دشمن اگر می‌کُشد به دوست توان گفت
با که توان گفت اینکه: دوست مرا کُشت؟
#شاطر‌عباس‌صبوحی

چاک خواهم زدن این دلقِ ریایی، چه کنم؟
روح را صحبتِ ناجنس عذابیست الیم ...
#حافظ

دوش آن نامهربان احوالِ ما پرسید و رفت
صد سخن سر کرد، اما یک سخن نشنید و رفت
#صائب_تبریزی

🏴
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
در طریق عشق هر جا می‌گذاری پا، سرست
موج این وادی رگِ جان، ریگ این صحرا سرست
#صائب_تبریزی

از چشم خود مرا گله هست و زِ یأس نیست
دانم که هرچه کرد به جانم، امید کرد ...
#طالب_آملی

طرّه‌ات زین بیشتر بایست با من واشود
تیره‌روزم، دوست می‌دارد دلِ شب‌ها مرا
#کلیم_کاشانی

عشق اگر نمی‌دَرَد پرده‌ی حائل از خِرد
عقل چگونه می‌بَرد پی به لطيفه‌های تو ؟
#حسین_منزوی

شیرین به چشم کَس ننماییم همچو اشک
پرورده‌اند گوهرِ ما را به آبِ شور ...
#طغرای_مشهدی

خرابم آنچنان کز باده هم تسکین نمی‌یابم
لبِ گرمی شود پیدا که آبادم کُند یا نه؟
#رهی_معیری

پُرزورتر از بادهٔ تلخ است محبّت
عشقی که برو سال گذر کرد کهن شد
#نظیری_نیشابوری

ای آفتابِ خوبان، می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بِگُنجان، در سایهٔ عنایت
#حافظ

زِ دستم برنمی‌خیزد که یک دَم بی‌تو بنشینم
به جز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ‌کس بینم
#سعدی

ز یُمنِ عشق بر وضعِ جهانْ خوشْ خنده‌ها کردم
مَعاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم ...
#وحشی_بافقی

تو تنها مى‌توانی آخرین درمانِ من باشى
و بى‌شک دیگران بیهوده می‌جویند تسكینم
#محمدعلی‌بهمنی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
زان روز کز گلوی حسین خون به خاک ریخت
جاری‌ست خون زِ دیدهٔ خیرالنسا هنوز ...
#ترکی_شیرازی

من دل به خال و خط ندهم مِهر پیشه کُن
بلبل نیَم که مست کُند رنگ و بو مرا ...
#قدسی_مشهدی

چه در دل دارم از عشقش؟ حیا ای کاش بگذارد
که‌ گویم با لبش این راز را ... آهسته آهسته
#محمد‌_عزیزی

فلک چنگی‌ست خم، ما ناتوان‌ها تارهای او
#فضولی_بغدادی

#اربعین 🏴
گلوی مرغ سحر را بریده‌اند و هنوز
در این شط شفق آواز سرخ او جاری‌ست
#هوشنگ_ابتهاج

بر خیالِ ما هم از محنت جراحت‌ها رسید
کی سر راحت برای خواب بگذاریم ما ...
#معنی_زنجانی