نفس حیات بخشت به هوای بامدادی
لب مستی آفرینت به شراب ناب ماند
#رهی_معیری

زِ ذوق امروز مُردم حال غیر از وی چو پرسیدم
که بر اعراض پنهانی شد استغفار من باعث ...
#محتشم_کاشانی

ٱللَّٰهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْرًا.

غروب را نَتوان مرگِ آفتاب انگاشت
که زندگیش فرو‌رفتن است و سر زدن است
#حسین_منزوی

خبر به آینه می‌گیرم از نفس هر دَم
به زندگی شده‌ام بس‌که بدگمان بی‌تو
#صائب_تبریزی

زِ گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام چون شمع خاموشی
زِ دلها رفته‌ام چون یاد از خاطر فراموشی ...
#رهی_معیری

زِ بس خم شد قـدِ ما زیرِ بارِ محنتِ دوران
جوانی را به سر نابرده گردیدیم پیر اینجا
#محمد_قهرمان

سربنه بر سینه من ساعتی از روی لطف
تا بماند هفته‌ها بوی تو در پیراهنم ...
#محمد_قهرمان

من بعد مرگ هم زِ تو غافل نمی‌شوم
با خویش آرزوی تو را می‌برم به گور
#حسین_دهلوی

#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله
گاهی از خاک درت مرهم به زخم ما ببند
اینچنین مگذار ما را! یا رها کن ، یا ببند
#کلیم_کاشانی

بادی که از حوالی یوسف گذر نکرد
گیرم رسید بر در کنعان چه فایده؟
#حامد_عسکری

درازی شب هجران زِ حد گذشت ، بیا
فدای روی تو عمر هزار ساله ما ...
#غالب_دهلوی

مژه واکردنی نمی‌اَرزد
همه عالم غبار را مانَد
#بیدل_دهلوى

برخاست آهم از دل و در خون نشست چشم
یا رب زِ من چه خاست که بی‌من نشست یار
#سعدی

رخ مپوش از من گهِ نظّاره این عیب است عیب
کز سر خوان کریم آید گدایی بی‌نصیب ...
#قدسی_مشهدی

نیست دوشم زیر بار منّت هر ناکسی
من که از پهلوی خود دارم ردایی همچو شمع
#قصاب_کاشانی

از دیده خون ببارم تا جان شود روان
چون فیض اجر خون شهیدانم آرزوست
#فیض_کاشانی

آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی‌برگشت ...
#هوشنگ_ابتهاج

بسیار داغِ مرگِ عزیزان شمرده‌ایم
ما را کفن کنید‌ ، که ما نیز مُرده‌ایم
#حسین_جنتی

آبادان 🖤

خیال خال رخسار کسی در آتشم دارد
که آهم در جگر چون دود در مجمر کند بازی
#قصاب_کاشانی