ادبیات سئونلر
3.13K subscribers
6.96K photos
2.45K videos
1.03K files
18.1K links
بوکانال ادبیات سئونلر قوروپونون سئچیلمیش اثرلری دیر
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
Download Telegram
اوشاق ادبیاتی
سایین کانالداش‌لار بو هفته‌نین اوشاق ادبیاتی خوی شهری‌نین «قیرخ یاشار» کندی‌نین اوشاق‌لارینا عاییدیر. زلزله بو اوشاق‌لارین ابتدایی مدرسه‌سینی تخریب ائدیب.
ادبیات سئونلر سیزین هیممتینیز ایله اوچ آیاجا بو مدرسه‌نی سوکوب، یئنی‌دن دوزه‌لده‌جک.
یاردیم الینیزی سیخیریق.
بیزه کمک ائتمه‌یه بو نمره‌لر ایله تماس توتون.

کریم قربانزاده 09123487053
فاطمه منافزاده 09141061646
رسول اسمعیلیان 09352473587

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اوشاق ادبیاتی
سایین کانالداش‌لار بو هفته‌نین اوشاق ادبیاتی خوی شهری‌نین «قیرخ یاشار» کندی‌نین اوشاق‌لارینا عاییدیر. زلزله بو اوشاق‌لارین ابتدایی مدرسه‌سینی تخریب ائدیب.
ادبیات سئونلر سیزین هیممتینیز ایله اوچ آیاجا بو مدرسه‌نی سوکوب یئنی‌دن دوزه‌لده‌جک.
یاردیم الینیزی سیخیریق.
بیزه کمک ائتمه‌یه بو نمره‌لر ایله تماس توتون.

"ای که دست می‌رسد کاری بکن"
دوستان زلزله مدرسه ابتدایی این بچه‌ها را تخریب کرده‌است. به همت و یاری شما قصد تخریب و ساخت مدرسه جدید برای این بچه‌ها را تا سه ماه آینده داریم.
دست یاریتان را می‌فشاریم.
عزیزانی که قصد کمک دارند می‌توانند باشماره‌های زیر تماس بگیرند.

کریم قربانزاده 09123487053
فاطمه منافزاده09141061646
رسول اسمعیلیان 09352473587

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
«اوستاد کریمی مراغه ای» 1310-1401

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
آذربایجان باشین ساغ اولسون

تانینمیش شاعیر،طنز پرداز، یازی‌لاری آنادیلیمیزده
درسلیک ساییلان 350 مین بیت شعیرین مؤلفی، 25جلد رنگارنگ کیتاب‌لاری‌نین 30جلد نوحه، مدح، مرثیه اثرلری‌نین یازیچیسی اوستاد میرزا حسین کریمی مراغه‌ای ادبیاتیمیزدا «کریمی مراغه‌ای» تخلوصو ایله تانینان شاعیر
بوگون مراغه‌ده 91 یاشیندا حیاتا گؤز یومدو.
اوستاد «کریمی مراغه‌ای» انقلابدان اؤنجه بیرینجی شاعیرلردن دیر کی آنا دیلینده اثرلری ایشیق اوزو گوروبدور. اوستادین یازی‌لاری 40-جی ایل‌لرده خالقین دیلی‌نین ازبری اولموشدور، اوستاد کریمی‌نین رنگارنگ آدلی دیرلی طنز کیتابی اوستاد شهریارین حیدرباباسیندان سونرا آذربایجان‌دا ان چوخ اوخونان، دفه‌لریله نشر اولان کیتاب‌لارداندیر. اوستاد «کریمی»نین اثرلری جامعه‌شناسی، مردم شناسی، فولکور آراشدیریجی‌لارینا ان بؤیوک قایناقدیر.
امینیک اوستاد«کریمی مراغه‌ای»الوان ادبیاتیمیزدا
ابدی یاشایاجاق.
ادبیات سئونلر اوستادین ابدی خاطیره‌سینه
عشق اولسون دئییه؛بو ماتمی اوستاد کریمی مراغه‌ای عاییله‌سینه، سئون‌لرینه، ماراغانین ادبیات سئون خالقینا، آذربایجان ادبیاتینا باش ساغلیغی وئریر.
ادبیات سئونلر1401/11/20

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
پارلاق قلم نشریاتیندان بو تئزلییه گؤزل و مهربان باخیشلارینیزا تقدیم اولاجاق

۵۰ حکایه
(دونیانین ان یاخشی ۵۰ حکایه‌سی)

چئویرن‌لر: نریمان عبدالرحمانلی ـ سادای بوداقلی ـ محمد سلیمان‌اوو  ـ ناطق صفراوو ـ جمشید جمشیداوو ـ اسکندر نفیسی ـ ایلقار الفی ـ فریده پاشا ـ تهران ولی‌یئو ـ علیسا نجات ـ ماهیر قارایئو ـ اعتماد باشکئچید ـ عاکف عباس‌اوو ـ ولایت حاجی.یئو ـ حسین شریف ـ فرمان ائیوازاوو ـ مناف سلیمان‌اوو ـ علی شیرین‌اوو ـ کامران نذیرلی ـ گولدسته نصیب‌اووا

کؤچورن: رحیم خیاوی

گرافیست: آتابای
ویراستار: بهرام سورگون
نشر: پارلاق قلم ۱۴۰۱
صفحه: ۸۰۰ ـ قطع: رقعی

📖بو کتاب ۵۰ بؤیوک یازیچینین یارادیجی‌لیغینی دادماغا امکان وئریر. فالکنر دئییردی کی، حکایه یئمک کاساسینین دیبی دئمک‌دیر. باشقا کیمسه ده دئییب کی، ان چتینی حکایه یازماق‌دیر. بؤیوک رومانلار خیردا حکایه‌لردن توپلانیر. یاخشی حکایه‌لرده تویوق یومورتاسینین ایچیندن جوجه یوخ، ایلان چیخیر. بورادا توپلانان حکایه‌لر ده سورپریزلرله دولودور، تئز-تئز حئیرتلندیریر.

#ایزلیک: بیناب، سو خیابانی‌نین اولی، سولدا، فضیلت مؤسسه‌سی‌نین اوز به اوزو
تلفن : ۳۷۷۴۵۵۸۵_۰۴۱ ــــ ۰۹۳۹۸۶۶۴۲۷۶
نامه های «احسان طبری» به «ژاله اصفهانی»

بومکتوبلارین موضو لاری تام ادبیات دیر خصوصیله تنقید ادبیات سئونلر بو آچیدان(ادبی تنقید) باخیمیندان  بو نامه لرین هرهفته چهارشنبه گونوبیرینی نشر ائده جک اومود ائدیریک سایین اوخوجولاریمیزا فایدالی اولا.



https://t.me/Adabiyyatsevanlar
نامه های «احسان طبری» به« ژاله اصفهانی»
نامه شماره پنج


بدون تاریخ (فایل ۴۹)
 
ژاله عزیزم،
پس‌از بهترین درود به تو و بدیعِ ارجمند و مهرداد و بیژنِ عزیز از طرف آذر و بچه‌ها.
بنابه وعده‌ایی که داده‌بودم، بخشی از اشعارِ خود را به‌وسیلۀ مسافرِ مطمئن، آذرخانم میزانی* ارسال می‌دارم. کتب را به موقعِ خود از راه پُست فرستاده‌ام که امیدوارم رسیده باشد.
امّا این بخش از اشعار دارای همان مختصاتی است که تو گفتی: سیاسیِ خالص نیست، ترجمه از دیگران نیست، حتّی‌المقدور هجایی نیست، حتّی‌المقدور چاپ نشده است. قسمتی از اشعارِ من در مطبعۀ خودِ ما در کارِ چیده شدن است و نسخه‌ای نداشتم بفرستم.
آن‌چه فرستادم واقعاً یک گُل‌چین یا انتخاب نیست، بل‌که مُشتی اشعارِ دَمِ دست است که نمی‌دانم معیار و ارزشِ آن‌ها چیست.
با همان مهربانی که سراغ دارم، تقاضا می‌کنم این اشعار بدخطّ را بخوان و دربارۀ کمّ و کیفِ آن‌ها برای من بنویس. آیا می توان آن‌ها را تایپ کرد؟
به هر جهت همان‌طور که در مسکو گفتم، کلاً در اختیارِ توست. بعدها باز هم بخشِ دیگری از اشعارِ خود را می‌فرستم.
با تجدیدِ سلام‌های گرمِ برادرانه – پرویز
 
 : P.Sاکثریتِ قریب به تمام نسخِ این اشعار منحصر به فرد است، لذا حفظِ آن وابسته به لطفِ تو است. اگر تکثیر کردی، دست‌نویس را برای من نگاه‌دار. اگر توانستم باز هم بخش‌های دیگری می‌فرستم.
* بانو آذر معتقدی، همسرِ زنده‌یاد فرج‌الله میزانی(ف.م.جوانشیر یا "جواد" که در تابستان سال1367 سر به دار شد). زنده‌یاد "سایه" پس‌از درگذشتِ ایشان در مهر1396 این شعر را در رثایش سُرود:
"بانوی نازنین/ میزانِ شاءنِ انسان،/ آذر/ با کاروانِ سوختگان رفتی/ نادیده آن سپیده‌دمِ دیرکرده را/ پنهان نگاه‌داشته اندر گلوی صَبر/ بُغضِ فشُرده را/ در تنگنای ظلمتِ بُن‌بَست/ چشم‌ات به روشنایی پایانِ غار بود/ حقّ‌داشتی عزیز/ آن‌روزِ دِل‌فُروز/ دور است/ امّا دروغ نیست/ بگذار ازپیشِ آبِ‌چشم/ بردارم آستین/ بانوی نازنین."

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
بدون تاریخ (فایل ۵۵)
 
رفیقِ محترم،
نامۀ اخیرتان را دریافت داشتم. چند روز پیش‌از دریافتِ نامه، رفیق ممّداُف منظومۀ اخیرتان را راجع به زندگی یک کلخوز* و مقایسه‌اش با زندگی در یک دهِ ایرانی به من داده بود. قرائتِ منظومه مرا به نگارشِ نامه‌ای برانگیخته بود، ولی هنوز نامه را ننوشته بودم که نامۀ محبّت‌آمیزتان را دریافت داشتم.
بلافاصله به بحث دربارۀ منظومۀ "احمد و ایوان" بپردازیم:
این بدونِ شکّ بسیار خوب است که شاعرۀ ما به‌جای سخن در کلّیات، وقایعِ مشخّص را لمس می‌کند. به‌جای دِه و دهقانِ کلّی، آلتی آقاج و ایوان و احمدِ زنده حقیقی در مقابلِ او هستند و او آن‌ها را وصف می‌کند. من از خواندنِ شعرِ شما بسیار خوشم آمد، آن‌را جداگانه برای چند نفر از رفقا خواندم.
راهِ درست را یافته‌اید. دربارۀ شعرها باید بگویم روان و سهل و دل‌پذیر است، فصاحت مراعات شده. دربارۀ طرزِ ترکیب یا کمپوزیسیونِ مطلب، باید بگویم شامل نکته‌ها و باریک‌اندیشی‌هایی است، ولی اجازه بدهید از ذکرِ کلّیات بگذریم و به ذکرِ مواردِ مشخّص بپردازیم. لنینِ کبیر مشخّص‌بودن را بارها و بارها تاکید کرده و از جمله‌پرداز و کلّی‌باف (یا: فرازُر) [Новины] نفرت داشته است.
چه چیزهایی را در این شعر پسندیدم و چه چیزهایی را نپسندیدم؟
 
۱-  چه چیزهایی را نپسندیدم:
شما در این منظومۀ خود سه وزن انتخاب کردید:
۱-  صبح با چهرۀ درخشنده (وزنِ عروضی: فاعلاتن مفاعلن فعلن)
۲-  تاواریش** ایوان اجازه دارم (فاعلاتن فاعلاتن فع)
۳-  دیده‌ام بر احمد و ایوان دلم جای دگر (فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن)
این تحوّلِ وزن را گویا برای آن‌که بین وزن و موضوع هماهنگی ایجاد کنید اجراء نمودید. وزنِ اول توصیفی است، وزنِ دوم برای محاوره، وزنِ سوم سنگین و اندوه‌ناک است، ولی با این‌حال من با این کار موافق نبودم. برخی از شعرا و از آن‌جمله رفیق لاهوتی این کار را می‌کنند ولی تصوّر نمی‌رود سودمند باشد‌. تازه اگر هم در یک منظومه تحوّلِ وزن رخ دهد، باید مانندِ تحریر در آواز بر اساسِ اوزانِ هم‌آهنگ باشد. مثلا اگر بشود تحوّل وزن ۱ را به ۲ تحمّل کرد، تحمّل ۲ به ۳ را نمی‌توان. اثرِ عمومیِ شعر را زائل می‌کند، خوب نیست.
شما در این منظومه گاه قواعدِ معقول و غیرِ متکلّفانۀ قافیه را به هم زدید. در شیوۀ قافیۀ فارسی نمی‌توان دو فعل را قافیه کرد، مگر آن‌که حرف‌رَوی (یعنی حرفِ قبل‌از پِی‌افزودِ فعل) مراعات شود.
مثلاً: هستید و می‌نشینید قافیه نمی‌شود، زیرا اگر شده پِی‌افزودِ فعلی یعنی (ید) را بیاندازید، باقی می‌ماند هست و می‌نشین که با هم قافیه نمی‌شود.
هستید با رَستید و گسستید و غیره، می‌نشینید با می‌گزینید و غیره قافیه می شود. این غلطِ قافیه در دو جا تکرار شده است:
۱-  شما یک نفر کلخوزی هستید؟
-  بله پس چرا نمی‌نشینید؟
۲-  دُنیا در شهر تحصیل می‌کند
- دو سالِ دیگر دکتر می‌شود (جای دیگر قافیۀ هستید و ملّتید که این هم غلط است) حال آن‌که می‌کند تنها با می‌زند، و می‌شود با می‌رود هم قافیه است.
عیبِ قافیه به این محدود نیست. هاء ملفوظ را که مثل h فرانسه است و هاء غیرِ ملفوظ را که تنها صدای ə روسی می‌دهد نمی‌توان قافیه کرد. یعنی دِه (deh) را با ساده (sadé یا  cagə) نمی‌توان قافیه کرد و شما کردید:
مگر من که‌ام؟ دهقانی "ساده"
بالاتر از من هستند در این "ده" (هم‌چنین کمی دورتر قافیۀ ده با خانواده)
گمانم خواهید گفت: باید تابع مقرّراتِ جامد قافیه‌سازانِ کهن نشد و رسمی نو آورد، آهنگ کلّی لفظ در قافیه کافی‌است.
این نوآوری به نظرم درست نیست. شعر به وزن و قافیه زنده است، مگر آن‌که بخواهیم شعرِ سفید بگوییم. قواعدِ وزن و قافیه را باید مراعات کرد تا در واقع تکنیکِ شاعری دچارِ هرج‌و‌مرج نشود. مثلاً در زبانِ روسی قوّافیِ فعلی (گلاگول) گرچه مرسوم است، سخیف محسوب می‌شود. ما طرف‌دارِ "کمالِ تکنیکی در هنر" هستیم و با هرگونه تذلیل و (Опошление) [ابتذالِ] آن جدا مخالفیم‌. بگذارید هنرِ شما بر موازینِ محکمِ ادبی و هنری استوار باشد تا نه تنها زیبا، بل‌که دارای صلابتِ واقعی یک اثرِ محکمِ هنری باشد.
شما در این مجموعه گاهی به کارِ سرسری (خالتور)*** پرداختید و حال آن‌که با قریحۀ بسیار خوبی که دارید، می‌توان منصفانه توقّع داشت با اندک زحمتی از این خالتورها خلاص می‌شدید. مثلاً:
ناگه از زیرِ سبزه‌ها سگِ چاق (؟)
می‌رود پیش و می‌کند واق واق.
یا مثلاً:
بچه خرگوش گرمِ طنّازی (این خوب است)
می‌نماید قایم موشک‌بازی (؟)
خواهید گفت: می‌خواستم تشبیهاتِ ساده مردم‌فهم را واردِ اثرِ ادبی کنم. این بسیار خوب است، ولی هر کار در حدودش و با حفظِ ذوق و مراعاتِ موازینِ زیبایی هنری پسندیده است، والّا سگِ چاق و قایم موشک‌بازی کمکی به رشدِ ادبیّات و ارتقاءِ هنر نمی‌کند.
باز هم آن‌چه نپسندیدم آن است که اوزانِ مخدوش به کرّات در شعر دیده می‌شود. غالبا وزن خوب حفظ شده و بسیار خوش‌طنین و جاافتاده است. مثلا:
این‌هم کاتیا - کاتیا بیا
می‌آید دختری طنّاز و زیبا
قامتش چون سرو، گردن‌اش چون قو
با موهای طلایی تا پُشتِ زانو
پوشیده جامۀ نو عنّابی
به زلف‌اش بافته روبانِ آبی.
بسیار خوب. امّا در این اشعار وزن مخدوش است:
فاشیسمِ وحشی خطر بود و شرّ
"بهرِ نجاتِ بشر زین خطر"
(که باید این‌طور خواند: بهرِ نجاتِ / بشر زین خطر - کسره در مورد حفظِ وزن نقشِ بدی بازی می‌کند).
یا: سالِ ۴۵ بود که از آلمان
(که باید خواند: سالِ چهل و/ پنج بود که از آلمان - که بازهم ضَمّه در این‌جا رُلِ بدی دارد و وزن مخدوش است).
از این‌ها که نارسایی‌های لفظی بود بگذریم. عیبِ عمده درمنظومۀ شما آن‌است که سادگیِ غیرِهنری، توصیفاتِ زیادی در آن وجود دارد‌ سادگی خوب است، ولی نه تا آن‌جا که اثرِ هنری را کُپیِ زندگی کند. هنر به هر جهت باید هنر بماند، یعنی بر اساسِ زیبایی و استه‌تیکِ هنری استوار باشد.
ببینید این خوب است:
گوجه فرنگی داریم در این باغ
گوجه فرنگی "مانندِ چراغ"
چند روزِ دیگر می‌رسد انگور
"انگور چه انگور دانۀ بلور"
ولی این دیگر دچارِ سادگیِ غیرِهنری و تفصیلِ زیادی شده است:
دو اتاق دارم یک آشپزخانه
برای مرغ‌ها است آن لانه
حمّام و انبار و زیرزمین هم هست
آن‌جا هم آغُلِ گاو وُ گوسفند است.
به نظر ساده‌لوحانه و (Новины) می‌رسد. باید بینِ سادگی (Простота) که مطلوب است، و ساده‌لوحانه بودن (Наивность) که بسیار نامطلوب است فرق گذاشت. در شعرِ شما این عیب وجود دارد، به‌علاوه گفت‌وگوی ایوان و جعفر کمی طولانی و دارای حرف‌های زائد است.
 
۲-  چه چیزهایی را پسندیدم:
آیا با ایرادهای خود شما رنجاندم؟ مطمئناً نه. می‌دانم که شما به‌خوبی می‌دانید انتقادِ به‌جا جلای قریحۀ شاعر است. ژنِ شاعر و ادیب در زیرِ تازیانۀ انتقاد بیدار می‌شود. من بسیار خوشحال‌ام که منظومۀ "احمد و ایوانِ" شما پاسخ به توقّعاتی است که در نامۀ پیشین مطرح کردم. نزدِ خود گفتم: ها، این‌است آن هنرمندی که می‌خواهد پیش برود زیرا خود را به‌مقصدرسیده نمی‌پندارد. "عُجبِ مرگِ هنر و هنرمند است."
منظومۀ "ایوان و احمد" روان، رسا، دل‌پذیر است. چِفت‌وبستِ مذاکرات خوب و گاه ماهرانه است. وصفِ زندگیِ دو دِه (شوروی و ایرانی) واقعی و نمونه‌وار است. منظومه روی‌هم‌رفته موفّقیت‌آمیز است. تقاضای من این است که آن‌را طبقِ انتقاداتی که کرده‌ام، یک‌بارِدیگر جدا دست‌کاری (Обработка) کنید. وزنِ یک‌سان، قافیۀ محکم، تفصیلاتِ زائد حذف. سادگیِ غیرِهنری برطرف شود. منظومۀ بسیار خوبی به دست می‌آید.
این به‌اختصار دربارۀ منظومۀ اخیرتان.
 
امّا دربارۀ سوالاتِ شما:
۱
-  واژۀ (Народ) باید خلق یا مردم ترجمه شود. مردم دل‌پذیرتر است، ولی در همۀ ترکیبات درست در نمی‌آید. لذا مانعی ندارد از خلق مدد بگیریم.
۲-  واژۀ Scéne فرانسه را ما صحنه ترجمه می‌کنیم که نمایش روی آن انجام می‌گیرد، ولی آن‌چه شما آن‌را از اجزاءِ act شمرده‌اید و در نمایشنامه‌ها می‌نویسید "مجلس" ترجمه می‌شود. (مثلاً مجلس یک: ایوان، کاتیا، جعفر بعدا وارد می‌شود). ولی نوشین در کتابِ خود همان سِن گذاشته است. به‌نظرِ من مجلس بهتر است.
۳-  واژۀ Образ [obraz – اُبراز] این لغتِ غنیِ روسی دارای مفهومِ بغرنج و متنوّعی است و یافتن لفظِ نظیری در فارسی که به تمام معنی Образ جواب دهد، مقدور نیست. Образ در درام بیش‌تر در فارسی پِرسوناژ یا "اشخاص" ترجمه می‌شود. در مواضیعِ هنری می‌توان آن‌را تعابیر، تصاویر، استعارات و نظیرِ آن ترجمه کرد. منظورِ شما در "دراماتورژی"**** است که همان "اشخاص" یا پِرسوناژ است.
اینک خواهش‌ها: نظرِ خود را درباره انتقاداتِ من آشکارا بیان دارید و در صورتی‌که با آن موافقید، منظومه خود را اصلاح کنید.
در "ژانرِ" این منظومه به ایجادِ آثاری از لحاظِ‌هنری و بغرنج‌تر و عالی‌تر دست‌بزنید. حتما موفّق خواهید شد.
سلامِ مرا به شوهرِ محترم‌تان ابلاغ کنید.
آذر به شما سلام می‌گوید.
با تقدیمِ بهترین درودها – پرویز
 
* کُلخوز یا کالخوز (به روسی колхо́з) = مزرعۀ اشتراکی، گونه‌ای مزرعه‌داری اشتراکی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که پس‌از پیروزی انقلاب اکتبر کبیر سال 1917به عنوان روشی تازه در کنار روشِ مزرعه‌داری دولتی(سُوْخوز) برپا شده‌ بود. واژۀ کُلخوز، درهم‌کشیده‌ای از عبارت  коллекти́вное хозя́йство (کُلِکتیوْنوئه خوزیایْسْتوو) به معنی خانه‌داری اشتراکی است.
** تاواریش (Товарищ) = در زبانِ روسی به معنی رفیق.
*** خالتور از واژۀ روسیِ "خالتورا" (халтура) = به معنیِ "کارِ بی‌ارزش"، "کارِ (هنری یا ادبیِ) با کیفیتِ پایین"، "کارِ سرِهم‌بندی‌شده"، آشغال و بُنجُل و مبتذل، و اصطلاحی است که در ایران به موسیقیِ مطربی اطلاق می‌شود. در زبانِ روسی به کسانی که غیررسمی و فقط با گرفتنِ چیزکی به عنوانِ پولِ چائی، کاری را برای کسی باسمه‌ای انجام می‌دهند "خالتورشیک" گفته می‌شود.
**** دراماتورژی Dramaturgie = نمایش‌پردازی یا نمایش‌نامه‌شناسی. در فرهنگِ زبانِ وِبستِر، این واژه از واژۀ یونانی "دراماتوروگییا" به معنای درام‌نویس آمده و نویسندۀ درام -کمدی یا تراژدی-را در آغاز به معنی "دراماتورژ" می‌گفتند. واژۀ "نمایش‌پردازی" نیز در معنی، مطالعه و تحلیل و تفسیرِ نمایش‌نامه برای اجراهای جدید با توجه به مخاطب و زمان و مکان به کار می‌رود و شکسپیر را مهم‌ترین نمونۀ یک "دراماتورژ" می‌شناسند. واژۀ اخیر به حرفۀ محققّ یا مشاورِ ادبی و تئاتری هم که با یک گروه تئاتری کار میکند اطلاق می‌شود و از این منظر "لِسینگ" اوّلین دراماتورژی است که در سال 1767 در "تئاترِ ملّیِ هامبورگ" به گردآوریِ نقدها، بررسی‌ها و تئوری‌های تئاتری پرداخت و کتاب "دراماتورژیِ هامبورگ" شامل بحث‌های انتقادی و استه‌تیک دربارۀ اندیشه‌های تئوریک در تئاتر را انتشار داد.
 
 
https://t.me/Adabiyyatsevanlar
تبریک لر اوغورلار
رمانِ آب عمیق منتشرشد.
نویسنده:«پاتریشیا های اسمیت»
ترجمه از انگلیسی به فارسی:«مهسا صباغی»
انتشارات:«میلکان»

ادبیات سئونلر اوخوجوسو بول اولسون دئیه «مهسا» بالا میزا یئنی نائلیت لر آرزو ائدیر.

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
دوستان عزیز
ادبیات سئونلر به همت شما در حال احداث یک باب مدرسه ابتدایی در روستای قیرخ یاشار (خوی) که دراثرزلزله تخریب گردیده است، میباشد.
نیازمندی‌های مدرسه بشرح زیر است؛ شما می‌توانید به دلخواه هریک از نیازهای اعلامی را تهیه کرده، در تبریز، خوی و یا در روستای قیرخ یاشار تحویل نمایید.
یا با کمک‌های مالی خود در ساخت این مدرسه سهیم باشید.

از همت شما سپاسگزاریم.
ادبیات سئونلر

نوع سازه: ساندویچ پانل
ابعاد 70متر

ماتریال مورد نیاز:
پانل سقفی 85 متر
پانل دیواری 170متر
آهن 40 شاخه  متفاوت
درب فلزی
درب چوبی 3 عدد بایراق
درب آلمینیومی 3 بایراق
موزائیک چاغال 80 متر
موزائیک محوطه 30 متر
سنگ لاشه 4 ماشین ده چرخ
ماکادان 6 ماشین ده چرخ
ماسه 3 ماشین ده چرخ
سیمان 100 کیسه
جدول نمره 40 تعداد 200 عدد
پنجره upc 6 عدد 120*120
لوازم لوله‌کشی
لوازم برقی
سنگ توالت 2 عدد
روشویی 2 عدد
سینک 1 عدد
لچک و نبشی پنج 200 عدد
سیم‌جوش 5 بسته
میخ پرچ 5 بسته
ماستیک 4 کارتن
فلاشینگ
پرده کرکره 6 عدد در ابعاد پنجره‌ها
و هزینه‌های: حمل و نقل، چاه، نقاشی، لوله‌کشی، سیم‌کشی،
دستمزد و موارد پیش‌بینی نشده

شماره های تماس:

کریم قربانزاده 09123487053
فاطمه منافزاده09141061646
رسول اسمعیلیان 09352473587

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
ائل گوجو، سئل گوجو...

درها و پنجره‌های مورد نیاز را اهدا کردند.
برقکار هم اعلام آمادگی نمود.

چشم انتظار دستهای مهرآگین و یاریگر شما هستیم.
ادبیات سئونلر

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
ائل گوجو، سئل گوجو...

شیرالات، روشویی‌ها، سنگ‌های توالت و لوازم لوله‌کشی اهدا گردید.

چشم انتظار دستهای مهرآگین و یاریگر شما هستیم.

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
ائل گوجو سئل گوجودو...

سیم جوش تامین شد.

چشم انتظار دستهای مهرآگین و یاریگر شما هستیم.

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
ائل گوجو، سئل گوجو...

کاشیکار اعلام آمادگی کرد.

چشم انتظار دستهای مهرآگین و یاریگر شما هستیم.

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
ائل گوجو، سئل گوجو...

ماسه تامین شد.

چشم انتظار دستهای مهرآگین و یاریگر شما هستیم.

https://t.me/Adabiyyatsevanlar

«ابراهیم_صدری»

بوراخیب گئتدیگین قدر

بیر دؤنوشله دؤنوروک،
هئچ یاغیش یاغمیر.
قوم دانه‌لری اوچوشور اوستوموزه.
بیر دؤنوشله دؤنوروک،
یورغونوق، تنیمیز اسمر،
ایچیمیزده مغرور بیر حوزون.
یارالاریمیز وار،
درمانی اولمایان درین یارالار...
...آغلاماقلا،
... چاره‌سیزلیک‌له،
یاخینلاشیریق حیاتین ایکیندیسینه.
بیرآز داها یاخینلاشیریق،
بیل ال اوزاتمادا، آخشامین آلا-قارانلیغینداییق.

بو،
سنین گئدیشینین همن ائرته‌سینده،
دوداقلاریمیزین قورودوغو،
سولارین چکیلدیگی،
قیزیل دنیزین، «دجله‌»نین،
اؤنوموزده «موسی»،
الیمیزده عصا ایله،
یاریب کئچدیگیمیز «نیل»ین،
و اتک‌لریمیزی سووورا-سووورا
توکَتدیگیمیز بیرلیکده‌لیگیمیزین آردیندان،
قاییب گئدن اولدوزلارین ماهنیسی کیمی‌ییک‌.

بیر دؤنوشله دؤنوروک.
نه گؤزل اولوردو،
ساغیمیزا دؤنوب سنی گؤرونجه!
نه گؤزل اولوردو،
دوشدوگونده اؤنوموزه!
آدی زعفرانلارا ساریلی بیر عشق کیمی ماجرامیز،
آدی قیسقانج کَروانلارین زومرود یوکلرینده یازیلی،
آدی لیلا،
بیر واویلا قدر توخونسانیز، اوره‌ییمیز دولودور.

بیر دؤنوشله دؤنوروک،
بلکه باخساق آرخامیزا، اورداسان.
بو افسونو ایتیرمک ایسته‌میریک،
دونیانین هئچ بیر شئیینی ایسته‌میریک اصلینده.
اینجیسینی، یاقوتونو، یاستیقلارین ایپک یوموشاقلیغینی،
ببه‌یین اوزوموزه توخونوشونو ایسته‌میریک، ایشلریمیزین یولوندا اولدوغونو.
اوجاغیمیزین ایستی‌لیگینی بئله ایسته‌میریک.

بیر دؤنوشله دؤنوروک.
سنی اونوتماماق اوچون شاشقین،
اینانماماق اوچون اؤلومه قدر اینانیریق.
گئتدین می آرامیزدان،
الینی چکدین می اوزریمیزدن،
بیزی یتیم،
شهرینی اؤکسوز، بوراخدین می،
نه ائدک ایشده؟
آغلاماماغی باجارا بیلمیریک.
دیشله‌دیکجه قانایان دوداقلاریمیزدان تؤکولن بوش سؤزلرله،
بیر-بیریمیزدن سوروشوروق:
هاوا نه‌جور‌دی؟
ساعت نئچه‌دی؟
یئنه چاییرلارین یاشیل‌لیغیندا اوتلایان قوزولاریمیزین آراسینداییق.
یئنه چاییرلارین اوستونده ماتم ایشله‌ییریک.
اینجَلدیگی یئردن قوپان دونیا،
بیر برزخدن یول تاپاراق،
باشیمیزا دوشور.
گؤی قوبّه‌سی پاتلاییر تپه‌میزده.
حیسّ ائدیریک، آنلاییریق، آمّا آنلادا بیلمیریک.

بیر دؤنوشله دؤنوروک،
بوراخیب گئتدیگین قدریک.
هئچ یاغیش یاغمیر،
یورغونوق، تنیمیز اسمر،
ایچیمیزده مغرور بیر حوزون...
یاخینلاشیریق حیاتین ایکیندیسینه.
نه ائدک؟
هئچ یاغیش یاغمیر،
سنسیز یئرییینجه.

بیر دؤنوشله دؤنوروک.
قیامت بیزه،
قیامت بیزه.
سن یئنه ده مرحمت ائت بیزه!
مرحمت ائت بیزه!
مرحمت ائت بیزه!

https://t.me/Adabiyyatsevanlar
ادبیات سئونلر pinned «دوستان عزیز ادبیات سئونلر به همت شما در حال احداث یک باب مدرسه ابتدایی در روستای قیرخ یاشار (خوی) که دراثرزلزله تخریب گردیده است، میباشد. نیازمندی‌های مدرسه بشرح زیر است؛ شما می‌توانید به دلخواه هریک از نیازهای اعلامی را تهیه کرده، در تبریز، خوی و یا در…»