گر سیه‌روزم ولی چون سُرمه خواهانم بسی است
روشنی از من بُوَد چشمِ خریدار مَرا ...
#کلیم_کاشانی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
جز خویش مَجو رغبت دیدار کَس از ما
یا اینکه بگو هجر بگیرد نفس از ما ...
#معنی_زنجانی

ای آفتاب حُسن برون‌آ دمی زِ ابر
کآن چهره مُشعشعِ تابانم آرزوست
#مولوی

ما طفل بوده‌ایم و شب‌ِ جمعه دیده‌ایم
هرگز به‌ صبح‌ِ شنبه مستان نمی‌رسد ...
#کلیم_کاشانی

بر سر سجاده می‌افتاد چشمم تا به می
شیشهء می با دهان باز می‌پرسید کی ؟!
#فاضل_نظری

خفته‌ام امشب ولی جای من دل سوخته
صُبحدم بینی که خیزد دود آه از بسترم
#رهی_معیری

از نوبهار عمر وفایی نیافتم
چون گُل مگر گلاب کُنم رنگ‌ و‌ بوی خویش
#صائب_تبریزی

خوش آنکه مست شوی تا بهانه برخیزد
تو باشی و من و شرم از میانه برخیزد ...
#اهلی_شیرازی

در شرحِ مو به مویِ تو من مَکث می‌کنم
میخوانمت چُنان که فَقیهان کتاب را ...
#معنی_زنجانی

شحنه‌ی عشق هر شبی برکَنَدَم ز خوابِ خوش
در هوسِ خیال او باز به خواب می‌روم ...
#عراقی

سینه‌چاک غیرتیم از ننگ هم‌چشمی مپرس
هرکه بر رویت‌ گشاید چشم‌ ، مژگانیم ما ...
#بیدل_دهلوی

یک‌شب از بخت‌ زبون شمعی نشد همدوش ما
برنخیزد صبح جُز خمیازه از آغوش ما ...
#سلیم_تهرانی

نه تنها غم، سلامت باد گفتن‌های مستان هم
گواهی می‌دهند دنیای ما دنیای شادی نیست
#فاضل_نظری

هر جا که دری بود به شب در بندند
الّا در عاشقان که شب باز کنند ...
#باباافضل‌کاشانی

اگر به خنده درآیم ، مرا بگریانی
مگر تو ساقی و من شیشه‌ی شراب توام؟
#رفیع_مشهدی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
گفتی که با دلت غم هجران چه می‌کُند
باد خزان ببین به‌ گلستان چه می‌کُند ...
#طبیب_اصفهانی

شد خاک از انتظارِ تو چشمِ تر و هنوز
قد می‌کشد غبارِ نگه از حوالی‌ام ...
#بیدل_دهلوى

گر شبکی خوش از کرم دوست درآید از درم
سر کُنمش نثار رَه جان به قدم فشانمش
#وحدت_کرمانشاهی

تنم خستی و دل بستی و اندر بند جان هستی
کنون با غير بنشستی و من سر نيز دربازم ...
#اوحدی

دستی که به دست من بپیوندد نیست
صبحی که به روی ظلمتم خندد نیست
#حسین_منزوی

جُز در صفایِ اشک دلم وا نمی‌شود
باران به دامن است هوایِ گرفته را
#شهریار