زِ بس خاکِ مذلّت ریخت دوران بر سرِ بختم
چو بر سر می‌زنم دستِ مصیبت، خاک می‌ریزد
#فصیحی_هروی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت
کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت
#سعدی

آنکه بی‌یادش دَمی نگذشت بر من کاشکی
یادِ من بر خاطر او گاهگاهی بگذرد ...
#رفیق_اصفهانی

دل یکی داریم و در یک‌ دل نمی‌گنجد دو یار
#اوحدی

به نخلی بسته‌ام دل کز هوائی گر کُند جنبش
به جای میوه از هر شاخ وی صد جان فرو ریزد
#محتشم_کاشانی

هزار بار اگر بگذرم ز کوچهٔ دوست
کسی که نیمه ره می‌بُرد زِ من نفس است
#معنی_زنجانی

ای زلف یار، سخت پریشان و درهمی
دست بریدهٔ که ترا شانه می‌کند؟
#صائب_تبریزی

رفت ایّامی که عزلت آبروی ناز داشت
این زمان از اختلاط این و آن بی‌حرمتیم
#بیدل_دهلوی

عمر اگر باقی‌ست بوسی زان دهن خواهم گرفت
#صائب

می‌روم تا کافرستانی که نایَد بوی دین
راست گویم راست دل از ملکِ اسلامم گرفت
#مسیح_کاشانی

از بس که دل زِ دیدنت از جای رفته‌است
تا روز بازخواست نیاید به جای خویش
#صائب_تبریزی

🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃

مگر به آتشِ دل التجا بَرم چو سپند
که بی‌زبانم و کارم به ناله وابسته‌ است

#بیدل_دهلوی
@zeytoonpoetry

🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃

دیدن بغیرت در سخن نبوَد بَسَم؟ کز طعنه هم
از دور چون پیدا شوم صد نکته در کارم کُنی
#بابافغانی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
بامت بلند باد که دلتنگی‌ات مرا
از هر چه هست غیر تو بیزار کرده است
#فاضل_نظری

خار تَرم که تازه زِ باغی بریده‌اند
محروم بوستانم و مردود آتشم
#فصیحی_هروی

دلم می‌خواست می‌شد دیدنت را هر شب و هر شب
#حسین_منزوی

چون نعش من برند برون از سرای من
محنت برهنه پای دَوَد در قفای من ...
#فصیحی_هروی

ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی‌خبر از گریه مستانه‌ام امشب
#فروغی_بسطامی

دانهٔ تسبیح ما را حالتی هرگز نداد
بعد از این در پایِ خم انگور باید دانه کرد
#فروغی_بسطامی

به جان‌شکافی مژگان قسم که شب همه‌ شب
خیالِ زلفِ تو را شانه می‌کند دلِ ما ...
#اسیر_شهرستانی

یک دل شکفته نیست، خوشی در جهان کجاست؟
#نظیری_نیشابوری