لذت گذشت و بخشش در اوج نیازمندی

🔹يكى از همرزمان شهید مصطفى قوی می‌گوید: «وقتى توى جبهه مواد خوراكى به ما مى‏‌دادند، مصطفى آنها را نمى‏‌خورد، بلكه آنها را در جايى قايم مى‌کرد و زمانى كه ما چيزى براى خوردن نداشتيم، آنها را مى‌آورد و به بچّه‏‌ها مى‌داد و خودش نمى‏‌خورد.»
🔹يكى از همرزمان شهيد مى‌گويد: «در عمليّات والفجر ۲، زير پاى عراقى‌ها بوديم كه از بالا دستور دادند، آقاى قوى شما برگرديد عقب. امّا مصطفى به خاطر اينكه دوست داشت در كنار بچّه‏‌ها باشد، از اينكه به عقب برگردد واقعاً ناراحت بود. تا صبح هر طورى كه بود در آنجا ماند و نزديکی‌هاى صبح رفت.
#معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad

شهیدی که خود را وقف انقلاب و جبهه کرد

🔹شهید عباس سخاوتی‌پور فعالیت‌های ضد‌رژیم پهلوی را سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شروع کرده بود و علیه مواضع ضد‌ دینی حکومت افشاگری می‌کرد. البته اقدامات او کاملا مخفی بود؛ زیرا پدرش در ارتش شاهنشاهی خدمت می‌کرد. در بحبوحه انقلاب، دوستش را وامی‌داشت که نگهبانی بدهد و خودش روی دیوار شعار «مرگ بر شاه» می‌نوشت.
🔹همسر شهید سخاوتی‌پور می‌گوید: " درست است که مدت زندگی مشترک‌مان کم بود و او بیشتر آن زمان‌ها را هم در جبهه بود اما حال و هوای زندگی با عباس برایم همچنان یادآور خاطرات خیلی خوبی است. او بسیار مهربان و پراحساس بود، به‌طوری که هر وقت در جمع‌ها و مهمانی‌ها نبود جای خالی‌اش خیلی احساس می‌شد. گاهی که با هم بحث‌مان می شد، آنقدر بزرگوارانه برخورد و سعی می‌کرد سکوت کند که این اخلاق و نوع رفتارش همیشه در ذهنم باقی مانده است."
🔹عباس در کودکی سه‌بار به دیفتری و ورم کبد و سالک روی چشم که احتمال داشت به نابینایی او منجر شود مبتلا شد، در مواردی پزشکان از ادامه حیات او قطع امید کرده بودند، ولی با توسل به ائمه اطهار (ع) شفا یافت.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad

آنقدر چرخید تا به آسمان رسید

🔹شهید سعید طوقانی وقتی یک کودک خردسال بود، بازوبند پهلوانی کشور را دریافت کرد.
🔹سعید طوقانی قبل از انقلاب، در نامه‌ای به امام، به نشانه اعتراض و به منظور کمک به امام، ورزش را ترک کرد. بعد از انقلاب، یک‌بار در دیدار ورزشکاران، جلوی امام به اجرای ورزش باستانی پرداخت.
🔹جنگ که شروع شد، طوقانی خیلی نوجوان بود اما غیرتش اجازه نداد در خانه بماند و با دستکاری شناسنامه‌اش به جبهه رفت.
🔹این شهید والا مقام در جبهه ورزش باستانی راه انداخت. شب عملیات برای روحیه رزمنده‌ها یک چرخی زد که ماندگار شد؛ ۳۰۰ دور در سه دقیقه چرخ می‌زد.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad

🔸از امنیت حرم تا امنیت وطن

🔹یکی از محسنات شهید هادی عزتی بهلولی این بود که دوست داشت به فقرا کمک کند. یک سال قبل از شهادتش وقتی حقوق و عیدی‌اش را گرفت، رفت به مدرسه استثنایی و برای بچه‌ها از سر تا پایشان را خرید کرد، برای هر کدام‌شان یک جفت کفش، شلوار و پیراهن خرید.
🔹شهید عزتی بهلولی اسمش را برای مدافع حرم نوشت و نامش هم برای اعزام درآمد، اما مشکل و بیماری خونی پدرش باعث شد نرود و به خاطر پدرش اعزام نشد.
#معرفی_شهید  #شهید_نیروی_انتظامی
@AkhbarMashhad

🔸شهیدی که پیروزی انقلاب را ندید

🔹 شهید رمضانعلی خوش قامت تمام آرزویش آمدن امام به ایران بود و به دلیل شرکت در جلسات مخفیانه علیه رژیم طاغوت و پخش اعلامیه حضرت امام، ۲ بار توسط ساواک دستگیر و بازداشت شد.
🔹زمانی که ماموران ژاندارمری از تحویل جنازه شهید خوش قامت امتناع کردند با فشار و تحصن مردم مجبور به تحویل جنازه شدند تا اینکه مراسم تشییع باشکوهی برای شهید برگزار شد و چون در آن زمان مزار شهدا نبود، شهید والا مقام جدا از شهدای دیگر مظلومانه دفن شد. روز هفتم شهادتش با ۱۲ بهمن روز ورود امام به ایران مصادف شد.
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب
@AkhbarMashhad

رضایت والدین برای حضور در میدان نبرد

🔹شهید حسن خسروی بیژائم دائماً در این فکر بود که والدینش را راضی کند که با جبهه رفتن وی موافقت کنند. شور و حال جبهه‌ها، ذهن او را به خود مشغول کرده بود تا اینکه بعد از گذراندن دوره آموزش نظامی در سال ۱۳۶۴ اولین بار در دی ماه همان سال به جبهه‌ها اعزام گردید و در عملیات والفجر ۹ شرکت کرد. در اسفند ماه همان سال مجروح شد، ولی پس از بهبودی دوباره به صورت داوطلبانه به مناطق جنگی رفت و به واحد قبلی یعنی گروه تخریب تیپ ویژه شهدا برگشت.
🔹حسن خسروی بیژائم جوانی بسیار مؤمن و باوقار و متین و خوش خلقی وی زبانزد دوستانش بود. نمازهای طولانی او حاکی از انقلاب درونی او می‌نمود و همواره بر خواندن نماز شب تأکید داشت.
#معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad

شهیدی که برای ترورش جایزه گذاشتند

🔹تلاش و از جان گذشتگی  شهید سیدعلی متولیان عنبران در عملیات غرب از خود نشان داد، موجب شد تا در فرمان همگانی، به ۹ ماه ارشدیت تشویق گردد.
🔹سید علی متولیان در نگهداری فرودگاه سنندج، جانفشانی كرد و برای باز كردن جاده ي كامياران ـ سنندج، فتح دزلی و مريوان، نقش یک افسر رشيد اسلام را ايفا كرد. قريب به سه سال با اشرار و منافقين و ساير گروهک‌ها جنگيد، به طوی كه برای ترور او جايزه تعيين كردند.
#معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad

شهیدی که از سفر حج بازماند

🔹شهید غلامرضا مهربان دلوئی ‌همیشه خنده‌رو، خوش‌سیما و دارای قلب پاکی بود. یک انسان نمونه و بی‌ریا بود و با ایمان راسخ و سرشار از عشق ‌خدا ‌به احکام دینی و واجبات اسلام سخت پایبند بود.
🔹غلامرضا مهربان در سال ۱۳۶۷ می‌خواست به زیارت خانه خدا مشرف شود و مقدمات این سفر مقدس را نیز فراهم نمودند اما چون رژیم ‌آل سعود خائن مانع حضور زوار ایرانی به سرزمین حجاز شد، وی هم چون بسیاری از مشتاقان زیارت کعبه بود این توفیق را نیافت.
#معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad

شهیدی که برای گمنامی لباس سپاه را نمی‌پوشید

🔹شهید ابراهیم رودیان در سپاه استخدام شده بود و به او لباس داده بودند ولی وقتی از خانه به سپاه می‌رفت، لباسش را نمی‌پوشید. لباس را در محل کارش می‌پوشید. می‌گفت: اگر در خیابان لباس سپاه تنم باشد مردم با نظر احترام به من نگاه می‌کنند و من این را نمی‌خواهم، می‌خواهم مثل بقیه مردم باشم.
🔹یکی از همرزمان شهید ارودیان می‌گوید: "  لباس‌ فرم‌ سپاه‌ را به‌ تنش‌ نمی‌کرد، همیشه‌ می‌گفت‌: من‌ لیاقت‌ این‌ لباس‌ را ندارم‌. برای‌ عملیات‌ خیبر آماده‌ می‌شدیم‌. من‌ و ابراهیم‌ داخل‌ سنگر بودیم‌، او لباس‌ فرمش‌ را از داخل‌ کیسه‌ نایلونی‌ بیرون‌ آورد و پوشید .
#معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad

🔸قلم در راه آزادی

🔹حجم بالای مطالعات شهید مداح حسینی، او را در سال دوم دبيرستان از نظر رشد عقلی - فکری به سطح بالایی رساند و باعث شد تا عملاً آشکارا با رژيم مخالفت كند. اين روند تا جايی ادامه يافت كه در سال چهارم دبيرستان بر اثر نوشتن مقاله‏‌اى تحت تعقيب ساواک قرار گرفت و در تابستان سال ۵۰ با توطئه دو تن از همكلاسی‌هايش گرفتار عوامل ساواک شد.
🔹جديّت او باعث شد تا در رشته مورد علاقه‏‌اش يعنی رشته زبان‏شناسى دانشكده ادبيات و علوم انسانی دانشگاه فردوسى مشهد، در مقطع كارشناسى ارشد پذيرفته شود. در تابستان سال ۶۴، پس از یک سال تحصیل در این مقطع، احساس مسؤوليت اين شهيد بزرگوار را واداشت كه براى تدريس در كلاس‌هاى مجتمع آموزشى رزمندگان به اهواز عازم شود. او در اين‏ باره گفت: «باشد تا من هم به سهم خودم كمكى در راه اين جنگ كرده باشم».
#معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad

🔸از دست‌فروشی تا فرماندهی نیروهای فاطمیون

🔹شهید سیدجعفر حسینی اوایل، دست‌فروشی می‌کرد. همه چیز در بساطش داشت؛ از مهر و تسبیح گرفته تا جوراب زنانه. کارش هم خوب می‌چرخید. سن و سالی نداشت ولی برای اینکه بتواند پول بیشتری پس انداز کند، شب‌ها از بازار رضا (ع) تا خانه را پیاده طی می‌کرد. تلاش‌گر بود و زحمتکش.
🔹سید جعفر بعدها با برادرش در خیاط خانه‌ای، خیاطی آموخت و تغییر شغل داد. در آن کار هم موفق بود. از کت و شلوار تا پیراهن را خوب می‌توانست بدوزد. از ویژگی‌های سید جعفر این بود که در هر کاری وارد می‌شد، به شدت تلاش می‌کرد تا تمام فوت و فن کار را بیاموزد.
🔹این شهید والامقام آنقدر در نبرد با داعش توانمند بود که در نبود فرمانده، وظایف او را انجام می‌داد؛ طوری که همرزمانش به او لقب «فرمانده کوچولو» داده بودند.
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
@AkhbarMashhad

شهیدی که فعالیت‌های جهادیش ۳ روز بعد از ازدواجش آغاز شد

🔹شهید حسین خوشرو بعد از اتمام خدمت سربازی ازدواج کرد و هنوز سه روز از ازدواج این شهید بزرگوار نگذشته بود که عازم جبهه شد و عضو گروه جوانمردی که تازه در تهران تاسیس شده بود شد و از آن زمان بود که فعالیت هایش را بطور جدی شروع کرد.
🔹 حسین خوشرو در سال ۱۴۵۸ ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب سه فرزند پسر و یک فرزند دختر شد. او در حین ماموریت و درگیری با اشرار دچار سانحه رانندگی شد و بر اثر ضربه مغزی به شهادت رسید.
#معرفی_شهید  #شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad

خوابی که خبر از شهادت فرزند می‌داد

🔹شهید علی اکبر شعبانی در مکتب قرآن را آموخت.  از نوجوانی اهل قرائت قرآن و دعا بود. جاذبه زیادی داشت و همه او را دوست داشتند . به مطالعه کتب مذهبی علاقه نشان می داد و گاهی قالی بافی هم می‌کرد. او در سن ۱۹ سالگی با دختری نامزد کرد و قبل از اینکه زندگی مشترک را با همسرش آغاز کند به جبهه شتافت.
🔹محمد شعبانی، پدر شهید در مورد شهادت فرزندش نقل می کند: " در عالم خواب دیدم علی اکبر از در بسته وارد شد و من را بیدار کرد. همان طور که داشتیم روبوسی می کردیم دیدم یک سید هم با صورت نورانی از همان در بسته وارد شد و آمد بین ما ایستاد و علی اکبر را در آغوش گرفت. سپس می خواستن از اتاق بیرون بروند که به ایشان گفتم: این بچه مال من است و او پنجاه روز است که از من جداست و در فراق او بسیار گریه کرده ام، شما بچه ام را کجا می برید؟آن سید گفت: این بچه مال شما نیست و او را با خود برد و من از خواب بیدار شدم. گذشت و بعد از مدتی خبر شهادت فرزندم را به من دادند"
#معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad