب برگزاری دورههای کارگاهی معرفی و بازنمایی کند. در پایان این دوره، نمایشگاهی از آثار منتخب شرکت کنندگان در این دورهها برگزار خواهد شد.
تهران، به عنوان پایتخت ایران، یکی از بزرگترین کلانشهرهای جهان از لحاظ مساحت و جمعیت است. ابرشهری با مجموعه متناقض از فرهنگها و قواعد اجتماعی، معماری مشخص، و مرکزیت سیاسی-اقتصادی که به کل آن را از سایر شهرهای کشور مجزا ساخته است.
تهران، کلافی پیچیده در هم از خیابانهای بلند و کوتاه و کوچههای تودرتوست. بستری وسیع از خرده فرهنگهای متفاوت که از شمال تا جنوب، میزبان کار و زندگی مردم است.
در دل این شهر، شاهراههایی وجود دارد که بیتردید بخش مهمی از هویت آن را تشکیل داده است. خیایانهایی که در طول تاریخ، اتفاقات ریز و درشت فراوانی را به خود دیدهاند. نوستالژیها و خاطرات به جا مانده در ذهن جمعی، همه و همه در بستر آن شکل گرفتهاند.
نگارخانه آریا در نظر دارد با همکاری هنرمندان در حوزه عکس و ویدیو شریانهای اصلی و مهم شهر تهران را بر اساس اهمیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در سه پوشه و در سه دوره زمانی مختلف، در قالب برگزاری دورههای کارگاهی معرفی و بازنمایی کند. در پایان این دوره، نمایشگاهی از آثار منتخب شرکت کنندگان در این دورهها برگزار خواهد شد.
پوشه اول : خیابان ولیعصر از میدان راه آهن تا تجریش
پوشه دوم : خیابان شریعتی از پیچ شمیران تا میدان قدس
پوشه سوم : خیابان آزادی و انقلاب حدفاصل میدان آزادی تا میدان امام حسین
خیابان ولیعصر، شاهراه حیاتی برای عبور و مرور از شمال به جنوب تهران است. خطی عمود بر تهران با حد فاصل 18 کیلومتری که میدان قدس را به میدان راهآهن وصل میکند. خیابانی با چنارهای بلند درهمفرورفته فراوان که مراکز خرید بزرگ، پارکهای عمومی، رستورانهای معروف، موزهها، مراکز فرهنگی و شرکتهای متفاوتی را از دیرباز تاکنون در خود جای داده است. این خیابان در دوران پهلوی اول با عنوان خیابان پهلوی، با شروع انقلاب با عنوان مصدق و امروزه به نام ولیعصر شناخته شده است و در طول تاریخ یکصد سالهی خود میزبان اتفاقات مهمی بوده و سند بهجای مانده از دوران معاصر شهرنشینی در تهران است.
این دورهی کارگاهی تلاش دارد تا هربار بخش مهمی از مناظر شهری تهران را به عنوان بستری جذاب برای خلق آثار هنری معاصر در قالب عکاسی و ویدئوآرت فراهم کند.
این دوره از کارگاه در دو ترم مجزا برگزار می گردد. در ترم اول پس از گزینش هنرمندان باتوجه به استیتمنت آنها (موضوع انتخابی) دورهای ده جلسهای با مدیریت و کیوریتوری رامیار منوچهرزاده برگزار خواهد شد. هر جلسه با حضور و همراهی اساتید و هنرمندان شاخص که به نوعی پیوندی با موضوع مشخص شده (از منظر معماری و شهرسازی، تاریخ، ادبیات، هنر و گرافیک) دارند، خواهد بود و ضمن طرح موضوع و به چالش کشیدن آن امکان بسط و دریافت درستی از آن داده خواهد شد. همزمان با این دوره، بررسی آثار شرکت کنندگان انجام خواهد گرفت و بهترین آثار خلق شده در طول دوره انتخاب و امکان ورود هنرمند به ترم دوم فراهم خواهد شد.
اساتید مدعو:
خسرو سینایی – فیلمساز
یحیی دهقانپور – عکاس
ترانه یلدا – معمار و شهرساز
حمید خاکی – معمار
سینا دادخواه – نویسنده
فرهاد فزونی – گرافیست
هادی آفریده – فیلمساز مستند
فرزانه ابراهیمزاده – تاریخپژوه
علیرضا محمودی – روزنامهنگار
رامیار منوچهرزاده – هنرمند
علاقمندان می توانند در اولین مرحله از شکل گیری این پروژه در این فراخوان شرکت کنند.
توضیحات بیشتر:
https://akskhaneh.com/story/tehran-pooshe-avval
---
@akskhaneh
پادکست: عکاسی مستند، کنشی هنری - بهنام صدیقی
۲۲ آذرماه سمینار «عکاسی مستند، کنشی هنری» توسط کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان برگزار شد. در ادامه پادکست سخنرانی بهنام صدیقی در این نشست در دسترس است.
https://akskhaneh.com/podcast/behnam-sadighi-podcast
---
@akskhaneh
۲۲ آذرماه سمینار «عکاسی مستند، کنشی هنری» توسط کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان برگزار شد. در ادامه پادکست سخنرانی بهنام صدیقی در این نشست در دسترس است.
https://akskhaneh.com/podcast/behnam-sadighi-podcast
---
@akskhaneh
اندر حکایت کَره گرفتن از آب... - محمدرضا طهماسبپور
در خبری آمده بود که شنبه 25 آذر سال جاری ... "روز عکس تاریخی در ایران" در مقر [دفتر] یونسکو در تهران برگزار می شود. در این مراسم داگریوتیپی از دوره قاجار که نزد موزه اورسی پاریس است و توسط خانم مهندس منیعی (ملک قاسمی) با همکاری نسرین ترابی پژوهشگر تاریخ عکاسی ایران پیدا شده [!!!] رونمایی می گردد... خانم مهندس منیعی و نسرین ترابی در ارتباط با نحوۀ دستیابی[!!!] به این تصویر و تاریخ آن سخن می گویند..." حقیر افتخار حضور در این مجلس رونمایی را نداشتم اما با دیدن تصویر رونمایی! شده چند نکته عرض میکنم. تصویر این داگروتیپ، دستکم 10 سال است که بر روی سایت موزۀ اورسی در پاریس با مشخصات زیر منتشر شده است: Jules Richard Portrait d'un dignitaire persan (?) en 1848 daguerréotype H. 0.069 ; L. 0.087 musée d'Orsay, Paris, France ©photo musée d'Orsay / rmn http://www.musee-orsay.fr/en/collections/index-of-works/resultat-collection.html?no_cache=1 و حدود ده سال است که دربارۀ این داگریوتیپ در میان اهل پژوهش در تاریخ عکاسی ایران بحث و گفتگو در میان است. چند منبع معتبر پژوهشی دربارۀ عکاسی دوران قاجار نیز از این تصویر یاد کرده و با انتشار آن، چندین سال است که این تصویر، مورد توجه اهل پژوهش در تاریخ عکاسی بوده است. از جمله به این کتاب ها و نشریات می توان اشاره کرد: Maria Francesca Bonetti & Alberto Prandi (eds), La Persia Qajar, Fotografi italiani in Iran (1848-1864) Roma: Peliti Associati 2010. Maria Francesca Bonetti, “Geli esordi della fotografia in Persia:contribute italiani”; in La Persia Qajar Fotografi italiani in Iran 1848-1864 (ed). Maria Francesca Bonetti and Alberto Prandi, Roma: Peliti Associati 2010. 23-8 and 175-215 پرسش این است که چگونه تصویری با این حد از معروفیت، پس از سال ها توسط افراد یاد شده به عنوان یک کشف! عنوان می شود و چگونه است که دفتر یونسکو در تهران با حضور مقامات ایرانی یونسکو از این کشف رونمایی می کند؟ آیا معنای رونمایی نه آن است که چیزی یا مطلبی برای نخستین بار در برابر آگاهی همگانی قرار میگیرد و درباره آن آگاهی رسانی می شود؟ با این تفصیل، نباید تعجب کرد مثلاً فردا روزی، وزارت راه؛ از اختراع چرخ و ماشین بخار و وزارت نیرو از الکتریسیته! رونمایی کند و کشف آن ها را به کارشناسان و پژوهشگران خود منتسب کند!
--
منبع:
http://bit.ly/2Byz0QN
اندر حکایت کَره گرفتن از آب... - محمدرضا طهماسبپور
در خبری آمده بود که شنبه 25 آذر سال جاری ... "روز عکس تاریخی در ایران" در مقر [دفتر] یونسکو در تهران برگزار می شود. در این مراسم داگریوتیپی از دوره قاجار که نزد موزه اورسی پاریس است و توسط خانم مهندس منیعی (ملک قاسمی) با همکاری نسرین ترابی پژوهشگر تاریخ عکاسی ایران پیدا شده [!!!] رونمایی می گردد... خانم مهندس منیعی و نسرین ترابی در ارتباط با نحوۀ دستیابی[!!!] به این تصویر و تاریخ آن سخن می گویند..." حقیر افتخار حضور در این مجلس رونمایی را نداشتم اما با دیدن تصویر رونمایی! شده چند نکته عرض میکنم. تصویر این داگروتیپ، دستکم 10 سال است که بر روی سایت موزۀ اورسی در پاریس با مشخصات زیر منتشر شده است: Jules Richard Portrait d'un dignitaire persan (?) en 1848 daguerréotype H. 0.069 ; L. 0.087 musée d'Orsay, Paris, France ©photo musée d'Orsay / rmn http://www.musee-orsay.fr/en/collections/index-of-works/resultat-collection.html?no_cache=1 و حدود ده سال است که دربارۀ این داگریوتیپ در میان اهل پژوهش در تاریخ عکاسی ایران بحث و گفتگو در میان است. چند منبع معتبر پژوهشی دربارۀ عکاسی دوران قاجار نیز از این تصویر یاد کرده و با انتشار آن، چندین سال است که این تصویر، مورد توجه اهل پژوهش در تاریخ عکاسی بوده است. از جمله به این کتاب ها و نشریات می توان اشاره کرد: Maria Francesca Bonetti & Alberto Prandi (eds), La Persia Qajar, Fotografi italiani in Iran (1848-1864) Roma: Peliti Associati 2010. Maria Francesca Bonetti, “Geli esordi della fotografia in Persia:contribute italiani”; in La Persia Qajar Fotografi italiani in Iran 1848-1864 (ed). Maria Francesca Bonetti and Alberto Prandi, Roma: Peliti Associati 2010. 23-8 and 175-215 پرسش این است که چگونه تصویری با این حد از معروفیت، پس از سال ها توسط افراد یاد شده به عنوان یک کشف! عنوان می شود و چگونه است که دفتر یونسکو در تهران با حضور مقامات ایرانی یونسکو از این کشف رونمایی می کند؟ آیا معنای رونمایی نه آن است که چیزی یا مطلبی برای نخستین بار در برابر آگاهی همگانی قرار میگیرد و درباره آن آگاهی رسانی می شود؟ با این تفصیل، نباید تعجب کرد مثلاً فردا روزی، وزارت راه؛ از اختراع چرخ و ماشین بخار و وزارت نیرو از الکتریسیته! رونمایی کند و کشف آن ها را به کارشناسان و پژوهشگران خود منتسب کند!
--
منبع:
http://bit.ly/2Byz0QN
Forwarded from کتابهای حرفه هنرمند
Forwarded from آزادی آفرین نیساری و کارن وفاداری
این کانال به درخواست شماری از هنرمندان برای آزادی دو تن از پشتیبان و نگارخانهداران ایرانی به نامهای آفرین نیساری و کاران وفاداری است که به جای بیرون بردن دارایی خود از کشور آن را در راه پیشبرد فرهنگ و ارزشهای فرهنگی به کار گرفتند.
این نگارخانه داران در تابستان ۱۳۹۵ بازداشت شده و در تاریخ ۹۶/۹/۵ در شعبه ۱۵ انقلاب با رای قاضی صلواتی به ۱۶ (نیساری) و ۲۷ (وفاداری) سال زندان محکوم شدند.
از این رو از سیاستمداران، کنشگران فرهنگی و سیاسی خواهشمندیم بستری برای آزادی این دو کنشگر فرهنگی اثرگذار بر فرهنگ ایران فراهم سازند.
از شما و همهی هنرمندانی که همیشه همسو با رویدادها پشتیبان و همراه دیگر هنرمندان بودهاید سپاسگزاریم و امیدواریم هیچگاه با چنین رویدادهای ناگواری در این کشور روبرو نشویم.
پیوستن به گروه به معنی دستینه (امضای) درخواست است.
@afarin_karen
این نگارخانه داران در تابستان ۱۳۹۵ بازداشت شده و در تاریخ ۹۶/۹/۵ در شعبه ۱۵ انقلاب با رای قاضی صلواتی به ۱۶ (نیساری) و ۲۷ (وفاداری) سال زندان محکوم شدند.
از این رو از سیاستمداران، کنشگران فرهنگی و سیاسی خواهشمندیم بستری برای آزادی این دو کنشگر فرهنگی اثرگذار بر فرهنگ ایران فراهم سازند.
از شما و همهی هنرمندانی که همیشه همسو با رویدادها پشتیبان و همراه دیگر هنرمندان بودهاید سپاسگزاریم و امیدواریم هیچگاه با چنین رویدادهای ناگواری در این کشور روبرو نشویم.
پیوستن به گروه به معنی دستینه (امضای) درخواست است.
@afarin_karen
عکاسی کافی نیست
محمدرضا میرزایی
عکاس جدی، نه شعار میدهد و نه دوست دارد با گزاره و یا هر پیوست دیگری، شعاری را بر کارش سنجاق کند. عکاس جدی متعهد است اما به عکاسی و نه بهالزام به جامعهی خود. چرا که هنرمند خوب، بهدرستی و با کارهای خود میتواند به بهترین شکل، آزادی و رهایی را تجربه کند. این همان فرصتی است که قدرت پیوسته از ما دریغ میکند و این میتواند مهمترین تعهد ما در برابر تاریخ و جامعه باشد. اما این رهایی و بازشناختن آن، به همان محیطی نیاز دارد که پیشتر در گفتوگو از موزهی هنر مدرن، نیویرک و امریکا به آن اشاره کردم یعنی محیطی که در آن هم عکاسها و هم دیگران «تئوری ببافند». محیطی که در آن بتوان چهگونه حرفزدن دربارهی عکس را یادگرفت. در چنین محیطی، باید گونهای از گفتار انتقادی متفاوت با ستایشهای معمول و رایجِ جریان اصلی عکاسی ما در ایران، و رویارویی آنها که نفیاش میکنند وجود داشتهباشد. رویارویی آنها که بسیار خوشبیناند و دیگرانی که بسیار بدبین. آنها که گاه از سر دلسوزی و گاه محافظهکاری و یا موضوعهایی که به ما مربوط نمیشود، کارهای گروهی از عکاسهای ایرانی را ستایش میکنند که بیشتر از جمعِ خودیها و نزدیکهایند و از همه مهمتر عکسهایشان به هم شبیه است، و حتا گاهی گمان میکنند که این کارها سرگرم تعین بخشیدن به آیندهی عکاسی ایران و حتا جهاناند.
در برابر آنها، دیگرانی که باز هم گاه از سر دلسوزی و گاه موضوعهایی که دوباره به ما مربوط نمیشود، دستهی نخست و هرآنکه را پس میزنند که کار میکند و در تهران نمایشگاه برگزار میکند. این دستهی دوم، هرچند که بهظاهر از عکاسی ایران بیزار است، اما گمان میکنم در نهان آن را دوست دارد. چرا که ماهیتاش به عکاسی ایران و همان دستهی نخست و مجله و موقعیتهای آنها وابسته است. اگر آنها و برو و بیایشان نبود، کسی هم سراغی از اینها نمیگرفت. برای همین است که کم پیش میآید که این منتقدهای عزیز، نگاهی به عکاسی جهان کنند، تحلیلی دربارهاش بنویسند و یا در جهت نشاندادن بدیلی برای عکاسی ایران تلاش کنند. کارکرد مهم این رویارویی، بیگانهساختن ما از خود بودهاست؛ یعنی نشناختن و نفهمیدن خودمان. این رویارویی در دانشگاه، کارهای دانشجوهایی را در ظاهر شبیه به هم کرده و میخواهد از آنهای دیگر ناعالمانی طلبکار و بیعمل بسازد.
دراینمیان، گمان میکنم بتوان گونهای دیگر از گفتوگو را خواست، شکلی از گفتوگو که بتوان به کمک آن بهطرزی جدی، دادوستد دیدگاه کرد و به دنبال آفرینش مفهوم و نظریه بود. شکلی از گفتوگو که بشود با آن برای مفهومهای قدیمی و جدید، تفسیرهای تازه خواست و نسبتمان را با خودمان و دیگران سنجید. گونهای از گفتوگو که نه برای ما و دوستانمان که برای عکاسی سودمند باشد. شکلی از گفتوگو که خواست آن نه ادامهی وضع موجود عکاسی و نه از میان برداشتن همهی کارورزهای آن باشد، گفتوگویی که بهانهی شکل گیریاش، گرفتاریها و نیازهای مادی و معنوی گفتوگوکنندهها نباشد.
لینک مطلب:
https://www.kaarnamaa.com/single-post/akaasi-kaafi-nist
محمدرضا میرزایی
عکاس جدی، نه شعار میدهد و نه دوست دارد با گزاره و یا هر پیوست دیگری، شعاری را بر کارش سنجاق کند. عکاس جدی متعهد است اما به عکاسی و نه بهالزام به جامعهی خود. چرا که هنرمند خوب، بهدرستی و با کارهای خود میتواند به بهترین شکل، آزادی و رهایی را تجربه کند. این همان فرصتی است که قدرت پیوسته از ما دریغ میکند و این میتواند مهمترین تعهد ما در برابر تاریخ و جامعه باشد. اما این رهایی و بازشناختن آن، به همان محیطی نیاز دارد که پیشتر در گفتوگو از موزهی هنر مدرن، نیویرک و امریکا به آن اشاره کردم یعنی محیطی که در آن هم عکاسها و هم دیگران «تئوری ببافند». محیطی که در آن بتوان چهگونه حرفزدن دربارهی عکس را یادگرفت. در چنین محیطی، باید گونهای از گفتار انتقادی متفاوت با ستایشهای معمول و رایجِ جریان اصلی عکاسی ما در ایران، و رویارویی آنها که نفیاش میکنند وجود داشتهباشد. رویارویی آنها که بسیار خوشبیناند و دیگرانی که بسیار بدبین. آنها که گاه از سر دلسوزی و گاه محافظهکاری و یا موضوعهایی که به ما مربوط نمیشود، کارهای گروهی از عکاسهای ایرانی را ستایش میکنند که بیشتر از جمعِ خودیها و نزدیکهایند و از همه مهمتر عکسهایشان به هم شبیه است، و حتا گاهی گمان میکنند که این کارها سرگرم تعین بخشیدن به آیندهی عکاسی ایران و حتا جهاناند.
در برابر آنها، دیگرانی که باز هم گاه از سر دلسوزی و گاه موضوعهایی که دوباره به ما مربوط نمیشود، دستهی نخست و هرآنکه را پس میزنند که کار میکند و در تهران نمایشگاه برگزار میکند. این دستهی دوم، هرچند که بهظاهر از عکاسی ایران بیزار است، اما گمان میکنم در نهان آن را دوست دارد. چرا که ماهیتاش به عکاسی ایران و همان دستهی نخست و مجله و موقعیتهای آنها وابسته است. اگر آنها و برو و بیایشان نبود، کسی هم سراغی از اینها نمیگرفت. برای همین است که کم پیش میآید که این منتقدهای عزیز، نگاهی به عکاسی جهان کنند، تحلیلی دربارهاش بنویسند و یا در جهت نشاندادن بدیلی برای عکاسی ایران تلاش کنند. کارکرد مهم این رویارویی، بیگانهساختن ما از خود بودهاست؛ یعنی نشناختن و نفهمیدن خودمان. این رویارویی در دانشگاه، کارهای دانشجوهایی را در ظاهر شبیه به هم کرده و میخواهد از آنهای دیگر ناعالمانی طلبکار و بیعمل بسازد.
دراینمیان، گمان میکنم بتوان گونهای دیگر از گفتوگو را خواست، شکلی از گفتوگو که بتوان به کمک آن بهطرزی جدی، دادوستد دیدگاه کرد و به دنبال آفرینش مفهوم و نظریه بود. شکلی از گفتوگو که بشود با آن برای مفهومهای قدیمی و جدید، تفسیرهای تازه خواست و نسبتمان را با خودمان و دیگران سنجید. گونهای از گفتوگو که نه برای ما و دوستانمان که برای عکاسی سودمند باشد. شکلی از گفتوگو که خواست آن نه ادامهی وضع موجود عکاسی و نه از میان برداشتن همهی کارورزهای آن باشد، گفتوگویی که بهانهی شکل گیریاش، گرفتاریها و نیازهای مادی و معنوی گفتوگوکنندهها نباشد.
لینک مطلب:
https://www.kaarnamaa.com/single-post/akaasi-kaafi-nist
Kaarnamaa
گفتار آبان: رضا بانگیز | مجله هنری کارنما Kaarnamaa Art Magazine
روز سهشنبه ۲۹ آبان ۹۷، ساعت شش، یکی از گفتارهای کارنما به نشستی با رضا بانگیز اختصاص خواهد یافت. در این گفتار، بانگیز با مروری بر چند مجموعهی خود، مسیر شکلگ
اعلام کاندیداهای مسابقهی ورلدپرسفتو ۲۰۱۸
ورلدپرسفتو برای اولین سال پیش از انتخاب برگزیدگان، گالری آثار کاندیداهای این مسابقه را منتشر کرده است.
آثار کاندیدشده از دو لینک زیر قابل دسترسی است:
http://bit.ly/2Ck81qR
http://bit.ly/2BsUYq9
@akskhaneh
ورلدپرسفتو برای اولین سال پیش از انتخاب برگزیدگان، گالری آثار کاندیداهای این مسابقه را منتشر کرده است.
آثار کاندیدشده از دو لینک زیر قابل دسترسی است:
http://bit.ly/2Ck81qR
http://bit.ly/2BsUYq9
@akskhaneh
گفتوگو با امید صالحی
مستند اجتماعی و نشان دادن واقعیتهای روزگار دغدغهی امید صالحی است. او با آنکه سالها با آژانسهای خبری کار کرده اما آنچه در کارهای او برجسته است و با آن در ایران شناخته شده، عکاسی مستند اجتماعی است. او روایتگر داستانهایی است که شخصیتهایش اگر چه معروف و شناختهشده نیستند اما نمایندهی قشری از جامعه هستند که به خودی خود دیده نمیشوند اما در پروژههای امید ثبت میشوند و جان میگیرند. صالحی با این آدمها زندگی میکند و در پروژههایش روایتگر زندگی آنهاست. او شبیه تاریخنگاری است که انگار زندگی آدمها را برای آینده ثبت میکند.
پروژههای امید صالحی در طول دو دهه در سکوت فریاد میزدنند و بینندگان با نگاهی به آنها مدتها درگیر عکسهای سادهای میشدند که همهی ما ممکن است منظره آن را دیده باشیم اما قابی که امید برای این عکس ها انتخاب کرده، بینندگان را به تفکر وامیدارد و شخصیتهایش مدتها در ذهن باقی میمانند.
امید صالحی بعد از سالها عکاسی مستند اجتماعی، اکنون پروژههای مستندی را در شکل و قالب جدید عرضه کرده است که در ظاهر شباهتی به کارهای پیشین اش ندارد که این را میشد در آخرین نمایشگاهش در گالری راه ابریشم دید. نمایشگاهی با چیدمان عکس، ویدیو، کتاب، روزنامه و کارت پستال که تجربهای تازه در عکاسی ایران است.
به بهانهی این نگاه تازه به عکاسی مستند اجتماعی با امید صالحی گفتگو کردهایم که در ادامه آمده است.
لینک گفتوگو:
https://akskhaneh.com/story/omid-salehi-interview
--
@akskhaneh
مستند اجتماعی و نشان دادن واقعیتهای روزگار دغدغهی امید صالحی است. او با آنکه سالها با آژانسهای خبری کار کرده اما آنچه در کارهای او برجسته است و با آن در ایران شناخته شده، عکاسی مستند اجتماعی است. او روایتگر داستانهایی است که شخصیتهایش اگر چه معروف و شناختهشده نیستند اما نمایندهی قشری از جامعه هستند که به خودی خود دیده نمیشوند اما در پروژههای امید ثبت میشوند و جان میگیرند. صالحی با این آدمها زندگی میکند و در پروژههایش روایتگر زندگی آنهاست. او شبیه تاریخنگاری است که انگار زندگی آدمها را برای آینده ثبت میکند.
پروژههای امید صالحی در طول دو دهه در سکوت فریاد میزدنند و بینندگان با نگاهی به آنها مدتها درگیر عکسهای سادهای میشدند که همهی ما ممکن است منظره آن را دیده باشیم اما قابی که امید برای این عکس ها انتخاب کرده، بینندگان را به تفکر وامیدارد و شخصیتهایش مدتها در ذهن باقی میمانند.
امید صالحی بعد از سالها عکاسی مستند اجتماعی، اکنون پروژههای مستندی را در شکل و قالب جدید عرضه کرده است که در ظاهر شباهتی به کارهای پیشین اش ندارد که این را میشد در آخرین نمایشگاهش در گالری راه ابریشم دید. نمایشگاهی با چیدمان عکس، ویدیو، کتاب، روزنامه و کارت پستال که تجربهای تازه در عکاسی ایران است.
به بهانهی این نگاه تازه به عکاسی مستند اجتماعی با امید صالحی گفتگو کردهایم که در ادامه آمده است.
لینک گفتوگو:
https://akskhaneh.com/story/omid-salehi-interview
--
@akskhaneh
Forwarded from Unseen Cinema
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مصاحبه ای دیده نشده با "عباس عطار" درباره عکس های او از دوران انقلاب به مناسبت درگذشت وی.
🎬اختصاصی آنسین سینما
@unseencinema
🎬اختصاصی آنسین سینما
@unseencinema
Forwarded from حرفه:هنرمند
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند عباس عطار/از "کنتاکت: مگنومفوتو"/با زیرنویس فارسی
*با پرداخت مبلغ 5هزار تومان به شماره کارت زیر میتوانید در میسرکردن ادامهی چنین فعالیتهایی سهیم باشید:
5022297000037742
حرفه هنرمند زمان نو
*با پرداخت مبلغ 5هزار تومان به شماره کارت زیر میتوانید در میسرکردن ادامهی چنین فعالیتهایی سهیم باشید:
5022297000037742
حرفه هنرمند زمان نو
Forwarded from انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران
فردا 16 اردیبهشتماه
«عکاسان به عباس عطار ادای احترام میکنند»
⭕️عكاسان مستند و خبری، فردا 16 اردیبهشتماه با گردهمایی مقابل ورودی خانه هنرمندان، یاد عباس عطار عکاس برجسته ایرانی را گرامی میدارند. این عکاس شناختهشده پنجم اردیبهشتماه در پاریس درگذشت.
به گزارش روابط عمومی انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران، جمعی از عکاسان ایرانی فردا ساعت 18 مقابل ورودی اصلی خانه هنرمندان برای ادای احترام به عباس عطار گرد هم خواهند آمد.
امروز در نشست خبری نشان عکس سال مطبوعاتی ایران نیز حمید فروتن رئیس انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی، اعلام کرد: «با توجه به تقاضای مکرر از سوی عکاسان برای برگزاری بزرگداشت زنده یاد عباس عطار صورت گرفته است، انجمن صنفی عکاسان مطبوعات ایران در همراهی با این درخواستها فردا شانزدهم اردیبهشت ماه ساعت ۱۸ مقابل ورودی اصلی خانه هنرمندان برای ادای احترام به این عکاس برجسته در کنار دیگر عکاسان خواهد بود.»
عباس عطار متولد ۱۳۲۳ در خاش و دانشآموخته رشته مطبوعات و ارتباطات به علت بیماری سرطان در ۷۴ سالگی در پاریس چشم از جهان فروبست. عباس در ۱۹۸۱ به مگنوم پیوست؛ و در ۱۹۸۵ عضو تمام وقت مگنوم شد؛ و همچنین از ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ رئیس دورهای مگنوم بود.
این عکاس نامدار ایرانی از سیوپنج سال پیش تاکنون علاوه بر عضویت در آژانس بینالمللی عکس مگنوم، از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ ریاست دورهای این آژانس را بر عهده داشته است. عکسهای عباس عطار در ژانری مانند «مستند»، «جنگ» و «مذهب» بانام مستعار «عباس» در دهههای گذشته موردتوجه رسانهها و مدیاهای بزرگ جهان بوده است. اما برای ایرانیان عکسهایی که «عباس» از انقلاب ۱۳۵۷ از ایران گرفته است به دلیل موضوعات اجتماعی و تاریخی اهمیت بیشتری دارند.
از کتابهای منتشرشده از عکسهای «عباس» میتوان به «Retornos a Oapan»، «Sur la Route des Esprits» و «Allah O Akbar» اشاره کرد.
@iranianphotojournalist
«عکاسان به عباس عطار ادای احترام میکنند»
⭕️عكاسان مستند و خبری، فردا 16 اردیبهشتماه با گردهمایی مقابل ورودی خانه هنرمندان، یاد عباس عطار عکاس برجسته ایرانی را گرامی میدارند. این عکاس شناختهشده پنجم اردیبهشتماه در پاریس درگذشت.
به گزارش روابط عمومی انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران، جمعی از عکاسان ایرانی فردا ساعت 18 مقابل ورودی اصلی خانه هنرمندان برای ادای احترام به عباس عطار گرد هم خواهند آمد.
امروز در نشست خبری نشان عکس سال مطبوعاتی ایران نیز حمید فروتن رئیس انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی، اعلام کرد: «با توجه به تقاضای مکرر از سوی عکاسان برای برگزاری بزرگداشت زنده یاد عباس عطار صورت گرفته است، انجمن صنفی عکاسان مطبوعات ایران در همراهی با این درخواستها فردا شانزدهم اردیبهشت ماه ساعت ۱۸ مقابل ورودی اصلی خانه هنرمندان برای ادای احترام به این عکاس برجسته در کنار دیگر عکاسان خواهد بود.»
عباس عطار متولد ۱۳۲۳ در خاش و دانشآموخته رشته مطبوعات و ارتباطات به علت بیماری سرطان در ۷۴ سالگی در پاریس چشم از جهان فروبست. عباس در ۱۹۸۱ به مگنوم پیوست؛ و در ۱۹۸۵ عضو تمام وقت مگنوم شد؛ و همچنین از ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ رئیس دورهای مگنوم بود.
این عکاس نامدار ایرانی از سیوپنج سال پیش تاکنون علاوه بر عضویت در آژانس بینالمللی عکس مگنوم، از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ ریاست دورهای این آژانس را بر عهده داشته است. عکسهای عباس عطار در ژانری مانند «مستند»، «جنگ» و «مذهب» بانام مستعار «عباس» در دهههای گذشته موردتوجه رسانهها و مدیاهای بزرگ جهان بوده است. اما برای ایرانیان عکسهایی که «عباس» از انقلاب ۱۳۵۷ از ایران گرفته است به دلیل موضوعات اجتماعی و تاریخی اهمیت بیشتری دارند.
از کتابهای منتشرشده از عکسهای «عباس» میتوان به «Retornos a Oapan»، «Sur la Route des Esprits» و «Allah O Akbar» اشاره کرد.
@iranianphotojournalist
نمایشگاه عکس ورلدپرس فوتو از تاریخ ۲۰ اردیبهشت تا ۱۱ خرداد در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشود.
https://akskhaneh.com/story/worldpressphoto-niavaran
https://akskhaneh.com/story/worldpressphoto-niavaran
جنون معاصر، تراژدی تناقضها؛ یادداشتی بر نمایشگاههای «رویارویی ۱» - خشایار شریفایی
نمایشگاه گروهی عکس «رویارویی ۱؛ درآمدی بر امکانات تالیف در عکاسی معاصر» به کیوریتوری رهام شیراز، از چهاردهم اردیبهشت به مدت دو هفته، همزمان در سه گالری نات، هپتا و تِم برگزار شد. این یادداشت تلاش میکند تا با بررسی جنبه های مفهومی که این نمایشگاه یا هر رویدادی مرتبط با نمایش آثار هنری سعی در ارائهی آن دارند، با طرح پرسشهایی از بطن مدعا، بیانیه و یا پیشفرض برگزارکنندگان و هنرمندان، راهی به واکاوی این مضامین و مفاهیم بگشاید و نسبتِ آثار این نمایشگاهها با ایدههای اصلی و پیشانگاشته را نشان دهد.
لازم به اشاره نیست که مفهوم معاصر با مفاهیمی متقدم همچون « هنرمدرن»، «هنر پست مدرن» و جنبشهای آوانگارد در تضاد یا روابط متقابل است و معاصر بودن یک پدیده تا اندازه زیادی با مسئلهیابی و پروبلماتیک کردن موضوع در نسبت با یک وضعیت ارتباط دارد؛ اینها موضوعاتی است که نیازمند یک یادداشت مجزا است و در این بحث مجالی برای ایضاح آن فراهم نیست، اما در نسبت با پرسشهای ابتدایی یادداشت با اشاراتی به آن میتوانیم در زاویه بهتری با این رویداد هنری قرار گیریم و به نوعی تلاش کنیم با پاسخ به پرسشهای طرح شده یادداشت، ارکان نقد را با استناد به مفاهیم مشترک بازیابی کنیم.
هنر معاصر را میتوان هنرِ سنتزهای منحصر به فرد هر شخص دانست. هنرمندان در لیبرالترین مشی فکری و در فردیتی فزاینده دست به تولید آثار خود میزنند. تولیدی که از هیچ نظام فکری واحد و افق آرمانی پیروی نمیکند. تاثیر شگرف جهانی شدن و به تبع آن، تحکیم پایه های نظام نو لیبرالیسم بر جهان معاصر، همواره ترسی را توام با یأس برای هنر با خود به همراه آورد. همان هراسی که اکثریت کسانی که با هنر معاصر سر و کار دارند، یا درباره آن سکوت کردند یا به آن تن دادند. و شالودهی این حس عمومی، چنین شد که هنرمندان بیش از آنکه به نفس آثار هنری توجه داشته باشند، به شیوه های ارائه، متریالهای استفاده شده و در نهایت به افراد در مقام تولید کننده یا هنرمند، توجه دارند.
همانگونه که از اعلان این رویداد برمیآید، این نمایشگاهها قرار است در مورد «عکاسی معاصر»، امکانات و عرصه های تالیفی آن بوده و امکانی برای اندیشیدن به این مضامین بگشاید. اما پرسش اصلی که در متون این رویداد مغفول مانده چیستی و چگونگی تعریف مفهوم معاصر است: کدام معاصر؟ معاصر بودن واجد چه معنایی در ساحت عکاسی است؟ کدام مولفهها در آثار موجود در نمایشگاه به آن وجههی معاصر بودن میبخشد؟ نسبت آن چیزی که در قالب یک نمایشگاه با محوریت امکانات تالیف در عکاسی معاصر پیش روی ما قرار میگیرد، با جایگاه تاریخی رسانه عکاسی چیست؟ و در آخر اینکه اساسا مفهوم عکاسی معاصر را چگونه میتوان تبیین کرد؟
نبودن یک تعریف مشخص برای هنر معاصر نمیتواند جوازی باشد تا هر اثر هنری را به سبب هم عصر بودن با ما یا به اصالت جایگاه هنرمند آن، اثری معاصر بنامیم. امروز در کنار وجه تاریخی یک اثر، این رویکرد هنرمند است که مشخص کننده نو یا معاصر بودن آن دانست.
این مسئله به رغم بنیانهای سلطهگریز هنر معاصر در ابتدا، چه در ایران و چه در سطح جهان بهتدریج این هنر را از علمکرد اصلی خود، یعنی شکلی از «کنش انتقادی» دور کرد و آن را در بستر ساز و کار نظام بازار و در سیطره فرآیند جهانی، به آثار فرمالیستی با برچسبهایی از کنش انتقادی تبدیل کرد که در واقع هیچ ربط وثیقی با مبانی تفکر نقادانه و زاویه گیری با وضعیت موجود اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ندارند.
ژان کلر در کتاب نگاهی به وضعیت هنرهای زیبا مینویسد: «آیا طی بیستوپنج سال گذشته آثار [تجسمی] بزرگی که بتوانند گواهی بر عصر ما باشند، خلق شدهاند؟ به چه دلیل است که در موزههای هنر مدرن به جز بیارزشی و فرمالیسم، روشنفکری تهی و تمسخرآمیز، چیز دیگری دیده نمیشود؟ بیشترین چیزی که در این موزهها به چشم میخورد مجموعهای خستهکننده از آثار آبسترهای است که فاقد هرگونه محتوا و جوهره بوده، غمبار، بیبنیه و ضعیفاند. چرا علیرغم تمامی این ویژگیها زیر نگاه بیتفاوت بازدیدکنندهگان، همچنان بر خرید، ستایش، تفسیر و به نمایش گذاشتن این آثار پافشاری میشود؟»[1] این نظر کلر در 1983 و پس از هجمهی پستمدرنیسم و تکه تکه شدن احساس وتلقیهای عمومی و یکپارچه از هنر ادا شد، در حکم مرثیهای برای وحدت در هنر مدرن و مفهومی یکپارچه تحت عنوان هنر.
تا قبل از دهه ۱۹۶۰ که در عرصه ي هنر وحدت بیشتري احساس میشد، آثار مشخصاً شوری را بر میانگیخت، اما در شرایط امروز در مواجهه با هنر معاصر غرب بواسطهی ابهام، انفصال و جد و جهدی که برای متحیرکردن مخاطب وجود دارد، نمی توان ساز و کاری متعادل و متوازن یافت که در آن تکلیف مخاطب و منتقد
نمایشگاه گروهی عکس «رویارویی ۱؛ درآمدی بر امکانات تالیف در عکاسی معاصر» به کیوریتوری رهام شیراز، از چهاردهم اردیبهشت به مدت دو هفته، همزمان در سه گالری نات، هپتا و تِم برگزار شد. این یادداشت تلاش میکند تا با بررسی جنبه های مفهومی که این نمایشگاه یا هر رویدادی مرتبط با نمایش آثار هنری سعی در ارائهی آن دارند، با طرح پرسشهایی از بطن مدعا، بیانیه و یا پیشفرض برگزارکنندگان و هنرمندان، راهی به واکاوی این مضامین و مفاهیم بگشاید و نسبتِ آثار این نمایشگاهها با ایدههای اصلی و پیشانگاشته را نشان دهد.
لازم به اشاره نیست که مفهوم معاصر با مفاهیمی متقدم همچون « هنرمدرن»، «هنر پست مدرن» و جنبشهای آوانگارد در تضاد یا روابط متقابل است و معاصر بودن یک پدیده تا اندازه زیادی با مسئلهیابی و پروبلماتیک کردن موضوع در نسبت با یک وضعیت ارتباط دارد؛ اینها موضوعاتی است که نیازمند یک یادداشت مجزا است و در این بحث مجالی برای ایضاح آن فراهم نیست، اما در نسبت با پرسشهای ابتدایی یادداشت با اشاراتی به آن میتوانیم در زاویه بهتری با این رویداد هنری قرار گیریم و به نوعی تلاش کنیم با پاسخ به پرسشهای طرح شده یادداشت، ارکان نقد را با استناد به مفاهیم مشترک بازیابی کنیم.
هنر معاصر را میتوان هنرِ سنتزهای منحصر به فرد هر شخص دانست. هنرمندان در لیبرالترین مشی فکری و در فردیتی فزاینده دست به تولید آثار خود میزنند. تولیدی که از هیچ نظام فکری واحد و افق آرمانی پیروی نمیکند. تاثیر شگرف جهانی شدن و به تبع آن، تحکیم پایه های نظام نو لیبرالیسم بر جهان معاصر، همواره ترسی را توام با یأس برای هنر با خود به همراه آورد. همان هراسی که اکثریت کسانی که با هنر معاصر سر و کار دارند، یا درباره آن سکوت کردند یا به آن تن دادند. و شالودهی این حس عمومی، چنین شد که هنرمندان بیش از آنکه به نفس آثار هنری توجه داشته باشند، به شیوه های ارائه، متریالهای استفاده شده و در نهایت به افراد در مقام تولید کننده یا هنرمند، توجه دارند.
همانگونه که از اعلان این رویداد برمیآید، این نمایشگاهها قرار است در مورد «عکاسی معاصر»، امکانات و عرصه های تالیفی آن بوده و امکانی برای اندیشیدن به این مضامین بگشاید. اما پرسش اصلی که در متون این رویداد مغفول مانده چیستی و چگونگی تعریف مفهوم معاصر است: کدام معاصر؟ معاصر بودن واجد چه معنایی در ساحت عکاسی است؟ کدام مولفهها در آثار موجود در نمایشگاه به آن وجههی معاصر بودن میبخشد؟ نسبت آن چیزی که در قالب یک نمایشگاه با محوریت امکانات تالیف در عکاسی معاصر پیش روی ما قرار میگیرد، با جایگاه تاریخی رسانه عکاسی چیست؟ و در آخر اینکه اساسا مفهوم عکاسی معاصر را چگونه میتوان تبیین کرد؟
نبودن یک تعریف مشخص برای هنر معاصر نمیتواند جوازی باشد تا هر اثر هنری را به سبب هم عصر بودن با ما یا به اصالت جایگاه هنرمند آن، اثری معاصر بنامیم. امروز در کنار وجه تاریخی یک اثر، این رویکرد هنرمند است که مشخص کننده نو یا معاصر بودن آن دانست.
این مسئله به رغم بنیانهای سلطهگریز هنر معاصر در ابتدا، چه در ایران و چه در سطح جهان بهتدریج این هنر را از علمکرد اصلی خود، یعنی شکلی از «کنش انتقادی» دور کرد و آن را در بستر ساز و کار نظام بازار و در سیطره فرآیند جهانی، به آثار فرمالیستی با برچسبهایی از کنش انتقادی تبدیل کرد که در واقع هیچ ربط وثیقی با مبانی تفکر نقادانه و زاویه گیری با وضعیت موجود اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ندارند.
ژان کلر در کتاب نگاهی به وضعیت هنرهای زیبا مینویسد: «آیا طی بیستوپنج سال گذشته آثار [تجسمی] بزرگی که بتوانند گواهی بر عصر ما باشند، خلق شدهاند؟ به چه دلیل است که در موزههای هنر مدرن به جز بیارزشی و فرمالیسم، روشنفکری تهی و تمسخرآمیز، چیز دیگری دیده نمیشود؟ بیشترین چیزی که در این موزهها به چشم میخورد مجموعهای خستهکننده از آثار آبسترهای است که فاقد هرگونه محتوا و جوهره بوده، غمبار، بیبنیه و ضعیفاند. چرا علیرغم تمامی این ویژگیها زیر نگاه بیتفاوت بازدیدکنندهگان، همچنان بر خرید، ستایش، تفسیر و به نمایش گذاشتن این آثار پافشاری میشود؟»[1] این نظر کلر در 1983 و پس از هجمهی پستمدرنیسم و تکه تکه شدن احساس وتلقیهای عمومی و یکپارچه از هنر ادا شد، در حکم مرثیهای برای وحدت در هنر مدرن و مفهومی یکپارچه تحت عنوان هنر.
تا قبل از دهه ۱۹۶۰ که در عرصه ي هنر وحدت بیشتري احساس میشد، آثار مشخصاً شوری را بر میانگیخت، اما در شرایط امروز در مواجهه با هنر معاصر غرب بواسطهی ابهام، انفصال و جد و جهدی که برای متحیرکردن مخاطب وجود دارد، نمی توان ساز و کاری متعادل و متوازن یافت که در آن تکلیف مخاطب و منتقد