ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید ؟ گفتیم که بیداریم
#حسین_منزوی

پیوند عمر ، بسته به مویی‌ست ؛ هوش‌دار
غمخوارِ خویش باش ، غمِ روزگار چیست
#حافظ

شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بوسه ، که امروز نیست روز مدارا
#اوحدی

می‌کنم در غبارِ خاطرِ خود
آرزوهای کشته را در خاک
#سلیم_تهرانی

کوتاه می‌شود همه شمعی زِ سوختن
شمعی که سر به عرش رسانیده ، آهِ ماست
#کلیم_کاشانی

می‌رود عمرِ عزیزم نه به دلخواه چرا؟
#سلمان_ساوجی

از دست غیبتِ تو شکایت نمی‌کنم
تا نیست غیبتی نبود لذّتِ حضور
#حافظ

از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده جوانی از این زندگانیم
#شهریار

میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی
#سعدی

از آن کنجِ لَبت بوسی بمو دِه
بگو راه خدا دادم به درویش
#باباطاهر

به آه داشتم امیدها ، ندانستم
که این فلک‌زده هم رنگ آسمان گیرد
#صائب_تبریزی

چو روی دوست نبینی جهان ندیدن بِه
شبِ فراق مَنِه شمع پیشِ بالینم ...
#سعدی

#یاصاحب‌الزمان ✨🌸
تا کی در انتظار گذاری به زاریَم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریَم
#شهریار

دل گفت وصـالش به دعـا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کارِ دعا رفت
#حافظ

{صلوات هدیه به آقا صاحب‌الزمان عج}

بتاب شمسِ پسِ ابرِ غیب، ای موعود
زمانه در کفِ قومِ شرار می‌بینم

ناظرِ روی تو صاحب‌نظرانند ، آری
سِرِّ گیسوی تو در هیچ سَری نیست که نیست
#حافظ