سخن بلند چو شد دودِ آن رود در چشم
زبانِ شعله­‌ورم را چراغ می­‌فهمد ...
#محمد_سهرابی

قبا و پیرهن او که می‌رسد به تنش
من از قباش به ‌رشکم ، قبا زِ پیرهنش
#امیرخسرودهلوی

هیچ‌کس را دل نمی‌سوزد به درد ما، مگر
در سواد آفرینش ، چشم بیماریم ما؟ ...
#صائب_تبریزی

نه وقتِ آن که به هر بستری تنی بِگُذارم
نه مانده است سری تا به دامنی بِگُذارم
#حسین_جنتی

آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست
او همین صورت همی‌‌بیند زِ معنی غافلست ...
#سعدی

صد پیرهنِ صبر قبا گشت و زِ ناموس
دستی به گریبان نزدم ، حسرتم این است
#حزین_لاهیجی

چون آفتاب با همه کس گرمخون مباش
پروانه را دلیر مکن بر چراغ خویش ...
#قدسی_مشهدی

#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله
محرومی‌ام از وصل تو ، کَس چون تو نداند
بر تشنگی بادیه ، خضرست گواهم ...
#قدسی_مشهدی

هلاک آن لبِ لعلم که چون سخن گوید
زِ آسمان بزمین آورد مسیحا را ...
#اهلی_شیرازی

غرق می‌کنم در اشکْ خویش را شبی چون شمع
پیش محرمان تا چند حفظ آبرو کردن؟ ...
#محمد_قهرمان

گفت‌وگوی عشق را نازم که چون اندام یار
هر لباسی را که میپوشی برو زیبنده است
#واعظ_قزوینی

مرا زِ باده نوشین نمی‌گشاید دل
که می به گرمی آغوش یار باید و نیست
#رهی_معیری

#سردار‌دلها 🖤
چه نشئه‌ای‌ست بنازم میِ نگاه تو را
هنوز شیشه به طاق است و مردمان مست‌اند
#طالب_لاهوری

رودیم و أَشهد گفتن ما بر لبِ دریاست
ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها
#محمدمهدی‌سیار

سلیمانی است دل نقشِ نگینش ، نام معشوق است
#اسیر_شهرستانی

چه غم زِ باد سحر شمعِ شعله‌‌ور شده را
که مرگ راحتِ جان است جان‌ به ‌سر شده را
#محمد_قهرمان

دلم شبیه درخت آن چنان پُر از مِهر است
که سایه از سر هیزم‌شکن نمی‌گیرم ...
#سجاد_سامانی

یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود
شبِ من موی تو و روزِ خوشم روی تو بود
#صائب_تبريزی

جهان تاریک شد در دیده‌ام تا بُرقع افکندی
که عالم تار گردد چون تمامِ ماه می‌گیرد ...
#تأثیر_تبریزی