بی زلفِ سیه دلبری از خال نیاید
اسباب جگرداری دزدان شبِ تار است
#طغری_مشهدی

به این خوشم که تو را شرمسارِ من سازد
تحمّلی که دلِ بردبارِ من دارد ...
#طبیب_اصفهانی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
زِ راه آن حرم گردی چو در پیراهنم گیرد
روان هر ذرّه از بهر زیارت دامنم گیرد
#بابافغانی

هر چه پریدند پلک‌های تمنّا
مژدهٔ پایانِ انتظار نیامد ...
#فاضل_نظری

دو دستم هر دو در بندست در زلف و لبِ ساقی
ندانم گر بگیرم جام، بگذارم کدامین را ...
#کلیم_کاشانی

چگونه با دگران بینمت که عکسِ رُخت
اگر در آینه افتد زِ غیرت آب شوم ...
#قدسی_مشهدی

ببَستی چشم یعنی وقتِ خواب است
نه خوابست آن حریفان را جواب است
#مولوی

می‌داشت کاش حوصلهٔ یک نگاهِ دور
شوقی که می‌بَرد به تماشای او مرا
#صائب_تبريزی

امروز هر لبی که تهی از درود توست
چون کاسه شکسته بود خاک بر دهان
فردای حشر دولتِ ما اینقدر بس است
ما امّت توئیم و تو غمخوار امّتان
#سیدای_نسفی

#یارسول‌الله‌ 💚
نزدیک تو چه تحفه فرستیم ما زِ دور؟
در دستِ ما همین صلوات است والسلام
#کمال‌الدین‌اسماعیل

سرت نمی‌شود از جام صحبتِ ما گرم
مگر خمار زِ پیمانه دگر داری؟
#قدسی_مشهدی

‏آبی بر آتشِ دلِ ما هیچ‌کس نزد
چندان که پیش مَحرم و بیگانه سوختیم
#بابافغانی

آیینه‌ایم؛ گر چه ترک خورده‌ایم ما
از روزگار سنگِ‌محک خورده‌ایم ما
#حسین_دهلوی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
ما که باشیم، که ما را دهد آغوش تو دست؟
با خیال تو مگر دست در آغوش کنیم
#هلالی_جغتایی

شاید به نگاهی کُندَم شاد و بخواند
مکتوب امیدم برسانید به یارم ...
#بیدل_دهلوی

که پیش چشمم و از پیش چشمها دورم ...
#صائب

آن‌کس که بر جراحت ما می‌زند نمک
می‌کرد کاش حقِ نمک را رعایتی ...
#صائب_تبريزی

زِ چشمِ مستِ توام یک نظر بس‌ست ولی
هزار میکده می ، نشکند خُمارِ مرا ...
#حزین_لاهیجی

یک‌دم نتوانم به خیال تو به سر بُرد
زان‌رو که چو یادِ تو کُنم می‌روم از هوش
#میلی_مشهدی

ما اسیرانِ محبّت غم‌پرست افتاده‌ایم
قبله‌ی ما نیست غیر طاقِ ابرویِ غمی
#طغرای_مشهدی

غلام چشم آن ترکم که در خوابِ خوشِ مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
#حافظ