عتباتِ کلمات
1.86K subscribers
66 photos
34 videos
75 links
بسكه‌ دايم‌ حبّ اهل‌ بيت‌ دست ‌آويز ماست
در پی تسبيح‌ خاك‌ كربلا افتاده‌ایم ...

#فانی_كشميری
🔍اشعار کهن ، معاصر
:
💌 t.me/HidenChat_Bot?start=113357248
Download Telegram
زِ بس‌که ساده‌دلم، چون تو گرم پیش‌آیی
گمان بَرَم که مگر مهربان من شده‌ای ...
#میلی_مشهدی
مستی چشم تُرا نازم که در دوران او
سبحه را زاهد بمی گل کرد و زان پیمانه ساخت
#کلیم_کاشانی
با صد هزار زخمِ‌زبان زنده‌ام هنوز
گردون گمان نداشت به این سخت‌جانیم
#شهریار
زِ آرمیدنِ ما اضطراب می‌بارد ...
#صائب
زَنَد صبح جزا چون بر محک نقد عملها را
همین از کرده‌های ما خجالت سرخ‌رو باشد
#واعظ_قزوینی
اگر قصد لبت کردم بدار از لطف معذورم
زِ بس شیرین‌زبان بودی گمان بُردم که حلوایی
#قاآنی
نه‌ برانمش، نه‌ در بَر کِشَمَش، غم‌ است دیگر
چه‌ بگویم‌ از حریفی‌ که‌ من‌اش نمی‌گزینم؟
نزنم‌ نمک‌ به‌ زخمی‌ که‌ همیشگی‌‌ست، باری
که‌ نه خسته‌ی نخستین، نه خراب آخرینم
#حسین_منزوی
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
دنیا غمِ تو نیست که نتوان از آن گذشت ...
#بیدل
تا زِ دل آهی کشیدم جمله دلها در گرفت
باد بود، از آتشِ یک‌خانه چندین خانه سوخت
#کلیم_کاشانی
من از تو روی نپیچم گَرَم بیازاری
که خوش بوَد زِ عزیزان تحمّل خواری
#سعدی
نازِ بهار چند کشم از برای گُل
فصلِ خزان خوشست که هر برگ او گُل است
#فیاض_لاهیجی
چنان گرفته تو را بازوان پيچكى‌ام
كه گويى از تو جدا نه، كه با تو من يكى‌ام
#حسین_منزوی
زِ هر کنجِ دلِ ما صد مرادِ مُرده برخیزد
به محشر در خروش آرند چون صورِ قیامت را
#فصیحی_هروی
#أین‌صاحبنا
بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران ...🤍
#حافظ
نمی‌خواهم که بوی پیرهن از نزد یار آید
گرفتم دیده روشن کرد، بی‌رویش چه کار آید!
#فیاض_لاهیجی
راضی شدم به یک نظر اکنون که وصل نیست
آخر بدین محقرم ای دوست دست‌ گیر ...
#سعدی
اگر با من زِ بد گفتن خوشی، ای من فدای تو
تو بد می‌کن که من بهر تو استغفار می‌گویم
#امیرخسرودهلوی
نه گوشه کلاه و نه زلف و نه توبه‌ایم
خوبان چه بسته‌اند کمر در شکست ما؟
#صائب_تبريزی
بی زلفِ سیه دلبری از خال نیاید
اسباب جگرداری دزدان شبِ تار است
#طغری_مشهدی
به این خوشم که تو را شرمسارِ من سازد
تحمّلی که دلِ بردبارِ من دارد ...
#طبیب_اصفهانی