خواهد دلم شَبی به درازی چو زلف تو
تا با تو شرح قصّهء خود مو به مو کند
#طایر_شیرازی

باد سَحر‌گهیم به‌ آشـفتگی مَثل
گاهی به ‌زُلف و گاه به ‌کاکل نشسته‌ایم
#طالب_آملی

رشته‌ی سبحه‌ی ذکر از نفسِ خود کردیم
تا مبادا دمی از یادِ تو غافل باشیم ...
#صیدی_طهرانی

هرکجا بینم عقیقی در دهان تشنه‌ای
بی‌تکلّف آن مَکیدن‌های لَب یاد آیدم
#میرقمرالدین‌منت

تا به افسوس به پایان نَرود عمر عزیز
همه‌ شب ذکرِ تو می‌رفت و مکرّر می‌شد
#سعدی

ذکرِشب و وردِسحر ، نی‌حال‌بخشد نی‌اثر
خواهم به زُنّاری دهم تسبیحِ دست‌آویز را
#نظیری_نیشابوری

یک‌ دم زِ موج حادثه ایمن نبوده‌ایم
چون ساحلیم و بر لبِ دریا نشسته‌ایم
#فریدون_مشیری

بوی خون می‌آید از باد بهارم بَر مشام
باز گویا بر سرِ خاک شهیدان لاله خاست
#عجزی_تبریزی

سوزی که درون دلِ ما می‌وزد این بار
کولاک شبانه ‌است نسیمِ سحری نیست
#حسین_منزوی

دَم جان بخش نسیم سحری را دریاب
پیش ازان کز نفسِ خلق مکدّر گردد
#صائب_تبريزی

کردی چو خیر نیم نگاهم زِ چشم لطف
یک بوسه‌ام بِبخش به رسم زکاتْ هم
#شفایی_اصفهانی

تقدیر مَرا نور نگاهِ تو رقَم زد
باید که شبِ چشم تو را قدر بدانم
#سیدمحمدجوادشرافت

#شب‌قدر
مُقبل آنست که در صُحبت یارست امشب ...
#اوحدی

#تهدمت‌ولله‌اركان‌الهدی 🖤
امّت عشقیم و در مِحراب مولامان علی‌ست
#محمد‌صالح‌علاء

معتکف در گوشه‌ی محرابِ ابروی تو دوش
تا سَحرگه دست حاجت بر دعایی داشتم ...
#ابن‌حسام‌خوسفی

برو ضریح عَلی باش تا بِبوسندَت
چه بهره می‌بَری ای نقره از رکاب شدن؟
#محمد_سهرابی

دیشب به مسجد از غَمت آهی کشیده‌ام
امشب هنوز گوشه‌ی محراب روشن است
#شانی_تکلو

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
چون شمع سحرگاه مرا کشته خود کُن
حیف است که گریان تو سَر داشته باشد
#معنی‌_زنجانی

به تعداد نفوس خَلق اگر سوی خدا راه است
همان‌قدر انتخابِ راه دشواراست و دلخواه‌است
#فاضل_نظری

نَهد دُرّ حُسینی در میان کاسه‌های چشم
گر از خاک نجف از نو بریزد قالبِ ما را
#معنی_زنجانی

شبِ قدرست وصلِ او،شبِ قبرست هجرِ او
شبِ قبر از شبِ قدرش کرامات و مدد بیند
#مولوی