عتباتِ کلمات
1.86K subscribers
66 photos
34 videos
75 links
بسكه‌ دايم‌ حبّ اهل‌ بيت‌ دست ‌آويز ماست
در پی تسبيح‌ خاك‌ كربلا افتاده‌ایم ...

#فانی_كشميری
🔍اشعار کهن ، معاصر
:
💌 t.me/HidenChat_Bot?start=113357248
Download Telegram
بندهٔ طالعِ خویشم که در این قحطِ وفا
عشق آن لولیِ سرمست خریدار من است
#حافظ
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
شهی که کرد کفن بر جنازه‌ی حَسنش
سپرد دست زمین چُون زمانه بی‌کفنش؟
برای یوسف زهرا هزار بار بمیر
که بخیه داشت زِ دندان گرگ پیرهنش
کسی نگفت زنش تازه بچه آورده
دلی نسوخت بر احوال طفل بی‌لَبَنَش
شهی که حضرت موسی است پاس حرمتِ او
عجب که ردّ عصا هست بر حریم تنش
#معنی_زنجانی
دوزخ آید به طلبکاری آتش هر دَم
گر به همسایگی او رَوَد این تابستان
#میلی_مشهدی
شهید زلفِ توام بوسه‌ای ببخش از آن لب
که میل شربت تریاک کرده مارگزیده ...
#وفایی_مهابادی
خوش‌باد اگر که من تو شوم تا تو من شوی
عریان شوم زِ خود که توام پیرهن شوی ...
#حسین_منزوی
ما را زِ عیش نیست نصیبی که دستِ ما
از کوتهی به گردن مینا نمی‌رسد ...
#سلیم_تهرانی
اگر چه خاطرت با هر کسی پیوندها دارد
مباد آن روز و آن خاطر که من با جز تو پیوندم
#سعدی
غبار خاطر از آن می‌دهم به شِکوه برون
که خاک بر سر این روزگار می‌خواهم
#کلیم_کاشانی
گفتم آن دل را که زلفت بُرد بشکستش چرا
گفت از بس بود نازک از لبم تاوان بگیر ...
#بلنداقبال
Forwarded from تشویش (Armita)
صد ره سفر به‌ملک جنون کردی و هنوز
ای دل به‌جاست عقل تو! سود سفر چه شد؟

#کلیم_کاشانی
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لبِ لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
#حافظ
آتشِ ناکامیِ دوران نمی‌سوزد مرا
بیش‌تر دل‌سرد از اوضاعِ دنیا می‌شوم
#کلیم_کاشانی
امروز زاهد از لبِ ما بوی مِی شنید
ای بی‌خبر زِ بزم شرابِ الست ما ...
#حزین‌_لاهیجی
جز فنا گویند رنجِ زندگی را چاره نیست
از چه یارب تشنهٔ این درد بی‌درمان شدیم
#بیدل_دهلوی
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر ...

#سیدحمیدرضابرقعی
تب و تاب دلِ ما تشنه‌کامان را چه می‌دانی؟
شراب بی‌خماری می‌کشی از لب مکیدنها
#حزین_لاهیجی
بسته‌ام دل بر پری‌رویی کز اینجا تا به مصر
بوی یوسف از غبار کاروانم می‌چکد ...
#قصاب_کاشانی
کمندِ زلفِ بتی گردنم ببَست و به مویی
چنان کشید که زنجیرِ صد علاقه گسستم
#یغمای_جندقی
جدا از این من و ما و رها زِ چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی
#حسین_منزوی
دانهٔ خال به بالای لبت دانی چیست؟
زین دلِ سوخته دودی است که بر بالا رفت
#کمال_خجندی