یک دانه نُقل، از کفِ رندانِ دُردنوش
در دستِ ما، ز سُبحه‌ی صد دانه خوش‌تر است!
#عبدالرحمان_جامی‌

اگر بادام با چشم تو از خوبی کند دعوی
چنان مشتی خورد بر سر که مغزش از دهان آید
#عرفی_شیرازی

چون سایه در سفرها، پابند دیگرانیم
هرکس به راه افتاد،با خویش برد ما را...
#محمد_قهرمان

تا برآییم از غبار شب به قصر آفتاب
ذره‌آسا بر مدار عشق می‌گردیم ما
#حسین_آهی

تا دمِ بادِ صبحدم زلف تو می‌زند به هم
جمع چگونه میشود؟حالِ دلِ مُشوَّشان . . .
#فروغی_بسطامی

زمانه ریخت به جامم،هرآنچه تلخانه
به نام تو که درآمیختم،گوارا شد
#حسین_منزوی

به راهش سر نهادیم و گذشتیم...
نماز رهروان کوتاه باشد!
#سلیم_طهرانی

ز دور هر که مرا دید چشم می پوشد
وجود من به نظر چون غبار می ماند
#اوجی_کشمیری

من کوهم و از باد چه مانده ست به ذهنم؟
دستی که به دور کمرم رفت و نیامد...
#جاوید_سیفی

غیرت امان نداد که پروانگی کنیم
از ما بگو به شمع که در پیله سوختیم
#احسان_افشاری

ز بس‌که دیده‌ام از دلبران ستم، اکنون
به هرکه دل بدهم، اوّل استخاره کنم
#واقف_لاهوری

خاکم اما همگان محترمم می‌دارند
مُهر از کرببلا آمده را می‌مانم ...
#محمد_سهرابی

نیمی از عُمر هدر رفت در این شهر و هنوز،
به تلف‌کردنِ آن نیمِ دگر مشغولم!‌
#حسین_جنتی

خدا مرا برای تو انار آفریده است
به دانه دانه‌ی غمی که هست در دلم قسم
#سیده_تکتم_حسینی

لب پیمانه می را مکیدن خشک اگر سازد
لب او را طراوت از مکیدن بیش می گردد
#صائب_تبریزی

چو آفتاب به هر ذرّه‌ای نظر دارم
به روی هیچ کسی بسته نیست آغوشم
#سجاد_سامانی

دست هایش را به دست دیگری بخشید و رفت
در نبودش بودنم را سوگواری می کنم
#مهدی_فرجی

تراوش می‌کند از خاکِ من کیفیّت عشقی
سفال کهنه‌ام، از بادهٔ دیرین نَمی دارم
#حزین_لاهیجی

دیگران را من چرا باید کنم تحریکِ عشق؟
همچو گل دارم برای آتشِ خود دامنی
#سلیم_تهرانی

به سر فتیله‌ی داغم چو شمع روشن شد
گذشت یادِ تو هرگاه در ضمیرْ مرا
#سلیم_تهرانی

التفاتش هست امشب گه به غیر و گه به من
ساعتی صد بار باید مرد و باید زنده شد
#واله_اصفهانی