علی صدارت
159 subscribers
599 photos
287 videos
65 files
1.03K links
هم‌وطنان،هم‌زبانان,هم‌دلان عزیز.اگر مطالب ما را کنشی درراه مردمسالاری میبینید،جهت برداشتن قدمی،حتی قدمی به ظاهر بسیار کوچک در راه سرنوشتی خوب و خوب‌تر ،در پخش مطالب،به یاری ما بیایید. تماس با ما @aliSedaratMD و مطالب بیشتر را در سایت alisedarat.com بیابد
Download Telegram
کسی را که از حق و حقوق سخن می‌گوید اما هدفش دستیابی به قدرت (= تصرف دولت) است را چگونه بشناسیم
روشهای (۱ تا ۳ از۱۱ روش)
گفتگوی(۱) آقای #بنیصدر و علی #صدارت
دوم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۲۴سپتامبر۲۰۱۸ دوشنبه
https://www.enghelabe-eslami.com/comp...
کسی که می‌گوید جانبدار حقوق انسان است و باید مردم ایران از این حقوق برخوردار باشند، چه وقت می‌تواند راستگو نباشد؟ و یا در انتخابات، نامزدها فراوان وعده می‌دهند، مردم چگونه بتوانند راستگو را از دروغگو بازشناسند؟ هم اکنون در تمامی کشورها، نامزدها برنامه‌ها به جامعه‌ها پشنهاد می‌کنند اما وقتی ریاست جمهوری و یا نمایندگی مجلس را پیدا می‌کنند، به وعده‌ها عمل نمی‌کنند. در جامعه‌های امروز، گروه‌هائی که زبان فریب بکار می‌برند، بسیارند. اگر شناسائی راستگو از دروغگو آسان بود، اینگونه گروهها قوت نمی‌گرفتند.
گرچه در کتاب عقل آزاد ( https://banisadr.org/index.php?option... ) روشهائی که عقل قدرتمدار بکار می‌برد، شناسائی شده‌اند و در کتاب عدالت اجتماعی ویژه‌گی‌های زبان مردم فریب شرح شده‌اند، بکاربردنی‌ترین روشهای شناسائی جوینده قدرت را شناسائی می‌کنیم که جانبداری از حقوق و یا دموکراسی و یا برنامه رشد و ترقی و یا دین و مرام را وسیله رسیدن به هدف می‌کند،:
ساده‌ترین روش این‌است:
۱.حقوق را انسان‌ها دارند و جانبدار راستگوی حقوق، مردم را به عمل به حقوق می‌خواهند و عمل به آنها را موکول به تصرف دولت نمی‌کند.
زمان حقوق حال است و اگر کسی آن را آینده گرداند، دروغگو است.
اگر هم گفت: هر انسان حوقمند است اما تا دولت حقوقمدار برقرار نشود، نمی‌تواند زندگی را عمل به حقوق خود کند، باز دروغگو است. زیرا هم تا انسانها تغییر نکنند یعنی به حقوق خود عمل نکنند، دولت را تغییر نمی‌دهند و هم بمقداری که به حقوق خود عمل می‌کنند، ماهیت دولت را تغییر می‌دهند و از دولت بی‌نیازتر می‌شوند
2. هرگاه هدف دستیابی به قدرت باشد، در برنامه‌ای که قدرتمدار به مردم پیشنهاد می‌کند، نمایان‌ترین حقیقت نماها اینست:
کیفیت را با کمیت جانشین می‌کند. تمامی کسانی که زبان مردم فریب بکار می‌برند، خواه مقام اول مذهبی و خواه سیاستمدار و خواه فیلسوف و خواه «انقلابی»، خواه رهبر حزب سیاسی، خواه... هرگاه هدفش قدرتمداری باشد، معنوی را مادی یا کیفی را کمی می‌کند. سرمایه‌داری مـوجـودیت خود را از تبدیل مدار باز مادی—معنوی و یا مدار باز کمی—کیفی به مدار بسته مادی—مادی یا کمی–کمی دارد: نیازهای معنوی را در نیازهای مادی از خود بیگانه می‌کند تا انسان جز نیازهای مادی و ارضای آنها را نشناسد. قدرتمدارها از هر نوع که باشند، ممکن نیست بتوانند کیفیت را با مادیت جانشین نکنند.
آنچه نمی‌توانند بپوشانند و قابل مشاهده‌تر است این‌است که تحقق کیفیت را به آینده موکول می‌کند و کمیت را در حال بکارآمدنی می‌نمایانند. برای مثال، برخورداری از استقلال و آزادی و دیگر حقوق را موکول به آینده می‌کند و در نظر مردم، تنها کاری شدنی را در اختیار او قراردادن نیروی خود (کمیت) جلوه می‌دهد.
برای مثال، جنبش همگانی مردم ایران را رﮊیم شاه نتوانست فرونشاند، زیرا اندیشه راهنمای جنبش، اسلام بمثابه بیان استقلال و آزادی بود و آن رﮊیم نمی‌توانست تغییر معنوی یا کیفی را که به یمن انقلاب می‌باید متحقق شود، در تغییر کمی ناچیز کند. کوشش نیز بکاربرد اما بجائی نرسید. در عوض، قدرتمدارهایی که خود را شرکت کننده در انقلاب می‌شمردند، این‌کار را با جانشین بیان استقلال و آزادی کردن بیان‌های قدرت، انجام دادند و ایران امروز حاصل کار آنها است.
عمومی ترین روش جانشین کردن کیفیت با کمیت نگاه داشتن مردم در وضعیت و موقعیت پیروی کننده و خود در موقعیت رهبری کننده بود و هست. کیفیتها که استقلال و آزادی و دیگر حقوق هستند را با دادنی و ستاندنی کردن آنها کمی می‌کند.
جانشین‌کردن دوستی با دشمنی (خودی و غیر خودی کردنها که همه گرایشهای قدرتمدار بدان مشغول بودند و هستند و سانسورکردنهای یکدیگر و...) و نشاندن خشونت بجای خشونت‌زدائی که بدان انقلاب میسر شد. و برنامه‌های عمل فاقد بعد کیفی، ویژه‌گی برنامه‌های گروه‌های قدرتمدار آن روز بود و ویژه‌گی «برنامه»های قدرتمدارهای امروز است.
بدین‌قرار، اگر در قول و فعل مدعی کمی تأمل شود، مشاهده می‌شود که او
3. بدین‌خاطر عقل قدرتمدار توانا به پوشاندن خویش، حتی وقتی که برای مثال از استقلال و آزادی و حقوق انسان و حقوق ملی و... سخن می‌گوید، نیست که مدارهای بسته‌ای ایجاد می‌کند:
3.1. در مدار اولی که ایجاد می‌کند، یک طرف خود او و طرف دیگر، «دشمن» یا مانعی است که باید از سر راه برداشت. باز این‌رو، در قول و فعل او، حقوق جایگاه وسیله را پیدا می‌کنند. حال این‌که حقوق هم هدف و روش هستند و هم هر کس و، در جا و هم اکنون، خود باید بدانها عمل کند. تغییر کیفی یک جامعه به یمن عمل شهروندان به حقوق خویش واقعیت پیدا می‌کند.
3.2. در مدار دوم، او و رقیبان قرار می‌گیرند که باید حذف شوند. (تأمل کنید به رقیبان سیاسی و مذهبی آقای خمینی و چگونگی حذف شدنشان، نه آنها که بعد از سقوط شاه حذف شدند بلکه آنها که پیش و در جریان انقلاب حذف شدند)
3.3. در مدار سوم، او و فکر راهنما قرار می‌گیرند. صاحب اختیار فکر راهنما او است. گرچه بعد از نشستن بر کرسی قدرت، آقای خمینی گفت در فرانسه از راه مصلحت حرفهایی را زده‌است و هر زمان لازم ببیند خلاف آن را می‌گوید، اما در فرانسه، پنهان نمی‌کرد که تنها او است که زبان اسلام است.
3.4. در مدار چهارم ، او و مردم قرار می‌گیرند: علاوه بر این‌که او رهبری کننده و مردم رهبری شونده‌اند، مردم (در سازمانهای سیاسی قدرت‌محور نیز چنین است) تنها یک صدا، صدای او را باید بشوند.

t.me/sedaratMD/693
Audio
❊❊❊فایل صوتی👆کم حجم جلسه اول برای ایران❊❊❊
کسی را که از حق و حقوق سخن می‌گوید اما هدفش دستیابی به قدرت (= تصرف دولت) است را چگونه بشناسیم
روشهای (۱ تا ۳ از۱۱ روش)
گفتگوی(۱) آقای #بنیصدر و علی #صدارت
دوم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۲۴سپتامبر۲۰۱۸ دوشنبه
https://www.enghelabe-eslami.com/comp...
کسی که می‌گوید جانبدار حقوق انسان است و باید مردم ایران از این حقوق برخوردار باشند، چه وقت می‌تواند راستگو نباشد؟ و یا در انتخابات، نامزدها فراوان وعده می‌دهند، مردم چگونه بتوانند راستگو را از دروغگو بازشناسند؟ هم اکنون در تمامی کشورها، نامزدها برنامه‌ها به جامعه‌ها پشنهاد می‌کنند اما وقتی ریاست جمهوری و یا نمایندگی مجلس را پیدا می‌کنند، به وعده‌ها عمل نمی‌کنند. در جامعه‌های امروز، گروه‌هائی که زبان فریب بکار می‌برند، بسیارند. اگر شناسائی راستگو از دروغگو آسان بود، اینگونه گروهها قوت نمی‌گرفتند.
گرچه در کتاب عقل آزاد ( https://banisadr.org/index.php?option... ) روشهائی که عقل قدرتمدار بکار می‌برد، شناسائی شده‌اند و در کتاب عدالت اجتماعی ویژه‌گی‌های زبان مردم فریب شرح شده‌اند، بکاربردنی‌ترین روشهای شناسائی..........
https://www.youtube.com/watch?v=OTUHscz2MHU
روشهای (۴و۵ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حق‌طلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۲) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
نهم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با اول اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه

4. تمامی آنها که زبان فریب بکار می‌برند، هدف را قدرت (= تصرف دولت یا ثروت یا تحصیل موقعیت فصل‌الخطاب) قرار می‌دهند و نه حقوق، نه استقلال و آزادی. این دروغ را راست می‌باورانند که برخورداری از حقوق موکول به تصرف قدرت توسط آنها است. حال این‌که راست این‌است: برخورداری انسانها از استقلال و آزادی و دیگر حقوق شرط تغییر رابطه‌های آنها و، بدان، تغییر دولت از ارباب مردم به وسیله مردم در برخورداری از حقوق و خشونت زدائی و بکارگرفتن نیروهای محرکه در رشد انسان و آبادانی طبیعت است.
Audio
❊❊❊فایل صوتی👆کم حجم جلسه دوم برای ایران❊❊❊
روشهای (روش ۴ و بخشی از روش ۵ از ۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حق‌طلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۲) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
نهم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با اول اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه

4. تمامی آنها که زبان فریب بکار می‌برند، هدف را قدرت (= تصرف دولت یا ثروت یا تحصیل موقعیت فصل‌الخطاب) قرار می‌دهند و نه حقوق، نه استقلال و آزادی. این دروغ را راست می‌باورانند که برخورداری از حقوق موکول به تصرف قدرت توسط آنها است. حال این‌که راست این‌است: برخورداری انسانها از استقلال و آزادی و دیگر حقوق شرط تغییر رابطه‌های آنها و، بدان، تغییر دولت از ارباب مردم به وسیله مردم در برخورداری از حقوق و خشونت زدائی و بکارگرفتن نیروهای محرکه در رشد انسان و آبادانی طبیعت است.
https://www.youtube.com/watch?v=ksp_gXshiOU
روشهای (۵و۶ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حق‌طلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۳) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
شانزدهم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با هشتم اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
5. عقل قدرتمدار اگر هم بخواهد نمی‌تواند به دوگانگی مصلحت و حق و حقیقت متوسل نشود و مصلحت را حاکم بر حق و حقیقت نشناسد و بنام مصلحت، عمل نکردن به حق را توجیه نکند. زیرا عمل به حق، محلی برای قدرتمداری باقی نمی‌گذارد و پای مصلحت هم – که همواره قدرت می‌سنجد و بر ضد حق و برای بازداشتن از عمل به حق می‌سنجد – بمیان نمی‌آید. توجه باید کرد که مدعی دروغگو، بهنگام اظهار حقوق یا برنامه نیست که به مصلحت متوسل می‌شود، بلکه برای به تأخیر انداختن عمل به حقوق است که به مصلحت متوسل می‌شود.
در جریان انقلاب، اگر تنها این روش در شناسائی مدعی جانبداری از اصول راهنمای انقلاب بکار رفته بود، مردم ایران و ایران و انقلاب و اسلام و منطقه، سرنوشتی را پیدا نمی‌کردند که اینک دارند.

6. چون مدار قدرت مدار بسته است، قدرتمدار مدعی جانبداری از حقوق و داشتن برنامه مشعشع، خواه ناخواه، مدار بسته (روش 3) ایجاد می‌کند. اما، در این مدار، جبر تن دادن به بد از بیم بدتر را القاء می‌کند. این ویژه‌گی را تمامی زبانهای مردم فریب دارند. به یاد بیاوریم این جمله را: «شاه برود ولو ابن زیاد بیاید» و «انتخاب میان بد و بدتر» که رﮊیم مدار بسته زندگی مردم ایران کرده‌است. و مدار بسته بد و بدتری که مقایسه رﮊیم پهلوی با ولایت مطلقه فقیه گشته‌است و... را.
Audio
❊❊❊فایل صوتی👆کم حجم جلسه سوم برای ایران❊❊❊
گفتگوی(۳) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
شانزدهم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با هشتم اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
5. عقل قدرتمدار اگر هم بخواهد نمی‌تواند به دوگانگی مصلحت و حق و حقیقت متوسل نشود و مصلحت را حاکم بر حق و حقیقت نشناسد و بنام مصلحت، عمل نکردن به حق را توجیه نکند. زیرا عمل به حق، محلی برای قدرتمداری باقی نمی‌گذارد و پای مصلحت هم – که همواره قدرت می‌سنجد و بر ضد حق و برای بازداشتن از عمل به حق می‌سنجد – بمیان نمی‌آید. توجه باید کرد که مدعی دروغگو، بهنگام اظهار حقوق یا برنامه نیست که به مصلحت متوسل می‌شود، بلکه برای به تأخیر انداختن عمل به حقوق است که به مصلحت متوسل می‌شود.
در جریان انقلاب، اگر تنها این روش در شناسائی مدعی جانبداری از اصول راهنمای انقلاب بکار رفته بود، مردم ایران و ایران و انقلاب و اسلام و منطقه، سرنوشتی را پیدا نمی‌کردند که اینک دارند.

6. چون مدار قدرت مدار بسته است، قدرتمدار مدعی جانبداری از حقوق و داشتن برنامه مشعشع، خواه ناخواه، مدار بسته (روش 3) ایجاد می‌کند. اما، در این مدار، جبر تن دادن به بد از بیم بدتر را القاء می‌کند. این ویژه‌گی را ......
https://www.youtube.com/watch?v=UWhujE1qQVQ
روشهای (۷-۹ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حق‌طلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۴) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
بیست و سوم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با پانزدهم اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
7. عقل قدرتمدار، ناگزیر با تخریب شروع می‌کند. از این رو، بن‌مایه کلمه‌ها و جمله‌هایش، وقتی هم از حقوق سخن می‌گوید، زور است. زور ناقض حق است و عقل قدرتمدار، ناخودآگاه، با زور گوئی، مدعای خود را که جانبداری از حق و حقوق است، خود تکذیب می‌کند و می‌گوید: من دروغگویم.

8. یکی دیگر از آسان‌ترین روشهای شناسائی جانبدار راستگوی حقوق از قدرتمداری که جانبداری از آن را وسیله می‌کند، این‌است که دلیل آنچه می‌گوید، نه در گفته او که در خود او است: نه چون حق است او می‌گوید بلکه چون او می‌گوید حق است. با آنکه بنابر مصلحت، آنچه را امروز می‌گوید، فردا ضدش را می‌گوید، باز چون خود را حق می‌داند، ضد و نقیض گوئی را هم حق خود می‌داند. قدرتمداری که ضد و نقیض نگوید، وجود ندارد.

9. رهبری را از همگان می‌ستاند و به خود مخصوص می‌کند. عقل قدرتمدار، حتی وقتی هم از حق و حقوق سخن می‌گوید و نیز وقتی هم می‌گوید: «رهبر مردم هستند من دنباله رو مردم هستم»، نمی‌تواند این ویژه‌گی قدرتمداری را پنهان کند: پیش و پس از آن می‌فهماند که رهبر تنها او است.
Audio
❊❊❊فایل صوتی👆کم حجم جلسه چهارم برای ایران❊❊❊
روشهای (۷-۹ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حق‌طلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۴) آقای #بنیصدر و #صدارت ۲۳مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۱۵ اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
7. عقل قدرتمدار، ناگزیر با تخریب شروع می‌کند. از این رو، بن‌مایه کلمه‌ها و جمله‌هایش، وقتی هم از حقوق سخن می‌گوید، زور است. زور ناقض حق است و عقل قدرتمدار، ناخودآگاه، با زور گوئی، مدعای خود را که جانبداری از حق و حقوق است، خود تکذیب می‌کند و می‌گوید: من دروغگویم.
8. یکی دیگر از آسان‌ترین روشهای شناسائی جانبدار راستگوی حقوق از قدرتمداری که جانبداری از آن را وسیله می‌کند، این‌است که دلیل آنچه می‌گوید، نه در گفته او که در خود او است: نه چون حق است او می‌گوید بلکه چون او می‌گوید حق است. با آنکه بنابر مصلحت، آنچه را امروز می‌گوید، فردا ضدش را می‌گوید، باز چون خود را حق می‌داند، ضد و نقیض گوئی را هم حق خود می‌داند. قدرتمداری که ضد و نقیض نگوید، وجود ندارد.
9. رهبری را از همگان می‌ستاند و به خود مخصوص می‌کند. عقل قدرتمدار…....
https://youtu.be/KJgvBP-S340?t=3
روشهای (۱۰و۱۱ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حق‌طلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۵) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
سی‌ام مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۲۲ اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه

10. ویژه‌گی عمومی زبان فریب، مبهم بودن آن‌است. در واقع، دو هدف، یکی هدفی که اظهار می‌شود و دیگری هدفی که اظهار نمی‌شود و واقعی است، وجود دارند. مدعی قدرتمدار هدف واقعی را با هدفی که به قصد فریب اعلان می‌کند، می‌پوشاند. چنان‌که امروز می‌دانیم «رهبری» انقلاب، هدف دومی داشته‌است (طرح دکتر یزدی).
چگونه بتوانیم دریابیم که هدف دومی وجود دارد؟ مبهم بودن هدفی که اعلان می‌شود و موکول کردن تحقق آن به بعد از تصرف قدرت، دو ویژه‌گی هستند که می‌تواند در شناسائی قدرتمداری مدعی بکار روند. اما این دو ویژه‌گی را همگان مشکل می‌توانند شناسائی کنند و بکار برند. چنانکه در دوران انقلاب، شناخته نشدند و بکار نرفتند. بنابراین، نیاز به شناسائی ویژگی سومی است:
حق با زور ترکیب نمی‌شود. زیرا وقتی به حق عمل می‌شود، زور نیست و وقتی زور درکار می‌آید، غفلت از حق ناگزیر می‌شود. در مدار بسته‌ای که میدان عمل عقل قدرتمدار است، او نمی‌تواند حق را با زور ترکیب کند و بکار برد، از این‌رو، حق و حقوق یا دین یا مرام را در توجیه بکاربردن زور، بکار می‌گیرد. بدین‌سان، دو ویژه‌گی، یکی وسیله کردن حق و حقوق و دیگری بکاربردنشان در توجیه اعمال زور، زوجی می‌شوند که در جا قابل شناسائی است. بخصوص که بدون از خود بیگانه کردن حق، نمی‌توان آن‌را در توجیه بکار بردن زور، بنابراین، قدرت‌طلبی بکاربرد: ویژه‌گی سوم.
گرچه در زندگی روزمره، در هر رابطه قوائی که یک طرف زور درکار می‌آورد، این سه ویژه‌گی قابل مشاهده است، ولایت جمهور مردم (هدفی که اعلان شد) و ولایت مطلقه فقیه را مثال می‌آورم:
آقای خمینی در نوفل لوشاتو اعلان کرد ولایت با جمهور مردم است. این هدف اعلان شده می‌پوشاند هدف دومی را که «ولایت مطلقه رهبر بود». ولایت با جمهور مردم است به ترتیب زیر در پوشاندن ولایت مطلقه رهبر (هدف دوم) و وسیله و توجیه بکار رفت:
10.1. ولایت جمهور مردم با زور که بسط ید یک تن بر جان و مال و ناموس جمهور مردم است، جمع و ترکیب نمی‌شود. بنابراین، کسی که می‌گوید ولایت با جمهور مردم است، در همان‌حال نمی‌تواند اعمال ولایت مطلقه کند. عمل به این حق، ایجاب می‌کرد طرح شوراها (پیشنهاد بنی‌صدر و همکاران او) به اجرا در می‌آمد. بنام مصلحت، طرح بعمل در نیامد و به طرح «ولایت مطلقه رهبر» عمل شد. و
10.2. بنابراین، ولایت با جمهور مردم است هدفی شد که، بدان، برانداختن رﮊیم شاه توجیه می‌شد. حال این‌که، در عمل، مردم ایران با دست زدن به جنبش همگانی، به ولایت جمهور مردم تحقق بخشیده بودند. آنچه مانده بود سازماندهی بدان با هدف مداوم کردنش (طرح شوراها) بود. بدین‌سان، این حق وسیله شد برای استقرار ولایت مطلقه آقای خمینی:
10.3. تا این‌جا، ولایت با جمهور مردم است توجیه می‌کرد براندازی استبداد سلطنتی را بی‌آنکه درجا سازمان بجوید. اما آقای خمینی آن را بکار می‌برد در توجیه رهبر یک و یگدانه شدن خویش بمثابه کسی که جمهور مردم به او رجوع کرده ‌اند و او را نماد ولایت جمهور مردم کرده‌اند. و
11.از امرهای واقع مستمر یکی این‌است: واعظان که این جلوه در محراب و منبر می‌کنند—چون به خلوت می‌روند، آن کار دیگر می‌کنند. در ظاهر حق گفتن و دل در گرو قدرت داشتن، همواره وجود داشته و انتقاد شده‌است. اما چگونه بتوانیم پیش از آن که فریب بخوریم و وسیله رسیدن فریبکار به قدرت شویم، او را بشناسیم؟ روش دیگری را که می‌توان بر روشهای بالا افزود، این‌است:عقلهای قدرتمداری که در پوشش حق‌طلبی و یا سخن گفتن از «منافع مردم» (در غرب امروز، زبان فریب از منافع سخن می‌گوید و نه از حقوق) ، در کار وسیله کردن مردم برای یافتن موقعیت مسلط می‌شوند، ممکن نیست بتوانند این علایم را از خود بروز ندهند:
● چون همواره در بیم آنند که درونشان از پرده بیرون افتد، هر صدایی را صدای مخالف می‌انگارند و نمی‌گذارند صدایی جز صدایی خود آنها شنیده شود: تک صدایی دوران انقلاب را بیاد بیاوریم.
● همواره قیافه حق بجانب می‌گیرند و سخنی را می‌گویند که حق به جانب بودن آنها را ثابت کند. اما دو کار آنها را لو می‌دهد: ناتوانی از استمرار بخشیدن به عمل موافق حقی که به حانبداری از آن تظاهر می‌کنند. بنابراین، تغییر قول و فعل، بنا بر موقعیتشان در رابطه با قدرت و دوگانگی هدف و روش. اینان از اصل هدف وسیله را توجیه می‌کند پیروی می‌کنند. پس، ممکن نیست بتوانند روش را عمل به حقی بدانند و بکنند که به جانبداری از آن تظاهر می‌کنند.
● با آنکه از حق جانبداری می‌کنند، نسبت به حق بی‌تفاوت اما نسبت با قدرت (از جمله کیش شخصیت خود) با هیجان، واکنش نشان می‌دهند.
● هدفی را که اعلان می‌کنند، وسیله بر انگیختن مردم است. این هدف هدفی را می‌پوشاند که در سر دارند. این دومی را نمی‌توانند بپوشانند زیرا روش آنها که بیانگر هدف واقعی است، آن را بروز می‌دهد. از جمله،
● دروغ می‌گویند و بدگویی می‌کنند و حقی که از آن دم می‌زنند را، در تخریب رقیبان و حتی پیروانی بکار می‌برند که از او انتظار عمل به حق را دارند، دو پهلو و مبهم سخن می‌گویند، امر به تخریب می‌کنند، دست بگیر دارند و دست بده ندارند، سخن آنان عمق ندارد و در سطح ناچیز می‌شود، شادی و امید طبیعی ندارند، ابهت را در غضب نشان دادن می‌انگارند. در حضور مردم، اخم می‌کنند. و
● محال است بتوانند با تخریب سخن آغاز نکنند.
بدین‌قرار، از آنجا که حقوق را انسانها دارند و هر برنامه‌ای که پیشنهاد می‌شود برای آن پیشنهاد می‌شود که مردم تغییر کنند و تغییر دهند، پس هر ادعائی که یکایک مردم (حقوق انسان و حقوق شهروندی) و جمع آنها، خود نتوانند به آن عمل کنند، فریب است و فریب خورندگان نقشی جز آلت فعل پیدا نمی‌کنند.
Audio
❊❊❊فایل صوتی👆کم حجم جلسه پنجم برای ایران❊❊❊
روشهای (۱۰و۱۱ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حق‌طلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۵) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
سی‌ام مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۲۲ اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه

10. ویژه‌گی عمومی زبان فریب، مبهم بودن آن‌است. در واقع، دو هدف، یکی هدفی که اظهار می‌شود و دیگری هدفی که اظهار نمی‌شود و واقعی است، وجود دارند. مدعی قدرتمدار هدف واقعی را با هدفی که به قصد فریب اعلان می‌کند، می‌پوشاند. چنان‌که امروز می‌دانیم «رهبری» انقلاب، هدف دومی داشته‌است (طرح دکتر یزدی).
چگونه بتوانیم دریابیم که هدف دومی وجود دارد؟ مبهم بودن هدفی که اعلان می‌شود و موکول کردن تحقق آن به بعد از تصرف قدرت، دو ویژه‌گی هستند که می‌تواند در شناسائی قدرتمداری مدعی بکار روند. اما این دو ویژه‌گی را همگان مشکل می‌توانند شناسائی کنند و بکار برند. چنانکه در دوران انقلاب، شناخته نشدند و بکار نرفتند. بنابراین، نیاز به شناسائی ویژگی سومی است:
حق با زور ترکیب نمی‌شود. زیرا وقتی به حق عمل می‌شود، زور نیست و وقتی..
Forwarded from Abolhasan Banisadr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 گفتگو با رادیو فرانسه درباره آغاز دور دوم تحریمهای حکومت آمریکا علیه ایران

🔵 بخشی از رژیم بنفع ترامپ وارد انتخابات آمریکا شده | نرمش قهرمانانه دوم به چند عامل مهم، وابسته است
🆔 @ABanisadr
https://alisedarat.com/1397/08/06/4317/
مردم باید یک کاری بکنند! چه باید کرد؟
در تب رسیدن نرخ ارز، از حدود سه-چهار هزار تومان، در آن مدت بسیار کوتاه، به حدود بیش از بیست هزار تومان، با هموطن عزیزی در ایران صحبتی داشتم. بازهم فقیرتر شدن مردم ایران، به قول شاعر، دلم را دوزخی سازد و دو چشمم را کند جیحون. هموطنان ما، مردمی که در وطنی می‌زیند که روی اقیانوس‌های نفت و گاز شناورند، و بی‌نهایت انرژی تجدید شونده در اختیار دارند، و نیروهای محرکه در دسترس با ابعادی عظیم، از جمله و بخصوص جوانان ایرانی، برایشان مهیا است. صحبت پراحساس و پردرد این عزیز، با این جمله به مکثی طولانی رسید: «…وضعیت هرروزه بسیار وحشتناک‌تر می‌شود، و هیچ چاره‌ای نیست مگر اینکه مردم یک کاری بکنند» سکوت منتظرانه من به این جمله وی انجامید که «البته بقیه هم همین را می‌گویند ولی هیچکس نمی‌پرسد که این مردم چه کسانی هستند…. و من و هیچکس دیگری نمی‌گوییم که من هم جزئی از این مردم هستم!! و چرا کاری انجام نمیدهم!؟»

برای گذاری خشونت‌زدا از استبدادهای شاه و شیخ، و هرگونه استبداد دیگری، یک حداقل لازمی از ما مردم باید (باید!) در ساختن سرنوشت مشارکت نماییم. این باید، یک دستور نیست که نویسنده به خواننده این مقاله می‌دهد، یک پیش‌نیاز است. برای اینکه از گرسنگی نمیرید، باید (باید!) غذا را بجوید و باید لقمه را قورت دهید!!

ولی اگر هر کسی صبر کند تا ببیند که دیگری چه می‌کند و چه خواهند کرد، و منتظر بماند که دیگران این حداقل لازم را بسازند، سرنوشت بدی که ما در چند دهه اخیر گرفتار آن هستیم، خودبخود به یک سرنوشت خوب مبدل نحواهد شد. رانت‌خوان و ویژه‌خوارانی که لاینقطع به تجاوزها به حقوق ما مشغول هستند، خودبخود و از روی شفقت! و مهربانی! کنار نخواهند رفت که هیچ، حتی اصلاح و متحول هم نخواهند شد. کجا بروند از اینجا بهتر!

هرچه تعداد مشارکت کنندگان در ساختن سرنوشت خوب بیشتر بشود، گذار خشونت‌زداتر و رسیدن به سرنوشت بهتر، سریعتر خواهد شد.

ما می‌خواهیم از استبداد گذر کنیم و به دموکراسی برسیم. از دید دموکراسی، سیاست، به معنی مشارکت شهروندان در ساختن سرنوشت و تدبیر امور است. از دید استبداد، سیاست، به معنای حفظ منافع شخصی و حزبی و گروهی و… است، و با توجه به این واقعیت به عنوان یک پیش‌فرض، برای مردم سرنوشت دلخواه قدرت را ساختن است.

مشارکت شهروندان در ساختن سرنوشت و تدبیر امور، بدون عمل به حقوق ممکن نیست، و حق خودانخیتگی و استقلال و آزادی، از اهم این حقوق هستند. حقوقی که تعطیلی‌بردار نیستند! حقوقی که تقدم و تاخرپذیر نیستند! حقوقی که غیرگزینشی و بدون تبعیض و همه‌کسانی و همه‌مکانی و همه‌زمانی هستند.

پندار قدرت‌مکان، نمی‌تواند کم‌کم به آن فرد نقشی بیشتر از میت در دست غسال را بدهد، چرا که برای خود و سایر مردم، نقشی قائل نیست و با اصیل دانستن قدرت، تمام نقش را متعلق به قدرت می‌داند. خود را آهوی لنگی میداند و در پنجه‌های شیر شکاری می‌بیند.

به غیر از خود ما مردم، هیچ فرد دیگری و یا تشکیلات و حزبی و یا دولت و سامانه سیاسی نخواهد توانست کلیه معضلات جامعه را، بدون مشارکت مردم در ساختن سرنوشت خود، حل کند. اگر کسی یا گروهی چنین وعدههایی میدهند، قطعا دروغ می‌گویند (دروغ به دیگران و در بهترین وجه، حتی دروغ به خود) و قطعا و حتما، و چه بخواهند و یا حتی اگر واقعا و از ته دل هم نخواهند، لاجرم استبداد دیگری را بر ما حاکم خواهند کرد. دروغهای پهلوی (دروازههای تمدن بزرگ،…. جلوگیری از ایرانستان شدن،….) و دروغهای خمینی و خامنه‌ای (اسلام ناب محمدی،…. جنگ در سوریه برای جلوگیری از حمله به کرمانشاه و همدان، در حالی که حمله به اهواز و انهم در رژه قوای نظامی-انتظامی و نمایش اقتدار رژیم اتفاق افتاد)

هرچه یک فرد و یا تشکیلات و حزبی و یا یک سامانه سیاسی مردم‌سالارتر باشد (از جمله):

۱- تعداد وعدههایش برای مردم کمتر خواهد بود. وعدهها به شکلی که قول بدهد او بجای مردم، در آینده، سرنوشت بهتری به ارمغان بیاورد، و البته آن آینده‌ای که هیچ‌وقت به آن نمی‌توان رسید! وعدههایی چون: رشد و بهشت و تمدن بزرگ و تمامیت ارضی و آزادی و استقلال و جلوگیری از جنگ داخلی و جلوگیری از تجزیه ایران و و…. را بیاورد)

۲- امکان رشد را برای تعداد هرچه مردم مهیا می‌کند، و رشد را عمل به حق و احقاق هر حقی از همه حقوق هر فردی در هر زمانی و در هر مکانی معنی می‌کند و به جای وعده و وعید، میزان دسترسی به امکانات رشد (=گسترش عرفان و آگاهی‌ها به حق و حقوق و تسهیل و فراهم آوردن شرایط و امکانات برای عمل به حقوق و احقاق حقوق) را برای هرچه بیشتر مردم فراهم میکند

۳- شرایط را برای مشارکت مردمی در ساختن سرنوشتی همیشه خوب و خوبتر، پیوسته هرچه فراهم‌تر میکند.
یم.

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس—خود راه بگویدت که چون باید رفت!
۴- آگاه شدن و آگاه کردن مردم را حقی از حقوق می‌داند و در احقاق آنها، شرایط را هرچه بیشر تسهیل و امکانات را هرچه بیشتر میها و قابل دسترسی می‌کند و مردم را هم به این مهم، می‌خواند. انتخابی و پاسخ‌گو بودن متصدیان رسانه‌هایی که بودجه آنها توسط دولت تهیه می‌شود، بخصوص برای کشوری مانند ایران، قدمی عظیم است برای گذاری خشونت‌زدا از استبداد، و استقرار و استمرار مردم‌سالاری و پیشبرد آن به نقطه‌ای غیرقابل بازگشت.

۵- و شاید از همه مهمتر، هرچه یک فرد و یا تشکیلات و حزبی و یا یک سامانه سیاسی مردم‌سالارتر باشد، دارای اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس جمعی و اعتماد به نفس ملی بیشتری است، و در نتیجه آن دست گدایی به سوی این و یا آن قدرت دراز نمی‌کند، و با عزت نفس و استقلال، تمرین در فراهم کردن امکانات روی پای خود ایستادن را می‌کند.

تضمین برای گذار خشونت‌زدا به مردمسالاری و محقق شدن سرنوشت بهتر را نباید از افراد و از تشکیلات و از دولت طلب کرد، بلکه باید از خود طلب کنیم و به تشکیلات و دولت، تحمیل کنیم.

اگر با راحت‌طلبی و عافیت‌طلبی، بپذیریم که وظیفه پیدا شدن سرنوشت بهتر را باید بر عهده فردی یا تشکیلاتی و یا دولتی بگذاریم، مسلما به سرنوشتهای بد و بدتری خواهیم رسید و خودمان به دست خویش، از آن افراد و تشکیلات و دولت، مستبدانی خواهیم ساخت و خودمان با دست خویش، به آنها مشروعیت خواهیم داد که بر ما حاکم باشند و سرنوشت بد و بدتری را نصیب ما کنند.

کمترین کاری که یک شهروند باید بکند، نظارت در کار دولت است و اینکار، از یک طرف به مدد انتخابی شدن مسئولان رسانه‌های همگانی، و متصدیان آنرا، مستقیما به مردم پاسخگو کردن است که واقعیتی پایدار پیدا می‌کند. و از طرف دیگر امکانات و تسهیلات لازم برای فعالیت مستقل و آزاد و حقوق‌مند رسانه‌های مردمی را فراهم نمودن است که قدرت از نظارت مردم راه فراری پیدا نمی‌کند که بتواند به تجاوزهای خود به حقوق، ادامه دهد.

یک فرد مستبد و یا یک تشکیلات و حزب و یا دولت و سامانه سیاسی استبدادی، مردم را هرچه منفعل‌تر می‌خواهد و تمام تلاش خود را می‌کند که مردم جرات چون و چرا کردن در سرنوشت خود نکنند، در حالیکه یک فرد مردم‌سالار و یک هسته حقوق‌مدار و یا یک تشکیلات و حزب و یا دولت و سامانه سیاسی حقوق‌مند، مردم را هرچه فعال‌تر می‌خواهد و اگر موفق نشود که مشارکتهای مردمی را پیوسته فرگیرتر کند و زمینه‌ای آنرا هرچه مهیاتر کند، قطعا یا سقوط خواهد کرد و یا خود کم‌کم از حقوق‌مداری دور، و خود به استبداد دیگری مبدل خواهد شد.

در انفعال ماندن و منتظر دیگران شدن و صبر کردن تا بقیه مردم چه بکنند، تعطیلی گرفتن از زندگی است، مرخصی از زنده بودن است. برای مشارکت در ساختن سرنوشت خویش، نمیتوان به دنبال یک شغل نیمه‌وقت بگردیم! و به همین ترتیب، نباید به دستگاه مغزشویی قدرت‌مداران و دیکتاتورها اجازه دهیم که به ما دیکته کنند که زمان از انفعال بیرون آمدن، چه زمانهایی میتواند باشد: تظاهرات و راهپیماییهای قدرت‌فرموده،… دهه فجر،… شرکت در «انتخابات»،….

زنده ماندن یک شغل تمام‌وقت است! به محض ترک این شغل، مرگ به سراغمان می‌آید! با ادامه انفعال و با هر یک روزی که این رژیم بیشتر در قدت بماند، حیات ملی ما بیشتر در خطر مرگ قرار می‌گیرد. شهروندی یک شغل تمام‌وقت است! ولی نه به این معنا که کار و زندگی معمولی و حتی ورزش و استراحت و تفریح باید بکلی فراموش شود. بلکه برعکس، این در استبدادهاست که انواع کار و زندگی معمولی و حتی ورزش و استراحت و تفریح، به تدریج محدود و کم‌کم فراموش می‌شوند. آیا سرنوشت ما در استبداد به غیر از این بوده است؟

برای برپایی و پویایی و پیشبرد مردمسالاری، نه شما و نه من و هیچکدام از همه شهروندان نباید از مشارکت در ساختن سرنوشت خود دمی بیاساییم و این امر حیاتی را به دیگری و دیگران بسپاریم، و یا به فردا وانهیم. اگر براستی خواهان مردم‌سالاری هستیم، شما و من و هر کدام از همه ما باید به عنوان یک موجود نسبی و فعال، به سهم خود و به نوبه خود، در ساختن سرنوشتی خوب و خوب‌تر، فعال شویم و کاری انجام دهیم، هرچقدر هم آن کار در ظاهر به نظر بسیار کوچک بیاید. نباید پرسید که آخر چه کاری از دست من ساخته است. نباید منتظر شد که دیگری و دیگران برای ما ابتکار و خلاقیت کنند! نباید منتظر شویم که ببینیم چه کسی به سوال «چه باید کرد» به جای ما چه پاسخی خواهد داد. برای رسیدن به مقصدی، هرچقدر هم آن مقصد دور به نظر برسد، باید قدم برداشت. در این راه، اولین قدم همیشه سخت‌ترین قدمها است.

راه رسیدن به مردم‌سالاری، از قدم اول شروع می‌شود، این قدم را خود ما مردم باید برداریم، قدمی که هیچکس نمی‌تواند آن‌را برای ما بردارد. تا دیر نشده، همه ما، به سهم خود و به نوبه خود، باید در راه مردم‌سالاری قدم بگذاریم، و به سهم خود و به نوبه خود به راه ساختن سرنوشت خوب و خوبتر، پای بنه
برای رسیدن به هر مقصدی و هدفی، باید در راهی قدم برداریم، و این روند، همیشه از یک قدم، از قدم اول شروع میشود. راه رسیدن به مردم‌سالاری هم از قدم اول شروع می‌شود، این قدم را خود ما مردم باید برداریم، قدمی که هیچکس نمی‌تواند آن‌را برای ما بردارد.
جواب این سوال که چه زمانی این قدم اول را باید برداشت؟ این است که:
هرچه زودتر! هم‌اکنون! تا دیر نشده، همه ما، به سهم خود و به نوبه خود، مردم باید (باید!) در راه مردم‌سالاری قدم بگذاریم و کاری بکنیم، حال آن قدم و آن کار هرچقدر هم در ظاهر به نظر کوچک بیاید! هرکدام از همه ما مردم باید (باید!) به سهم خود و به نوبه خود، به راه ساختن سرنوشت خوب و خوبتر، پای بنهیم.
جواب این سوال که چه کسی این قدم اول را باید بردارد؟ این است که:
هرکدام از همه ما، و هر فردی به سهم خود و به نوبه خود مردم باید (باید!) قدم اول را برداریم و در این راه پای نهیم.
جواب این سوال که چه‌گونه مردم باید (باید!) این قدم اول را برداشت؟ این است که:
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس—خود راه بگویدت که چون باید رفت

علی صدارت
آبان ۱۳۹۷


t.me/sedaratMD/707
Audio
#صدارت :انتخابات میاندوره‌ای امریکا، نقش پول در سیاست، نمایی از عدم استقلال امریکا، نقش رژیم ولایت فقیه در گسترش خشونت و خشونت‌مداران و دست‌راستی‌ها