عتباتِ کلمات
1.84K subscribers
66 photos
34 videos
75 links
بسكه‌ دايم‌ حبّ اهل‌ بيت‌ دست ‌آويز ماست
در پی تسبيح‌ خاك‌ كربلا افتاده‌ایم ...

#فانی_كشميری
🔍اشعار کهن ، معاصر
:
💌 t.me/HidenChat_Bot?start=113357248
Download Telegram
باعث رنجشِ ما يک سخنِ سرد بس است ...
#صائب
گر تو را خاطر ما نیست ، خیالت بفرست
تا شبی محرمِ اسرار نهانم باشد ....
#سعدی
از روی مِهر با من دلخسته یار شو
پاییز کوچه‌های دلم را بهار شو ...
#سلمان_هراتی
بستیم چون صدف درِ خواهش به‌روی خویش
قانع شدیم با گُهرِ آبروی خویش ...
#مشرب_شیرازی
دیدن روی تو در خویش زِ من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویرِ تو را قاب گرفت ...
#فاضل_نظری
روی تو روشن از نفسِ گرم ما شده‌ست
آیینه را به آه جلا داده‌ایم ما ....
#صائب_تبریزی
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
چه با دل‌های ما دلدادگان کردی که مدت‌هاست
به هرجا می‌روم از دلبری‌های تو صحبت‌هاست
#سجاد_سامانی
سوختن را هر کسی آموخت شامش تار نیست
#علی‌اکبرلطیفیان
#حسن‌جان 🏴
باید به بال رفت و درآورد گیوه را
در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست ...
#علی‌اکبرلطیفیان
#یارسول‌الله 🏴
در حیرتم که عشق از آثار دیدن است
ما کورها، ندیده چرا عاشقت شدیم؟
#قاسم_صرافان
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی
#شهریار
#رضا‌جان 🏴
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن
کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت
#سعدی
مجلس تمام گشت و به پايان رسيد عمر
ما همچنان در اوّل وصف تو مانده‌ايم
#سعدی
همه شب دست در آغوش خیالت دارم
کوری آن که مرا از تو جدا می‌داند
#محتشم_کاشانی
غمم تو هستی و شادم اگر به سر نمی‌آیی
منم غم تو ... الهی که غم نداشته باشی
#اصغر_معاذی
زِ گرمى‌هاىِ دل‌سردانه‌ات يخ بسته اعضايم
#نجيب_كاشانى
نه ، آن حریر‌ِ به دوشش نشسته زلف نبود
به روی شانه خود آبشاری از شب داشت
#غلامرضا_شکوهی
درد را با جان پذیراییم و با غم‌ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می‌خوری پا بیشتر
#حامد_عسکری
به یادت سطرِ اشکی می‌نویسم ناله می‌خوانم
#بیدل
دست و دلم زِ دیدنت از دست رفته است
بند قبا گشوده در آغوشِ من درآ
#صائب_تبریزی
چه ذوقی می­‌کند انگشترمٖ هر بار می‌‌بیند
عقیقی که بر آن نام تو را کَندم بغل کرده
#حامد_عسکری