دستی برآر و مثلِ اناری مَرا بچین
ترسم که انتظار کند دانه‌دانه‌ام ...
#سعید_بیابانکی

عمری گذشت و ساخته‌ام با نداشتن
ای دل ! چه خوب بود تو را هم نداشتم ...
#سعید_بیابانکی

یک قطره بوی زلفِ ترت را چکانده‌اند
در عطردان ذوق و بهار آفریده‌اند ...
#سعید_بیابانکی

گهواره‌ای رها شده‌ام ، کاش نیلِ غم
در حقِ من جفا نکند، مادری کند...
#سعید_بیابانکی

چه ریختی سرِ شب در چراغ الکلی‌ام ؟
که نیمه‌روشنم از دور و نیمه‌خاموشم
#سعید_بیابانکی

آرامشی است یکدست تلفیق خواب و مستی
نام دو چشم خود را دارالسلام بگذار ...
#سعید_بیابانکی

ای آسمان من که سراسر ستاره‌ای
تا صبح می‌شمارمت ، امّا ندارمت ...
#سعید_بیابانکی

بر سیل اشک خانه بنا کرده‌ام ولی
این بیت سُست را نفروشم به عالمی
#سعید_بیابانکی

زلفت رهاست از همه سو مثل آبشار
دستِ مرا هم ای شب بی‌انتــها بگیر
#سعید_بیابانکی

خوب ‌است همه چیز و به‌کام‌ است شب و روز
ای عشق ، به جز دوریِ تو نیست ملالی ...
#سعید_بیابانکی

می‌خواهم ای شکوفه‌ترین مثل چتر گُل
بر سر نگاه دارمت ، امّا ندارمت ....
#سعید_بیابانکی

تو از مساحت پیراهنم بزرگ‌تری
ببین نیامده سَر رفته‌ای از آغوشم
#سعید_بیابانکی

پروانه‌ای سیاهم و ای کاش آتشی
یک شب مرا بگیرد و خاکستری کند
#سعید_بیابانکی

#سرداردلها
خون تو دانه دانه شبیه گُل انار
پاشید بر شب و وطنم بوی گُل گرفت
#سعید_بیابانکی

بیا که روضه‌ی زلفت شب مصائب ماست
هوای طرّه‌ی تو لیلة‌الرغائب ماست ...
#سعید_بیابانکی

گلها‌ی زرد دسته به دسته شکفته‌اند
بر ما چه رفته است که پژمرده‌ایم ما
#سعید_بیابانکی

چون شانه چنگ در سر زلف تو می‌زنم
کز راز و رمز موی تو سر در بیاورم ...
#سعید_بیابانکی

بگذار در آغوش تو آرام بگیرم
دلچسب‌ترین شیوهٔ جان‌باختن است این
#سعید_بیابانکی

زندانی است روی تو در بند موی تو
ماهی اسیر در شب تار آفریده‌اند
#سعید_بیابانکی

پرنده‌ها همه در آسمان غبار شدند ...
#سعید_بیابانکی
✈️🖤