نه فانوسی کنار لحظه‌های تارمان مانده
نه دیگر زلفِ تاکی بر سر دیوارمان مانده
#حامد_عسکری

نیست جز بیرونِ در جای اقامت حلقه را
راه در دلها نیابد چون بوَد گفتار کج ...
#صائب_تبریزی

به که پهلو تهی کنیم زِ یار
ننگ خویش و عار او نشویم
#طالب_آملی

از بس که بی رخ او چشمم غبار دارد
چون دانه‌های سبحه، اشکم تمامْ خاک است
#سلیم_تهرانی

گیرمَت چون تنگ در بَر، سَر مَکش از من که نیست
جامه‌ای چسبان‌تر از آغوشم آغوشِ تو را ...
#مشتاق_اصفهانی

در اوّل آسایش‌مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن‌مان بود خزان شد ...
#حامد_عسکری

ضعف شد مُهر زبانم ، باد آن شب‌ها که من
یار یاری می‌زدم بر گوش یارب یاربی ...
#طالب_آملی

موقوف نسیمی است زِ هم ریختن ما
آمادهٔ پرواز چو اوراق خزانیم ...
#صائب_تبریزی

بگذار در آغوش تو آرام بگیرم
دلچسب‌ترین شیوهٔ جان‌باختن است این
#سعید_بیابانکی

مشت حسرت به نوازش نرسیده خشکید
ناتمامیم که در غنچه‌ی خود پژمردیم ...
#حسین_منزوی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید
چون عشق حرم باشد سهل است بیابان‌ها
#سعدی

قربانیانِ مسلخِ ذوقِ شهادتیم ...
#طالب_آملی

برون زِ صورت دیبای بالشم کَس نیست
کز آستین ، نمِ اشکم بِچیند از رخسار ...
#عرفی_شیرازی

بار منت بَر نمی‌تابد دل آزاده‌ام
غنچه گردم گر نسیم از شاخسارم بگذرد
#صائب_تبریزی

مرا هر شب چو دزدان خواب گرد چشمِ تر گردد
دلم را با غمت بيدار بيند باز برگردد ...
#نشانی_دهلوی

واماندگان قافله راه کعبه‌ایم
از کاینات ، دل به خدا بسته‌ایم ما
#صائب_تبریزی

#اربعین 🏴
به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
هزار بادیه سهل‌ست اگر بپیمایند ...
#سعدی

#اربعین 🏴
گر چه دوریم به یاد تو قدح می‌گیریم
بُعدِ منزل نبوَد در سفر روحانی ...
#حافظ

دلم گرفته ، به دلتنگیِ شبانه قسم
به گیسوان سیاه تو روی شانه قسم
#سجاد_سامانی

صلاح کار در انکار عشق بینم لیک
تحمّلی که بود پرده‌پوشِ رازم نیست
#وحشی_بافقی

یکی را دست حسرت بر بناگوش
یکی با آن که می‌خواهد در آغوش
#سعدی