بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
4.33K subscribers
1.39K photos
98 videos
123 files
1.46K links
موقوفات دکتر محمود افشار به منظور تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی توسط دکتر محمود افشار در سال ۱۳۳۷ بنیاد گرفته است

تهران - خيابان ولی‌عصر - سه‌راه زعفرانيه - خيابان شهيد عارف‌نسب - کوی دبیرسیاقی - شماره ۶

📞 021-2271-6834
🌐 www.MahmoudAfshar.ir
Download Telegram
وزارت و دیوان سالاری.pdf
1.1 MB
دیوان‌سالاری ایرانی در خلافت اسلامی| راهنمای کتاب، سال ۳، شمارۀ ۷۶۲، ۵ مهر ۱۳۹۹

سید صادق سجادی در وزارت و دیوان‌سالاری ایرانی در عصر اسلامی به نقش و اهمیت ایرانیان در شکل‌گیری ساختارهای خلافت اسلامی پرداخته است

کتاب وزارت و دیوان‌سالاری ایرانی در عصر اسلامی مجموعه‌ای از مقالاتی است که سید صادق سجادی طی سال‌های دراز دربارۀ دیوان‌سالاری ایرانی، برخی اصطلاحات و مناصب مهم ایرانی و بعضی از مهم‌ترین وزیران دستگاه خلافت و بعضی فرمانروایان دیگر نوشته است. ماجرای دیوان‌سالاری اسلامی که تا نیمۀ دوم قرن اول هجری در عصر اموی، هنوز به دست ایرانیان بود و دفاتر و اسناد آن نیز به فارسی نوشته می‌شد، نشان می‌دهد که ایرانیان پرسابقه‌ در حکومت و سیاست و دیوان‌سالاری، از آغاز اسلام نقش و اهمیتی بی‌همتا در شکل‌گیری نظام اداری و مالی آن قلمرو بزرگ، مخصوصاً در سرزمین‌های شرقی خلافت داشته‌اند.

[وزارت و دیوان‌سالاری ایرانی در عصر اسلامی، دکتر سید صادق سجادی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹ّ، ۷۴۰ ص، قیمت با تخفیف ویژۀ هفتۀ کتاب ۱۰۵۰۰۰ تومان]

@AfsharFoundation
به مناسبت هفتۀ کتاب از بیست‌و‌چهارم آبان تا سوم آذر کتاب‌های انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه خواهد شد.

علاقه‌مندان می‌توانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتاب‌های انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ هفتۀ کتاب تهیه کنند.

سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکان‌پذیر است.

فهرست تازه‌ترین انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوندهای زیر ملاحظه بفرمایید:

https://t.me/AfsharFoundation/1801

نشانی: تهران، خیابان ولی‌‌عصر، سه‌راه زعفرانیه، خیابان عارف‌نسب، کوی لادن، پلاک ۶

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی

@AfsharFoundation
فهرست انتشارات.pdf
5.3 MB
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

@AfsharFoundation
ز شاه و گدا نام بنوشت و بس

در جامعۀ استبدادزدۀ ایران همواره به حقّ کلمات تجاوز شده است. الفاظ از معانی واقعی تهی شده است. القاب و عناوین، بی‌‌حساب‌وکتاب فروخته شده و بذل شده است. ماجرا تبدیل شده به برعکس نهند نام زنگی کافور. همان که سنایی گفت:

این یکی گه «زینِ دین» و کفر را زو رنگ و بوی
وان‌دگر گه «فخر مُلک» و مُلک را زو ننگ و عار

زین یکی «ناصر عباد الله» خلقی ترت‌ومرت
زان دگر «حافظ بلاد الله» شهری تارومار

ننگ ناید مر شما را زین سگان پرفساد؟
دل نگیرد مر شما را زین خران بی‌فسار؟

نگاهی به منشآت و مکاتیب و ترسّلات و تذکره‌ها و همچنین مدایح شاعران نشان می‌دهد که پیشینیان در کاربست القاب چقدر گشاده‌دست و بی‌مبالات بوده‌اند. برای نمونه خاقانی؛ او به عالم و آدم فرو می‌نگریست. اما همین مرد گردن‌فراز، به متابعت از سنت ادبی و اجتماعی، در نامه‌هایش گاهی یک صفحه برای فلان امیرک القاب ردیف می‌کند. القاب پوچ. از سوی دیگر مکتوبات حکومتی هم لبریز بوده از این عناوین و القاب؛ در نامه‌ها و نشان‌ها و منشورات و فرمان‌ها و عهدنامه‌های درباری هم القاب و عناوین بی‌حساب هست. باز برای نمونه می‌توان فرائد غیاثی و منشآت عبدالله مروارید را ورق زد. این مبالغات مستعار در القاب‌بخشی در حالی بود که در آداب کتابت به کاتبان و منشیان توصیه شده بود در ذکر القاب مبالغه نکنند و حدّ وسط و اندازه نگه دارند و القاب هر فردی را متناسب با شأن و مقام و مرتبت او بیاورند (تحوّل در آداب کتابت و ترسّل، عمادالدین شیخ‌الحکمایی و محیا شعیبی عمرانی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، صص۴۴-۴۵).

در شهنامۀ چنگیزی شمس‌الدین کاشی خواندم که چنگیزخان مغول فرمان داده بود که اساساً القاب و عناوین از نامه‌ها و فرمان‌ها حذف شود (تصحیح وحید قنبری ننیز، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص۱۹۳). فقط اسم اشخاص بیاید. مختصر و مفید:
«در باب نامه نوشتن که همه کس را نام تنها نویسند:

به هر کس که فرمان فرّخ نوشت
خلاصه گزید و همه مخ نوشت

نیاورد در نامه القاب کس
ز شاه و گدا نام بنوشت و بس».

مرد هوشمندی بود آن جبار و این هم نشانه‌ای دیگر بر زیرکی او.

این را هم بنویسم. بعد از دوم خرداد ۷۶ روزنامه‌ای منتشر شد به اسم جامعه. جامعه نوآور بود. از زمرۀ بدعت‌ها و بدایعش این بود که برای اشخاص هیچ القاب و عناوینی به کار نمی‌برد. فقط نام. تنها برای رهبری و مراجع از عنوان «آیت‌الله» استفاده می‌کرد. در فضای سیاسی و اجتماعی آن روز این کار انتقادهای تندی برانگیخت. حذف القاب و عناوین را برنتافتند.

دکتر میلاد عظیمی

به نقل از کانال تلگرام نور سیاه


https://t.me/n00re30yah/847

@AfsharFoundation
به احترام دکتر محمدرضا باطنی

در این یادداشت می‌خواهم ادای دین کنم به یکی از بزرگ‌ترین نمایندگان فرهنگی ایرانی و زبان پارسی و اندیشۀ انسانی در کشورمان، یعنی جناب استاد دکتر محمدرضا باطنی، مردی که به تمامی معنا سرمایه و ذخیره و سرمشق بی‌مانندی در عصر ما محسوب می‌شود. خبر خوش و دلیل این توجه، بیست و هفتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار بود که به دکتر باطنی عزیز و گرامی اهدا شد. شاید اگر استاد دانشور ما که خود فرهنگ مجسّم و از هر نظر دانشوری عالی‌مقام محسوب می‌شود، در هر جای دیگری می‌‌زیست و چنین خدمات و آثار و تأثیراتی در فرهنگ و علوم انسانی برجای می‌نهاد، نه تنها عضو عالی فرهنگستان‌ها، که استاد و نماینده‌ای می‌بود که شرایط را از هر لحاظ برای آموزش و پژوهش و ظهور ایده‌ها و ابداعات و اندیشه‌هایش فراهم می‌ساختند.
اما چه باید کرد؟ در کشور ما، دل‌های مردم با فرهنگ و فرزانگان است که قدردان بزرگان فرهنگ بوده و نگاه جوانان و دانشجویان و پژوهشگران است که به شخصیت‌هایی چون محمدرضا باطنی و علی‌محمد حق‌شناس و احمد تفضلی و ژاله آموزگار و غلامحسین صدری افشار و پیش از آنها در غلامحسین مصاحب و مجتبی مینوی و عبدالحسین زرّین‌کوب و پرویز ناتل خانلری و بسیاری دیگر به احترام و تکریم می‌نگرند. بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار که از شایسته‌ترین و محترم‌ترین نهادهای فرهنگی ایران عزیز است، به برکت وجود گرانقدر زنده‌یاد استاد ایرج افشار دوام و قوامی بیش یافت و ادامۀ خدماتش به فرهنگ ایران و تاریخ میهن و زبان و ادب پارسی، هر روز تداوم دارد. یزدان پاک را نیایش می‌کنیم که چنین نامداران و ارجمندانی در گزارش و پژوهش و نگرش و نگهبانی فرهنگ ایران وجود و حضور دارند.
بنیاد موقوفات، در غیاب دانشگاه و فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به چهره‌ای نگریست و آن را برگزید که وجودش در هر نهادی موجب نکویی و والایی و ارزشی بی‌جایگزین خواهد بود. بدا به حال ما که از چنین اوستادان و دانشورانی بی‌بهره‌ایم و در غوغای نوسوادان و بلکه‌ بی‌سوادان در دانشگاه‌های آزاد و غیرآزاد دولتی و خصوصی، پیامی و پیامکی، کاربردی و بی‌کاربرد، در شهرهای بزرگ یا در شهرک‌ها و بخش‌های دورافتاده، باطنی و بسیاری چون او را خانه‌نشین و مشمول قهر و اخم دستگاه‌های آموزش عالی و دانی کرده‌ایم. به‌راستی نام و احترام بزرگان را اگر ما خود پاس نداریم، چگونه از این نهادها و آن دیدگاه‌های فاقد دید و دانش طلب کنیم و لذا بهتر آن که این سخن بگذاریم تا وقت دگر، گلایه و شکایت هم به گمانم بیهوده است. آنچه را همه می‌دانند نباید جار زد و بازگفت!
از بنیاد افشار سپاسگزاریم ولی چند نکتۀ دیگر دربارۀ دکتر محمدرضا باطنی عزیز که ضمن علاقه به زبان پارسی و ساختارها و ادبیات کهن و ارجمند آن، نگاهی نوگرایانه، زبان‌شناسانه، و نقادانه به کلمه، جمله، جستارها، اشعار و گفتار و آثار، به خط و دستور، به ویرایش و گزارش و پژوهش، و به هرچه ربطی به زبان فارسی و ادبیات و فرهنگ ایران دارد، داشته است. او عمرش را درگیر مبارزه‌ای بی‌امان با دیدگاه‌های ایستا و ساده‌پسند کرد تا در جهانی به شدّت پیچیده و نیازمند تغییر و تحوّل، کارآمدی و شناخت تک‌تک ما را از زبان پارسی بالا ببرد. به قول یکی از نویسندگان معاصر؛ «دکتر باطنی نشان داد به دنبال حفظ غلاف پوسیدۀ سنت‌های رنگ‌باخته و ناکارآمد به دور زبان فارسی نیست و از نگاهی نو به مسائل و اقتضائات جدید خط و زبان نمی‌هراسد. سنّت برای ما محترم و کارآمد می‌ماند،‌ اگر نگهدارندۀ ما در عهد عتیق نباشد، بلکه پیش‌برندۀ ما در جهان نو شود. اعتماد به نفس ما شود در عالم هویت‌های رنگارنگ، و سکویی شود که بتوانیم بر آن بایستیم ...»
این جایزه جنبۀ اخلاقی هم دارد که باید درس‌هایش را از محمود و استاد ایرج افشار فقید بگیریم! سال‌های درازی از کنار نهادن باطنی از دانشگاه می‌گذرد و او که دریایی از فضل و دانش، فکر و کوشش بوده نتوانست به دانشجویان ایرانی در دانشگاه‌ها درس بدهد، اما با شرف و تکیه بر عشق به ایران و فرهنگ خویش، ماند و در تنهایی و سکوت، به زهرخند بیچارگان و سفله‌پروران بی‌اعتنا ماند و کوهی از پژوهش و کتاب و ترجمه و فرهنگ بر خزانۀ زبان و ادب و دانش ایران افزود.
استاد دکتر محمدرضا باطنی زادۀ ۱۳۱۳ در خانواده‌ای فقیر در اصفهان، از کودکی کار کرد و با سختی درس خواند و به تدریج آموزگار شد و باز هم تحقیق و تحصیل کرد تا جایی که در سال ۱۳۳۹ شاگرد اول رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشسرای عالی شد. بورس گرفت و در انگلستان تا بالاترین مدارج دکتری در زبان‌شناسی را طی کرد. سپس به وطن بازگشت تا رشتۀ نوین زبان‌شناسی را پربار کند. او پژوهنده و محققی ایرانی و جهانی بود که در بزنگاه شکوفایی و در اوج فکری، در شهریورماه ۱۳۶۰، زمانی که ۴۷ سال داشت، خانه‌نشین شد. آثارش هم‌اینک مرجع درجه‌ اول دستور نوین و فرهنگ و شناخت زبان پارسی بر اساس جدیدترین مؤلفه‌های زبان‌شناختی و اندیشه و علوم نوین است ...

سید مسعود رضوی | اطلاعات، ضمیمۀ فرهنگی، یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹

https://www.ettelaat.com/mobile/?p=188567&device=phone

@AfsharFoundation
شرحی خواندنی از نخستین سفر یک پادشاه ایرانی به کشورهای اروپایی

خبرگزاری تسنیم | ۱۰ آبان ۱۳۹۹

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هشتمین جلد از مجموعه روزنامۀ خاطرات ناصرالدین شاه از سوی بنیاد موقوفات افشار و با همکاری نشر سخن روانۀ کتابفروشی‌ها شد.

ناصرالدین‌شاه قاجار که در سال ۱۲۶۴ هجری قمری در قصر محمدیه در حوالی باغ فردوس به سلطنت نشست، چهارمین شاه قاجار و یکی از مهمترین شاهان این سلسلۀ پادشاهی در ایران بود. ناصرالدین‌شاه نامش همواره با اتفاقات تلخ، تکان‌دهنده و عجیب در تاریخ عجین شده است؛ از قتل امیرکبیر گرفته تا قراردادهای مختلف و جنبش تنباکو و گردآمدن ۸۵ زن در اندرونی و .... با این حال، او پادشاه اولین‌ها هم هست. شاید باورش سخت باشد، اما ناصرالدین‌شاه در کنار همۀ این معایبی که در دوران سلطنتش داشت، دستانی هنرمند هم داشت. او نقاشی می‌کشید، زبان فرانسه را تمرین می‌کرد، خاطرات و سفرنامه‌هایش را نوشت، گاه شعر می‌سرود و ....
در این میان، یادداشت‌ها و خاطراتی که از او به دست ما رسیده، شاید بهترین منبع برای شناخت شاه صاحب قران باشد. عمده متون تاریخی که در دورۀ قاجار توسط ایرانی‌ها نوشته شده، به دلیل استبداد حاکم، خالی از تملق و چاپلوسی نیست؛ به همین دلیل خاطرات ناصرالدین شاه که به قلم خود او نوشته شده، می‌تواند در شناخت بیشتر و بهتر او کمک حال مخاطب امروز باشد. خاطراتی که کوتاه و ساده و با دقت به جزئیات امور نوشته شده‌اند. از سوی دیگر، از گذر این یادداشت‌ها می‌توان ایران دورۀ قاجار را از منظری جدید و از چشم سلطانی دید که یکی از شاهان تأثیرگذار در سلسلۀ قاجار و بر سرنوشت ایران بود.
مجید عبد امین که در چند سال اخیر مجلدات دیگری از روزنامۀ خاطرات ناصرالدین شاه را منتشر کرده، در هشتمین جلد از این مجموعه خاطرات شاه قاجار از شوال ۱۲۸۸ تا ذیحجۀ ۱۲۹۰ را عرضه کرده است. از دیگر بخش‌های خواندنی این کتاب، سفرنامۀ اول شاه به فرنگ است.
در این اثر شرح مسائل روزانه و جاری مملکتی، گزارشی از سفر ییلاقی سه‌ماهۀ شاه به کنارۀ دریای مازندران، شرح شش ماه اقامت او در تهران و آماده‌سازی و مقدمات سفر سال بعد به اروپا، حرکت کاروان شاهی به سمت انزلی و در نهایت شرح وقایع سفر به اروپا است. این جلد از این جهت که بخشی از کتاب شرح نخستین سفر یک پادشاه ایرانی به مقصد کشورهای اروپایی است، اهمیت خاصی دارد.

https://tn.ai/2380332

[روزنامۀ خاطرات ناصرالدّین‌ شاه قاجار: از شوّال ۱۲۸۸ تا ذیحجۀ ۱۲۹۰ ق. به انضمام سفرنامۀ اول فرنگ، به کوشش مجید عبد امین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ۷۲۵ صفحه، با تخفیف ویژۀ هفتۀ کتاب ۱۰۵۰۰۰ تومان]

@AfsharFoundation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مجموعۀ مستند «حکایت دل»

مردی از تبار خرد و فضیلت


دکتر سید مصطفی محقق داماد
نویسنده، مترجم، استاد فلسفه و حقوق و
رئیس شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار


دوشنبه، ۳ آذر
ساعت ۲۱، شبکۀ چهار سیما


@AfsharFoundation
به مناسبت هفتۀ کتاب از بیست‌و‌چهارم آبان تا سوم آذر کتاب‌های انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه خواهد شد.

علاقه‌مندان می‌توانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتاب‌های انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ هفتۀ کتاب تهیه کنند.

سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکان‌پذیر است.

فهرست تازه‌ترین انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوندهای زیر ملاحظه بفرمایید:

https://t.me/AfsharFoundation/1801

نشانی: تهران، خیابان ولی‌‌عصر، سه‌راه زعفرانیه، خیابان عارف‌نسب، کوی لادن، پلاک ۶

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی

@AfsharFoundation
فهرست انتشارات.pdf
5.3 MB
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

@AfsharFoundation
radio-farhang-99_08_04-13_30
گفت‌و‌گو با دکتر گودرز رشتیانی دربارۀ کتاب
دفتری برای ایران: نامه‌های فارسی به ولادیمیر مینورسکی

از مجموعهٔ گنجینهٔ کلیات و مقالات
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

در برنامۀ سیم و زر رادیو فرهنگ

۴ آبان ۱۳۹۹


@AfsharFoundation
پنجم آذر سالروز درگذشت محمدعلی فروغی

فقط کشف حقیقت

بسیاری اشخاص در تحقیق مقصودشان اثبات مطلبی است یا نفی مطلبی و هر کس چنین حالی داشته باشد در هر صورت مقدّمات را طوری ترتیب می‌دهد که همان نتیجۀ مطلوب او حاصل شود، و حال آن که شخص محقّق هیچ منظوری نباید داشته باشد مگر کشف حقیقت، ولو این که مخالف میل یا مصلحت باشد.

[یادداشت‌های روزانه از محمدعلی فروغی، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ص ۲۱۶]

@AfsharFoundation
حماسۀ مسیّب‌نامه از انتشارات دکتر محمود افشار به مرحلۀ نهایی سیزدهمین دورۀ جایزۀ ادبی جلال آل‌احمد راه یافت

به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ خانۀ کتاب و ادبیات ایران، اسامی کتاب‌های راه‌یافته به مرحلۀ نهایی سیزدهمین دورۀ جایزۀ ادبی جلال آل‌احمد اعلام شد و در بخش نقد ادبی نام کتاب حماسۀ مسیّب‌نامه از انتشارات دکتر محمود افشار در میان ۵ نامزد دریافت جایزه به چشم می‌خورد.

http://khaneheketab.ir/Details/23468/1/نامزدهاي-بخش-نقد-ادبي-جايزه-جلال-آل-احمد-معرفي-شدند

[حماسۀ مسیّب­‌نامه، تألیف محمد بقای وارس بخاری و تحریر کوچک، تألیف ابوطاهر طرسوسی، تصحیح و تحقیق دکتر میلاد جعفرپور، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۳جلد، ۱۳۹۸]

@AfsharFoundation
پیش‌بینی کلاسهای مجازی و ضرورت آن توسط محمدعلی فروغی

ذکاء‌الملک فروغی اندکی کمتر از یکصد سال قبل یعنی در سال ۱۳۰۶ رساله‌ای نوشت با عنوان «اندیشهٔ دور و دراز». مطالب این رساله را چنانکه خود نوشته از سالها قبل در ذهن داشته و برای بعضی دوستانش هم نقل کرده بوده است. در این رساله سعی کرده به مدد قوهٔ خیال پیشامد احوال بشر در آینده و سیر مدارج ترقی را پیش‌بینی کند. از جمله در مقدمهٔ این رساله آرزوی برافتادن کتاب و مدرسه به شکل فعلی آن را کرده و نوشته خواندن و نوشتن زحمتی دارد که شنیدن و گفتن ندارد. فروغی بر این باور است که باید آموزش را دگرگون کرد تا مجبور نباشیم «اطفال بی‌گناه را در اول عمر و موقعی که خستگی سر و بدن و ملالت خاطر برای پرورش و نمو اعضا و فکر و روح آنها کمال مضرت را دارد گرفتار عذاب آموختن کنیم و می‌توانیم این کار را برای موقعی که قوهٔ تعلمش رشد کرده و سهل‌تر و زودتر خواندن و نوشتن می‌آموزد بگذاریم و برای تحصیل علم و اطلاع، هم خواندن و نوشتن یگانه راه نخواهد بود.» فروغی معتقد است باید از طریق ثبت و ضبط اصوات و قوهٔ شنفتن و تصویر معلم آموزش را انجام داد. چون «در این صورت لزوم نخواهد داشت متعلمین برای استماع درس معلمین در جای مخصوص که مدرسه یا محل کنفرانس نامیده می‌شود جمع شوند و برای این مقصود از شهر به شهر و دیار به دیار روند. در خانهٔ خود می‌مانند و در موقع معین با تلفون بیان معلم را می‌شنوند. به این طریق اولاً توفیر وقت و صرفهٔ مال بسیار از رفت و آمد معلمین و متعلمین به خانه و مدرسه و تهیهٔ لوازم مدارس از عمارت و میز و نیمکت و غیرها حاصل می‌شود. ثانیاً صحت و سلامت مزاج متعلمین بهتر خواهد بود؛ چه عدهٔ بسیار در یک عمارت جمع نشده و هوای کثیف استنشاق ننموده و امراض به یکدیگر سرایت نمی‌دهند، و از بسی مفاسد دیگر مادی و معنوی و مزاجی و اخلاقی مصون می‌مانند...» سپس می‌نویسد این کار با دیدن معلم و تصاویر و اشکال از راه دور توسط شاگردان کاملتر خواهد شد.
خداوندش به رحمت در رساناد که خیالاتش نیز با خیالات همه فرق داشت و قیمت عمرش با عمر دیگران یکسان نبود.

گیتی هزار سال اگر جست‌وجو کند
دیگر مگر نظیر تو را آرزو کند

دکتر محمد افشین‌وفایی


@AfsharFoundation
وطن و زبان ملی

وطن نخستین اصل مشترک همبستگی افراد یک ملت است. همۀ اهل یک وطن مانند افراد یک خانه باید در حفظ آن کوشا باشند. وطن کشوری است که قرن‌ها مردمانی با هم در آن زندگی کرده شادی و غم، نیک و بد، رنج و راحت آن را با هم دیده و آزموده‌اند. مردمی که در این وطن بزرگ مشترک جغرافیایی و تاریخی زندگانی می‌کنند ممکن است زبان‌ها و دین‌های مختلف داشته باشند. اما اگر دشمن به این وطن (خانه) حمله کند، وظیفۀ همگان است که از آن دفاع نمایند.
برای اینکه مردم کشور با هم حسن تفاهم داشته باشند باید زبان یکدیگر را بفهمند. پس یک زبان مشترک عمومی که تمام افراد وطن از کوچک و بزرگ بتوانند به‌وسیلۀ آن با هم مکالمه کنند، بدون هیچ تردیدی لازم است. بچه‌ها در دامان مادر و در کوچه و بازار، بدون رفتن به مدرسه، زبان مادری و محلی خود را می‌آموزند، صحبت می‌کنند و رفع حوائح می‌نمایند. اما زبان عمومی ملی را باید در دبستان به‌طور عمومی و رایگانی فراگیرند تا بتوانند با مردم استان‌های دیگر وطن که همزبان مادری آنها نیستند صحبت کنند. این زبان مشترک عمومی باید یکی از زبان‌های کشور باشد.
برای زبان، چه ترکی، چه فارسی، چه کردی و غیره نباید تعصب داشت. زبان هدف نیست، بلکه وسیله است. چه لهجه و زبان محلی باشد چه زبان عمومی رسمی. باید مصلحت کشور را در نظر گرفت. اگر به‌جای زبان دری یکی دیگر از زبان‌های ایرانی، فرضاً کردی، شیوع فراگیر در بیشتر استان‌های کشور یافته بود،‌ من برای تعمیم آن کوشش می‌کردم تا وسیلۀ مشترکی برای تفهیم و تفاهم داشته باشیم.

[افغان‌نامه، تألیف دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۰، ج ۳، ص ۳۲۶-۳۲۹]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی

@AfsharFoundation
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مهشید گوهری کاخکی از کتاب شهنشاه‌نامه می‌گوید

[شهنشاه‌نامه: تاریخ منظوم مغولان و ایلخانان از قرن هشتم هجری، احمد تبریزی، به کوشش مهشید گوهری کاخکی، جواد راشکی علی‌آبادی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ۱۰۶۷ صفحه، قیمت با تخفیف ۸۴۰۰۰ تومان]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی

@AfsharFoundation
زوان_پر_ز_گفتارهای_کهن_اندیشه_پویا.pdf
914.3 KB
زُوان پُر زِ گفتارهای کَهُن

مروری بر کتاب
واج‌شناسی شاهنامه: پژوهشی در خوانش واژگان شاهنامه


اندیشۀ پویا، شمارۀ ۶۸، مرداد و شهریور ۱۳۹۹، ص ۱۱۴ | علیرضا اسماعیل‌پور

چگونگی تلفظ واژه‌های شاهنامه همواره از چالش‌برانگیزترین مباحث مربوط به این حماسه بوده است. دکتر خالقی مطلق در واج‌شناسی شاهنامه، به این موضوع پرداخته و با در نظر گرفتن پیشینۀ واژه‌ها و شکل متأخرتر آن‌ها نسبت به زمان سرایش شاهنامه، برای خوانش لغات کهن این کتاب شیوه‌ای یکدست پیش نهاده‌اند که کم‌و‌بیش گویای خوانش زمان فردوسی است. البته بنا نیست پژوهش در باب خوانش واژه‌های شاهنامه خوانندۀ امروزی را به تغییر تلفظ‌های آشنا وادارد. رأی نگارندۀ کتاب این است که حرکت‌گذاری متن شاهنامه بر پایۀ تلفظ زمان سرایش کتاب تا جایی رواست که دریافت واژه را بر خوانندۀ فارسی‌زبان امروزی دشوار نسازد، اما هر گاه که خوانش سراینده را به‌درستی نمی‌شناسیم یا حرکت‌گذاری آن واژه متن را از کالبد زندۀ آن دور می‌کند باید از این کار کناره گیریم.

[ واج‌شناسی شاهنامه: پژوهشی در خوانش واژگان شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹]

@AfsharFoundation
دله و خربنده

یک روز دله از خانه بیرون آمد ازبهر صیدی که ناگاه در کوچه خربنده (کسی که خر کرایه می‌دهد) در گذار بود. او را بدید بشناخت. درجست و در چادر دله آویخت که ای ملعونۀ مکّاره! چونی؟ و من چونت به دست آوردم؟! دله انگشت بر لب نهاد که خاموش باش و با من بیا و رسوائی مکن! اگر می‌خواهی که چیزی به تو بدهم مرا رسوا مکن! اما دله در فکر بود که چه حیلت بسازد که ناگاه به در دکّان دلّاکی رسیدند. روی در خربنده کرد و گفت: تو یک زمان باش که من ازین استاد زر برای تو قرض کنم تا زودتر بروی. خربنده نشست. دله نزد مرد رگ‌زن آمد و گفت: ای استاد! آن جوان که از دور ایستاده است، دندانهایش درد می‌کند و شب تا به روز خواب ندارد و از تاب درد می‌نالد و سرسام کرده و هذیان می‌گوید. برای رضای خدای تعالی دندانهایش برکن. جرّاح گفت: بباید که همین ساعت برکنم. دله گفت: می‌ترسد. او را به‌زور بباید گرفت و بست و دندانهایش کندن. دلّاک گفت: چنین کنم. پس دله یک زر مغربی بیرون کرد و به دست دلّاک داد. دلّاک روی به شاگردان کرد که بگیرید این را و ببندید تا دندانش برکنم. پس دله خربنده را آواز داد بیا! خربنده پنداشت که او را می‌خواهد زر بدهد. پیش رفت که ببیند چه می‌گوید. شاگردان دلّاک در خربنده آویختند و به هزار جهدش بر زمین زدند و دستهایش بستند و دهان او را از هم باز کردند. اما دله پیش رفت و دندانهای خربنده بنمود که کدام است. در زمان جرّاح کلبتین در دهان خربنده بنهاد و بنیاد زور کرد. دندانهایش درست بود. به در نمی‌آمد. جرّاح به‌زور بسیار می‌خواست که برکند. خربنده می‌طپید. دستار جرّاح و از آن خربنده و از آن کودکان افتاده بود. دله همه را برداشت- که یعنی نگاه می‌دارم- و خلقی بر ایشان جمع شده بودند و تفرّج می‌کردند. پس دله فرصت یافت و از میان خلق بیرون رفت و راه خانه در پیش گرفت تا به خانه رسید. احوال با دختران بگفت. جمله در خنده افتادند.

[قصۀ دلیلۀ محتاله، متن مصحَّح قصۀ دله و مختار همراه با پژوهشی دربارۀ بن‌مایه‌ها و نوع ادبی آن، تصحیح و تحقیق مهران افشاری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص ۱۰۱]

@AfsharFoundation
دنبال مطلبی در جامع‌التواریخ خواجه رشید بودم. دوباره چشمم به این صفحۀ نحس و سیاه افتاد. زجرکش کردن ملک صالح امیر موصل به دست هولاکو:
«هولاکوخان از صالح بغایت در خشم بود. فرمود تا ظاهر او را در دنبه گرفتند و به نمد و ریسمان استوار ببستند و به آفتاب تابستانی بینداختند تا دنبه بعد از یک هفته کِرم شد و آن شوربخت را به خوردن گرفت تا در آن عذاب و بلا در مدت یک ماه جان شیرین بداد». (تصحیح روشن و موسوی، ج ۲، ص ۱۰۴۲)

این سطرها را شمس‌الدین کاشی سرایندۀ شهنامۀ چنگیزی (تصحیح قنبری ننیز، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹) به نظم درآورده:

مر او را به دنبه بپوشید تن
بپیچید بر وی نمد با رسن
فکندش به مرداد در آفتاب
ازآن تا بمیرد به درد و عذاب
چو دنبه ز تاب آمد اندر گداز
به یک هفته شد کرم‌های دراز
به خوردن گرفتند اندام وی
چه بد بود یارب سرانجام وی
در این درد و خواری به ماهی بمرد
روان را به سوزنده دوزخ سپرد (ص ۳۷۱)

پلشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر از آنچه را که بر ملک صالح رفت با پسر سه‌سالۀ معصومش کردند:
پسری سه‌ساله داشت او را به موصل فرستادند تا به کنار دجله به دو نیم کردند و مدتها برای ارعاب و «اعتبار»/ عبرت گرفتن مردم بر دو جانب شهر آویختند تا گوشت و پوست بچه پوسید و ریخت. فقط نمی‌دانم برای ارعاب و اعتبار کدام مردم؟ چون مردمی نمانده بود. بخشی از مردم که در قحط و وبای محاصرۀ موصل تلف شده بودند. پس از تسلیم ملک صالح و «استخلاص» شهر هم مغولان قتل عام کرده بودند. به تصریح جامع‌التواریخ جز تعدادی از پیشه‌وران مردمی نمانده بود. پس دیگر از که زهرچشم می‌گرفتند؟

شعرش را هم بخوانید:
ملک را یکی پور سه‌ساله بود
به موصل ورا بازبردند زود
به دو نیمه کردند آن طفل را
نزد هیچ کس دم ز چون و چرا
تنش چون به شمشیر دو نیم شد
دل شیر ازآن هول پربیم شد
چو با خاک خونش بیامیختند
ز دو سوی شطّش درآویختند
همی‌بود از آنگونه آویخته
که تا گشت پوسیده و ریخته.

اینجا شمس کاشی به تقلید از فردوسی سؤالی مطرح می‌کند:
پدر گر مکافات کردار دید
پسر بی‌گناه از چه آزار دید؟

این هم پاسخ او: که یزدان «به داد» این‌چنین خواست‌ست!!
واقعاً مردم ما چگونه از چنین گریوه‌های دشوار تاریخ عبور کردند؟ ایران چگونه مثل درختی در لوت زنده مانده است؟

به نقل از صفحۀ اینستاگرام
دکتر میلاد عظیمی

https://www.instagram.com/p/CHioYGyp1Xg/?igshid=e70l9o3upfh1

@AfsharFoundation
روزنوشت‌های فروغی جوان | راهنمای کتاب، سال ۳، شمارۀ ۸۰۸، سه‌شنبه ۴ آذر ۱۳۹۹، ص ۱۴

انتشار یادداشت‌های فروغی داستان جالبی دارد. رسول جعفریان رئیس وقت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی روایت می‌کند: در اوایل خدمتم در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی (۱۳۸۷) دو کتاب خطی (دستنویس) از سوی آقای حسن ره‌آورد به کتابخانه اهدا شد. نخست زندگی‌نامۀ دستنوشت شماری از رجال فرهنگی معاصر که با عنوان ره‌آورد حسن چاپ کردیم، دوم دستنوشت‌هایی از یادداشت‌ها و خاطرات فروغی که همین کتاب است که استاد ایرج افشار تصحیح و انتشار آن را بر عهده گرفتند.
در خصوص مخاطبان این اثر باید گفت: فروغی چهره‌ای بود که برای دسته‌های گوناگونی از پژوهشگران اهمیت دارد و علاوه بر پژوهشگران علوم سیاسی، محققان حوزه‌های روزنامه‌نگاری و کسانی که در تاریخ معاصر تتبع و تفحص می‌کنند نیز از این اثر یافته‌های سودمندی استخراج خواهند کرد. چراکه فروغی به لحاظ فرهنگی، سیاسی و علمی، چهره‌ای کم‌نظیر بود که برای بسیاری از اقشار به‌ویژه حوزۀ علوم انسانی خیلی مهم است. چراکه ما امروز دستنوشته‌های اندکی از این افراد در اختیار داریم.

[یادداشت‌های روزانه از محمدعلی فروغی (۲۶ شوال ۱۳۲۱ - ۲۸ ربیع‌الاول ۱۳۲۲ قمری)، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷]

@AfsharFoundation