سرت به بازوی من تکیه‌ای نداد و سرم
دمی به بالش دامان تو غنوده نشد ...
#حسین_منزوی

خاکیان پاک‌طینت دانه یک سبحه‌اند
هر که یک دل را نوازش کرد ، عالم را نواخت
#صائب_تبریزی

با پیرهن زِ ناز فرو می‌رود به دل
بند قبای دوست گشودن چه احتیاج؟
#غالب_دهلوی

#یازینب‌س 🌸🎊
نه عجب کمال حُسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم زِ بی‌زبانی ...
#سعدی

#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله
در فضل تو امید برای چه نبندم
جایی که شب امید سحر داشته باشد
#محمد_سهرابی

بازا که بی‌حضورت ، خوش نیست زندگانی
دور از تو می‌گذارم ، عمری چنانکه دانی ...
#سلمان_ساوجی

تا آمدی اندر بَرَم ، شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
#مولوی

تو در دل منی و سهم غیر ... قصّه‌ی ما
شبیه عاقبت کوزه و شراب شده‌ست ...
#حسین_دهلوی

خاطرِ جمعِ مرا چند پریشان دارد؟
خوابِ آشفته جدا و غمِ تعبیر جدا
#صائب_تبریزی

در آن محفل که چشمت فتنهٔ اهل‌ِ نظر باشد
بلا بالانشین و عافیت بیرونِ در باشد ...
#میروالهی‌قمی

آغوشِ ماست از غمِ بیگانگان تُهی
این سرزمین قلمروی محبوب بوده است
#سجاد_شهیدی

انالحق شطحِ منصور است روی دار امّا ما
علیُ حق به لب داریم همچون میثم تمّار
#سیدحمدرضابرقعی

گُل باش تا که چینمت و لای دفتری
خوابت کُنم که تا ابد از آن من شوی
#حسین_منزوی

چون زلف ، هر که را که فِتَد کار در گره
با دستِ خشک ، عقده‌گشا همچو شانه‌ایم
#صائب_تبریزی

نه حقِ حقم ، نه ناحق نه بَدَم ، نه خوبِ مطلق
سیه و سپیدم : ابلق! که به نیک و بد عجینم
#حسین_منزوی

خوابم بشد از دیده در این فکرِ جگرسوز
کآغوشِ که شد منزلِ آسایش و خوابت؟
#حافظ

از بس که می‌شدیم به حسرت جدا ازو
خون می‌چکید روز وداع از نگاهِ ما ...
#نظیری_نیشابوری

#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله
خاک وجود ما چو فراقت به باد داد
باد آورد به کوی تو زین پس غبار ما
#سلمان_ساوجی

گم كرده‌ام بدون تو راهِ نجات را
خضرم كه داده‌ام زِ كف آبِ حيات را
#نفیسه‌سادات‌موسوی

غم‌های مُرده‌ در دلِ من زنده کرد هجر
گویی شب فراق تو صبح قیامت است
#فصیحی_هروی

#یازهرا‌ 🏴
سینه‌ای کز معرفت گنجینۀ اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود؟
#غروی‌_اصفهانی