عتباتِ کلمات
1.86K subscribers
66 photos
34 videos
75 links
بسكه‌ دايم‌ حبّ اهل‌ بيت‌ دست ‌آويز ماست
در پی تسبيح‌ خاك‌ كربلا افتاده‌ایم ...

#فانی_كشميری
🔍اشعار کهن ، معاصر
:
💌 t.me/HidenChat_Bot?start=113357248
Download Telegram
مَکُن شادمانی به مرگِ کسی
که دهرت نماند پس از وی بسی
#سعدی
به پیش آشنایان گفتم از لطفش، چه دانستم
که از بیگانگی‌ها شرمساری می‌دهد ما را ...
#میلی_مشهدی
مِهر دنیا با دلِ ما آشنا هرگز نشد
ما هم این بیگانگی را از خدا می‌خواستیم
#رفیع_مشهدی
گشاده‌روی‌تر از سینه کریمانیم
اگر زِ خویش به تنگی، درآ به عالم ما
#صائب_تبریزی
مردم به کینه تشنهٔ خونِ همند و بس
خون می‌خوریم چون هم از این مردمیم ما
#غالب_دهلوی
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
دانی از دولتِ وصلت چه طلب دارم؟ هیچ
یادِ تو مصلحتِ خویش ببرد از یادم ...
#سعدی
بسوخت زآتش دوری دلم ولی دارم
به این خیال تسلّی که یار نزدیک است
#جامی
به فریب با تو گفتم که زِ دوریت صبورم
زِ من‌ات همین سخن زآن همه گفته باور آمد؟
#وصال_شیرازی
خدا را، دادِ من بِسْتان از او ای شَحنهٔ مجلس
که می با دیگری خورده‌ست و با من سر گِران دارد
#حافظ
در عشق حسد نیست مگر بر دو مقامم
آن‌جا که نه من باشم و جایی که تو باشی
#نظیری_نیشابوری
غافل به من رسید و وفا را بهانه ساخت
افکند سر به پیش و حیا را بهانه ساخت
تا از جفای او نرهم خون من نریخت
بیرحم، ترس روز جزا را بهانه ساخت
از بزم تا زِ آمدن من برون رَوَد
برخاست گرم و دادنِ جا را بهانه ساخت
می‌خواست عمرها که شود مهربانِ غیر
نا‌مهربان، ستیزهٔ ما را بهانه ساخت
#میلی_مشهدی
درون پیرهنت گر نهان کنیم چه سود؟
نسیم صبحی و از پیرهن گریزانی
#رهی_معیری
تیغم زنی‌و دَم نزنم؛ آه چون کنم؟!
دانم که دشمن منی و دوست دارمت
#آذر_بیگدلی
💔
ستم ، زمانه از این بیشتر  چه خواهد کرد؟
#رفح
با که خواهی باز کرد این در که بر من بسته‌ای؟
بر که خواهی بست دل را چون زِ من برداشتی؟
#حسین_منزوی
بس که نادیدنی از مردم دنیا دیدم
روشنم گشت که آسایش نابینا چیست ‎
#کلیم_کاشانی
از بهرِ گرفتاریِ ما زُلف مَیآرای
ما بستهٔ دامیم، تو فكرِ دگری كُن
#هلالی_جغتایی
درین قحط‌الرّجال، آوازه دارد خاکِ خاموشان
به جز سنگِ مزار، امروز نَبوَد صاحبِ نامی ...
#حزین_لاهیجی
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
وصالت لحظه‌ای و هجر عمری، آه چون سازم
که یکدم صِحّتست و از قفا صد سال رنجوری
#مشتاق_اصفهانی
زخم خونینم اگر به نشود ، به باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست
#سعدی