کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
نگاه دار دلی را که برده‌ای به نگاهی ....
#فروغی_بسطامی

به سَر زلف تو آنگونه دلم محتاج است
که به دستان من آن موی پریشان محتاج
#حسین_دهلوی

که آن اهلِ وفا شد بی‌وفا آهسته آهسته
#محمد_عزیزی

ای صبا امشبم مدد فرمای
که سحرگه شکفتنم هوس است
#حافظ

به رحمت سرِ زلفِ تو واثقم وَر نه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن
#حافظ

چون من شکسته‌ای را از پیشِ خود چه رانی؟
کم غایتِ توقّع ، بوسی‌ست یا کناری ...
#حافظ

نیست غیر از گوشهٔ دل در جهانِ آب و گل
گوشه‌ی امنی که یک ساعت بیاساید کسی
#صائب_تبریزی

در جستجوی یار دل آزار کَس نبود
این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم
#رهی_معیری

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله‌
در دیاری که تویی ، بودنم آن‌جا کافی‌ست
آرزوهای دگر غایتِ بی‌انصافی‌ست ...
#وقوعی_تبریزی

به رغمِ مدعیانی که منعِ عشق کنند
جمالِ چهره‌ی تو حجّتِ مُوجه ماست
#حافظ

آنان که شب آرام نگیرند زِ فکرت
چون صبح پدیدست که صادق نفَسانند
#سعدی

#یاصاحب‌الزمان 🎊🌸
یکی گره بگشای از دو زلف و رُخ بنمای
که صدهزار چو من دلشده در آن بند است
#عراقی

شهری مُتحدثان حُسنت
الّا مُتحیّران خاموش
بنشین که هزار فتنه برخاست
از حلقه عارفان مدهوش ...
#سعدی

اگر یک حرف با اغیار و با من صد سخن گوید
نیارم تابِ آن یک حرف همْ خواهم به من گوید
#شرف_قزوینی

شرمی که ما از آن گُل رخسار دیده‌ایم
مشکل که بی‌نقاب‌ در‌آید به خوابِ ما
#صائب_تبريزی

جانِ عاشق‌پیشه یا عقلِ معاش‌اندیش ماست ؟
دیر دانستیم ؛ دنیا مایه‌ی تشویش ماست ...
#سجاد‌رشیدی‌پور

چو سایه‌ عمر به افتادگی گذشت امّا
به هیچ جای نکردیم‌ گرم پهلو را ...
#بیدل_دهلوى

چون عکس در آیینه گهی ، گاه در آبم
بیرون زِ دلِ صاف‌ضمیران وطنم نیست
#قدسی_مشهدی

شود تا ظلمتم از بازی چشمت چراغانی
مرا دریاب ای خورشید در چشم تو زندانی
#حسین_منزوی

نام ما مردود عالم ، روزی ما خونِ دل
ما و غم گویا به یک طالع زِ مادر زاده‌ایم
#فصیحی_هروی