روزی فکند یار نگاهی به سوی غیر
باز است چشمِ حسرتِ من سوی او هنوز
#رهی_معیری

نالد به حال زار من امشب سه‌تار من
این مایه تسلّی شب‌های تار من ...
#شهریار

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام
خارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام ...
#رهی_معیری

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
از اشک من به کویت جز سرخ گُل نروید
زان گُل که بویت آید ، میرد کسی که بوید
#امیرخسرودهلوی

درونم خون شد از نادیدنِ دوست
الا تَعساً لاَیّامِ الفراق ...
#حافظ

دو تا شد بازویم زیر سر ، آخر
دمی سر در خم بازوی من دار
#امیرخسرودهلوی

دلا چندم بریزی خون زِ دیده شرم دار آخر
تو نیز ای دیده خوابی کن مراد دل برآر آخر
#حافظ

به تلافی یک دل آزردن
سود ندهد هزار استغفار
#ترکی_شیرازی

چون مردمک‌ ، آیینهٔ جمعیّت نوریم
در دایرهٔ صبح نشسته‌ست شبِ ما
#بیدل_دهلوی

چنین که در دلِ من ، داغِ زلفِ سرکشِ توست
بنفشه‌زار شود تربتم چو درگذرم ...
#حافظ

ما خسته‌ایم و ساقی‌کوثر طبیب ما
#سلیم_تهرانی

پای در خلوت ما از در عادت مگذار
درِ دل باز چو شد وقت سلام است اینجا
#صائب_تبریزی

بی‌کسی بین که نکرده‌ست به شبهای فراق
هیچ‌کس غیر غم روی تو غم‌خواری ما ...
#فروغی_بسطامی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
مایه خوش‏دلی آنجاست که دلداری هست
می‏‌کنم سعی که خود را مگر آنجا فکنم
#فیض_کاشانی

به چشم نیک نگه کرده‌ام تو را همه وقت
چرا چو چشم بد افتاده‌ام زِ روی تو دور
#سعدی

میان نداری و دارم عجب که هر ساعت
میانِ مجمع خوبان کُنی میانداری ...
#حافظ

زِ دوری خاطرم تنگ است و نتوانم رسید آنجا
گشاد دل در آن ابروست، قفل اینجا، کلید آنجا
#حزین_لاهیجی

سرم ای ماه به دامان نوازش بگذار
تا در آغوش تو سوز غزلی ساز كنم
#هوشنگ_ابتهاج

به چهره اصل ایمانی به زلفین مایهٔ کفری
زِ جور هر دو آفتگر شبت خوش‌باد من رفتم
#سنایی

شد شامشان ز کوفه بتر ، کوفه شان ز شام
ز احوال شام و کوفه شمارم کدامشان؟

#وصال_شیرازی

دیدم که دیدن رخت از دور بهتر است
صحبت گذاشتم زِ تماشائیان شدم ...
#محتشم_کاشانی