تسلّیِ دلِ خود می‌دهم به ملکِ محبت
گهی به دانه‌‌ی اشکی گهی به شعله‌ی آهی
#فروغی_بسطامی

تا به مراد دلْ شبی دست به ‌گردن آرَدَم
کاش که کوزه‌گر کند از گِل من سبوی او
#ذوقی_اصفهانی

با خویش هم زِ غیرتِ عشقِ تو دشمنم
در عاشقی نمی‌رود آبم به جوی خویش
#قدسی_مشهدی

اسیرانِ محبت چون زبانِ شانه در یک جا
همه جمعیم اما مو نگنجد در میان ما را
#رفیع_مشهدی‌

در خَم زلف کجَت دل‌ها غریب افتاده‌اند
زلف تو شام غریبان‌ است و ما چندین غریب
#هلالی_جغتایی

همیشه‌ های مشامم شمیمِ زلف تو دارد
تو با منی و نیازی به بویِ پیرهنت نیست
#حسین_منزوی

قطره‌ی اشکیم امّا در درون دل نهان
گر به سوی دیده ره یابیم دریا می‌شویم
#مسکین_بخارای

ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن
 دوری نمی‌تواند پیوند ما بُریدن ...
#همام_تبریزی

‏باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد ، گمان کردم تویی ‎
#فاضل‌_نظری

طفل گستاخم و کامم به شِکَر خوکرده‌است
بوسـه می‌خواهم و از کُنج دهن می‌خواهم
#صائب_تبریزی

به ناکامی تسلّی نیست شوقم کام میخواهم
شبی تنگش به بر چون مغز در بادام میخواهم
#صامت_اصفهانی

شیشه‌ی عطرم که حیران در هوایت مدتی‌ست
هستی خود را نمی‌دانم کجا گم کرده‌ام ...
#حسین_دهلوی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
خواهم که با خیال تو شب‌ها به سَر برم
خود می‌برد خیال تو از دیده خواب را
#ابن‌حسام‌خوسفی

خوش آن‌زمان‌که شرف دل‌نَهد به دوری تو
کسی دوان خبر آرد که « یار می‌آید » ...
#شرف‌جهان‌قزوینی

ای آینه هم‌صحبتِ من باش که چندیست
بی‌ سنگِ صبور است دلِ تنگِ صبورم ...
#علیرضا_بدیع

مُقیم دشت اُلفت باش و خوابِ ناز سامان‌ کن
#بیدل

‏به غیر دل که عزیز و نگاه‌داشتنی‌ست
‏جهان و هر چه در او هستْ واگذاشتنی‌ست
#صائب_تبریزی

ابرِ بهار ، اينهمه بخشندگى نداشت
شد آشناىِ چشمِ من و وام از او گرفت
#سيمين_بهبهانى

نخفته‌ام زِ خیالی که می‌پزد دل من
خمار صد شبه دارم شرابخانه کجاست ؟
#حافظ

کوچه‌ی معشوق باغِ دلگشای عاشق است
بینم از هرجا ملالی ، رو به کوی او نهَم
#نظیری_نیشابوری

پیش از این با ما دلی زآیینه بودش صاف‌تر
آهی از ما سرزده‌ست و این کدورتها شده‌ست
#وحشی_بافقی