فردوسی معتقد به خرد و دانش است
#فردوسی
#انجمن_آثار_ملی
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
در تمام شاهنامه یک لفظ زشت یا یک عبارت مستهجن دیده نمی شود. پیداست که این حکیم بزرگ نخواسته است چون غالب شاعران ما زبان خود را به هزل بیالاید. اگر ناگزیر شده که مطلبی شرم آور را در گفتار خود بیاورد، با بيتی کنایه آمیز و کوتاه آن مطلب را گفته و گذشته است.فردوسی مردی با اخلاق و بلند نظر و رقیق و القلب، دارای ذوق سلیم و طبع حکیم و عفت طلب است.خود از قصه های خود تنّبه حاصل می کند و خواننده اش را متوجه می سازد که کار بد نتیجه بد می دهد و بار کج هرگز به مقصد نمی رسد. فردوسی معتقد به خرد و دانش است. شاهنامه عظیم خود را با این مصرع آغاز می کند: به نام خداوند جان و خرد.
مأخذ: سبحانی، توفیق. عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. پیشگفتار انجمن برای کتاب شاهنامه فردوسی تحریر عربی. سال ۱۳۸۲
@atorabanorg
#فردوسی
#انجمن_آثار_ملی
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
در تمام شاهنامه یک لفظ زشت یا یک عبارت مستهجن دیده نمی شود. پیداست که این حکیم بزرگ نخواسته است چون غالب شاعران ما زبان خود را به هزل بیالاید. اگر ناگزیر شده که مطلبی شرم آور را در گفتار خود بیاورد، با بيتی کنایه آمیز و کوتاه آن مطلب را گفته و گذشته است.فردوسی مردی با اخلاق و بلند نظر و رقیق و القلب، دارای ذوق سلیم و طبع حکیم و عفت طلب است.خود از قصه های خود تنّبه حاصل می کند و خواننده اش را متوجه می سازد که کار بد نتیجه بد می دهد و بار کج هرگز به مقصد نمی رسد. فردوسی معتقد به خرد و دانش است. شاهنامه عظیم خود را با این مصرع آغاز می کند: به نام خداوند جان و خرد.
مأخذ: سبحانی، توفیق. عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. پیشگفتار انجمن برای کتاب شاهنامه فردوسی تحریر عربی. سال ۱۳۸۲
@atorabanorg
تمجید نامه قوم ایرانی
#فردوسی
#فارسی
#انجمن_آثار_ملی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
همه اقوام اگر تمجید و ستایشی از قوم و کشور خود بشنوند، آن شنیده خود را همه جا نقل می کنند و می خواهند به گوش همه برسانند. شاهنامه فردوسی از این لحاظ تمجید نامه قوم ایرانی است. فردوسی مدام به گوش ما می خواند که«ز پیمان نگردند ایرانیان»،«بزرگان ايران گشاده دل اند» و....
مأخذ: سبحانی،توفیق. عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. پیشگفتار انجمن برای کتاب شاهنامه فردوسی تحریر عربی. سال ۱۳۸۲
@atorabanorg
#فردوسی
#فارسی
#انجمن_آثار_ملی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
همه اقوام اگر تمجید و ستایشی از قوم و کشور خود بشنوند، آن شنیده خود را همه جا نقل می کنند و می خواهند به گوش همه برسانند. شاهنامه فردوسی از این لحاظ تمجید نامه قوم ایرانی است. فردوسی مدام به گوش ما می خواند که«ز پیمان نگردند ایرانیان»،«بزرگان ايران گشاده دل اند» و....
مأخذ: سبحانی،توفیق. عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. پیشگفتار انجمن برای کتاب شاهنامه فردوسی تحریر عربی. سال ۱۳۸۲
@atorabanorg
شاهنامه فردوسی مظهر هنر پردازی و نتيجه داستانهای متعدد ملی ایرانی است
#فردوسی
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
شاهنامه فردوسی از روی استحقاق از طرفی خاتمه ادبی حماسه های قدیم و مظهر هنر پردازی و نتيجه داستانهای متعدد ملی ایران، که بعض آنها منظوم هم بوده، به شمار می رود، و از طرفی هم بی شک مقدمه و فصل الخطاب یک عهد جدید سبک شعر داستانیست، که مبادی آن از طرف گويندگان متفرقه و نقالان افسانه های عامیانه ادوار پهلوانی وجود و تحول می یابد و به تدریج به شکل حماسه ملی ادبی در میآید.(ص ۵۵)
مأخذ: اِته، هِرمان. تاریخ ادبیات فارسی. ترجمه: دکتر رضا زاده شفق. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی
@atorabanorg
#فردوسی
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
شاهنامه فردوسی از روی استحقاق از طرفی خاتمه ادبی حماسه های قدیم و مظهر هنر پردازی و نتيجه داستانهای متعدد ملی ایران، که بعض آنها منظوم هم بوده، به شمار می رود، و از طرفی هم بی شک مقدمه و فصل الخطاب یک عهد جدید سبک شعر داستانیست، که مبادی آن از طرف گويندگان متفرقه و نقالان افسانه های عامیانه ادوار پهلوانی وجود و تحول می یابد و به تدریج به شکل حماسه ملی ادبی در میآید.(ص ۵۵)
مأخذ: اِته، هِرمان. تاریخ ادبیات فارسی. ترجمه: دکتر رضا زاده شفق. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی
@atorabanorg
فردوسی نه تنها بزرگترین نمایندگان هنر داستان نویسی است بلکه یکی از بزرگترین نمایندگان هنر داستان نویسی
و یا استاد اول حماسه سرایی است
#فردوسی
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
در باب حماسه و داستان باید گفت وی نه تنها خلاقیت داشته بلکه یکی از بزرگترین نمایندگان هنر داستان نویسی و یا استاد اول آن نوع شعرست، و به خصوص از لحاظ نمودار ساختن حقایق روحی و تعمق در احوال نفسانی کسی را یارای برابری با استاد(فردوسی)نیست و شاید از اخلاف او بتوان فخرالدين اسعد جرجانی را از این حیث با او مقایسه نمود، ولی در هر صورت هيچ فردی حتی نظامی نتوانسته است درين فن از استاد (فردوسی) برتری جوید.(ص ۴۵)
مأخذ: اِته،هِرمان.تاریخ ادبیات فارسی. ترجمه: دکتر رضا زاده شفق. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی
@atorabanorg
و یا استاد اول حماسه سرایی است
#فردوسی
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
در باب حماسه و داستان باید گفت وی نه تنها خلاقیت داشته بلکه یکی از بزرگترین نمایندگان هنر داستان نویسی و یا استاد اول آن نوع شعرست، و به خصوص از لحاظ نمودار ساختن حقایق روحی و تعمق در احوال نفسانی کسی را یارای برابری با استاد(فردوسی)نیست و شاید از اخلاف او بتوان فخرالدين اسعد جرجانی را از این حیث با او مقایسه نمود، ولی در هر صورت هيچ فردی حتی نظامی نتوانسته است درين فن از استاد (فردوسی) برتری جوید.(ص ۴۵)
مأخذ: اِته،هِرمان.تاریخ ادبیات فارسی. ترجمه: دکتر رضا زاده شفق. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی
@atorabanorg
فردوسی کمال انسانی و اوج زیبایی را در کلام می نمایاند
#فردوسی
#فارسی
#انجمن_آثار_ملی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
فردوسی کمال انسانی و اوج زیبایی را در کلام می نمایاند. تنها سخنوران بسیار ممتاز، در ساعات خاصی در سخن سرایی خویش، توانسته اند به چنین عالمی دست یابند. اندیشه ها، مانند روح تقطیر شده، در جويبار کلمات جاری می گردند، و سیلان و رقص و موجی در آنهاست که از حیث رنگارنگی و پاکیزگی و ابهت، نظيرشان را تنها در طبیعت بی انتها می توان دید.(ص ۸۵)
مأخذ: نُدوشن،محمد علی اسلامی. زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه. انجمن آثار ملی. سال ۱۳۴۸
@atorabanorg
#فردوسی
#فارسی
#انجمن_آثار_ملی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
فردوسی کمال انسانی و اوج زیبایی را در کلام می نمایاند. تنها سخنوران بسیار ممتاز، در ساعات خاصی در سخن سرایی خویش، توانسته اند به چنین عالمی دست یابند. اندیشه ها، مانند روح تقطیر شده، در جويبار کلمات جاری می گردند، و سیلان و رقص و موجی در آنهاست که از حیث رنگارنگی و پاکیزگی و ابهت، نظيرشان را تنها در طبیعت بی انتها می توان دید.(ص ۸۵)
مأخذ: نُدوشن،محمد علی اسلامی. زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه. انجمن آثار ملی. سال ۱۳۴۸
@atorabanorg
پیکر سنگی یکپارچه فردوسی
#انجمن_آثار_ملی
#فردوسی
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
پیکر سنگی یکپارچه فردوسی(۳/۳۵ متر)به پیروی از فرمان مبارک همایونی برای نصب در میدان فردوسی تهران بدست استاد ابوالحسن صدیقی بسفارش انجمن آثار ملی ساخته شده است.
@atorabanorg
#انجمن_آثار_ملی
#فردوسی
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
پیکر سنگی یکپارچه فردوسی(۳/۳۵ متر)به پیروی از فرمان مبارک همایونی برای نصب در میدان فردوسی تهران بدست استاد ابوالحسن صدیقی بسفارش انجمن آثار ملی ساخته شده است.
@atorabanorg
حماسه فردوسی سند بزرگ هویت ملی ایرانیان
#فردوسی
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
سند بزرگ هویت ملی ایرانیان، یعنی حماسه فردوسی، در بحبوحه غلبه عناصر ترک و عرب رویید و باليد و در مدت هزار سال در برابر تهاجمات ترک و مغول و تیمور و عثمانی و روس همچنان پایدار و پاسدار فرهنگ ایران بود.
بن مایه: مرتضوی،منوچهر. فردوسی و شاهنامه. موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. سال ۱۳۶۹
@atorabanorg
#فردوسی
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
سند بزرگ هویت ملی ایرانیان، یعنی حماسه فردوسی، در بحبوحه غلبه عناصر ترک و عرب رویید و باليد و در مدت هزار سال در برابر تهاجمات ترک و مغول و تیمور و عثمانی و روس همچنان پایدار و پاسدار فرهنگ ایران بود.
بن مایه: مرتضوی،منوچهر. فردوسی و شاهنامه. موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. سال ۱۳۶۹
@atorabanorg
سرنوشت زبان آذری باستان
#آذربایگان
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
تا آنجا که از منابع تاریخی و جغرافیایی و سفر نامه های بعد از این تاریخ(۶۵۶ هجری قمری)بر می آید همواره مراکز سکونت ترکان و ایرانیان(تاجیکان)از یکدیگر جدا و مراوده میان آنان کم بوده است اما به حکم غلبه سیاسی و نظامی ترکان و نیز رفع حوائج مادی طبعاً ایرانیان محتاج به آموختن زبان ایشان بودند و از همین راه است که آلودگی زبان آذری به ترکی آغاز شد چنانکه نظیر همین آلودگی از چند قرن پيش بنا به همان علل و جهات با زبان عرب برای لهجه آذری و سایر لهجات ایرانی پیش آمده بود. بر شدت این آلایش روز به روز افزوده شد و این شدت را مخصوصا تشکیل دولتهای بزرگ مانند امرای چوپانی و ایلخانی و غلبه تیمور و اخلاف او و ظهور حکومت های ترک قره قويونلو و آق قويونلو که هر یک با آمدن دسته های بزرگی از ترکان به آذربایجان همراه بود، پیش از پیش فزونی داد و نتيجه همه این امور خاصه غلبه و تسلط ترکان آن شد که رواج زبان ترکی در آذربایجان همواره رو به ازدیاد رود چنانکه در اوان ظهور حکومت صفوی یعنی اوایل قرن دهم هجری آشنایی اغلب مردم آذربایجان با زبان ترکی تقریباً امری عادی بود.
مأخذ: صفا، ذبیح الله. مقاله آذربایجان و آذربایجانیان. مجله ارتش. تیر ۱۳۲۶. شماره ۴
@atorabanorg
#آذربایگان
#فارسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
تا آنجا که از منابع تاریخی و جغرافیایی و سفر نامه های بعد از این تاریخ(۶۵۶ هجری قمری)بر می آید همواره مراکز سکونت ترکان و ایرانیان(تاجیکان)از یکدیگر جدا و مراوده میان آنان کم بوده است اما به حکم غلبه سیاسی و نظامی ترکان و نیز رفع حوائج مادی طبعاً ایرانیان محتاج به آموختن زبان ایشان بودند و از همین راه است که آلودگی زبان آذری به ترکی آغاز شد چنانکه نظیر همین آلودگی از چند قرن پيش بنا به همان علل و جهات با زبان عرب برای لهجه آذری و سایر لهجات ایرانی پیش آمده بود. بر شدت این آلایش روز به روز افزوده شد و این شدت را مخصوصا تشکیل دولتهای بزرگ مانند امرای چوپانی و ایلخانی و غلبه تیمور و اخلاف او و ظهور حکومت های ترک قره قويونلو و آق قويونلو که هر یک با آمدن دسته های بزرگی از ترکان به آذربایجان همراه بود، پیش از پیش فزونی داد و نتيجه همه این امور خاصه غلبه و تسلط ترکان آن شد که رواج زبان ترکی در آذربایجان همواره رو به ازدیاد رود چنانکه در اوان ظهور حکومت صفوی یعنی اوایل قرن دهم هجری آشنایی اغلب مردم آذربایجان با زبان ترکی تقریباً امری عادی بود.
مأخذ: صفا، ذبیح الله. مقاله آذربایجان و آذربایجانیان. مجله ارتش. تیر ۱۳۲۶. شماره ۴
@atorabanorg
تحقیقاتِ ایرانشناسی در ترکیه(شماره ۱)
#زبانشناسی
#فارسی
#ایرانشناسی
مطالعاتِ ایرانی در ترکیه به دلیلِ اشتراکاتِ فرهنگی، مسائلِ سیاسی و موقعیتهای سوقالجیشیِ آن کشور با ایران است. در ترکیه انستیتو، دپارتمان و یا مرکزی با عنوانِ《ایرانشناسی》در دانشگاههای آن کشور وجود ندارد، اما《گروهِ زبانِ فارسی》در دانشگاههای استانبول، آنکارا، سلجوق در قونیه و آتاتورک در ارزروم رسما وجود دارد. دانشگاهِ دجله در دیاربکر هم در زمینهی زبانِ فارسی فعال است. در دانشگاهِ کیرک قلعه(قیرق قلعه)در شرقِ آنکارا، زبانِ فارسی بهعنوانِ زبانِ دوم در یکی از بخشهای دانشگاهی تدریس میشود، بدونِ آنکه رشتهی مستقلِ زبانِ فارسی وجود داشته باشد. در برخی دانشگاههای ترکیه مانندِ دانشگاهِ حرّان در شهرِ《شانلی اورفه》، افیون در ناحیهی افیون، دانشگاهِ فاتح در استانبول و چند مرکزِ علمیِ دیگر، زبانِ فارسی بهصورتِ اختیاری تعلیم داده میشود.
در روندِ تاریخ و به دلایلِ مختلف، تعدادِ قابلِ توجهی از ادیبان، شعرا و نویسندگانِ مشهورِ ایامِ قدیمِ ایران به سرزمینِ آسیای صغیر کوچ کردهاند که از میانِ آنان فخرالدینِ عراقی، سیفِ فرغانی، سلطانالعلماء(بهاءالدین ولد، پدرِ مولوی)و غیره را میتوان نام برد. بهطورِ کلی نه فقط سرشناسانِ ایران به منطقهی آسیای صغیر مهاجرت کردند، بلکه از قرونِ نخستینِ اسلامی مسالهی جابجاییِ دستهجمعیِ مردمِ ایران به آن نواحی به دلایلِ تاریخی وجود داشته است. از جمله، گروهی از مردمِ خراسان که دستهجمعی در پیِ حملاتِ بیگانگان به ایران، به آنجا رفتند و در ناحیهای در شرقِ قونیهی امروزی اسکان گزیدند، بهطوری که این ناحیه، به نامِ مردمانِ مهاجر، هماکنون نیز《حوارسان》نامیده میشوند.
سلاطینِ عثمانی نیز به سببِ رقابتهای سیاسی و یا علاقه، زبان و ادبیاتِ فارسی را میآموختند و به فارسی شعر میگفتند که از میانِ ایشان، سلطان محمدِ فاتح، سلطان بایزید، سلطان سلیمان و سلطان سلیم(یاووز)را باید نام برد. دیوانِ سلطان سلیم یکی از مشهورترینِ آنها و به زبانِ فارسی است که چاپ شده است. احتمالا تألیفِ فرهنگنامهای دوزبانه مانندِ لسانالعجم(=فرهنگِ شعوری)، کتابِ لغتِ فارسی به تُرکی و نظایر آن، کوششی در نزدیکیِ بیشترِ متکلمانِ زبانِ فارسی و زبانِ تُرکی بوده است.(ص ۱۲۹_۱۲۸)
مأخذ: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی در دوران اسلامی، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۹۵
@atorabanorg
#زبانشناسی
#فارسی
#ایرانشناسی
مطالعاتِ ایرانی در ترکیه به دلیلِ اشتراکاتِ فرهنگی، مسائلِ سیاسی و موقعیتهای سوقالجیشیِ آن کشور با ایران است. در ترکیه انستیتو، دپارتمان و یا مرکزی با عنوانِ《ایرانشناسی》در دانشگاههای آن کشور وجود ندارد، اما《گروهِ زبانِ فارسی》در دانشگاههای استانبول، آنکارا، سلجوق در قونیه و آتاتورک در ارزروم رسما وجود دارد. دانشگاهِ دجله در دیاربکر هم در زمینهی زبانِ فارسی فعال است. در دانشگاهِ کیرک قلعه(قیرق قلعه)در شرقِ آنکارا، زبانِ فارسی بهعنوانِ زبانِ دوم در یکی از بخشهای دانشگاهی تدریس میشود، بدونِ آنکه رشتهی مستقلِ زبانِ فارسی وجود داشته باشد. در برخی دانشگاههای ترکیه مانندِ دانشگاهِ حرّان در شهرِ《شانلی اورفه》، افیون در ناحیهی افیون، دانشگاهِ فاتح در استانبول و چند مرکزِ علمیِ دیگر، زبانِ فارسی بهصورتِ اختیاری تعلیم داده میشود.
در روندِ تاریخ و به دلایلِ مختلف، تعدادِ قابلِ توجهی از ادیبان، شعرا و نویسندگانِ مشهورِ ایامِ قدیمِ ایران به سرزمینِ آسیای صغیر کوچ کردهاند که از میانِ آنان فخرالدینِ عراقی، سیفِ فرغانی، سلطانالعلماء(بهاءالدین ولد، پدرِ مولوی)و غیره را میتوان نام برد. بهطورِ کلی نه فقط سرشناسانِ ایران به منطقهی آسیای صغیر مهاجرت کردند، بلکه از قرونِ نخستینِ اسلامی مسالهی جابجاییِ دستهجمعیِ مردمِ ایران به آن نواحی به دلایلِ تاریخی وجود داشته است. از جمله، گروهی از مردمِ خراسان که دستهجمعی در پیِ حملاتِ بیگانگان به ایران، به آنجا رفتند و در ناحیهای در شرقِ قونیهی امروزی اسکان گزیدند، بهطوری که این ناحیه، به نامِ مردمانِ مهاجر، هماکنون نیز《حوارسان》نامیده میشوند.
سلاطینِ عثمانی نیز به سببِ رقابتهای سیاسی و یا علاقه، زبان و ادبیاتِ فارسی را میآموختند و به فارسی شعر میگفتند که از میانِ ایشان، سلطان محمدِ فاتح، سلطان بایزید، سلطان سلیمان و سلطان سلیم(یاووز)را باید نام برد. دیوانِ سلطان سلیم یکی از مشهورترینِ آنها و به زبانِ فارسی است که چاپ شده است. احتمالا تألیفِ فرهنگنامهای دوزبانه مانندِ لسانالعجم(=فرهنگِ شعوری)، کتابِ لغتِ فارسی به تُرکی و نظایر آن، کوششی در نزدیکیِ بیشترِ متکلمانِ زبانِ فارسی و زبانِ تُرکی بوده است.(ص ۱۲۹_۱۲۸)
مأخذ: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی در دوران اسلامی، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۹۵
@atorabanorg
تحقیقاتِ ایرانشناسی در ترکیه(شماره ۲)
#زبانشناسی
#فارسی
#ایرانشناسی
با شروعِ《دورهی تنظیمات》و آغازِ اصلاحاتِ سیاسی_اجتماعی در دورهی حکومتِ سلطان عبدالمجید و صدورِ فرمانِ معروف به《خطِ شریف》در شعبانِ ۱۲۵۵/نوامبر ۱۸۳۹، تغییرات و تحولاتی در دستگاهِ اداریِ حکومتِ عثمانی صورت گرفت که تا دورهی حکومتِ سلطان عبدالمجید، حدودِ سالِ ۱۲۹۷ ه.ق/۱۸۸۰ م. طول کشید. این اصلاحات اگرچه با اندیشههای اجتماعی و سیاسی شروع شد و در برخی مقاطع تحتتأثیر و نفوذِ حکومتهای خارجی نیز تغییرِ مسیر میداد، اما شاملِ اصلاحاتِ فرهنگی هم بود. با افتتاحِ مراکزِ علمی در ادوارِ بعد هم، در احیای فرهنگِ نوینِ عثمانی و خالص کردنِ زبانِ تُرکی از واژهها و عباراتِ زبانهای بیگانه بهویژه عربی، قدمهایی برداشته شد.(۱)
تأسیسِ مراکزِ شرقشناسیِ اروپاییان و در وهلهی اول اتریش در شهرِ قسطنطنیه(اسلامبول یا استانبول، رسماً از ۱۹۳۰ م.)، زمینه را علاوه بر پژوهش در زبانِ تُرکی، برای تحقیق و یادگیریِ زبانِ عربی و بعدها فارسی مهیا کرد. فعالیتِ هامر پورگشتالِ اتریشی در تهیه و چاپِ متونِ هر سه زبان، مربوط به همین دوره است. افتتاحِ دارالفنون در استانبول به وجههی علمیِ تعلیم و تربیت افزود و شیوهی نوینی در آموزش و پرورشِ حکومتِ عثمانی پدید آورد.
هلموت ریتر(۲)، شرقشناس و بعدها ایرانشناسِ معروفِ دانشگاهِ هامبورگ، به دلایلِ سیاسی در سالِ ۱۹۳۵ م. به استانبول رفت و تا سالِ ۱۹۴۸ م. در آنجا به فعالیتِ علمی پرداخت. برخی از تحقیقاتِ ریتر دربارهی زبان و متونِ فارسی و از جمله مطالعاتِ او دربارهی ادبیاتِ فارسی، اشعارِ حافظ و ترجمهی دیوانِ او و یا تحقیق دربارهی《تاریخِ زهد در اسلام》و《دریای روح》متعلق به دورانِ تفحصِ او در دانشگاهِ هامبورگ، استانبول و بعدها هم فرانکفورت است. او همچنین کتابِ ارزشمندی در استانبول بهعنوانِ کتابشناسیِ اسلامی منتشر کرد. نامِ ریتر در فرهنگِ دانشگاهیِ استانبول از آن سبب ماندگار بوده است که او در سالِ ۱۹۳۸ م. موسسهای به نامِ《انستیتو شرقیات》(۳)در شهرِ استانبول برای تحقیقات در سرزمینهای شرقی تأسیس کرد که در آن علاوه بر زبان و ادبیاتِ تُرکی، در زمینهی زبان و ادبیاتِ عربی، فارسی و اردو نیز تفحص و تدریس میشد. در ادوارِ بعد، محققانِ ترک مانند فواد کوپرولو، حسن دانش، احمد آتش، تحسین یازیچی، فاروق سومر(۴)مصحح نسخههای خطیِ فارسی و عبدالباقی گلپینارلی،(۵)محققِ آثارِ مولوی و چند نفرِ دیگر زمینهی بیشتری برای مطالعاتِ ایرانی فراهم کردند.《انستیتو شرقیات》بعدها با تغییراتِ فرهنگی مواجه شد و جای خود را به《مرکزِ تحقیقاتِ شرقشناسی》داد که امروزه بخشی از دانشگاهِ استانبول محسوب میشود و نشریهای با عنوانِ مجموعهی شرقیات منتشر میکند.(ص ۱۳۰_۱۲۹)
یادداشتها:
۱. صدرِ اعظمهای عثمانی که در راهِ تحولِ فرهنگیِ دولتِ عثمانی کوشش کردند، از جمله مصطفی رشید پاشا(متوفی ۱۸۵۸ م)، فواد پاشا(متوفی ۱۸۶۹ م)، علی پاشا(متوفی ۱۸۷۱ م)، مدحت پاشا(متوفی ۱۸۸۳ م)و غیره را میتوان نام برد.
2. Helmut Ritter
3. Şarkiyat Enstitütü
۴. ابوبکر تهرانی: کتاب دیاربکریه، به تصحیح نجاتی لوغال_فاروق سومر، تهران، طهوری، ۱۳۵۶.
۵. عبدالباقی گلپینارلی: نثر و شرح مثنوی شریف، ترجمه توفیق هاشم سبحانی، ۳ ج، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴.
مأخذ: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی در دوران اسلامی، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۹۵
@atorabanorg
#زبانشناسی
#فارسی
#ایرانشناسی
با شروعِ《دورهی تنظیمات》و آغازِ اصلاحاتِ سیاسی_اجتماعی در دورهی حکومتِ سلطان عبدالمجید و صدورِ فرمانِ معروف به《خطِ شریف》در شعبانِ ۱۲۵۵/نوامبر ۱۸۳۹، تغییرات و تحولاتی در دستگاهِ اداریِ حکومتِ عثمانی صورت گرفت که تا دورهی حکومتِ سلطان عبدالمجید، حدودِ سالِ ۱۲۹۷ ه.ق/۱۸۸۰ م. طول کشید. این اصلاحات اگرچه با اندیشههای اجتماعی و سیاسی شروع شد و در برخی مقاطع تحتتأثیر و نفوذِ حکومتهای خارجی نیز تغییرِ مسیر میداد، اما شاملِ اصلاحاتِ فرهنگی هم بود. با افتتاحِ مراکزِ علمی در ادوارِ بعد هم، در احیای فرهنگِ نوینِ عثمانی و خالص کردنِ زبانِ تُرکی از واژهها و عباراتِ زبانهای بیگانه بهویژه عربی، قدمهایی برداشته شد.(۱)
تأسیسِ مراکزِ شرقشناسیِ اروپاییان و در وهلهی اول اتریش در شهرِ قسطنطنیه(اسلامبول یا استانبول، رسماً از ۱۹۳۰ م.)، زمینه را علاوه بر پژوهش در زبانِ تُرکی، برای تحقیق و یادگیریِ زبانِ عربی و بعدها فارسی مهیا کرد. فعالیتِ هامر پورگشتالِ اتریشی در تهیه و چاپِ متونِ هر سه زبان، مربوط به همین دوره است. افتتاحِ دارالفنون در استانبول به وجههی علمیِ تعلیم و تربیت افزود و شیوهی نوینی در آموزش و پرورشِ حکومتِ عثمانی پدید آورد.
هلموت ریتر(۲)، شرقشناس و بعدها ایرانشناسِ معروفِ دانشگاهِ هامبورگ، به دلایلِ سیاسی در سالِ ۱۹۳۵ م. به استانبول رفت و تا سالِ ۱۹۴۸ م. در آنجا به فعالیتِ علمی پرداخت. برخی از تحقیقاتِ ریتر دربارهی زبان و متونِ فارسی و از جمله مطالعاتِ او دربارهی ادبیاتِ فارسی، اشعارِ حافظ و ترجمهی دیوانِ او و یا تحقیق دربارهی《تاریخِ زهد در اسلام》و《دریای روح》متعلق به دورانِ تفحصِ او در دانشگاهِ هامبورگ، استانبول و بعدها هم فرانکفورت است. او همچنین کتابِ ارزشمندی در استانبول بهعنوانِ کتابشناسیِ اسلامی منتشر کرد. نامِ ریتر در فرهنگِ دانشگاهیِ استانبول از آن سبب ماندگار بوده است که او در سالِ ۱۹۳۸ م. موسسهای به نامِ《انستیتو شرقیات》(۳)در شهرِ استانبول برای تحقیقات در سرزمینهای شرقی تأسیس کرد که در آن علاوه بر زبان و ادبیاتِ تُرکی، در زمینهی زبان و ادبیاتِ عربی، فارسی و اردو نیز تفحص و تدریس میشد. در ادوارِ بعد، محققانِ ترک مانند فواد کوپرولو، حسن دانش، احمد آتش، تحسین یازیچی، فاروق سومر(۴)مصحح نسخههای خطیِ فارسی و عبدالباقی گلپینارلی،(۵)محققِ آثارِ مولوی و چند نفرِ دیگر زمینهی بیشتری برای مطالعاتِ ایرانی فراهم کردند.《انستیتو شرقیات》بعدها با تغییراتِ فرهنگی مواجه شد و جای خود را به《مرکزِ تحقیقاتِ شرقشناسی》داد که امروزه بخشی از دانشگاهِ استانبول محسوب میشود و نشریهای با عنوانِ مجموعهی شرقیات منتشر میکند.(ص ۱۳۰_۱۲۹)
یادداشتها:
۱. صدرِ اعظمهای عثمانی که در راهِ تحولِ فرهنگیِ دولتِ عثمانی کوشش کردند، از جمله مصطفی رشید پاشا(متوفی ۱۸۵۸ م)، فواد پاشا(متوفی ۱۸۶۹ م)، علی پاشا(متوفی ۱۸۷۱ م)، مدحت پاشا(متوفی ۱۸۸۳ م)و غیره را میتوان نام برد.
2. Helmut Ritter
3. Şarkiyat Enstitütü
۴. ابوبکر تهرانی: کتاب دیاربکریه، به تصحیح نجاتی لوغال_فاروق سومر، تهران، طهوری، ۱۳۵۶.
۵. عبدالباقی گلپینارلی: نثر و شرح مثنوی شریف، ترجمه توفیق هاشم سبحانی، ۳ ج، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴.
مأخذ: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی در دوران اسلامی، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۹۵
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
بدون شرح... @atorabanorg @tahouribook
پیام ارسالی از یکی از همراهان ما در کانال پژوهشگاه ایرانشناسی در رابطه با بسته شدن کتابخانه طهوری
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
برای کسانی که همچون من برای نخستین بار پایشان از شهرستانی دور به میدان انقلاب باز میشد، دنیایی شلوغتر از این میدان دوست داشتنی وجود نداشت، دوست داشتنی نه بخاطر سردر تاریخی دانشگاه تهران، نه بخاطر فلافل فروشی ایستگاه مترو، دوست داشتنی بخاطر انبوهی از کتابهایی که در هیچ کجای ایران زمین نمیشود به این راحتی سراغی از آنها جست، ولی در این بین برای کسانی که به تاریخ، باستان شناسی و اسطوره این کهن بوم دلبستگی دارند، کتابخانه طهوری را میتوان همچون کعبه ای دانست که در هر بار گام نهادن به تهران بزرگ باید طوافش کرد...مکانی که گویی تنها و تنها از ایران سخن گفته می شود. از ایران نوشته می شود و از ایران خوانده میشود. وقتی برای نخستین بار، آدرس کتابهایی مرتبط با باستان شناسی را از خیل عظیم کتابفروشهای میدان انقلاب می پرسیدم، همه و همه کتابفروشی را آدرس می دادند که طهوری نام داشت. برای یک دانشجوی باستان شناسی دو چیز جدایی ناپذیر است! " کتاب " و " کمچه " هر یک از این دو به تنهایی راه به جایی نخواهد برد. اگر ایران را به مثابه گنجینه ای از ناگفته ها و ناشنیده ها بدانیم، برای هر باستان شناسی که قصد کاویدن دل پرخون این کهن بوم را دارد، قطعا کتاب فروشی طهوری را نمیتوان جدای از این کاویدن دانست. در اینجاست که میتوان برگ برگ تاریخ شهیدان خفته در خون خود را که برای این بوم و بر جان فشانی کرده اند خواند و با مغلمه ای از داده های صامت باستان شناسی در هم آمیخت و آنرا بر قلم راند، تا نوشته شود انچه که طی هزاران سال و نسلها بر سر مام وطن آمده است. از ظلمهایی که بر این خاک دل خون شد، از مادرانی که داغ فرزند به جان خریدند! از مادرانی که خاک خوردند ولی خاک به بیگانه نسپردند. از ضحاکهایی ماردوش که سرانجام بدست همین مردم از سریر قدرت به زیر کشیده شدند.. در اینجا میشد برای لحظه ای از وطن سخت گفت.. ولی افسوس و صد افسوس که دست ناجوانمرد روزگار و در هیاهوی جوفروشان گندم نما، کتابفروشی طهوری نیز از این تیغ بلا مستثنا نماند... تعطیلی این کتابفروشی را به تمام دشمنان این کهن بوم تبریک باید گفت و باید خون گریست به این مصیبتی که بر سر کتاب و کتابخوانی و فرهنگ آمده است....
@atorabanorg
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
برای کسانی که همچون من برای نخستین بار پایشان از شهرستانی دور به میدان انقلاب باز میشد، دنیایی شلوغتر از این میدان دوست داشتنی وجود نداشت، دوست داشتنی نه بخاطر سردر تاریخی دانشگاه تهران، نه بخاطر فلافل فروشی ایستگاه مترو، دوست داشتنی بخاطر انبوهی از کتابهایی که در هیچ کجای ایران زمین نمیشود به این راحتی سراغی از آنها جست، ولی در این بین برای کسانی که به تاریخ، باستان شناسی و اسطوره این کهن بوم دلبستگی دارند، کتابخانه طهوری را میتوان همچون کعبه ای دانست که در هر بار گام نهادن به تهران بزرگ باید طوافش کرد...مکانی که گویی تنها و تنها از ایران سخن گفته می شود. از ایران نوشته می شود و از ایران خوانده میشود. وقتی برای نخستین بار، آدرس کتابهایی مرتبط با باستان شناسی را از خیل عظیم کتابفروشهای میدان انقلاب می پرسیدم، همه و همه کتابفروشی را آدرس می دادند که طهوری نام داشت. برای یک دانشجوی باستان شناسی دو چیز جدایی ناپذیر است! " کتاب " و " کمچه " هر یک از این دو به تنهایی راه به جایی نخواهد برد. اگر ایران را به مثابه گنجینه ای از ناگفته ها و ناشنیده ها بدانیم، برای هر باستان شناسی که قصد کاویدن دل پرخون این کهن بوم را دارد، قطعا کتاب فروشی طهوری را نمیتوان جدای از این کاویدن دانست. در اینجاست که میتوان برگ برگ تاریخ شهیدان خفته در خون خود را که برای این بوم و بر جان فشانی کرده اند خواند و با مغلمه ای از داده های صامت باستان شناسی در هم آمیخت و آنرا بر قلم راند، تا نوشته شود انچه که طی هزاران سال و نسلها بر سر مام وطن آمده است. از ظلمهایی که بر این خاک دل خون شد، از مادرانی که داغ فرزند به جان خریدند! از مادرانی که خاک خوردند ولی خاک به بیگانه نسپردند. از ضحاکهایی ماردوش که سرانجام بدست همین مردم از سریر قدرت به زیر کشیده شدند.. در اینجا میشد برای لحظه ای از وطن سخت گفت.. ولی افسوس و صد افسوس که دست ناجوانمرد روزگار و در هیاهوی جوفروشان گندم نما، کتابفروشی طهوری نیز از این تیغ بلا مستثنا نماند... تعطیلی این کتابفروشی را به تمام دشمنان این کهن بوم تبریک باید گفت و باید خون گریست به این مصیبتی که بر سر کتاب و کتابخوانی و فرهنگ آمده است....
@atorabanorg
دادههای تاریخی در منابعِ مانوی(شماره ۱۳)
نقش موبد کرتیر در قتلِ مانی به روایتِ مواعظِ مانوی
#اشکانی
#ساسانی
#مانی
#ایرانشناسی
شاه شاپور به پارس آمد به شهرِ بهشاپور و ناخوش سخت شد و مُرد.(۱)شاه هُرمز برخاست و به جای شاپور شاه، تاج بر سر گذاشت. مولای من رفت پیشِ او. رفت[و گفت]تو را مردم پادشاهِ خوب مینامند...
او(=مانی)توقف نکرد تا به هرمزدخشهر(۲)[رسید]و میخواست به کوشان برود. فلان او را از رفتن[منع کرد]. پس او با غم و درد برگشت و به شوش آمد و از هرمزدخشهر به میسان آمد و از میسان به نهرِ دجله آمد و آنوقت به تیسفون عزیمت کرد. در راه، بعضی اشارات در بابِ شهادتِ(صلبِ)خود کرد. بعد به پرگالیا(۳)رفت و آنجا وصایا به اصحاب کرد و بعد به تیسفون رفت به محلِ شهادتِ خود. مغها[غوغا کرده]و پیشِ کارتر(=کرتیر)رفته و شکایت کردند. کارتر هم به اوکاثدروس(؟)گفت و هر دو با هم شکایت را پیشِ معسور(موبد)بردند و او به شاه گفت. وقتی که شاه شنید، پیِ مانی فرستاد و احضار کرد. روزِ یکشنبه او به بلاپت(جندیشاپور)آمد و روزِ دوشنبه او را به محاکمه کشیدند... روزِ یکشنبه، پادشاه در بابِ او حکم داد و او را محکوم نمود.
یادداشتها:
۱. این گزارش، تنها سندی است از مرگِ شاپورِ اول.
۲. اهوازِ کنونی.
۳. بر کنارِ نهرِ دیاله و نود و چهار کیلومتر دور از تیسفون.
مأخذ:
Hans Jacob Polotsky, Manichäische Homilien, Manichäische Handschriften der Sammlung A. Chester Beatty, Band I, Stuttgart, 1934, p. 42. 44.
@atorabanorg
نقش موبد کرتیر در قتلِ مانی به روایتِ مواعظِ مانوی
#اشکانی
#ساسانی
#مانی
#ایرانشناسی
شاه شاپور به پارس آمد به شهرِ بهشاپور و ناخوش سخت شد و مُرد.(۱)شاه هُرمز برخاست و به جای شاپور شاه، تاج بر سر گذاشت. مولای من رفت پیشِ او. رفت[و گفت]تو را مردم پادشاهِ خوب مینامند...
او(=مانی)توقف نکرد تا به هرمزدخشهر(۲)[رسید]و میخواست به کوشان برود. فلان او را از رفتن[منع کرد]. پس او با غم و درد برگشت و به شوش آمد و از هرمزدخشهر به میسان آمد و از میسان به نهرِ دجله آمد و آنوقت به تیسفون عزیمت کرد. در راه، بعضی اشارات در بابِ شهادتِ(صلبِ)خود کرد. بعد به پرگالیا(۳)رفت و آنجا وصایا به اصحاب کرد و بعد به تیسفون رفت به محلِ شهادتِ خود. مغها[غوغا کرده]و پیشِ کارتر(=کرتیر)رفته و شکایت کردند. کارتر هم به اوکاثدروس(؟)گفت و هر دو با هم شکایت را پیشِ معسور(موبد)بردند و او به شاه گفت. وقتی که شاه شنید، پیِ مانی فرستاد و احضار کرد. روزِ یکشنبه او به بلاپت(جندیشاپور)آمد و روزِ دوشنبه او را به محاکمه کشیدند... روزِ یکشنبه، پادشاه در بابِ او حکم داد و او را محکوم نمود.
یادداشتها:
۱. این گزارش، تنها سندی است از مرگِ شاپورِ اول.
۲. اهوازِ کنونی.
۳. بر کنارِ نهرِ دیاله و نود و چهار کیلومتر دور از تیسفون.
مأخذ:
Hans Jacob Polotsky, Manichäische Homilien, Manichäische Handschriften der Sammlung A. Chester Beatty, Band I, Stuttgart, 1934, p. 42. 44.
@atorabanorg
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حضور دوستداران استاد شجریان در برابر بیمارستان جم تهران
#خسرو_آواز_ایران
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
دوستداران استاد شجریان ساعتی پیش با حضور در برابر بیمارستان جم تصنیف مرغ سحر را همخوانی کردند همایون شجریان نیز با حضور در جمع هواداران، ضمن تکذیب شایعات درگذشت استاد گرانقدر محمد رضا شجریان، از آن ها خواست محل را ترک کنند.
@atorabanorg
#خسرو_آواز_ایران
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
دوستداران استاد شجریان ساعتی پیش با حضور در برابر بیمارستان جم تصنیف مرغ سحر را همخوانی کردند همایون شجریان نیز با حضور در جمع هواداران، ضمن تکذیب شایعات درگذشت استاد گرانقدر محمد رضا شجریان، از آن ها خواست محل را ترک کنند.
@atorabanorg
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به یاد داری ماه من ....
قدیمی ترین تصنیف تاریخ موسیقی ایران
#خسرو_آواز_ایران
#فیلم
#ترانه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
اجرای محمدرضا شجریان در برنامهی رامشگر بزرگ. فروردین سال ۱۳۶۸. به مناسبت بزرگداشت باربَد در کشور تاجیکستان
@atorabanorg
قدیمی ترین تصنیف تاریخ موسیقی ایران
#خسرو_آواز_ایران
#فیلم
#ترانه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
اجرای محمدرضا شجریان در برنامهی رامشگر بزرگ. فروردین سال ۱۳۶۸. به مناسبت بزرگداشت باربَد در کشور تاجیکستان
@atorabanorg