#شب‌قدر
یارب خلافِ امر تو بسیار كرده‌ایم 
و امید بسته از كرمت عفو مامضی 
#سعدی

درمانده‌ام به صحبت امید و بیم خویش
گه نوحه‌سنج خویشم و گاهی ندیم خویش
#عرفی_شیرازی

زِ شب بیداری من تا سحر چشمش کجا داند؟
که او شب تا سحر کاری به جُز خفتن نمی‌داند
#امیرخسرودهلوی

فهم ناقص رمز قرآن محبت درنیافت
ورنه یک سر نالهٔ دل مدِ بسم‌الله بود
#بیدل_دهلوی

بس که بیند بی‌کسم شبهای هجران همچو شمع
می‌کُند از گریه خاموشم نسیم صبحگاه ...
#سلیم_تهرانی

چه‌ها که بر سر ما رفت و کَس نزد آهی ...
#هوشنگ_ابتهاج

من ایستاده تا کُنَمَش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد
#حافظ

#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله
بریزم اشک و بپاشم نمک به زخم جدایی
توان ندارم و دارم چنین بریز و بپاشی
#معنی_زنجانی

تا نرفته‌ام زِ نظر ، شام من رسان به سحر
شمع انتظار توام ، صبح‌ نادمیده بیا ...
#بیدل_دهلوی

همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمارِ ما
چه قیامتی‌ که نمی‌رسی ، زِ کنار ما به‌ کنار ما
#بیدل_دهلوى

با آنکه می‌مَکم جگر از تشنگی چو شمع
ابر بهارم از مژهٔ اشکبار خویش ...
#حزین‌_لاهیجی

ما و سحر از یک‌ جگرِ چاک دمیدیم
آهی نکشیدیم که نگرفت جهان را
#بیدل_دهلوى

زِ عید روزه شود بسته گر درِ جنّت
خوشم که میکده را فتح باب نزدیک است
#صائب_تبریزی

مخوان حدیث رهایی که الفتی است مرا
به ناله سحر و گریه شبانهٔ خویش ...
#رهی_معیری

عید کُنند خلق اگر در مه روزه از هلال
عید منست روی تو ابروی تو هلالِ من
#آشفته_شیرازی

#عیدکم‌مبروک ✨🌸
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می‌کنیم
سفره‌ات را جمع کُن ای عشق مهمانی
بس است
#فاضل_نظری

ما کم چو هلالیم و تو چون ماه تمامی
باشد که کمالِ تو ببیند کمی ما ...
#اهلی_شیرازی

مانند لاله ، سوخته نانی است روزیم
آن هم فلک به خون جگر می‌دهد مرا
#صائب_تبریزی

آنچنان از نگهم سر زِ حیا پیش افگند
که توان از گل قالی عرق شرم گرفت
#واعظ_قزوینی

#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله
تنها نه من به قید تو درمانده‌ام اسیر
کز هر طرف شکسته‌دلی مبتلای توست
#سعدی‌