لبی کز نازکی بار تبسّم برنمی‌تابد
به خون غلطم، که امروزش به دشنام آشنا کردم
#فصیحی_هروی

نقد جان را در بهای بوسه می‌گیری زِ غیر
کاش با ما می‌شد این سودا که با وی می‌کنی
#فروغی_بسطامی

در رضاجویی حق کوش، نه خشنودی خلق
ترکِ واجب نتوان کرد به این نافله‌ها ...
#صائب_تبریزى

بگذار سر به سینهٔ من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست
#فریدون_مشیری

خوش آن غرور که وام دو صد جوابِ سلام
به یک کرشمهٔ ابرو اَدا تواند کرد ...
#وحشی_بافقی

هر جا که شمعِ جمع شدی سوختم زِ رشک
بهر خدا، که روی به هر انجمن مَکُن ...
#هلالی_جغتایی

🥲
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
ندیده‌ام به جهان کشوری چو شهرِ خیال
چه عالمی‌ست که پیوسته یار با یار است
#وحید_قزوینی

جان اگر از ناتوانی بر لب آید باک نیست
ناله‌ام از ضعف اگر بر لب نیاید چون کُنم
#فصیحی_هروی

گفتم یکی به گوشهٔ چشمت نظر کنم
چشمم دَرو بماند و زیادت مُقام شد
#سعدی

با عشق نتوان اگر خفت، باری از آن می‌توان گفت
از صحبت عاشقانه دیگر چرا می‌گریزی ؟
#حسین_منزوی

نشانِ لکّه‌ی مِی ، مانده بر عبای تو هستم
مرا قبول کُن ای شیخ! من خطای تو هستم
#حسین_جنتی

مرا نگاه که چشم از تو بر نمی‌دارم
تو را نگاه که از دیدنم گریزانی ...
#سجاد_سامانی

خوردن بوسه گنه، چاشنی عیش حرام
شبِ وصلِ تو به روز رمضان می‌ماند
#طغری_مشهدی

📿🌙
به حرمت رمضان‌ کوش اگر زِ اهل یقینی
#بیدل

ما را به‌ دعا کاش فراموش نسازند
رندانِ سَحرخیز که صاحب‌ نفسانند
#حافظ

ای دوست روزهای تنعم به روزه باش
باشد که درفِتَد شبِ قدرِ وصالِ دوست
#سعدی

تمام روز ازان همچو شمع خاموشیم
که خرج آهِ سحر می‌شود نفس ما را
#صائب_تبریزى

ذوقِ گنه زِ ذایقه شد محو و همچنان
از کام، طعمِ توبه شکستن نمی‌رود
#طالب_آملی

آن را که خواب مرگ بود در نظر مدام
چون شمع تا سحر مژه بر هم نمی‌زند
#واعظ_قزوینی

خاموشیِ هر یک ز عزیزانِ تهِ خاک
بر مردمِ غفلت‌زده فریادِ بلندی‌ست
#واعظ_قزوینی